شناسهٔ خبر: 15103281 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه جام‌جم | لینک خبر

پرونده‌ای درباره یادگاری‌نویسی بر تن آثار تاریخی و باستانی

یادگاری در غیبت فرهنگ

«به خاطر می‌آورم که یکی از آرزوهای دوران مدرسه، رفتن پای تخته سیاه و کشیدن نقاشی با گچ‌های رنگی بود، اما از آنجایی که محدودیت استفاده از گچ داشتیم خیلی کم اتفاق می‌افتاد که بتوانیم به این آرزو دست پیدا کنیم. البته این آرزو در سال‌های بعد با تغییر تخته سیاه مدرسه به وایت برد یا همان تخته سفید از در دست گرفتن گچ به در دست گرفتن ماژیک منحصر شد، اما آن هم آرزویی دست‌نیافتنی بود چراکه در بیشتر مواقع مبصر کلاس این اجازه را نمی‌داد.

صاحب‌خبر -

شاید همین عقده‌های کوچک بود که سبب شد بعدها در زمانی که احساس می‌کردم بزرگ شده‌ام، دوست داشتم هر جایی که یک سطح صاف می‌دیدم شروع به نقاشی، کنده‌کاری و به نوعی خودنمایی کنم. آخ که همه این عقده‌ها ریشه در کودکی و آموزش دارد و بس. این گونه بود که از تنه درخت گرفته تا دیوار مسجد و حتی سرداب خانه مادر از دست من در امان نماندند و هر جا که می‌رسیدم یک اثری از حکاکی حرف اول اسمم گرفته تا تاریخ هنرآفرینی‌ام را ثبت می‌کردم تا عبرتی باشد برای آیندگان.»

بله این حکایت بسیاری از هنرمند نماهایی است که شاهکارهای خود را بر میراث تاریخی این مرز و بوم حک کرده‌اند و از هیچ اقدامی برای تحقق این هدف فروگذار نکرده و دستشان به هر چیزی که رسیده از آن بهره جسته و تا توانسته‌اند آثار تاریخی و میراث فرهنگی را مستفیظ نموده‌اند.

از سنگ قبر حافظ تا پل خواجو

این روزها در و دیوار آثار تاریخی از سی و سه پل و خواجو گرفته تا مقبره وحتی سنگ قبر حافظ و حتی تخت جمشید پر است از یادگاری‌نویسی‌های بازدید‌کنندگانی که روزگاری برای لذت بردن از دیدن این میراث رهسپار آن شده بودند، اما گویا این لذت به اندازه‌ای بود که نتوانستند آن را در درون خود مهار کنند.از اینرو با کنده کاری و نوشتن نام و نشان و شماره تلفن و تاریخ و نام پدر و مادر و شماره شناسنامه خود درصدد بروز این احساسات برآمدند.

البته این هنرنمایی تا جایی پیش رفته که تبدیل به نوعی مالیخولیا شده چنان که کمتر بنای تاریخی را در ایران می‌توان یافت که در و دیوارش خالی از یادگاری‌نویسی گردشگران باشد. حتی آثاری از این یادگاری‌ها در ارتفاعات بیش از 3 متر هم دیده شده که نشان از ماراتنی باورنکردنی در این حوزه دارد! چنان که یادگاری‌نویس محترم، دیوار راست را بالا رفته تا نشانی هر چند در حد حرف نخست اسم خود را بر بدنه میراث گذشتگان حک کند تا تبدیل به میراثی برای آیندگان شود.

میراثمان را مال خود نمی‌دانیم

برخی جامعه‌شناسان معتقد هستند، از آنجایی که حس تعلق نسبت به میراث فرهنگی و آثار تاریخی در میان گروهی از مردم وجود ندارد و این آثار را از آن خود نمی‌دانند شاهد بروز چنین هنجارهایی از سوی آنها هستیم، چنان که درصدد یادگاری‌نویسی یا ریختن زباله و دیگر اشکال آسیب‌رسانی در محیط‌های تاریخی برمی‌آیند تا شاید از این طریق به نوعی آن اثر را برای خود کنند.

