شناسهٔ خبر: 15101936 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

با رئیس گروه ارزشیابی کیفی ـ توصیفی معاونت ابتدایی وزارت آموزش و پرورش

ارزشیابی توصیفی، مطلوبی که نامطلوب اجرا می‌شود

ارزشیابی توصیفی به عنوان یک برنامه ملی با مصوبه اردیبهشت 81 شورای عالی آموزش و پرورش وارد ادبیات آموزشی ما و از مهر 87 به طور آزمایشی در برخی مدارس ابتدایی اجرا شد؛ ابتدا برای کلاس اولی‌ها و از پاییز 93 برای همه پایه‌های ابتدایی. این شیوه ارزشیابی در جبهه مقابل سیستم نمره‌دهی است که با خط‌کش اعداد، سال‌ها میان دانش‌آموزان خطوطی ملموس کشید و برچسب درس‌خوان و درس‌نخوان، توانا و ناتوان به آنها زد.

صاحب‌خبر -

ارزشیابی توصیفی می‌خواهد رقابت ناسالم و ترس و وحشت دانش‌آموزی در کلاس درس را از میان ببرد ولی به واسطه ضعف‌هایی در اجرا اگرچه استرس‌ها را کم کرده ولی پیامدهای منفی به بار آورده است. اینها موضوعاتی است که درگفت‌وگو با بهمن قره‌داغی، رئیس گروه ارزشیابی کیفی ـ توصیفی معاونت ابتدایی وزارت آموزش و پرورش به بحث گذاشته‌ایم.

ارزشیابی توصیفی با توجیه فراوان علمی از مهر 93 به طور سراسری وارد سیستم آموزشی کشورمان شد، اما در عمل مشکلاتی به وجود آمد که عده‌ای را دلسرد و خواهان بازگشت به سیستم گذشته کرد. به نظر شما ارزشیابی توصیفی چه ضرورتی داشت و حالا لزوم تداوم آن چیست؟

امروزه ارزشیابی به عنوان یادگیری و برای یادگیری مدنظر است و در خدمت آموزش قراردارد نه این که مثل گذشته وسیله‌ای برای سنجش میزان یادگیری باشد. در ارزشیابی کمی توصیفی، معلم نارسایی‌های یادگیرنده را شناسایی می‌کند و چنانچه مشاهده کرد، یادگیری در بخش عمده‌ای از دانش‌آموزان اتفاق نیفتاده، درصدد تغییر و اصلاح روش تدریس و ارائه مطلب برمی‌آید یا اگر یادگیری در تعداد محدودی اتفاق نیفتاده بود، معلم در پی اعمال مداخلاتی خواهد رفت که در یادگیری یادگیرنده موثر باشد.

این را هم اضافه کنم که امروزه گفته می‌شود ارزشیابی نباید عامل اضطراب باشد و باید بهداشت روانی دانش‌آموزان در کلاس درس حفظ شود. به این ترتیب اگر دانش‌آموز از آزمون بترسد یعنی شیوه ارزشیابی ما با اهداف آموزشی فاصله دارد. بنابراین باید به گونه‌ای عمل کنیم که دانش‌آموز دچار وحشت نشود ودر فضایی بانشاط و سرشار از آرامش بیاموزد که این شرایط با ارزشیابی توصیفی اتفاق می‌افتد.

البته آنچه ما می‌بینیم، چنین فضایی نیست و از شادی و زیبایی چندان خبری نیست، ضمن این که به نظر می‌رسد، به جای ایجاد بهداشت روانی برای دانش‌آموزان،‌ فضایی برای بی‌خیالی آنها نسبت به یادگیری ایجاد شده است.

این یکی از مصیبت‌های ما و ناشی از رسوب کمی‌گرایی در نظام آموزشی ماست. در کلاس درس باید به زبانی که دانش‌آموزان می‌فهمند با آنها صحبت کرد، ابتدا نقاط قوتشان را به آنها گفت و سپس نقاط ضعفشان را متناسب با تفاوت‌های فردی به آنها یادآوری کرد تا به سمت رفتار و عملکرد درست حرکت کنند. با این شیوه یادگیری، خودارزیابی اتفاق می‌افتد که یکی از مباحث بسیار ژرف در دنیای تعلیم و تربیت نوین است و سبب می‌شود استقلال یادگیری کم‌کم اتفاق بیفتد و دانش‌آموز خودش بتدریج ضعف‌هایش را بشناسد.

