شناسهٔ خبر: 14981458 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

فلسفه به زبان روزمره

صاحب‌خبر -

ویتگنشتاین جایی گفته است می‌توان اثر فلسفی جدی و خوبی نوشت که تمام آن شامل شوخی و لطیفه باشد و هایدگر جایی دیگر گفته: ‌«اگر فلسفه خود را فهم‌پذیر سازد دست به خودکشی زده است». کتاب «دو خطا در عنوان این کتاب وجود دارد؛ مرجع معماها، مسئله‌ها و پارادوکس‌های فلسفی» با عنوان و محتوای خلاف‌عادت خود از این نقل‌قول ویتگنشتاین تبعیت و برخی مباحث فلسفی را با زبانی عامیانه و محاوره‌ای طرح کرده است.
رابرت‌ام. مارتین نویسنده کتاب در یادداشتی بر ترجمه فارسی کتاب می‌نویسد: «این کتاب را به زبانی بسیار غیررسمی نوشته‌ام. به همان زبانی که با دوستی قدیمی حرف می‌زنیم و نه آن‌گونه که استادهای فلسفه سخنرانی می‌کنند یا مطلب می‌نویسند. این متن پر است از بازی‌های کلامی، شوخی‌ها و اصطلاحات محاوره‌ای». و در مقدمه اصلی خود آورده: «می‌توانیم با فلسفه خوش بگذرانیم. اگر بهترین حالت را در نظر بگیریم، جواب‌دادن به سؤال‌هایی که همیشه شما را به فکر فروبرده‌اند و طرح سؤال‌هایی که هرگز به آنها فکر نکرده‌اید، ‌جذاب است. می‌تواند قوه تخیل و شوخ‌طبعی‌تان را قلقلک دهد و ذهنتان را باز کند. همچنین می‌تواند خودمانی و مفرح باشد». تکیه فلسفی کتاب، ‌فلسفه زبان و منطق و مشخص‌کردن مغالطات رایج در استدلال‌ها و گزاره‌های ساده روزانه است. در بسیاری از عناوین، بازی کلامی طنزآمیزی صورت گرفته است که با در نظرداشتن آن خواننده می‌تواند ارتباط و گاهی اختلاف میان عناوین و مطالب ذیل آن را درک کند. کتاب درباره مباحثی مثل ریسک‌کردن، انتخاب‌کردن، منطق و پارادوکس، باور، استدلال درست و نادرست، معرفت تجربی، معرفت بدون تجربه، تفکر، گفتار و معنی، ذات و هویت، قانون عمل و مسئولیت و... است. در هر فصل در مورد هرکدام از این مسائل مثال‌های ملموس از زندگی روزمره و حکایات و قصه‌های عامیانه مطرح می‌شود و در انتهای فصل ارتباط مثال مطرح‌شده با جریان اصلی فلسفه توضیح داده می‌شود.
مثلا در بخش مربوط به ذات و هویت، تندیسی خیالی از الویس پریسلی مثال ‌زده می‌شود که از فلز برنز ساخته شده: «در طول زمان بر اثر زنگ‌زدگی و خرابکاری کبوترها، تندیس متالیک درخشان به قهوه‌ای تیره و سپس به یک تکه آشغال مایل به سبز تبدیل می‌شود اما هنوز وجود دارد و فقط رنگش تغییر می‌کند. اما اگر کسی که الویس را دوست ندارد آن تندیس را خرد کند، یا در ماشین خرد‌کن بیندازد یا آن را ذوب کند و برنزش را به شکل دیگری دربیاورد، به‌طوری‌که وقتی سفت شد تندیسی از دیمیتری شوستاکوویچ آهنگ‌ساز اهل شوروی باشد چه؟ در همه این حالت‌ها می‌گوییم تندیس از بین رفته است بنابراین به نظر می‌رسد که تغییری وحشتناک در شکل ماده عامل نابودی تندیس شده است، درحالی‌که تندیس با تغییری وحشتناک در رنگ به حیاتش ادامه می‌دهد». نویسنده سپس با این مثال مفهوم ذات و یکی از معانی این‌همانی را در فلسفه توضیح می‌دهد: «فلاسفه این نوع ویژگی را که به‌قدری برای شیء مهم است که تغییریافتن آن عامل نابودی آن است غالبا ویژگی ذاتی می‌نامند. ویژگی مقابل آن را ویژگی عارضی می‌نامند؛ ‌ویژگی‌ای که شیء با تغییر آن به حیاتش ادامه می‌دهد. شکل تندیس ذاتی آن است، اما رنگ تندیس ذاتی آن نیست».