داستان گوگلي ما اينبار از يك موزه در «سانتافه» نيومكزيكو شروع ميشود. ساختماني كاملا معمولي با معماري و نمايي ساده كه فقط 19 سال از شروع كار آن ميگذرد. موزهاي با بيش از سههزار اثر از يك نقاش زن امريكايي. در صفحه اصلي سايت اين موزه در نقل قولي از اين نقاش براي توضيح آثارش ميخوانيد؛ «فهميدم چيزهايي را كه هيچ راهي براي گفتنشان نيست ميتوان با رنگ و شكل گفت، چيزهايي كه هيچ كلمهاي براي آنها نداشتم.»
مقصد بعدي انگلستان است. موزه مدرن تيت در لندن. جايي كه اينروزها نمايشگاه كاملي از آثار اين نقاش در آن داير شده است. نمايشگاهي با بيش از صد اثر «جورجيا اوكيف» در كنار عكسهايي از او كه توسط همسر عكاسش، آلفرد استيگليتز، گرفته شده است. بخشي از اين عكسها همانهايي هستند كه با جستوجوي نام «جورجيا اوكيف» در گوگل حتما آنها را خواهيد ديد. از اين نمايشگاه در «تيتمدرن» با عبارت نخستين و بزرگترين نمايشگاه اوكيف در خارج از امريكا ياد ميشود، نمايشگاهي كه تنها بعد از گذشت چندهفته از شروعش به عنوان موفقترين نمايشگاه فصل تابستان موزههاي اروپا نيز معرفي شده است. اين افتخاري است كه شايد نقاش داستان ما چندان به آن احتياج نداشته باشد. او 30 سال پيش مرده و تا آن زمان هر افتخاري را كه لازم بوده در امريكا به دست آورده است. اوكيف به عنوان نخستين زني شناخته ميشود كه موزه هنرهاي مدرن نيويورك نمايشگاهي از آثار او را تنها 10 سال بعد از مرگش در 1996 به نمايش گذاشت.
موزه تيت مدرن لندن با توضيحي كوتاه به استقبال نمايشگاه اوكيف رفت؛ نمايشگاهي از آثار جورجيا اوكيف، هنرمند امريكايي خالق نقاشيهاي بزرگ از گلها. اين شناختهشدهترين دوره از آثار اوست؛ آثاري كه خودش در مورد اينطور توضيح ميدهد: «قصد من نقاشي كردن يك گل است. اين نكته اصلي است. هدفم از بزرگ نقاشي كردنش اين است كه مردم هيچ چارهاي جز ايستادن، نگاه كردن و واقعا ديدن آن- همانطور كه هست- نداشته باشند. اين شيوه من براي ديده شدن آن است. » اين دوره از نقاشيهاي اوكيف در ميان علاقهمندان به آثار او هم مقبوليت خاصي دارند. يكي از آثار اوكيف از اين دوره كاري با عنوان «تاتوره/ گل سفيد شماره 1- 1932» در حراجي ساتبي در سال 2014 در نهايت 4/44 ميليون دلار فروخته شد تا ركوردي را براي اثري از يك هنرمند زن در حراجيها ثبت كند. اما اوكيف تنها نقاش گلها نبود. او علاوه بر اين نقاشيها از آسمانخراشهاي نيويورك يا مناظر طبيعي در نيومكزيكو هم نقاشي كرد. مقصد بعدي براي گفتن از اين نقاشيها امريكاست و اينبار نيويورك.
شايد يك اتفاق باعث شد تا اوكيف در مسير آن موفقيتي قرار بگيرد كه به عنوان يك نقاش نصيبش شد. روايت سينمايي در فيلمي كه بر اساس زندگي او (در سال 2009) ساخته شده بر اساس همين «شايد» است. اتفاق مهم در سال 1916 رخ ميدهد. در آن سال اوكيفِ 29 ساله به نيويورك ميرود. قرار است يك گالريدار 45 ساله را ملاقات كند تا آثارش را به او نشان دهد. اين گالريدار آلفرد استيگليتز است. اين ملاقات در نهايت به نخستين نمايشگاه انفرادي جورجيا در 1917 در گالري استيگليتز منجر ميشود. آشنايي اين دو به ازدواجشان در سال 1924 منجر ميشود. نقاشيهاي تازه اوكيف ضمن آشنايي با آثار نقاشان اروپايي همچون ماتيس، براك و پيكاسو كه استيگليتز و گالرياش در معرفي آنها در امريكا نقش اساسي داشت در مسير جديدي قرار ميگيرند. او از مناظر شهري و آسمانخراشهاي نيويورك شروع ميكند تا كمي بعد در دهه 1930 به سراغ نقاشيهايي با قطع بزرگ از گلهاي اركيد يا سوسن برود. مرگ استيگليتز در 1946 باعث شد تا اوكيف انتخابكننده مقصد بعدي باشد؛ او سه سال بعد براي هميشه به نيومكزيكو رفت.
