دليل دوم اهدای نیمی از عواید فروش آثار به درمان كودكان سرطاني تحت درمان موسسه محك است كه سخن گفتن از اين همياري اخلاقي، حكايت "زيره به كرمان بردن" است !
اما در ميان دلايل ديگر، مهمترين مسئله اي كه در اين بازه زماني، جلوه اي منحصر به فرد دارد،مسئلۀ پويايي اقتصاد هنر است. آنهم پويايي اقتصاد بخش تجسمي، خاصه زيربخش نقاشي كه در پس زمينه مهجور بودن كليت هنر در كشورمان، اين هنر تجسمي است كه همواره ديواري كوتاه تر از ساير هنرها داشته و دارد و اگر چند صباحي به اين منوال طي شود، بعيد نيست كه ناگزير شويم فاتحه هنرتجسمي را براي هميشه بخوانيم و به جز يادي گنگ از اين هنر ، چيز ديگري براي آينده و فرزندانمان باقي نماند.
اما براي تبيين و تشريح موضوع بايد به مقايسه عملكرد و رويه هايي پرداخت كه در امر عرضه و تقاضاي هنر تجسمي در كشورمان معمول و متعارف بوده و شايد همين رويه هاي اشتباه، اينگونه صعب و سخت، سد راه هنرمندان و چوب لاي چرخ اقتصاد هنر، در حوزه تجسمي بوده اند.
چرا كه در ميان هنرهاي هفت گانه در كشورمان، اقتصاد هنر در حوزه هنرهاي تجسمي، وضعيتي ضعيف و شكننده دارد. به گونه اي كه غالب فعاليت هاي اقتصادي هنر و مقوله عرضه و تقاضا در عرصه هنرهاي تجسمي، خاصه هنر نقاشي، به برپايي نمايشگاه هاي فردي و جمعي معطوف مي شد و مي شود!
مشكل اين رويۀ ناكارآمد و مطرود كه در غالب موارد منجر به بازگشت آثار و عدم استقبال خريداران و متقاضيان تابلو هاي نقاشي مي شود، در بالا بودن قيمت آثار جلوه گر است!
به اين مفهوم كه هزينه گالريهاي تخصصي نقاشي، بر قيمت آثار مجموع شده و درنهايت با توافق هنرمند و گالريدار، قيمتي نهايي براي هر اثر مصوب مي شود كه از منظر خريدار قيمتي غير واقعي و چندبرابري ارزش كارشناسي اثر به نظر مي رسد! چرا كه هنرمند براي فروش اثرش ناگزير است كه هزينه سنگين امورات و در مواردي اجاره گالري و خرده ريزهاي ديگري مانند هزينه هاي سرسام آور مصرف برق پرژكتورها و ...) را به قيمت واقعي تابلوها بيفزايد.
اين در حالي است كه غالب گالري ها و نمايشگاه هاي شخصي هنر تجسمي، در مناطق خوش آب و هواي بالا شهر تهران و حتي شهرهاي ديگر واقع هستند. بنابراين جبران هزينۀ گالري ها براي هنرمندي كه تلاش دارد پرچم هنر تجسمي را بالا نگهدارد ، غير منصفانه به نظر مي رسد. در پس زمينۀ چنين شرايطي است كه خريداران به راحتي قيد خريد چنين آثاري را كه معمولا با لفاظي برخي از گالري داران همراه است را مي زنند و در نهايت بخش اعظمي از آثار به نمايش در آمده و در معرض فروش گذاشته شده، در يايان موعد نمايشگاه به هنرمند عودت داده مي شود كه اين پروسه بزرگترين دليلي است كه منتج به ركود اقتصاد هنر مي شود!
با اين اوصاف در يكي دو سال اخير اتفاقات اميدوار كنندهاي در عرصه هنر تجسمي به ويژه نقاشي رخ داده است. اتفاقاتي كه در برگزاري نمايشگاههايي مانند "سي در سي" و " 100 اثر 100 هنرمند" و يا برپايي نمايشگاه با اهداف عام المنفعه در موسسه هاي خيريه و فرهنگسراها رخ داده ، اميدي رو به بهبودي اوضاع هنرتجسمي است. اما شكل پسنديده و منصفانه برگزاري كه در سال هاي اخير مورد اقبال هنرمندان واقع شده، برپايي نمايشگاه در موسسه هاي خيريه است. چرا كه اين موسسه ها و فرهنگسراها از طرفي مشكل مكان برپايي نمايشگاه را براي هنرمند حل مي كنند ودر مقابل درصدي از عوايد فروش آثار را با رضايت هنرمند، براي تامين اهداف خيرخواهانه و خدا پسندانه دريافت و به امورات ياد شده اختصاص مي دهند.
اما شايد اين شائبه براي برخي از خوانندگان پيش بيايد كه در هر صورت هنرمند بايد بهاي كرايه مكان را چه در اجاره گالري و يا همكاري با موسسات خيريه به بهاي تابلوها مجموع كند كه در اين صورت اين رويه مصداق تمثيل "چه علي خواجه و چه خواجه علي" خواهد بود. چرا كه در هر دو گزينه، هزينه مكان برپايي نمايشگاه بايد در ميان آثار تخص و و به هر اثر افزوده شود.
در پاسخ بايد گفت كه در وهله اول موسسات خيريه هزينه اي را بابت سالن هايي كه براي برپايي نمايشگاه در اختيار هنرمندان قرار مي دهند، دريافت نميكنند و به اين صورت موجبات تخفيف حداكثري خريد آثار را رقم مي زنندو درصدي از قيمت واقعي و تمام شدۀ آثار با توافق و رضاي قلبي هنرمند به امور جاري موسسات و تامين نيازهاي مددجويان تخصيص داده مي شود.
اما در مورد گالري ها بايد اذعان كرد كه هزينه اي كمرشكن از هنرمند اخذ مي شود و اين هزينه منحصرآ به جيب گالري دار ميرود و در اين ميان منتفع اول و آخر برپايي نمايشگاه ها گالري دار است و هنرمند نيز به قدر بخور و نميري، آنهم احتمالا در چند قسط و با هزار شرط و شروط دريافت ميكنند!
ضمن آنكه بايد در اين نكته تامل شود كه وضعيت خريد در دو مورد تشريح شدۀ فوق( يعني خريد از گالريها و خريد در موسسات خيريه)، تفاوتهاي اساسي با هم دارد كه در مورد نخست(يعني برپايي نمايشگاه در گالريها) غالباً ركود اقتصاد هنر را در پي دارد. اما در مورد دوم (يعني خريد از موسسات خيريه) يا هر انجمني كه دريافتي خود را از نمايشگاه ها صرف امورات عام المنفعه ميكند، به پويايي اقتصاد هنر منتج مي شود.
چرا كه خريداري كه اثر طرف علاقه خود را از گالريها تهيه ميكند، در صورت بالا بودن قيمت، حس مغموم بودن به او دست ميدهد كه در نهايت اين حس موجب تشكيك وپشيماني او شده و اين رويه اقبال و استقبال از يك نمايشگاه را منتفي ميكند و در اين صورت آثار به هنرمند عودت داده ميشود.
اما در حالت دوم ( خريد با اهداف خيرخواهانه و خداپسندانه)، هنرمند با طيبخاطر ، حاضر مي شود كه دريافتي كمتري از فروش آثارش داشته باشد و بخشي از قيمت تابلو را به اهداف خيرخواهانه اختصاص دهد.
در اين قصه خريدار نيز خرسند از اين موضوع است كه ميتواند با خريد خود، با يك تير دو نشان بزند. چرا كه در وهله اول اثر مورد علاقهاش را به دست آورده ودر وهله بعد به صورتي غير مستقيم در امري خداپسندانه شركت كرده و وظيفه اخلاقي و انساني خود را به انجام رسانده است.
چه بسا اگر در جريان خريد در نمايشگاههاي خيريه، شائبه اي هم مبني بر گران بودن قيمت تابلو و خريد تابلويي با قيمتي غير واقعي براي خريدار پيش بيايد، او با اين واقعيت تسكين مييابد كه با خريد از چنين مراكزي، گذشته از تصاحب اثر مورد علاقه، در امري معنوي و كاري انساني و اخلاقي سهيم شده است وبه اين طريق به آرامش دست پيدا مي كند.
ضمن آنكه چنين رويه اي در خريد(يعني خريد از خيريه ها )، به تحقق امري بسيار بسيار مهم و صد البته هدفي بر زمين مانده منتهي ميشود. هدفي كه در تحقق پويايي اقتصاد هنر تجسمي تعريف و تبيين ميشود. هدفي كه در ساليان گذشته دولت و مجلس در چند دورۀ خود نتوانستهاند با لوايح و مصوبات جورواجور و – صدالبته - ناكارآمدخود، درماني براي اين درد بي درمان دست و پا كنند!
و اما در تكميل اين مبحث بايد گفت كه گرچه تلاش و عملكرد برخي از افراد، موسسات و حتي برخي از گالريداران دلسوز، در به راه انداختن چرخه اقتصاد هنر تجسمي قابل تامل و تحسين است، اما اگردر تداوم اين راه، نمايشگاهها به صورتي روتين برگزار شوند و به درستي چرخه اقتصاد در هنر تجسمي درجامعه تشريح شود، بدون ترديد اين تلاش موجب فراگيري و ارتقا سطح كمي و كيفي هنر تجسمي خواهد شد. دراين صورت است كه در آيندهاي نزديك، آثار زينتبخش ديوارهاي امروز، پشتوانۀ فرهنگي عظيمي را براي فرداي كشور رقم ميزنند. آنچنان كه امروزه ما به آثاري از استادان مسلمي چون كمال الملك، پتگر، فرشچيان، صديقي، صنعتي، بهزاد، پتگر و.... مي باليم و افتخار مي كنيم، گرچه صاحب اين آثار نباشيم.
بنابراين مي توان گفت خريد از خيريه ها( مشروط به صداقت در گفتار و كردار آنان و صرف هزينه براي نيازمندان و... ) ، پرتاب يك تير و زدن دو نشان نيست، بلكه تيري است كه توامان چند نشان را نشانه خواهد!