ترجمه: سید علی اعتمادی
الياج مغناير، رئيس گروه بين الملل روزنامه الرأي كويت بيش از دو دهه است كه تحولات سياست جهاني به ويژه منطقه غرب آسيا را دنبال مي كند. حساب توئيتري وي يكي از منابع مهم خبري و تحليلي درباره اتحاديه اروپا، ناتو، حزب الله، لبنان، ايران، عراق، سوريه، تروريسم، القاعده، داعش و ساير گروه هاي سلفي است و گزارش ها و تحليل هاي وي معمولاً به زبان هاي مختلف ترجمه مي شود. با وي درباره حضور جنبش مقاومت اسلامي لبنان در جنگ سوريه به زبان انگليسي از طريق ايميل گفت وگو كرديم. متن ترجمه شده اين گفت وگو در اختیار شماست.
خيلي ها معتقد بودند ورود حزب الله به جنگ سوريه باعث تضعيف آن خواهد شد اما پس از گذشت پنج سال اين بحث به طور جدي مطرح مي شود كه حضور در جنگ سوريه باعث افزايش توانايي ها و ظرفيت هاي اين گروه شده است؟ به نظر شما اين جنگ چه توانايي هايي براي حزب الله داشته و چه هزينه هايي به آن تحميل كرده است؟
دستاورد اصلي حزب الله اين است كه نظاميانش، در سوريه (نه در لبنان)، در حال جنگ با تكفيري ها (القاعده و داعش) هستند، به خصوص اينكه همه يا بيشتر تكفيري ها در بلاد الشام و اكثراً در سوريه جمع شده اند. در واقع براي حزب الله اين يك مزيت است كه بتواند عمدتاً در يك منطقه جغرافيايي با آنها، آن هم نه به تنهايي بجنگد. علاوه بر اين، حزب الله برنامه ريزي كرده تا ظرفيت نظامي خود را افزايش دهد، در توليد سلاح براي جنگ از راه دور خلاقانه عمل كرد، سلاح هاي جديدي را آزمايش كرد و پهپادها و موشك هاي هدايت شونده ديگري را در جنگ واقعي به كار برد. علاوه بر اين موارد، جنگ با دشمنان مختلف با تاكتيك هاي متنوع درس هاي زيادي به آن داد. از لحاظ استراتژيكي، حزب الله صاحب پايگاه هاي نظامي جديدي در سرتاسر مرز سوريه و لبنان شد كه براي اين گروه تا حدودي رويا تلقي مي شد. در جنگ پيش رو با اسرائيل، حزب الله موشك هاي از راه دور استراتژيكي خود را از مناطق مختلف در تپه ها و كوه هايي كه با محيط طبيعي حفاظت و به دور از غيرنظاميان واقع شده اند، پرتاب خواهد كرد.
برخي تحليلگران اشتباهي رايج دارند كه مي گويند: «حزب الله در سوريه طي سه سال گذشته بيش از 30 سال جنگ با اسرائيل دچار شكست شده». اين تحليل كاملاً اشتباه است؛ زيرا حزب الله فقط چند ماه در دو جنگ اصلي عليه اسرائيل درگير شد.
در [مقابل] اسرائيل، حزب الله از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب در مساحتي بيش از 100 هزار كيلومتر مربع حضور خود را توسعه داده و اين در حالي است كه كل لبنان 10 هزار كيلومتر مربع و مساحت جغرافيايي جنگ با اسرائيل به 4هزار كيلومتر مربع محدود بود.
همه ما مي دانيم كه جنگ سوم بين حزب الله و اسرائيل حتمي است، فقط مشكل پيش بيني زمان اين جنگ است، آيا به نظر شما با وقوع اين جنگ ما فاصله زيادي داريم يا هر لحظه بايد انتظار وقوع آن را داشت؟
هم اسرائيل و هم حزب الله براي جنگ پيش رو آماده مي شوند. طي اين مدت، هر دو طرف سعي خواهند كرد نيروي نظامي زيادي را با يكديگر روبه رو نكنند؛ زيرا هر دو مي دانند كه خط قرمز ها ديگر رعايت نمي شود و نهايتاً به تمام شهر ها حمله خواهد شد. اسرائيل در اجراي منظم مانور هاي نظامي و غيرنظامي فعال بوده و خواهد بود و مانورهاي غير نظامي را به منظور آماده سازي مردم براي جنگ پيش رو انجام مي دهد. به همين منظور به غير نظاميان گفته است: «ما شما را براي بدترين شرايط آماده مي كنيم. ما به وظيفه مان عمل خواهيم كرد، اما برخي حوادث اجتناب ناپذير ممكن است اتفاق بيفتد.»