شاید بتوان توجیه شعار «شهرما خانه ما» برای جلوگیری از ریختن آشغال در معابر عمومی شهر را این گونه تعبیر کرد که مسئولان سعی دارند با ایجاد حس تعلق به محیط شهری، فرهنگ نریختن آشغال را در جامعه نهادینه کنند. اگر بتوان چنین حسی را در میان عموم جامعه نسبت به میراث فرهنگی و آثار تاریخی ایجاد کنیم می‌توانیم به حفظ و احیای میراث گذشتگان و باقی ماندن آن برای آیندگان امید داشته باشیم. چراکه در واقع، هر کجا که احساس تعلق وجود نداشته باشد، تخریب هم پیش می‌آید.

پیشنهادی برای حل ماجرا

اما نگاه دیگری نسبت به یادگاری‌نویسی وجود دارد و آن جنبه تفریحی آن است. در جامعه ما یادگاری‌نویسی به تفریحی برای خنده و خوشگذرانی تبدیل شده تا جایی که حتی برخی افراد با خط خوش به نوعی که گویی در حال خوشنویسی و طراحی هستند یادگاری‌هایی را بر آثار تاریخی ثبت کرده‌اند. البته دیگر مبصری بالای سرشان نیست تا آنها را از این کار منع کند. جامعه شناسان می‌گویند یادگاری‌نویسی، ذات فرهنگی و اجتماعی کسانی است که یادگاری می‌نویسند، زیرا در محیط خانواده و اجتماع به درستی آموزش ندیده‌اند و طبیعتا وقتی کسی از وظیفه‌ خود مطلع نیست، انجام وظیفه هم نمی‌کند.

اما راهکارهایی جز کشیدن دیوار شیشه‌ای و طلقی، داربست، گذاشتن نگهبان و پاسبان یا بستن درهای آثار تاریخی به روی گردشگران، برای کاهش شدت آسیب‌ها وجود دارد. دوستداران میراث فرهنگی پیشنهاد تعبیه دیوار یادگاری کنار آثار تاریخی را مطرح کرده‌اند تا آبی باشد بر آتش اشتیاق یادگاری‌نویسان حرفه‌ای؛ اما این راهکار حتی به صورت آزمایشی نیز مورد توجه قرار نگرفته است. باید توجه داشت که معضل یادگاری‌نویسی ریشه‌های عمیق فرهنگی دارد و اگر نتوان شناخت دقیقی از آن به‌دست آورد، نمی‌توان راه‌حل مؤثری برای آن پیدا کرد.

یادگاری‌نویسی بزرگان!

یادگاری‌نویسی به عصر معاصر و عموم جامعه ختم نمی‌شود چراکه تاریخچه‌ای بس طولانی دارد. در متون تاریخی به دیوار نوشته‌های یادگاری در تخت‌جمشید از امیران و سلاطین ایرانی اشاره شده است.

مرحوم مصطفوی در کتاب اقلیم پارس آورده و ارزش تاریخی هر کدام از آنها را بیان کرده است. وی زیر عنوان «نبشته‏ها و یادگارهای مختلف در کاخ کوچک داریوش و برخی نقاط دیگر تخت‏ جمشید» می‌نویسد: علاوه بر نبشته های میخی بنام داریوش و خشایارشا و اردشیر سوم که نمودار مراحل مختلف ساختمانی کاخ مزبور بوده، نوشته ‏های متعددی هم بخطوط پهلوی و کوفی و ثلث و نسخ و نستعلیق بر سنگ‌های مستحکم کاخ نامبرده نقر شده و امتیاز مخصوصی از این بابت به کاخ کوچک داریوش بخشیده است. این گونه نوشته‏ ها عموما یادگار شاهان و بزرگان و رهگذران مختلفی است که طی گذشت روزگار آثار تخت‏ جمشید را بازدید نموده و هر کدام به نوعی احساساتی را که بر اثر دیدار اطلال آنجا پیدا کرده‏اند به صورت شعر یا نثر نبشته‏اند و در برخی موارد اتفاقات و وقایع تاریخی مربوط به زمان خود را که مقارن با چنین دیداری بوده است ذکر نموده‏اند و برخلاف نبشته‏ های میخی تخت ‏جمشید که مضمون عموم آنها شبیه یکدیگر بوده حاوی ستایش اهورامزدا و ذکر نام پادشاهی که هر قسمت از آثار تخت‏ جمشید در زمان او ساخته شده است نوشته‏ های یادگاری سابق‌الذکر دارای مضامین گوناگون و مربوط به ادوار مختلف تاریخی است و نمونه ‏های متنوع خطوط و طرز انشا و بیان احساسات به انواع مختلف در آنها وجود دارد.

