شناسهٔ خبر: 15003341 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: اعتدال | لینک خبر

چرا خانواده امام موسی‌صدر کشته‌شدنش را نمی‌پذیرند؟

امام موسی در ۹ شهریور ۱۳۵۷ و در حالی که به قاعده باید از لیبی به ایتالیا می‌رفت، هرگز از لیبی خارج نشد یا به ایتالیا نرسید و ناپدید شد.

صاحب‌خبر -
 وقتی با اراده خود و سالم به لیبی رفته و خارج نشده و هیچ خبر مستندی درباره فوت یا شهادت به دست نیامده چگونه می توان حکم به عدم حیات داد؟

به گزارش اعتدال به نقل از عصر ایران، 9 شهریور 1357 یادآور ناپدید شدن امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان است. او اگرچه ایرانی تبار بود یا هست اما با استقرار در لبنان به زندگی و مبارزات شیعیان در این کشور سر و سامانی داد تا این که در 9 شهریور 1357 و در حالی که به قاعده باید از لیبی به ایتالیا می رفت هرگز از لیبی خارج نشد یا به ایتالیا نرسید و ناپدید شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 1357 و روی کار آمدن دولت موقت و در حالی که یکی از معاونان نخست وزیر  (دکتر مصطفی چمران) دوست نزدیک او و سخنگوی بعدی همین دولت (دکتر صادق طباطبایی) خواهر زاده امام موسی صدر بود گمان می رفت پی گیری ها نتیجه بدهد و چون خانواده صدر معمر قذافی را متهم می کردند دولت لیبی تحت فشار ایران اطلاعاتی را در اختیار قرار دهد.

با تیره شدن روابط ایران و آمریکا  اما لیبی به رهبری قذافی به یکی از متحدان ایران تبدیل شد و ودر جریان جنگ نیز از کمک به ایران دریغ نمی ورزید و عملا خواسته یا ناخواسته بحث امام موسی صدر به حاشیه رفت. دولت موقت هم کنار رفته بود.

 با این حال هر از گاهی بحث امام موسی صدر رسانه ای می شد و گفته می شود امام خمینی برای سفر قذافی شرط گذاشته بودند که تا سرنوشت امام موسی صدر روشن نشود نباید به ایران بیاید.

سال ها گذشت و با سقوط معمر قذافی در پی بهار عربی نیز این معما گشوده نشد و تنها برخی از مقامات سابق لیبی مدعی شدند که شنیده اند امام موسی صدر کشته شده و پیکر او را به دریا انداخته اند. این گزاره را البته خانواده صدر نمی پذیرد.

اما چرا خانواده امام موسی صدر و نزدیکان او حاضر نیستند قبول کنند سید موسی صدر کشته شده است؟ آیا اعتقاد به زنده بودن او از سر احساس  یا عاطفه است یا حاصل فرآیندی منطقی و عقلانی ؟ 
 
مهدی فیروزان که به خاطر فعالیت های مستمر و متنوع فرهنگی نزد فعالان رسانه ای چهره ای شناخته شده و معتبر به حساب می آید یکی از همین بستگان امام موسی صدر است که قبول نکرده و نمی کند که سید موسی صدر کشته شده باشد و در یادداشتی که تارنمای موسسه فرهنگی امام موسی صدر منتشر کرده این 10 دلیل را در رد فرضیه مرگ می آورد:  

 «1- سفر امام موسی صدر و دو همراه ایشان به لیبی قطعی است. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۵۷ (۲۵ اوت ۱۹۸۷) با پرواز هواپیمای خطوط هوایی لبنان، در سلامت کامل و با اختیار خود وارد طرابلس غرب شده‌اند و مورد استقبال رسمی قرار گرفتند.

2- سفر بر اساس دعوت رسمی دولت لیبی بوده و این حقیقت خدشه‌ناپذیر و حتمی است. پس ایشان و همراهانشان مهمان رسمی دولت کشوری بودند که عضو سازمان ملل است و قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی را می‌شناسد و بدان پایبند است.

3- واقعیت خدشه‌ناپذیر دیگر این است که ادعای دولت قذافی مبنی بر خروج امام موسی صدر از لیبی در تاریخ نهم شهریور ۱۳۵۷، با پرواز آلیتالیا به شمارۀ ۸۸۱ دروغ است. پس واقعیت این است که طبق بیانیۀ رسمی دادستانی کل ایتالیا در تاریخ ۱۳۵۸/۲/۲۹، امام و همراهانش خاک لیبی را ترک نکرده‌اند و در تاریخ و با پروازی که لیبی ادعا کرده است، به ایتالیا وارد نشده‌اند.

4- واقعیت تردیدناپذیر دیگر آن است که طبق اظهارات قذافی در سال ۲۰۰۲ و اظهارات متعدد مقاماتِ پس از انقلاب لیبی، امام موسی صدر در لیبی گرفتار بوده‌اند و هرگز از لیبی خارج نشده‌اند.

