شناسهٔ خبر: 14957109 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

ضیاءالدین دری در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجو:

بازی در «کلاه پهلوی» آخرین پلان زندگی «داوود رشیدی» بود/ نقش‌ها را روان و باورپذیر درمی‌آورد

مرحوم داوود رشیدی آخرین پلانی که در زندگیش گریم شد و بازی کرد و لباس پوشید کلاه پهلوی بود. درست همان جا بود که من متوجه شدم علایمی در ایشان ظاهر شده است.

صاحب‌خبر -

گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ داوود رشیدی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون بعد از مدتی درگیری با عوارض بیماری آلزایمر صبح جمعه ۵ شهریورماه به دلیل سکته قلبی درگذشت. داوود رشیدی طی ۴ دهه حضور در سینما در بسیاری از فیلم‌های خاطره‌انگیز و ازجمله «کمال الملک»، «گل‌های داوودی»، «شیلات»، «بی‌بی چلچله»، «هیولای درون»، «راه افتخار» و «تردید» ایفای نقش کرده بود. در تلویزیون نیز رشیدی کارنامه‌ای پربار داشت و در سریال‌های «هزاردستان»، «امام علی» علیه‌السلام، «تنهاترین سردار»، «معصومیت از دست رفته»، «مختارنامه» و «کلاه پهلوی» سابقه نقش‌آفرینی داشت. به بهانه درگذشت این هنرمند بزرگ با ضیاءالدین دری به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

 

شما با مرحوم رشیدی در سریال «کلاه پهلوی» تجربه کار مشترک دادید. به طور کلی ایشان را چگونه دیدید؟

آقای رشیدی یک چهره استثنایی در حرفه ما بودند. این استثنا شامل خیلی چیزها می‌شد. حتی خودش یادش می‌رفت که خیلی بزرگ است. یعنی اینقدر تواضع داشت و بی‌تفاوت بود. ما هرگز ندیدیم که مثلا بگوید من رشیدی هستم ولی دیگران گفتند. یعنی من شاهد بودم که بعضی از هنرمندان پیشکسوت خودشان را به رخ کشیدند. حالا ممکن است این را در مطبوعات و در حضور مردم نکرده باشند ولی در جاهایی بوده و دیده شده. به هر حال رشیدی یک استثنا بود در این زمینه. به لحاظ اخلاقی تواضع عجیبی داشت.

 

از همکاری‌تان در سریال «کلاه پهلوی» هم بگویید؟

وقتی که با من در «کلاه پهلوی» کار می‌کرد هرچند ممکن است بگوییم جزو نقش‌های به یاد ماندنی ایشان نبوده اما از جهاتی نقشی بود که خاص ایشان بود و فقط او می‌توانست آن را بازی کند. ما با هم به یک تفاهمی رسیدیم که اصلا حس نشود ایشان همان داوود رشیدی است و همین اتفاق هم افتاد. او بازی در نقش یک مستشار فرانسوی در کلاه پهلوی را آنقدر روان اجرا کرد که انگار بازیگر خارجی آورده بودیم. این اتفاقات افتاد و جالب است که رشیدی آخرین پلانی که در زندگیش گریم شد و بازی کرد و لباس پوشید کلاه پهلوی بود. یعنی آقای رشیدی در مجموعه کلاه پهلوی بینش کار کرد چون با جان و دلش کار کرد و برای الوند بازی کرد. سه چهار تا کار انجام داد. بینش اما آخرین پلان زندگیش در «کلاه پهلوی» بود. درست همان جا بود که من متوجه شدم علایمی در ایشان ظاهر شده.