پس ما باید دانش‌آموز را در موقعیت یادگیری قرار دهیم چون ارزشیابی یک موقعیت یادگیری است نه یک موقعیت قضاوتی.

ما در آموزش و پرورش در این بخش ضعف داریم و معلم ما به واسطه آموزش ناکافی و دوری از مطالعه هنوز درک درستی از این قضایا ندارد. قاطعانه می‌گویم اگر کودک را در مسیر درست یادگیری قرار دهیم یا هویت و شخصیتش را باور کنیم او بی‌انگیزه نخواهد شد و اگر توانایی افراد را به آنها بگوییم و ضعف‌ها را با روش‌های پایا، روا، درست و استاندارد شناسایی کنیم و در راستای بهبود، اصلاح، تقویت و توسعه یادگیری یادگیرنده‌ها گام‌های موثر برداریم، هرگز بی‌انگیزگی به وجود نخواهد آمد.

با این توضیحات، توپ را به زمین معلمان انداختید و این ذهنیت را ایجاد کردید که معلمان ما به اشتباه معتقدند دانش‌آموزان در سیستم ارزشیابی توصیفی با جدیت درس نمی‌خوانند.

نمی‌گویم معلمان تصور غلط دارند چون وضع موجود را هم شما می‌توانید ببینید و هم معلمان. می‌گویم وقتی ما بستر و موقعیت را به گونه‌ای فراهم نکنیم که ایجاد انگیزه کند، طبیعی است یادگیری هم در آن اتفاق نمی‌افتد. مشکل این است که ما روش‌های ایجاد انگیزه را که یک مهارت است به معلمان نیاموخته‌ایم یا معلمان نیز دنبال آموختن این مهارت نرفته‌اند و نارضایتی دانش‌آموزان و خانواده نیز معمولا از ناحیه معلمانی است که در این حوزه ضعف دارند.

می‌توانم یک نتیجه از صحبت‌های شما بگیرم، این که اجرای طرح ارزشیابی توصیفی شتابزده بود و لازم بود قبل از اجرای آن معلمان بخوبی توجیه شوند و قابلیت لازم را برای اجرای آن به دست آورند.

برنامه ارزشیابی کیفی توصیفی، از معدود برنامه‌هایی است که ما فرآیند اجرای آن را بدرستی انجام دادیم و ابتدا آن را به صورت آزمایشی در پنج واحد آموزشی اجرا کردیم و بعد از انجام یک پژوهش و مثبت بودن نتایج، آن را به 200 کلاس توسعه دادیم و دوباره پژوهش کردیم و این طرح را در سال تحصیلی 88 ـ 87 در 30 درصد مدارس که امکانات و بسترهای لازم را داشتند، انجام دادیم و بعد در یک بازه زمانی شش ساله آن را در دوره ابتدایی اجرا کردیم.

البته ما دو مانع در این حوزه داشتیم؛ یکی استخدام 30 ساله معلمان که موجب می‌شود آنها ضرورتی به ایجاد تغییر در تفکر خود نبینند و دیگر این که ما معلمان غیرحرفه‌ای را از دوره متوسطه و راهنمایی قدیم جدا کردیم و نیروهای مازاد را در دوره ابتدایی به کار گرفتیم. وقتی اینها مشکل‌ساز شدند همه مشکلات را به ارزشیابی توصیفی نسبت دادیم.

