شناسهٔ خبر: 15055028 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه مردم‌سالاری | لینک خبر

نگاهي به فيلم «من»

روايتي زنانه از زندگي گانگستري

صاحب‌خبر -

گروه فرهنگي، علي ودايع: فيلم «من» به کارگرداني سهيل بيرقي در روزهايي که همه نگاه‌ها به فروشنده خيره شده روي پرده سينماها رفته و تاکنون با رقمي‌بيش از يک ميلياردتومان فروش خوبي داشته است. «من» اولين فيلم بلند سينمايي سهيل بيرقي در مقام کارگردان است. او تاکنون در 38 پروژه سينمايي کار کرده که از آنها مي‌توان به سابقه دستيار کارگرداني و مدير برنامه ريزي در فيلم‌هاي «اسب حيوان نجيبي است»، «کيفر»، «ترديد»، «بي خود و بي جهت»، «استراحت مطلق»، «زندگي با چشمان بسته»، «هر شب تنهايي» و «من ديه گو مارادونا هستم» اشاره کرد. بيرقي فيلم کوتاه «تعطيل» را هم ساخته است.

بازيگراني نظير ليلا حاتمي، امير جديدي، بهنوش بختياري، عليرضا استادي، علي منصور، سعيد عطاييان و ماني حقيقي در «من» ايفاي نقش کرده اند.در يک نگاه کلي به داستان فيلم «من» با حضور خرده روايت‌هاي متعدد گويا سهيل بيرقي تلاش کرده است معضلات متنوعي را که توسط کارچاق کن‌ها با لابي‌هاي مختلف حل مي‌شوند، را روايت کند. در اين اثر مي‌توان ردپاي عبدالرضاکاهاني را همانگونه که در ابتداي فيلم بيان شده، مشاهده مي‌شود.

در فيلم «من» ليلاحاتمي‌با گريم و بازي متفاوتي مقابل دوربين رفته است که تمام نگاه‌هاي کليشه اي به خود را مي‌شکند. حاتمي‌که در سالهاي گذشته شکل و شمايل ثابتي از زنان آسيب ديده را با بازي‌هاي يکسان به تصوير کشيده بود، در «من» به جهت حضور در نقش يک خلافکار، بازي متفاوتي از خود به نمايش گذاشته است.

شخصيت اصلي فيلم زني است به نام آذر(ليلاحاتمي) که قرار هست شخصيتش در طول داستان گسترش پيدا کند و تماشاگر به شناخت کلي درباره او و دنيايش دست پيدا کند. از همان ابتداي فيلم، شخصيت آذر داراي پيچيدگي‌هاي خاصي است که گويا نظر مامورين امنيتي را نيز جلب کرده است.

آذر در ادامه فيلم با لذت به انواع مشکلات و کارهاي خلاف سرک مي‌کشد. آذر با چهره اي که شباهت زيادي به گانگسترها دارد با خودمحوري کارهايش را انجام مي‌دهد تا جايي که به هشدار مشاورانش هم اعتنايي نمي‌کند. آذر که دستي در قاچاق و توزيع مشروبات الکلي دارد يا زمين خواري انجام مي‌دهد، آموزش موسيقي را به عنوان قسمتي از زندگي روزمره دنبال مي‌کند که يک دوگانگي و تضاد فاحش را به رخ مخاطب مي‌کشاند. مساله اساسي درباره شخصيت آذراينجاست که تماشاچي هيچي از گذشته وي نمي‌داند و در حال اين شخصيت خلافکار با تمام تناقض‌هايش همراه مي‌شود.

آذر در دل تهران با انواع آدم‌ها و دردسرهاي آنها دست به گريبان مي‌شود تا هرکدام از کاراکترهاي فيلم «من» نماينده مشکلاتي باشند. سربازفراري که براي رسيدن به معشوق در لندن پشت مرز مانده است، خواننده زيرزميني که عشق شهرت دارد يا افاغنه اي که نيازمند پاسپورت قاچاق هستند، يا زني که تشنه زمين خواري است ؛ همگي مشکلاتي هستند که همانند يک پازل عمق خلافکاري آذر و معضلات جامعه ما را نمايش مي‌دهند.

در کنار ليلاحاتمي‌ بازيگران مکمل ديگر از جمله ماني حقيقي و امير جديدي بازيهاي خوبي از خود به نمايش گذاشته‌اند اما مي‌شد به آنها نقش پررنگ تري داد تا داستان فيلم «من» داراي تنوع بيشتري مي‌شد. در ميان بازيگران مکمل، بهنوش بختياري توانسته از شکل و شمايل هميشگي اش دور شود و تماشاگر را مجاب نمايد که او هم توان حضور در آثار جدي را دارد.

فيلم «من» به همان ميزان که توانسته در روزهاي شلوغ و پرمخاطب سينماي کشور براي خود جايگاهي دست و پا کند، موافقان و منتقدان جدي نيز داشته است. فقدان درون مايه قوي که با ابهام کشنده همراه شده است به عنوان يک فاکتور منفي بيان مي‌شود که مخاطب نمي‌تواند با آن ارتباط برقرار کند.

مساله اساسي درباره درون مايه فيلم «من» اين است که فيلم تلاش کرده است روايتي متفاوت از زندکي کارچاق کن‌هاي امروز تهران با رفتارهاي گانگستري آنها به نمايش بگذارد. آذر يک خلافکار خونسرد و کم‌انعطاف است که در مقابل کارمزد کلان و مقطوع هر سفارش خلافي را قبول مي‌کند اما وقتي که او را در منزل مسکوني‌اش مي‌بينيم که فاقد هر نوع اثاثيه و لوازم زندگي است به استثناء يک صندلي و ميز کوچک و لپ‌تاپي که ابزار کارش به حساب مي‌آيند و نه اثاثيه و در خانه‌اي که حتي نور کافي و آينه و پنجره‌اي هم ندارد که موقعيت محلي‌اش را بشود حدس زد.

آذر اگرچه ظاهرا رفتاري فمينيستي دارد که مشتي از مردان دور خود را تحقير مي‌کند اما در حقيقت با رفتارهاي خونسرد و متناقض با بازي ليلاحاتمي‌ساختار شکني مي‌کند. آذر در هيچ جاي فيلم به دنبال حق خواهي يا سهم خواهي زنانه نيست، بلکه به دنبال کاسبي کانگستري در تهران است.

در پايان فيلم اگرچه با پايان ناگهاني داستان تماشاچي شوکه مي‌شود اما در نهان نشان مي‌دهد که آذر از ابتدا خسته شده بود. او با بي اعتنايي به مخبر مورد اعتمادش به فکر استراحت در زندان بوده است. شايد تأکيد بر همين بلاتکليفي، که در فصل‌هاي حضور او به عنوان مربي نوازندگي، شکل و شمايل مضاعفي به خود مي‌گيرد، مهم‌ترين سنجه‌ اخلاقي اثر باشد که به دور از معيارهاي قالبي و سنتي، به تحليل وضعيت يک خلافکار مي‌پردازد. با اين حال فيلم در نوع پايان‌بندي‌اش (حضور ناگهاني جوان خواننده در خانه‌ آذر در هويتي متفاوت از شمايل قبلي‌اش) تا حدي شتابزده عمل مي‌کند و مي‌شد همين ايده را با مقدمه‌چيني‌هاي بيش‌تر پرورش داد و در عين حال غافل‌گيرکنندگي موضوع را هم حفظ کرد.