اما اوكيف در آغاز روايت تاريخي ما هنرمندي دور از جريانات هنري نيست. بخشي از شخصيت حرفهاي او سالها قبل از آمدنش به نيويورك شكل گرفته است. در 1917 نمايشگاهي از آثار اوكيف در گالري استيگليتز برپا ميشود. اين همان نمايشگاهي است كه كمي قبلتر به آن اشاره شد. اوكيف پيش از اين نمايشگاه، تعدادي از آثارش را براي دوستش آنيتا پوليتزر كه در نيويورك است ميفرستد. اين پوليتزر است كه آثارش را به استيگليتز نشان ميدهد و همين كارش مقدمات نمايشگاه جورجيا را فراهم ميكند. اوكيف يك سال بعد و در سال 1918 به دعوت استيگليتز به نيويورك ميرود. استيگليتز در دهه 1920 نمايشگاهي موفق از عكسهايش كه اوكيف مدل آنهاست برگزار ميكند. آنها ازدواج ميكنند تا ماجرا همانطور كه خوانديد تا مرگ استيگليتز پيش برود.
رفتن اوكيف به نيومكزيكو اصلا ناگهاني نبود. اين مقصدي بود كه سالها قبل توسط او انتخاب شده بود. اواخر دهه 20 اوكيف سفري به اين منطقه داشت تا ايدههايي براي خلق آثار جديدش پيدا كند. او تحت تاثير فضاي آنجا قرار گرفت و ترجيح داد براي ادامه كارش بيشتر وقتش را در آنجا بگذارند. آثار بعدي اوكيف تحت تاثير همين فضا با نقاشيهايي از استخوان يا جمجمه حيوانات با پسزمينه و مناظر بياباني ادامه يافت. آخرين مجموعه نقاشيهاي او با عنوان «آسمان بالاي ابرها» 15 سال قبل از درگذشتش خلق شد.
«مردها من را در زمره بهترين نقاشان زن قرار ميدهند. خودم فكر ميكنم يكي از بهترين نقاشان هستم... » اين حرفهاي اوكيف شايد خطاب به آنهايي باشد كه از سادگي، زنانگي يا تصنعي بودن آثارش انتقاد ميكردند. اين اشتباهي بود كه حتي استيگليتز در سالهاي ابتدايي آشنايياش با اوكيف مرتكب شد. او كه بعدها مجبور شد به خاطر مشكلاتش گالري 291 را تعطيل كند، گفته بود نمايشگاه برگزار شده از اوكيف در اين گالري توانست يك زن را به دنيا معرفي كند.
همزمان با نمايشگاه آثار اوكيف در لندن به همراه نمايش عكسهاي استيگليتز از او تفسيرهاي جديدي از زندگي و آثار او شروع شده است. بخش عمده اين تفسيرها به آثاري ميپردازد كه اوكيف در زمان حضورش در نيومكزيكو خلق كرده است. اين تفسيرها زندگي اوكيف در اين منطقه را انتخابي آگاهانه بر مبناي ميدانند كه بهخاطر بيمهريهاي شوهرش از مدتها قبل تصميمش گرفته شده بود. چنين انتخابي با مرگ استيگليتز موقعيت جديدي را براي جورجيا تعريف ميكند. او در چنين موقعيتي همان چيزهايي را پيدا ميكند كه به عنوان يك هنرمند هميشه دنبال آن بوده است. جورجيا اوكيف در اروپا جز اينكه يكي از بهترين نقاشان باشد انتخاب ديگري ندارد.
سفر اوكيف در اروپا تازه شروع شده است. نمايشگاه آثار او تا ۳۰ اكتبر در لندن ادامه پيدا ميكند و به همين شكل در ماه دسامبر در اتريش برگزار خواهد شد. مقصد بعدي تورنتوي كاناداست؛ نمايشگاهي كه در آوريل ۲۰۱۷ (فروردينماه) از همين آثار برگزار ميشود.