شناسهٔ خبر: 15008634 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: رویکرد | لینک خبر

تابعیت دوگانه، قضاوت دوگانه/

بالاخره «مزدور» بودن خوب است یا بد؟

در جریان مسابقات تكواندوی المپیك، میلاد بیگی كه یك ورزشكار ایرانی تبعه آذربایجان است و در آن تیم زیر نظر رضا مهماندوست كار می‌كند، توانست ملی‌پوش كشورمان یعنی مهدی خدابخشی را شكست بدهد و یك مدال را از ایران بگیرد...

صاحب‌خبر -
به گزارش گروه ورزش " رویکرد "، تیم ملی فوتبال كشورمان قرار است در اولین گام از مسابقات مقدماتی جام‌جهانی روسیه، روز پنج‌شنبه در ورزشگاه آزادی به مصاف قطر برود. به‌ویژه از دوشنبه‌شب و بررسی شرایط این بازی در برنامه نود، تب این مسابقه بیش از پیش داغ شده. آنچه عادل فردوسی‌پور حسابی رویش مانور داد، مربوط به استفاده قطری‌ها از بازیكنان پرشمار خارجی بود؛ ستاره‌هایی كه در سال‌های اخیر به‌خاطر دلار و درهم عربی تغییر تابعیت داده‌اند و حالا زیر پرچم قطر توپ می‌زنند. عادل در بخشی از حرف‌هایش به مردم توصیه كرد ورزشگاه را پر كنند و در ادامه با تاكید خاصی گفت: «اصلا به خاطر همین بازیكنان دو تابعیتی است كه پیروزی بر قطر حسابی كیف می‌دهد.» از قضا خیلی از هواداران فوتبال هم با مجری نود هم‌عقیده هستند و حس می‌كنند عبور از قطر به‌عنوان یك تیم چندملیتی، لذت خارق‌العاده‌ای دارد.


با این اوصاف اما گل طلایی را علیرضا مرزبان زد؛ سرمربی موفق فوتبال ایران كه در این سال‌ها چند تیم را از دسته یك به لیگ برتر آورده و حالا هدایت تیم ثروتمند «خونه‌به‌خونه» بابل را بر عهده دارد،‌ دیروز در مورد بازیكنان خارجی تبعه قطر به خبرگزاری تسنیم گفت: «موضوع مهم احساسی است که بازیکنان یک تیم فوتبال به پرچم کشورشان دارند. بازیکنان ایران برای موفقیت تیم کشورشان از جان مایه می‌گذارند، ولی اکثر بازیکنان قطر که ملیت این کشور را ندارند، احساس خاصی درمورد منافع ملی ندارند. در واقع آنها مزدوران مدرن هستند که ممکن است برای به‌دست آوردن پول هر کاری انجام دهند. آنها ممکن است خیلی از اصول خودشان را زیرپا بگذارند.»

یک بام و دو هوا


عیلرضا مرزبان در توصیف بازیكنان چندملیتی قطر، از كلمه‌ای استفاده می‌كند كه در دو هفته گذشته جنجال‌های بسیار زیادی را در فضای ورزش كشور به وجود آورده است. او به آنها گفته «مزدور» و این همان اصطلاحی است كه چندی پیش بر زبان رئیس فدراسیون تكواندو جاری شد و همه چیز را به هم ریخت.

در جریان مسابقات تكواندوی المپیك، میلاد بیگی كه یك ورزشكار ایرانی تبعه آذربایجان است و در آن تیم زیر نظر رضا مهماندوست كار می‌كند، توانست ملی‌پوش كشورمان یعنی مهدی خدابخشی را شكست بدهد و یك مدال را از ایران بگیرد. بعد از این مسابقه، پولادگر از او با عنوان «مزدور» نام برد كه این مصاحبه، جنجالی كم‌سابقه در ایران به وجود آورد. البته در آن مقطع از قول رئیس فدراسیون تكواندو نوشتند: «مهماندوست و بیگی مزدور هستند» كه این مساله در بالا گرفتن تنش‌ها بی‌تاثیر نبود. مسلم است كه هیچ‌كس نمی‌تواند به مهماندوست انگ مزدور بودن بزند. اینكه یك مربی از ایران هدایت تیم‌های ملی سایر كشورهای جهان را بر عهده بگیرد نه‌تنها موجب خجالت نیست، بلكه باید باعث غرور، افتخار و خوشحالی هم باشد. صادرات مربی در ورزش، نشان از پویایی آن رشته در كشور مبدأ دارد و اعتبار و عظمت وطن را افزایش می‌دهد.