در طرف مقابل، حزب الله نيز در حال اجراي مانور هاي نظامي است و روستا ها و شهرك هايي را ايجاد كرده است تا با شهرك هايي كه اسرائيل در مرز هاي جنوبي كشورش دارد برابر باشد. اين بدين معناست كه حزب الله ديگر خود را به دفاع بسنده نكرده است بلكه به سمت حمله پيش خواهد رفت. قطعاً چنين سناريويي تحقق مي پذيرد؛ زيرا حزب الله تجربيات منحصربه فرد بسياري در سوريه كسب كرده است كه از جمله آنها مي توان به جنگ با گروه هاي ساز مان يافته مانند «القاعده»، «دولت اسلامي»، گروه هاي سازمان نيافته و ديگر گروه هاي شورشي سوريه اشاره كرد. بنابراين، زماني كه مانور ها در دو طرف افزايش مي يابد، سوء تدبيري به وجود مي آيد كه جنگ نيز جزو آن خواهد بود.
گفته مي شود كه حزب الله در جنگ بعدي با اسرائيل تصميم گرفته است تهاجمي عمل كند و به منطقه الجليل حمله كند؛ دليل مطرح شدن اين مسئله چيست و آيا اساساً حزب الله خواهد توانست در صورت وقوع جنگ دست به چنين عملياتي بزند؟
تجربه جنگاوري حزب الله طوري برنامه ريزي شده تا در سوريه، عراق و يمن به كار گرفته شود. استفاده از انواع سلاح ها، تاكتيك ها و استراتژي ها باعث افزايش اعتماد به نفس و قابليت حزب الله شده است. علاوه بر اين، حزب الله از همان تكنولوژي هايي استفاده مي كند كه ارتش هاي كلاسيك به طور منظم در خاورميانه و بخش هاي ديگر از جهان استفاده مي كرده اند.
بنابراين، بهترين تاكتيك دفاعي، حمله است. با تجربياتي كه حزب الله در القصير، القلمون، زبداني، حمص، حماه، حلب، نبل و الزهراء و ديرالزور در سوريه و با دولت اسلامي در عراق به دست آورده است، كاملاً طبيعي است كه تاكتيك هاي نظامي را به راحتي كسب كند و در قلمروي خود به اسرائيل حمله كند يا حتي ميدان جنگ را به زمين دشمن منتقل كند؛ نه مانند سابق يعني از سال 1982 كه همواره اين مبارزات در خاك لبنان صورت مي گرفته است.
حزب الله لبنان از ايجاد جبهه جديد عليه اسرائيل در منطقه جولان واقع در جنوب سوريه خبر مي دهد، به نظر شما اين گروه چگونه تلاش دارد اين جبهه جديد فعال را نگه دارد و تا چه حدي در اين زمينه موفق خواهد بود؟
اگرچه حزب الله سوريه در منطقه جولان ريشه دوانده است اما خيلي زود است كه عليه اسرائيل در اين منطقه جبهه اي ايجاد شود. سمت سوري سرزمين جولان هنوز توسط القاعده و ديگر گروه هاي سوري كنترل مي شود. بنابراين، ايجاد جبهه در اين منطقه شايد اصلاً امكان پذير نباشد آن هم زماني كه جمعيت موجود در اين سرزمين متخاصم باشند.
شما در يكي از گزارش هاي خود به ظرفيت هاي دفاع هوايي حزب الله پرداخته ايد، به نظرتان اين جنبش موفق خواهد شد برتري بلامنازع قدرت هوايي اسرائيل را به چالش بكشد؟
دفاع هوايي حزب الله مي تواند با هرگونه بالگرد و جت ارتفاع متوسط مقابله كند. اين مسئله باعث مي شود كه اسرائيل در جنگ بعدي از بالگردهايش ديگر استفاده نكند و در مقابل از جت هاي ارتفاع بلند استفاده كند تا شكست نخورد. بنابراين، دفاع هوايي حزب الله موجب خواهد شد كه سلطه هوايي اسرائيل، كه در گذشته خيلي مطرح بود، كاهش يابد.
عملكرد متحدان منطقه اي دمشق، يعني ايران، حزب الله و حتي شيعيان عراقي در رابطه با اين بحران را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
جنگ در سوريه به دليل حضور تعداد بي شمار كنشگران خيلي طولاني مي شود. ما در حال حاضر درباره بيش از 150 هزار شبه نظامي حرف مي زنيم كه در چند جبهه در حال جنگ هستند. بنابراين، ممكن نيست كه عملكرد اين نيرو يا آن نيرو را مورد ارزيابي قرار داد زماني كه هر كدام از طرفين ابتكار عمل را در يك جبهه به دست گرفته اند نه در جبهه ديگري.