علت انتخاب سنگ‌های کاخ کوچک داریوش برای نقر این گونه نبشته ‏ها خوبی و استحکام سنگ‌های مزبور و محفوظ ماندن از آتش اسکندر و آسیب‌های ناشی از آن بوده است. [اقلیم پارس؛ متن؛ ص 336 و ادامه نقل این خطوط تا ص 351]

سپس تک تک این موارد را نقل کرده است. موارد یاد شده، نه کتیبه، بلکه دیوارنوشت‌های یادگاری است که شاهان و سلاطین طی بازدید از تخت جمشید نوشته‌اند.

البته موارد یاد شده، به صورت کندن سنگ است نه دست نوشته که طبعا امکان باقی ماندن آنها پس از هزار سال نبوده و نیست. بجز سلاطین، برخی از چهره‌های دیگر هم یادداشت‌هایی دارند که دقیقا مضمون آنها، همین نوشته‌های دیواری و یادگاری است.

مصطفوی نوشته است: در محل دیگر دیواره داخل همان پنجره کتیبه زیر به خط نسخ مرقوم رفته است: بماند سال‌ها این نظم و ترتیب/ زما هر ذره خاک افتاده جایی/ غرض نقشی است کز ما باز ماند/ که هستی را نمی‌بینم بقایی/ مگر صاحبدلی روز ز رحمت/ کند در کار درویشان دعایی حرره اضعف عباداللّه الصمد الغفور ابو یزید بن محمد بن مظفر المنصور اللهم اصلح شأنه و غفر له و لوالدیه و لجمیع‌المسلمین برحمتک یا ارحم الرّاحمین و یرحم الله قال آمینا فی اواخر ذی‌الحجه اثنین و سبعین و سبعمائه‏. [اقلیم پارس: 341] بدون شک این خطوط یادگاری که به صورت نقر در سنگ است، یکی از مجموعه‌های با ارزش در نوع خود به شمار آمده و یادگاری از برخی از معروف‌ترین امیران و سلاطین ایرانی است.

حتی در جرز دیوار کاخ ملل در دروازه تمام ملل تخت جمشید می‌بینیم که اسامی افرادی مثل جان ملکوم، جیمز موریه، سرهارفورد و استانلی کنده کاری شده که مربوط به سال‌های 1800، 1810، 1809 و 1870 بوده است و نشان می‌دهد که آنها فقط می‌خواستند اعلام کنند ما بودیم و از اینجا دیدن کردیم، بنابراین این پدیده در همه زمان‌ها و در میان همه افراد رخ می‌دهد.

طاق‌بستان و بی‌فرهنگی از نوع شاهزاده‌ای

نه‌ تخت جمشید از دست یادگاری‌نویس‌‌های تاریخی در امان بوده نه سایر آثار تاریخی همچون طاق بستان. یکی از بدترین انواع این یادگاری نوشتن‌ها، در طاق بستان کرمانشاه انجام شده‌است. چنان که محمد علی میرزا (فرزند فتحعلی شاه قاجار)، زمانی دستور داد که تصویری از خودش و پسرانش را بر بدنه یکی از سنگ نگاره‌های طاق بستان حجاری کنند.

این کار آن‌قدر غیرحرفه‌ای و بدسلیقه انجام شده که صدای ناصرالدین شاه هم درآمد و این چنین نوشت: بالای این صفحه آغاغنی، خواجه باشی محمد علی میرزای مرحوم که از طوالش گیلان بوده، زحمت کشیدن صورت مرحوم شاهزاده را نشسته و حشمت‌‌الدوله پسرش و پسر کوچک‌تر را داده است حجاری نموده. خود آغاغنی را هم با هیأت مکروه ایستاده در جلوی شاهزاده نقش کرده‌اند. طوری به او بیفتاده که واقعا مهوع است و طاق را ضایع کرده است و بس که بد حجاری شده روی اشکال را رنگ‌آمیزی کرده‌اند. الحق مایه تضییع طاق شده است.

با توجه به آن‌که طاق بستان اثری از آثار دوره ساسانی است، اما با گذشت زمان درحال حاضر این حکاکی دوره قاجار نیز به بخشی تاریخی از این میراث جهانی تبدیل شده است.

معصومه دیودار/ جام‌جم