 

 

همان مشکل آلزایمرشان؟

بله، به خاطر اینکه در حد فاصل 5 سال دیدیم یک مرتبه برای بیان دیالوگی کوتاه دچار فراموشی شده بود. اتفاقا جالب است که تصویربرداری ما در وقت طلایی بود و هر آن نور می‌رفت و ما باید فردا دوباره می‌آمدیم. در حالیکه آخرین روز فیلمبرداری کلاه پهلوی هم بود و خیلی عجیب است. وقتی که ما برای ضبط نهایی آقای رشیدی را خواستیم خانمش خیلی توصیه کرد که این داوود دیگر آن داوود چهار سال پیش نیست و نمی‌توانید کار سنگین بگیرد از او. این خاطره عجیبی است که او آخرین سکانسش را که خیلی سکانس کوتاهی هم بود برای ما بازی کرد. جالب است که شوخی هم می‌کرد. یعنی نمی‌خواست ما احساس کنیم که او همان داوود سابق نیست و حتی یادم است باید در رکاب ماشین می‌ایستاد. من به پسرم گفتم که برو دست ایشان را بگیر. گفت من دستم را نمی‌دهم به پسرت او می‌خواهد من را به زمین بزند بجای اینکه نگهم دارد! شوخی می‌کرد. منظورش این بود که چرا من به توانایی او اعتماد ندارم. می‌خواست ما ایشان را همان آقای رشیدی سابق ببینیم و برای همین در سر صحنه خیلی محیط و فضا برای خودش می‌ساخت. او خوب زندگی می‌کرد. بنابراین طبق همان روشش شوخی می‌کرد. ما آن صحنه را فیلمبرداری کردیم که این آخرین پلانی است که داوود رشیدی گریم می‌شود و لباس می‌پوشد و جلوی دوربین می‌رود و این اتفاق افتاد. به هر حال آقای رشیدی هنرمند بسیار وظیفه شناسی بود. در بین بازیگران تئاتر جزو معدود بازیگرانی بود که روی صحنه وقتی می‌ایستاد دیده می‌شد. یعنی خیلی ایست زیبایی داشت روی صحنه که یکی از ویژگی بازیگری روی استیج و صحنه همین است. بازیگری که روی صحنه است داشته باشد اگر یک و نیم متر قدش باشد دو متر دیده می‌شود. این خیلی مهم است.

 

آقای رشیدی پیش از سینما و تلویزیون بازیگر تئاتر بودند. از آن سال‌هایشان اطلاع دارید؟

آقای رشیدی را من در میان سالی‌اش زمانی که در اوج بود و بازی می‌کرد به یاد دارم. خیلی پرقوت روی صحنه ظاهر می‌شد. صدای پرطنینی داشت در عین حال. ولی توی نقش‌های مدرن بهتر می‌درخشید که ریشه در خیلی سال‌های قدیم داشت. ولی خودش بسیار پرمتواضع و برجسته بود. ما مدل آقای رشیدی اگر بخواهیم مثال بزنیم تنها «فرخ غفاری» را باید مثال بزنیم. دیگر نداشتیم کسی را. من حتی فرخ غفاری را هم مرددم. آقای رشیدی واقعا اروپا بزرگ شده بود. در دهه 40 و 50 میلادی آنجا بود و تحولات اجتماعی و سیاسی که روی هنر اروپا تاثیر شگرفی داشت را از نزدیک دید. اورجینال بود. ما در بین بازیگرانمان نداشتیم کسی که اینها را ملموس بداند و بفهمد. چون خیلی از این سبک‌ها و مباحث را خیلی‌ها طوطی‌وار به کار می‌برند. اگر بپرسید معنای درستش را نمی‌دادند. یعنی پرت و پلا می‌گویند. حتی اگر تا حدودی زبان هم بدانند. به هر حال به سهولت به دست نمی‌آید. الان تبدیل شده به پز. در حالیکه هیچ وقت اینها را از زبان آقای رشیدی به عنوان پز ندیدیم.

 

 

آقای رشیدی تحصیلات آکادمیک داشتند و فارغ التحصیل علوم سیاسی بودند. این را چقدر در کیفیت کار هنری‌شان مؤثر می‌دانید؟