بنابراین اگر پولادگر چنین نسبتی را شامل حال مهماندوست هم كرده باشد، اشتباه بزرگی مرتكب شده كه جای دفاع ندارد؛ اما سوال اینجا است كه تكلیف میلاد بیگی چه می‌شود؟ او كه پرچم ایران را با پرچم جمهوری آذربایجان تاخت زده و برای آنها مبارزه می‌كند چه حكمی دارد؟ آیا به او هم نمی‌توان گفت مزدور؟ اگر این‌طور است، پس چرا ما امروز به بازیكنان دوتابعیتی قطر یورش می‌بریم و سعی می‌كنیم آنها را با استفاده از عبارات تند و كنایه‌آمیز، به باد ملامت و استهزا بگیریم؟ به راستی این یك بام و دو هوا از كجا می‌آید و چطور می‌توانیم تحملش كنیم؟ كافی است فقط یك بار فضای بعد از مصاحبه پولادگر را در ذهن‌مان مرور كنیم و واكنش‌های مردمی را به یاد بیاوریم.

همان زمان خیلی‌ها از میلاد بیگی دفاع كردند و گفتند وقتی در ایران امكانات كافی برای او فراهم نیست، پس باید پیشنهادهایش را بررسی كند و سراغ جایی برود كه قدرش را بدانند و فرصت را برای شكوفایی استعدادها، در اختیارش قرار بدهند. جالب اینجاست كه میلاد بیگی حتی در میان چهره‌های مطرح و منتقدان سرشناس هم حامیانی داشت. مثل محمد مایلی‌كهن كه به‌صورت كلی و بدون ذكر نام گفت: «ورزشکاران، بی‌وفایی و بی‌توجهی می‌بینند که مهاجرت می‌کنند. آنها هم طبعا به دنبال این هستند که زندگی‌شان را بهتر کنند و شرایط مناسب‌تری را برای خود رقم بزنند. اگر به آنها توجه بیشتری شود قطعا از ایران نمی‌روند.» حالا سوال این است كه اگر آن زمان به‌خاطر مزدور خوانده شدن بیگی، این همه به رئیس فدراسیون تكواندو حمله شد، چرا همین امروز خیلی از ما در حال انتقاد از بازیكنان خارجی قطر هستیم؟ حالا هم می‌توانیم فرض كنیم فوتبالیست‌های اهل كنگو، مصر یا سنگال در كشور زادگاه‌شان با شرایط خوبی مواجه نبوده‌اند و به‌دنبال موقعیت بهتر، تابعیت قطر را پذیرفته‌اند.

نمونه بارزتر در این مورد لیلا رجبی است؛ ورزشكاری كه اصلیت بلاروسی دارد و سال‌ها برای آن كشور در مسابقات مختلف شركت كرده. او بعد از ازدواجش با یك ورزشكار ایرانی، تابعیت كشور ما را پذیرفته و از آن زمان برای ایران وزنه پرتاب می‌كند. بعد از ناكامی رجبی در المپیك، یك كارشناس تلویزیونی در یك بی‌احتیاطی آشكار روی «غیرت» این ورزشكار دست گذاشت كه این ماجرا با موجی از اعتراضات شدید مردمی همراه شد. مخاطبان در واكنش به اتفاقی كه در این برنامه رخ داده بود، رجبی را نماد غیرت و تعصب قلمداد كردند و گفتند قدر زحمات او برای كشورمان را می‌دانند.

به درست یا غلط بودن هیچ‌كدام از این رفتارهای دوگانه كاری نداریم؛ سوال مهم فقط این است كه چرا وقتی پای ایران در یكی از دو سر انتخاب در میان باشد، رفتار و موضع‌گیری ما تغییر می‌كند؟ چطور می‌شود ورزشكار ایرانی كه تبعه كشور خارجی شده یا ورزشكار خارجی كه به هر دلیلی زیر پرچم ایران آمده، مورد تایید عمومی قرار بگیرد و از شماتت معاف شود، اما كشورهای بیگانه كه از همین ترفند استفاده می‌كنند و بعضا مقابل تیم‌های ما می‌ایستند، مجرم و مزدور لقب بگیرند؟ آیا بهتر نیست دست از این قضاوت‌های نسبی و شلخته برداریم و اگر قرار به «داوری» كردن است، این كار را با ملاك‌های مشترك و یكسان انجام بدهیم؟ آیا سزاوار نیست چیزی را كه برای خودمان خوب یا بد می‌دانیم، برای دیگران هم شایسته یا ناشایست قلمداد كنیم؟ تا كی باید عنان كار را به دست احساسات و هیجانات آنی و كم‌عمق بسپاریم و بنده لحظه‌های زودگذر باشیم؟

برچسب‌ها: