گفتوگو با سعیده موسویزاده، برگزیده بخش شعر کودک در هفتمین دوسالانه ادبی پروین
کودکان هم مانند ما هر کتابی را نمیپسندند
صاحبخبر - مریم شهبازی برخلاف برخی اهالی ادبیات که گمان میکنند کار برای کودکان بواسطه سن و سال کمشان ساده است، به هیچ وجه فعالیت برای این گروه از مخاطبان را ساده نمیپندارد. سعیده موسویزاده که در بخش شعر کودک هفتمین دوسالانه ادبی پروین عنوان برگزیده را کسب کرده معتقد است که کودکان هم مانند ما آدم بزرگها قدرت تشخیص دارند و هر کتابی را نمیپسندند. آنان تنها با مخلوقات نویسندگان و شاعرانی ارتباط برقرار میکنند که خالقانشان هنوز ردپایی از روزهای کودکی را در اعماق وجود خود حفظ کردهاند. با وجود این تنها برای کودکان نمینویسد و شعر نمیگوید؛ او سال هاست که هم شعر جدی میگوید و هم مدت هاست که در عرصه طنز هم فعالیت دارد. اشعار بسیاری را هم به گویش مشهدی، زادگاه مادریاش سروده. بیش از سه دهه از فعالیت او در عرصههای مختلف ادبی میگذرد و به همین واسطه نزدیک به 30 جلد کتاب هم منتشر کرده و در دسترس علاقه مندان در حوزههای یاد شده قرار داده است. از همان ابتدای ورود به عرصه ادبیات، کارتان را با گروه سنی کودک و نوجوان شروع کردید؟ نه! آغاز قدم گذاشتن من به عرصه شعر همراه با قالب غزل، آن هم برای مخاطبان بزرگسال بود. بهتر نبود به جای فعالیت همزمان در عرصههای شعر، داستان و طنزنویسی تنها در یک عرصه متمرکز میشدید؟ برعکس سایر حوزهها، فعالیت همزمان در چند شاخه ادبی و حتی هنری نکته عجیبی نیست. با وجود این شاید اگر تنها در یک حوزه متمرکز میشدم، موفقیت بیشتری پیدا میکردم؛ اما این فعالیت همزمان دست خودم نبوده که بتوانم به گونه دیگری کار کنم. در واقع این چند عرصهای که به آنها اشاره کردید هر بار خودشان من را انتخاب کرده اند! شاید جالب باشد بدانید زمانی که طنزنویسی را آغاز کردم حتی نمیدانستم که کاریکلماتور یعنی چی! تازه بعد از مدتها فهمیدم کاری که من انجام میدادم در این سبک جای میگیرد. شما از علاقه بسیار به ادبیات میگویید، اما در نهایت فارغالتحصیل رشته فلسفه هستید؛ چرا از ابتدا به سراغ همان رشته نرفتید؟ از اینکه رشته تحصیلی فلسفه را انتخاب کردم به هیچ وجه پشیمان نیستم چراکه تحصیل در این رشته نگاهی عمیق و کلی درباره همه زندگی به ما میدهد. اتفاقاً همین فلسفه در عرصه ادبیات، بویژه در شعر کودک کمک بسیاری به من کرد. البته بعدها به فکر ادامه تحصیل در رشته ادبیات هم افتادم اما مشکلات زندگی فرصت این کار را از من گرفت. علاوه بر این بعد از بزرگ شدن فرزندانم احساس کردم که دیگر باید به سراغ خود ادبیات بروم و کار جدی در این حوزه را آغاز کردم. برخی گمان میکنند که نوشتن برای کودکان سادهتر از بزرگسالان است. شما هم با چنین نگاهی به قصه نوشتن برای کودکان روی آوردید؟ نه من چنین نگاهی نداشتم. اگر راستش را بگویم به پیچیده یا سهل بودن آن هم فکر نمیکردم. به سراغ داستاننویسی برای کودکان آمدم چراکه از سالها قبل برای فرزندان خودم قصههایی بداهه میگفتم. بعد از مدتی به پیشنهاد خانواده تصمیم گرفتم این قصهها را گردآوری کرده و به شکل کتاب منتشر کنم. حالا که مدتهاست برای این گروه سنی مینویسم دیگر با مشکلات و سختیهای آن آشنا هستم. میدانم که برخلاف تصور دیگران، کودکان هر کتابی را قبول نمیکنند و تنها با آثار نویسندگانی ارتباط میگیرند که هنوز با دوران کودکیشان در ارتباط هستند. نویسنده و شاعر کودکی موفق میشود که بتواند خود را همقد کودکان کرده و پا به پای آنان بازی کند. فکر میکنید علت انتخاب مجموعه شعر شما در جایزه پروین چه بوده؟ نمیدانم. آثار دیگر دوستان را نخواندهام اما حدس میزنم که شاید این مسأله از همان نگاه کودکانهای باشد که تلاش کردهام همچنان همراه خود داشته باشم. از سویی تلاش کردم تا اشعاری بنویسم که حس کنجکاوی و نگاه پرسشگرانه کودکان را تقویت کند. برگزاری جایزههایی مانند پروین که دبیرخانه آن خود دست به بررسی آثار منتشر شده در دوره زمانی دوساله میزند تأثیر بسزایی در ارتقای ادبیات دارد. از سوی دیگر منجر به دیده شدن آثار و قوت قلب پیدا کردن نویسندگان و شاعران میشود. برخی معتقدند بواسطه غیبت پیشکسوتان ادبی از جایزههای دولتی، برگزیده شدن در آنها کار پیچیدهای نیست؛ به همین واسطه هم اعتبار چندانی برای این جایزهها قائل نیستند! به هیچ وجه با چنین گفتهای موافق نیستم. پیشکسوتان ادبیات که نیازی به شرکت در جشنوارهها ندارند چراکه آنان اغلب در هیأت داوران رویدادهای ادبی و برای بررسی آثار حاضر میشوند. حالا اگر شماری از استادان پیشکسوت هم تمایلی به حضور در این جشنوارهها نداشته باشند بحث دیگری است. زمانی که جوایز به کتابها تعلق بگیرد دیگر نام اشخاص در میان نیست که جوان بودن یا نبودن صاحبان آنان تأثیری در اعتبار جشنوارهها داشته باشد. به عقیده من برچسب زدن به ادبیات در کل کار پسندیدهای نیست. اینکه مردم را در مقابل تقسیمبندی ادبیات به دولتی و خصوصی قرار بدهیم حتی منجر به بیاعتمادی آنان میشود. از این بحث که بگذریم، سابقه همکاری شما با مطبوعات کودک چقدر در مخاطبشناسیتان مؤثر بوده؟ فعالیت در مجله «رشد» به عنوان یکی از پرشمارگانترین نشریات آموزشی کشور منجر به تعامل مستقیم با دانشآموزان شده و قطعاً تأثیر بسزایی در آثارم داشته است. من از این شانس برخوردارم که در نشریهای که در مدارس پخش میشود کار کنم. البته در نشریات دیگری هم کار کردهام که هیچ کدام به اندازه نشریه رشد به من کمک نکردهاند. از همان سالهای ابتدایی دهه 60 به عرصه طنزنویسی هم قدم گذاشتهاید، با این تفاسیروضعیت طنز کشورمان در سالهای اخیر را چگونه ارزیابی میکنید؟ طنز در مقایسه با چند سال قبل با رشد خوبی روبهرو شده اما متأسفانه قدری گرفتار برخی مسائل شده است. در سالهای اخیر افرادی قدم به عرصه طنز گذاشتهاند که بیشتر تحت تأثیر شرایط و موجی که در طنز به پا شده بود قرار گرفتند. شرایط به گونهای شده که اغلب گمان میکنند هر متن یا شعری که قدری موجب خنده مخاطبان شود طنز است! برخلاف این قبیل نوشتهها پشت سر طنز همیشه تفکری عمیق قرار گرفته. طنز تنها خنداندن صرف مردم نیست