در هفته دولت، عليرغم روال دوره قبل، تريبونهاي مختلف راه تندترين نقدها عليه دولت اعتدال را پيش گرفتند. مسائل معيشتي مردم - که در دوره قبل کمترين رنگ و بو را در ميان سخنرانان طرفدار احمدينژاد داشت - اکنون بزرگترين بهانه براي تخريب دولت و سياهنمايي کارها و پيشرفتهاي رخ داده در اين دولت شده است. عجيب نيست اگر سالهاي اوليه هر دولت را تحت تأثير روال جا مانده از دولت قبل بدانيم. در سالهاي اوليه رياست احمدينژاد اگر شاهد ظهور برخي مصاديق پيشرفت بوديم بايد ريشه آن را در دولت اصلاحات جستجو کرد و همين طور اگر اين دولت نيز در تکامل اقتصادي ايران پيمايش کندي دارد بايد علت آن را در بيتدبيريهاي دولت به اصطلاح «مهرورز» جستجو نمود. گويا اين مسأله ساده به هيچ عنوان در انديشه مخالفان افراطي دولت جاي نميگيرد. اين عده بيانصافانه از دولت ميخواهند تا تمام نابسامانيهاي به جا مانده در طول تاريخ ايران و به ويژه هشت سال دولت راستگويان! را در طول دو- سه سال حل و فصل نمايد.
گرچه نميتوان به هيچ عنوان منکر برخي کاستيهاي اقتصادي به ويژه در زمينه معيشت و رفاه مردم شد ولي آيا تفکر احمدينژاديسم قادر بود وضعيتي بهتر براي مردم رقم بزند؟ براي پاسخ به چنين پرسشي دو راه را پيشروي خود ميبينيم. اول اين که خاطره مردم از احمدينژاد و تفکر ايشان چيزي جز تورم افسارگسيخته، نابود شدن رفاه اجتماعي، اختلاسهاي بيحد و حصر و بيقانونيهاي کلان که نتيجه بيتدبيري آن دولت بود به ياد نميآورد. دوم آن که در دنيا شاهدي وجود دارد که نتيجه سياستهاي پوپوليستي را به طور عيان ميتوان در آن مشاهده نمود. ونزوئلا کشور نفتخيزي که اسير سياستهاي عامهپسند و تبليغاتي هوگو چاوز رئيسجمهور فقيد و نيکلاس مادورو رئيس فعلي خود ميباشد ميتواند با اندک اغماض تصوير ايران در سال 95 در صورت سيطره تفکر احمدينژاد را به ما نشان دهد.
احمدينژاد با شدت تمام پيگير رابطه هر چه نزديکتر با دولت ونزوئلا بود. هوگو چاوز و احمدينژاد از جهات زيادي به هم شبيه بودند. هر دو خود را مخالف سرسخت غرب و حتي پرچمدار غربستيزي در دنيا ميدانستند. دو رئيس جمهور سياستهاي پوپوليستي و عامهپسند را بر توسعه زيربنايي اقتصاد ترجيح ميدادند. اين دو سياستمدار از قيمت بالاي نفت بهترين استفاده را در حهت محبوبيت خود در ميان مردم بردند و درآمد نفتي را سرازير جامعه نمودند و در ميان مردم طبقه فقير طرفداران قرص و محکميبراي خود يافتند.
با وجود اين تشابهات، اما سرنوشت دو کشور در ادامه طور ديگري رقم خورد. ايرانيان شخص ديگري را در انتخابات رياستجمهوري برگزيدند که بيشترين فاصله با تفکرات احمدينژاد داشت ولي مردم ونزوئلا نزديکترين فرد به انديشه چاوز يعني نيکلاس مادورو را انتخاب کردند. البته هر دو کشور اکنون زير فشار سياستهاي اقتصادي گذشتهاند امّا در ايران به سبب جريان يافتن سياستي مغاير با قبل، از بار فشارها کمتر شده است. دولت ايران توانست تورم را مهار کند و از 40 درصد در سال 92 به کمتر از 12 درصد در سال 94 برساند و توليد ناخالص داخلي کشور که در سال 91 با رشد منفي 8/6 درصد مواجه شده بود در سال 95 به روند رشد مثبت 4 درصد ارتقا دهد. اين در حاليست که براساس اعلام بانک مرکزي ونزوئلا، نرخ تورم اين کشور در سال 2014 به 6/63 درصد رسيد و نرخ رشد اقتصادي سال گذشته حدود منفي 4 درصد بود. شايد اگر کسي غير از روحاني اکنون بر کرسي رياست جمهوري نشسته بود وضعيت ايران برگردان و کپي اوضاع فعلي اقتصاد ونزوئلا بود.
مردم ونزوئلا مدتهاست که هر روز در صفهاي طولاني به انتظار ميايستند تا شايد بتوانند برخي اقلام اوليه مثل شير، شکر يا دستمال توالت را تهيه کنند. گرچه استانداران برخي ايالتها صف کشيدن شبانه را به دلايل امنيتي ممنوع کردهاند صفها روزبهروز طولانيتر ميشوند. البته اين صفها موجب اشتغالزايي هم شده است و برخي از مردم اين کشور با ايستادن در صف و خريدن مايحتاج خانوادههاي ديگر، به کسب درآمد ميپردازند. جالب آنکه براساس گزارش ديلي ميل، درآمد اين افراد بعضاً از يک استاد دانشگاه هم بيشتر است! آنچه به افزايش بيشتر اين صفها دامنزده، انتظار وضعيت بدتر در روزهاي آتي و اقدام مردم به ذخيرهسازي اجناس است. فروشگاههاي زيادي پيدرپي خالي ميشوند و مردم براي خريد مايحتاج اوليه مجبور ميشوند به کشورهاي همسايه هجوم برند. مادورو که پيش از اين تمام اتفاقات ناخوشايند اقتصادي را نتيجه توطئه آمريکا و سرمايه داران حاميغرب ميدانست در اين شرايط اقتصادي مجبور گشته که در سفر به کشورهاي آسيايي و ملاقات با سران اين کشورها در پي راهکاري براي دريافت کمکهاي مالي و تسهيلات برآيد. آناني که بر دولت اعتدال خرده ميگيرند فقط کافيست نگاهي به وضع معيشتي مردم در ونزوئلا بيندازند تا دريابند که چگونه ايران از جهنميکه ميتوانست به سبب سياستهاي عوامگرايانه دچارش شود، گذر نمود. مردم ونزوئلا اکنون براي کوچکترين مايحتاج خود مجبور به تحمل چه شدائدي که نيستند و دولتي که ميخواست کشور خود را به استقلال برساند اکنون حقيرانه جلوي هر کشوري سر خم ميکند تا شايد کمک يا تسهيلاتي براي کشور از نفس افتاده خود بگيرد. مطمئناً وضعيت فعلي ونزوئلا ميتوانست شرايط کنوني ايران باشد اگر روحاني بر مسند رياستجمهوري تکيه نزده بود.
∎