يكي از مهم ترين اتهام هايي كه به ايران و حزب الله در جريان جنگ سوريه زده مي شود اين است كه آنها فرقه گرا هستند و به دنبال سركوب سني ها هستند، به نظر شما چقدر اين اتهام مي تواند درست باشد؟
ايران و حزب الله در كنار ارتش سوريه در حال جنگ هستند، حدود 70 درصد از ارتش اين كشور را سني ها تشكيل داده اند. حزب الله نيز در لبنان «سرايا المقاومه» را دارد كه از تمام مذاهب از جمله سني ها تشكيل شده است. اين يك جنگ فرقه اي نيست، بلكه جنگي عليه تكفيري ها است. حزب الله هيچ وقت اعلام نكرده است كه مي خواهم سني ها را به قتل برسانم، اما هم القاعده و هم «دولت اسلامي» بارها به صورت آشكار گفته اند كه مي خواهند تمام شيعيان و علوي ها را قتل عام كنند.
جنگ سوريه وارد ششمين سال خود شده است، پس از گذشت اين مدت آيا هنوز مي توان گفت اين يك انقلاب واقعي عليه حكومت بشار اسد است؟
جنگ سوريه هيچ گاه انقلابي عليه بشار اسد نبود، بلكه هشداري بود كه كالين پاول، وزير خارجه سابق امريكا در سال 2003 به بشار اسد داد؛ درست زماني كه امريكا به عراق لشكر كشي و جنگ را در آنجا آغاز كرد. در واقع اين، تصميم قطر است كه مي خواهد اسد را عزل كند؛ زيرا اين كشور قرارداد گازي خود را براي صدور به كشورهاي اروپايي به خاطر مخالفت اسد از دست داد. اين جنگي است كه به منظور عزل بشار اسد برپا شد تا دمشق ديگر نتواند گذرگاهي براي حزب الله و محور مقاومت براي جنگ با اسرائيل باشد. اكنون، در مذاكرات صلح آميز در ژنو، ديگر شاهد نمايندگان سوري ها و شورشيان سوري نيستيم. بلكه هيئت نمايندگان رياض، مصر و مسكو را شاهد هستيم.
چشم انداز شما از جنگ سوريه چيست؟ آيا فكر مي كنيد تنها چيزي كه مي تواند بحران در اين كشور را حل كند، لزوماً جنگ است؟
فقط يك فرآيند سياسي، مسئله جنگ سوريه را مي تواند حل كند كه اين فرآيند هنوز تكامل نيافته است. القاعده هيچ وقت سلاح هاي خود را به فرآيند دموكراتيك نخواهد سپرد، همچنين احرار الشمس و ديگر سلفي ها كه قانون شريعت را فقط به سليقه خود اجرا مي كنند.
آيا منافع مشتركي بين كشور هاي بين المللي و گروه هاي تروريستي حاضر در سوريه وجود دارد؟
داعش همان طور كه باراك اوباما گفته، حاصل لشكركشي و حمله امريكا به عراق است. القاعده و طالبان نيز با حضور امريكا در خاورميانه و افغانستان تحريك شدند. به هر روي، آسيب از قبل وارد شده است. ارتباط مبهم بين القاعده و امريكا پيچيده است اما توضيح من اين است كه امريكا از خطر القاعده، استراتژي دراز مدت و اهداف آن كاملاً آگاه است. با اين حال، امريكا در خاورميانه متحداني مانند عربستان سعودي دارد كه تا زماني كه رئيس جمهور سوريه، بشار اسد، بر سر قدرت باشد، نمي تواند شاهد شكست القاعده باشد. اينجاست كه امريكا، همكاري و مصالحه خود را آغاز مي كند و از روسيه در خواست مي كند تا از تضعيف شدن القاعده در سوريه در مناطق حلب و ادلب جلوگيري كند. علاوه بر اين، در اينجا براي امريكا يك سودي وجود دارد، از اينكه مي بيند نيروي انساني ايران و حزب الله دچار خسران مي شود و اين دو كنشگر در اين جنگ تا حد ممكن درگير مي شوند. براي ايران و حزب الله مسئله چيز ديگري است؛ هر دو طرف مي دانند كه اين جنگ، جنگ بر سر بقا است و تا زماني كه خطر داعش و القاعده كاهش نيافته، آن را متوقف نخواهند كرد.