5- واقعیت دیگری که پس از پیروزی انقلاب لیبی و سقوط قذافی کشف و روشن شده این است که اطلاعات آشکار و پنهان منتشر شده، هیچ کدام دال بر شهادت امام موسی صدر نبوده است.

 صحبت بر سر اطلاعات است نه تحلیل و تفسیر و گمانه‌زنی. در مورد امور حقوقی و به‌ویژه حیات انسان نمی‌توان به تحلیل و گمانه‌زنی اتکا و اعتماد کرد، تنها حجت ما برای قضاوت و نتیجه‌گیری صرفاً باید خبر و اطلاعات مستند قابل اعتماد، از مجاری قابل اعتماد و استدلال‌پذیر باشد و با تمسک به تحلیل و تخمین و حتی قیاس با موارد مشابه نمی‌توان به عدم حیات کسی رأی داد.

6- پس از سقوط قذافی، دولت اتقلاب لیبی تنها یک بار خبری را دربارۀ شهادت امام موسی صدر منتشر کرد. مسئله از این قرار بود که دولت انقلاب لیبی اعلام کرد یکی از دوازده جسد کشف شده در منطقه‌ای با نام «تاجورا» قطعاً متعلق به امام موسی صدر است. خانواده بر اساس اطلاعات و اخبار جمع‌آمده این انتساب را مردود دانست و بر حیات امام تکیه کرد.

به ناچار براساس توافق دولت لبنان و دولت لیبی، شواهد در آزمایشگاه بین‌المللی DNA معتمد دولت‌های اروپایی مورد بررسی پزشکی قرار گرفت و مشخص شد که این خبر کذب بوده است. قبل از آن، و پس از آن تا کنون، هیچ خبر رسمی از جانب هیچ یک از مقامات لیبی، اعلام نشده و تا کنون اسناد و مدارک و شواهدی که بتواند حتی احتمال شهادت را در ذهن برانگیزد نیز، ارائه نشده است.

7- در طول این مدت تمامی کسانی که به‌ظاهر اعتقاد به عدم حیات امام موسی صدر داشته‌اند، اعتقادشان نه بر اساس اطلاعات و مستندات، بلکه بر پایۀ تحلیل‌های شخصی و گمانه‌زنی بوده است و بالعکس، کسانی که اعتقاد به زنده بودن امام دارند، اعتقادشان بر اساس اطلاعات و اخبار و مستندات است. می‌توان گفت که تمامی فراز و نشیب‌های پیگیری به علت همین دو قطبِ تحلیل و اطلاعات بوده است و باید توجه کرد که در چنین مورد حساسی نمی‌توان با تحلیل شخصی و گمانه‌زنی و بدون در نظر داشتن اطلاعات و مستندات قضاوت کرد.

8- تحلیل و گمان، از خطا و لغزش مبری و مصون نیست اما اخبار و شواهد، مثل فرمول ریاضی، ابژکتیو و عینی و ثابت‌اند. اگر بخواهیم به شیوۀ منطقی و با تأسی به ساختار ریاضی، قضیۀ ربودن امام صدر را بررسی و دربارۀ سرنوشت ایشان، بدون دخالت تحلیل و گمان حکمی صادر کنیم باید معادله‌ای با ساختار ذیل و با اتکای به حقایق و ثوابت لایتغیر ذیل ترسیم کنیم:

9- یک سوی معادله اطلاعاتی است قطعی؛ امام موسی صدر سالم، زنده و با ارادۀ خود به لیبی رفته، مهمان دولت لیبی بوده و دولت میزبان از ایشان محافظت می‌کرده. ایشان ملزم به پذیرفتن مقررات و تشریفات و برنامه‌های میزبان بوده‌اند. از لیبی تاکنون خارج نشده، هیچ‌گونه خبر یا شاهد مستند و قابل اطمینانی دربارۀ شهادت یا فوت ایشان به دست نیامده است. سوی دوم معادله یا نتیجه و حاصل اطلاعات مذکور چیست؟ آیا می‌توان حکم به عدم حیات، ایشان داد؟ آیا غیر از اعتقاد به حیات ایشان احتمال دیگر، منطقی و عاقلانه و منصفانه است؟ پاسخ منفی است.

10- از دیدگاه فقه، مادام که حادثه، و خبری مستند و منطقی به قوت خبر اول ( هنگام ورود به لیبی در قید حیات، سالم، مختار و آزاد بودند) به دست نیامده، هرگونه حکمی غیر از اعتقاد به حیات اعتبار ندارد و خلاف شرع است، چون پذیرفتن فوت تبعات حقوقی و شرعی گوناگون دارد و این تبعات بر ذمۀ صادر کنندۀ حکم و پیروی‌کنندگان از آن حکم است.»
ما از منظری دیگر این نکته را می‌آوریم که جدای از دلایلی که در یادداشت بالا آمده برخی هم این موضوع را مطرح می‌کنند که به هر حال با گذر زمان احتمال فوت طبیعی هم وجود دارد و حتی در صورت قبول فرضیه حیات در سال‌های گذشته نمی‌توان این گزاره را که با افزایش سن جدی‌تر شده نادیده انگاشت.