این توضیحات نشان می‌دهد بسترهای لازم برای اجرای این شیوه ارزشیابی مهیا نبوده و خلأهایی وجود داشته و دارد. به نظر شما بجز معلم کارآزموده مهم‌ترین بسترهای لازم برای اجرای ارزشیابی توصیفی چیست؟

تخصیص بودجه مناسب، آموزش گام به گام و کارگاهی معلم و ایجاد پستی در کارشناسی استان‌ها و مناطق با عنوان ناظرین ارزشیابی کیفی توصیفی. اگر این چنین کنیم هم آموزش می‌دهیم و هم نظارت می‌کنیم و بسیاری از چالش‌ها را از پیش رو برمی‌داریم.

یکی از چالش‌های مهم، تراکم کلاس‌های درسی است که انگار قرار نیست برطرف شود.

بله، تراکم کلاس‌ها واقعا بالاست و معلم نمی‌تواند چهره به چهره و رودررو همه تفاوت‌های فردی و نارسایی‌های یادگیری را شناسایی کند و راهکار ارائه دهد، پس تراکم کلاس‌های ما نیز باید کم شود. یکی از دلایلی که باعث شد کلاس‌های درسی متراکم شود، تحمیل پایه ششم به دوره ابتدایی بود به طوری که مدارس پنج کلاسه تبدیل به مدارس شش کلاسه و فضای کلاس‌های درس نامناسب شد که ما همیشه از آن به عنوان یکی از آسیب‌های این حوزه یاد می‌کنیم.

با وجود دفاع سرسختانه شما از ارزشیابی توصیفی، شورای عالی آموزش و پرورش پیشنهادی را در دست بررسی دارد تا نمره را به برخی دروس پایه‌های پنجم و ششم برگرداند که به نظر می‌رسد نوعی عقبگرد است.

هر برنامه‌ای که بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های روان‌شناختی کودک اتفاق بیفتد ره به تاریکی بردن و مطرح کردن آن به منزله پاک کردن صورت مساله است. اگر آموزش کافی معلمان را به عنوان یک بایسته انکارناپذیر در نظر داشتیم، اگر کاهش تراکم کلاس‌ها به عنوان یک بایسته حتمی فراروی ما قرار می‌گرفت و اگر لزوم به‌کارگیری معلم متخصص و حرفه‌ای مدنظر بود، هیچ وقت به سراغ این اقدام نمی‌رفتیم چون بازگرداندن نمره به سیستم آموزشی ساده‌ترین راهی است که می‌توان انتخاب کرد. به اعتقاد من، هر نوع حرکت واپس‌گرایانه نه‌تنها فضا را تلطیف نمی‌کند و آرامش روانی معلم و دانش‌آموز را تامین نمی‌کند بلکه داشته‌های قبلی‌مان را هم خراب می‌کند. بصراحت می‌گویم بازگرداندن نمره، شدنی نیست و هر کسی هم که این تخیل را در ذهن داشته باشد، بجز آسیب رساندن به نظام تعلیم و تربیت ابتدایی کاری انجام نمی‌دهد.

واقعیت این است که نمره و ارزیابی کمی به خاطر سال‌ها تربیت در سیستم‌های قدیمی در تار و پود وجود ما تنیده شده. البته با ارزشیابی توصیفی مشکل نمره را در دبستان حل کرده‌ایم، ولی وقتی دانش‌آموزان وارد متوسطه اول می‌شوند دوباره نمره وجود دارد و در متوسطه دوم به خاطر تب کنکور توجه به نمره اوج می‌گیرد. با این تناقض باید چه کرد؟

ما در آیین‌نامه ارزشیابی دوره متوسطه اول (راهنمایی قدیم) تغییراتی ایجاد کرده‌ایم که براساس آن شیوه ارزشیابی در پایه اول یعنی کلاس هفتم به صورت تلفیقی از نمره و توصیف باشد.

کدام درس‌ها نمره‌ای و کدام توصیفی خواهند شد؟

اینها هنوز مشخص نیست، اما کلیت قضیه این است که درس‌هایی مثل علوم که نمی‌توانیم ماهیتا آنها را با آزمون مداد کاغذی بسنجیم باید به صورت عملکردی سنجیده شوند یا به عبارت دیگر درس‌هایی که به سمت و سوی مهارتی حرکت می‌کنند، مشمول ارزشیابی توصیفی خواهند بود.

مریم خباز

جامعه