اصغر همت، بازیگر و مدیرعامل خانه تئاتر است و از دوشنبه 15 شهریور در تالار سنگلج نقش مردی را بازی میکند که برای تئاتر ایران نامی آشنا و بسیار تأثیرگذار است؛ عبدالحسین نوشین که در یک نمایش تکنفره با اصغر همت روی سن میرود و این برای تئاتر ما یک اتفاق نادر است؛ چون این نام و شخصیت پس از سالها از محاق درآمده و درخشش آن در صحنه نشاندهنده بخش حساسی از تئاتر و سیاست زمانه معاصر است، با او درباره نمایش پرتره مرد ریخته به نویسندگی و کارگردانی غلامحسین دولتآبادی و آراز بارسقیان گفتوگو کردهایم.
نمایش پرتره مرد ریخته درباره چیست؟
درباره عبدالحسینخان نوشین از بنیانگذاران تئاتر نوین ایران است که در پرده اول یک ساعت پیش از خروج از تهران در سال 1331 و در پرده دوم زندگیاش قبل از مرگ در مسکو را خواهیم دید.
بنابراین دو پرده دارد. میخواهم بدانم به کدام وجه سیاسی و هنریاش پرداختهاید؟
یک پرداخت کلی درباره اوست. یک واکاوی درباره شخصیت نوشین را روایت میکنیم که همه زمینههای زندگیاش را دربر خواهد گرفت. در پرده اول ساعتی پیش از آن است که او را از مخفیگاهش در تهران ببرند و از دوران نوجوانیاش میگوید؛ از آشناییاش با تئاتر و موسیقی میگوید و اینکه چطور شد او را با اولین گروه دانشآموزان به پاریس میفرستند. همچنین درباره این است که سیاست او را نابود کرده است.
یعنی چنین موضعی دارد؟
بله، چون سیاست او را از هنر دور کرده؛ چراکه او استعدادی بوده که از رسیدن به مراحل بهتر بازمانده است.
چطور متن را برای کارکردن مناسب دیدید؟
اول اینکه پیش و پس از انقلاب سالها بود که نمیشد درباره عبدالحسینخان نوشین صحبت کرد و حالا این فرصت فراهم شده و من هم دیدم برای پرداختن به او فرصت خوبی است. با آنکه فرصت ایدهآلی برای کار نداشتم و باید زمانم را برای تئاتر و بودن در خانه تئاتر تقسیم میکردم، اما نخواستم این فرصت را از دست بدهم و دوم اینکه میخواستم با دو جوان کار کنم که دغدغهشان تئاتر است.
فکر میکنم این نمایش دو سال پیش میخواست در تئاتر فجر کار شود، اما در بازبینی رد شد، علتش چه بوده است؟
وقتی اجرا شروع شود، بهتر دراینباره میشود حرف زد؛ چون خودم هم نمیدانم چرا باید ردش کنند و در آن زمان هم مقالهای نوشتهام و باید پس از اجرا معلوم شود که چرا دبیر و بازبینها کار را رد کردهاند. برایم خودم هم جالب است که بدانم؛ چون تا این لحظه نمیدانم.
با توجه به تکنفرهبودن و اینکه تقریبا همه اجرای نمایش بر دوش بازیگر است، باید از تمهیداتی برای نگهداشتن تماشاگران استفاده کرده باشید.
بله، سعی کردهام از آنچه در عمرم و این چند ساله تجربه کردهام، استفاده کنم که اتفاق خوبی در صحنه بیفتد و البته برای خودم برخی چیزها مبهم است؛ بهویژه اینکه تماشاگران این روزها عادت کردهاند درواقع آتراکسیون و شکل دیگری از تئاتر را ببینند و کار جدی با تمام ابعادش کمتر به صحنه آورده میشود و فکر نمیکنم چنین تماشاگران بدعادتی از این کار استقبالی کنند.
بنابراین کارتان برای جلب رضایت این نوع تماشاگران سختتر میشود.
نه، اینطور نیست؛ چون من کارم را کردهام.
