سوشیانس شجاعیفرد طنزنویس soshyians.fard@gmail.com
حتما شما هم تحتتأثیر روشنفکرنماهای نازکنارنجی موبلند سیگار بهمنکش، دچار این تصور غلط هستید که معتادها انگل جامعه و منشأ بسیاری از مشکلات اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی هستند! اگر خیلی روشنفکرنما نباشید و کمی هم افه اقتصادی داشته باشید، دیگر قطعا دچار این توهم هستید که معتادها و اعتیادشان، هزینههای زیادی را به اقتصاد کشور وارد میکنند؛ اما سخت در اشتباهید، اگر میخواهید بدانید معتادها چگونه به اقتصاد کشور کمک میکنند، عدد يك رو به سامانه 3000900 بفرستید و یا ادامه مطلب را بخوانید:
معتادها برای اعتیادشان نیاز به خرید جنس دارند! این خودش بزرگترین گردش مالی این اقتصاد کثیف را رقم میزند، البته چون ما اقتصاد کثیف زیاد داریم، باید روشن کنم اینجا منظورم اقتصاد خرید و فروش و قاچاق موادمخدر است! قاچاقچیها هم آدمند، مثل من که نه، ولی مثل شما، وقتی پول در میآورند، آن را خرج خرید و سفر و رستوران و قلیان و اینها میکنند و باعث گردش پول در جامعه میشوند!
معتادها در یک اقتصاد کثیف دیگر نقش دارند و آن هم جمعآوری و فروش زباله است! معتادها یا سرشان در جیب گریبان خودشان است یا در سطلهای زباله و با یک کیسه پر از پلاستیک بازیافتی، لخلخکنان، چنان که جلسه مهمی دارند، تند تند سراغ سطل بعدی میروند! بدینترتیب ایشان نقش بزرگی در بازیافت مواد پلاستیکی و حفظ محیطزیست دارند!
اعتیاد در کشور ما -مثل خود کشور ما که مانده است میان سنت و مدرنیته- مانده است میان بیماریبودن یا جرمبودن! برای پلیس، اعتیاد جرم است و پلیس گرانقدر هرازگاهی چند تا معتاد میگیرد و اضافهکاریاش را میزند به زخمی از زندگیاش!
شهرداری هم از این خوان گسترده بیبهره نیست: به هر حال معتادها چهره شهر را نازیبا میکنند و باید جمعآوری شوند، پس باید مراکزی برای نگهداری آنها ساخته شود، خب الان هم که نان در کار پیمانکاری شهرداری است! شما میدانید از کنار ساخت این مراکز نگهداری معتادان، دوستان و رفقای پیمانکار شهرداریچیها، به کجاها رسیدهاند؟! نمیدانید!
یکی از اساسیترین تزهای اقتصادی من این است: هر جا مشکلی بود، پول در رفع آن مشکل است! مثلا الان که اعتیاد از در و دیوار این مملکت میریزد، نان -بعد از ساخت و پاخت موسسه مالی غیرمجاز- در ساخت مرکز بازپروری و ترک اعتیاد است! خانواده معتاد، حاضر است طلاهایش را... (که خب فرد معتاد قبلا آن را فروخته) تلویزیونش را... (که آن را هم در زمان خماری شکسته)، فرش زیر پایش را بفروشد و خرج درمان شخص معتاد کند. شما هیچ میدانید این مراکز ترک اعتیاد برای چند نفر ایجاد شغل میکند؟! میدانید اگر معتادی نبود، این افراد شغل نداشتند و میرفتند معتاد میشدند!
همچنین از آنجا که همه معتادان پولدار نیستند که تفننی مصرف کنند و اعتیاد برایشان خیلی جدی است، برای خرج مواد خود مجبور به دزدی هستند! این تلاش مجدانه ایشان برای سرقت خرد باعث ایجاد شغل برای نگهبانان، اضافهکاری برای پلیس و رونق اقتصادی نصابهای دزدگیر و قفلفرمانفروشها شده است.
جدای از همه اینها، زندگیهای این دوره و زمانه را که گویا با تف چسباندهاند! زود وا میرود! سابق بر این مرد خانه میخواست معتادی کند، زن خانه چهار تا غر میزد و نفرین میکرد، ولی در عین حال زغال را میچرخاند و پیکنیکی را آماده میکرد! این ملکههای این دوره، تا میفهمند کینگشان آقای گل است و گل میزند، فورا درخواست طلاق میکنند و لابد دیگر الان گوشی دستتان آمده که معتادها با ماجرای طلاقشان، چه پولی به وکلا، ماشیننویسهای جلوی دادگستری، شاهدهای تقلبی و سکهفروشهای خیابان کریمخان میدهند! گوشی دستتانه؟!