و حتی گاهی ممکن است که هیچ لبخندی بر لب مخاطب نیاورد. طنز باید قدرت بازگویی ناهنجاریهای جامعه را در قالبی تلطیف یافته داشته باشد. طنزی که هیچ نقد یا راهکاری پشت آن نباشد که طنز نیست. اینکه تنها به دنبال مسخره کردن دیگران باشیم که دلیل بر طنزنگاری نمیشود. بخشی از افرادی که امروز در این عرصه فعالیت میکنند به معنای واقعی طنزنویس نیستند و تنها سوار بر موجی که به راه افتاده شدهاند. از همین رو نوشتههای این افراد حرفی برای گفتن ندارد؛ اما در کنار این افراد برخی هم درگیر این موج و شب شعرها نشده و تنها دغدغه مردم و مشکلات آنان را دارند. به طنزپردازانی اشاره کردید که درگیر شب شعرها نشده و به طور جدی مشغول فعالیت هستند. با این گفته فعالیت محفلهای شب شعر را زیر سؤال بردید؛ آن هم در شرایطی که در دورههای تاریخی مختلف شاهد شکل گرفتن جریانهای ادبی از چنین محفلهایی بودهایم! این گفته من هم صددرصد نیست بستگی به افراد برگزارکننده و حتی محیطی که در آن برگزار میشود، دارد. اگر شب شعر به این منظور برگزار شود که تنها عدهای دور هم جمع شده و بخندند طبیعی است که از خروجی آن هم چیزی عایدمان نشود. اما اگر این شب شعر محفلی جدی باشد و حرفهایهای شعر هم در آن شرکت کنند آن وقت است که میتوان به جریانسازی این محفلها و کمکشان به ارتقای ادبیات امیدوار شد. در سالهای اخیر برخی از دوستان طوری طنز نوشتهاند که بواسطه آن، مردم هر شعر یا متنی که فرد، گروه یا حتی موضوعی را مسخره کند طنز میدانند. مردم به طنز علاقه دارند منتهی ما باید حواسمان باشد که به بیراهه نرویم. کارگاههای آموزش طنزی که هر از چندی از سوی سازمانها و تشکلهای مختلف برگزار میشود چقدر در ارتقای این بخش از ادبیاتمان مؤثرند؟ خوشبختانه بخش قابل توجهی از کارگاههایی که به این منظور برگزار میشوند با مدیریت طنزنویسان باسابقه اداره میشوند. اما در ارتباط با وضعیت نظام دانشگاهی بحث دیگری مطرح است. دانشکدههای ادبیاتمان روشی را درپیش گرفتهاند که منجر به قطع ارتباط آنان با جریانهای ادبی ادبیات معاصر و حتی دنیای بیرون از دانشکدهها شده است. شما که اینقدر به وضعیت طنز نقد دارید، طنزهایتان چه حرفی برای گفتن دارند؟ ترجیح من بیشتر به انعکاس مشکلات مردم است. دلم میخواهد طوری بنویسم که گفتههایم تلنگری برای مردم و از آن فراتر برای مسئولان باشد. یکی از مشکلات این سالهای مردم تضاد میان سنت و مدرنیته است؛ موضوعی که تلاش میکنم حتی در نوشتهها و سرودههای جدیام هم به آن بپردازم. با توجه به رد پای پررنگ نقد که در طنزنویسی دیده میشود چقدر به خط قرمزها و ملاحظات سیاسی به عنوان مانعی پیش روی فعالان این عرصه معتقدید؟ متأسفانه طنز امروز ما بیش از آنکه گرفتار خط قرمزهای سیاسی باشد گرفتار خودسانسوری فعالان این عرصه شده است. البته همه خط قرمزهایی که پیش روی طنزپردازی ترسیم شده بد نیست چراکه بخشی از آن جلوی توهین به افراد را میگیرد. باید خودمان را مجاب کنیم که طنز اهانت نیست؛ طنز مسخره کردن نیست! طنزپرداز باید آگاهیبخش مردم و مسئولان باشد.∎