چرا در سنگلج کار را به صحنه میبرید؟
حتما افراد واجبتر از من هستند که باید در تئاتر شهر کار کنند و از اینکه در سنگلج باشم، اصلا ناراضی نیستم و حس میکنم روح نوشین هم از اجرا در سنگلج راضیتر باشد؛ چون برایم جذاب است که در مهمترین سالن مملکت که خیلی از بزرگان کشور در آنجا بهترین سالهای عمرشان را سپری کردهاند، من هم با کاری به صحنه بروم و در کارنامهام این افتخار را نصیب خودم کنم؛ از این نظر رضایت دارم.
فکر میکنم سنگلج، حس نوستالژیکی داشته باشد؛ چون نوشین با آنکه در آنجا کار نکرده، اما کار ایرانی و تئاتر ملی با تفکرات او عجین است.
اتفاقا نوشین نمایشنامه ایرانی کمتر کار کرده و بیشتر به تئاتر جهانی فکر میکرده است و نسبتی با آنچه با عنوان تئاتر ملی در سنگلج کار کردهاند، نداشته است.
اما تفکر تئاتر ملی بنابر نوشته عباس جوانمرد در کتاب تئاتر و هویت ملی ریشه در تفکر نوشین دارد و آنها برایناساس کار کردهاند.
بله، تئاتر ملی بعد از بیرونرفتن نوشین از ایران ایجاد شده و زمانی که او در مسکو بوده شاگردانش و کسانی که از اخلاق او بهره بردهاند، در سنگلج تئاتر ملی را به شکل رسمی مطرح کردهاند. او یک نمایشنامه نیز به نام خروس سحر نوشته است. اگر مسائل پس از 15 بهمن 1327 پیش نمیآمد، شاید او هم به سمت تئاتر ملی میآمد. هر چند از زندان قصر برای چند نمایشنامه میزانسن فرستاده و به نام لرتا کارهایی را به صحنه آورده است؛ اما از این دوره دیگر از چرخه تئاتر ما بیرون مانده است.
آیا فضای کارتان خالی است؟
نه، خالی نیست. دو اتاق کوچک به مثابه زندان در صحنه وجود دارد. او از زندان قصر بیرون میآید و زندانهای دیگری در انتظارش است.
موسیقی هم دارید؟
بله، پرده اول مفصلهای اصلیاش براساس موسیقی است؛ اما در پرده دوم موسیقی نداریم و حتی خودش هم میگوید در مسکو شرایطی فراهم میشود که عادت به موسیقی گوشدادن را هم از او میگیرد. اگرچه یک رادیو در صحنه داریم و اگر تماشاگری بپرسد که چرا تو رادیو داری؟ در جوابش خواهد گفت: این رادیو آنچه دلش میخواهد پخش میکند و بعد موجهایی را میگیرد و مد نظر حاکمیت را پخش میکند. یک فضای غمبار که بسیار هم نوستالژیک است و تعیینکننده؛ چون اگر مردی با همه عظمت و بزرگیاش در عالم هنر بهاشتباه وارد فضای سیاسی و در آن کانالیزه بشود، همه اقتدار و هنرش را تحتالشعاع قرار میدهد و این هنر به پروپاگاندا آلوده است و هنرمند و شخصیتش را هم آلوده خواهد کرد. هنر فقط در خدمت بشریت است و لاغیر؛ چون اینگونه هنر ارزشش را از دست خواهد داد، اگر بخواهد تبلیغاتی باشد.
میدانیم نوشین آنچه اجرا کرده فقط ابعاد سیاسی نداشته است و جنبههای هنری هم داشته است؟
از شخصیت حقیقی او سوءاستفاده شده است و به عنوان فرد مطرح در عالم هنر به او نگاه شده است؛ البته او خروس سحر را با همین نیت پروپاگاندا نوشته است.
چه توصیهای به تماشاگران این نمایش دارید؟
تماشاگری که به تاریخ مملکتش علاقه دارد، برای دیدن این نمایش بیاید و اینگونه گریزی به تاریخ صد سالهاش بزند و مروری بر گوشهای از این 80، 90 سال بکند. این کار بیشتر با تفکر سروکار دارد تا خوشآمدنهای ظاهری.
∎