خب خاندان ایشان همه دیپلمات بودند و پدر ایشان سفیر ایران در سوئیس و ترکیه بوده و اصلا روزی که ایشان به سینما و تئاتر آمد وقتی برگشت به ایران روزنامه‌ها نوشتند به نظر می‌رسد عرصه هنر نمایش در ایران به جایگاهی رسیده است که خانواده‌های بزرگ و اصیل اجازه می‌دهند فرزندانشان به این حرفه وارد شوند. در واقع مهم بود که آقای رشیدی آمده و این رشته را خوانده و تئاتر کار می‌کند. به همین علت است که می‌گویم پیشینه آقای رشیدی را تقریبا می‌توانیم بگوییم که نداشتیم در بین بازیگران دیگر. چون بیشتر ایشان به عنوان بازیگر شناخته شده هستند. ممکن است در عرصه کارگردانی تئاتر کم و بیش کسانی شبیه ایشان یا مثلا نزدیک به ایشان بوده باشند ولی در بین بازیگران، بازیگری مثل آقای رشیدی با تحصیلات و پیشینه و آن فراز و نشیبی که پشت سر گذاشته نبود. یعنی ایشان اگر در فرانسه می‌ماند قطعا امروز به عنوان یک بازیگر بین‌المللی شناخته می‌شد در اروپا. بدون شک این اتفاق می‌افتاد ولی ایشان ترجیح داد به دلیل عِرق ملی و خانواده و اصالت ترجیح می‌دهد برگردد به ایران.

 

ایشان علوم سیاسی را خواند و کنار گذاشت و بعد فارغ‌التحصیل کارگردانی و بازیگری شد. به خاطر پدرش در سنین جوانی یعنی بین 18 تا 22 سالگی علوم سیاسی می‌خواند. به من هم گفته بود. بعدش دوباره تئاتر می‌خواند و به همین دلیل هم تا ایران می‌آید سنش کم نبود. وقتی که آمد یواش یواش می‌شود 33 سالش. تازه در ایران هم تا 17 سال به سینما نیامد. یعنی تا سال 50 به سینمای آن دوران وارد نشد. گروه تئاتری راه انداخت و کار تألیفی انجام داد. بعد در تلویزیون مسئولیت گرفت. منتهی از سال 1350 به اصرار آمد جلوی دوربین. یعنی در واقع من می‌دانم که اصرار اطرافیان آقای رشیدی را آورد توی سینما.

 

از بین همه کارهایی که آقای رشیدی در این سالها داشتند کدام نقش را بیشتر می‌پسندید؟

دو فیلم با فردین کار کرده در دو ژانر مختلف. آن زمانی بود که فردین به سمت سینمای جدی‌تر حرکت می‌کرد. کارگردانی خوبی هم دارد. از بازی‌های خیلی خوب رشیدی در سینما آنجا اتفاق می‌افتد. بعدش در فیلمی که سعید مطلبی کارگردانی می‌کند به نام «میعادگاه خشم» با فردین دوباره بازی می‌کند. اگر چه آن فیلم از این فیلم‌های به اصطلاح جاهلی بود و ایشان هم نقش یک جاهل کلاسیک را بازی می‌کرد ولی خیلی خوب بازی کرد. دوبله مرحوم ناظریان هم روی ترکیب ایشان خیلی خوب می‌نشست. چون آن موقع صدا سر صحنه نبود. دوبلور صحبت می‌کرد. دوبله ناظریان روی رشیدی خیلی خوب بود. بعدا اگر همین‌طور دقت کنیم می‌بینیم در دو فیلم نسبتاً خوب سینمای آن موقع ایشان ظاهر می‌شود. بعد در فیلم کندو با بهروز وثوقی همبازی می‌شود. در کندو هم آقای رشیدی بازی خوبی دارد. بعد از این در فیلم «فراز از تله» برای جلال مقدم که او هم تحصیل کرده فرانسه بود ترکیب خوبی شدند. پس اگر حساب کنید در چهار فیلم برجسته قبل انقلاب ایشان استارت می‌زند. کارش را قبل از انقلاب زیاد بازی نکرد. بیشتر فعالیت بازیگری ایشان بعد از انقلاب در سینما بود. یعنی چون تا قبل از انقلاب ایشان مسئولیت رسمی در تلویزیون داشت و خودش جزو تصویب‌کنندگان پروژه‌ها و طرح‌ها بود بعد انقلاب خود به خود از تلویزیون بیرون آمد.

 

 

مرحوم رشیدی از چه سالی بازنشسته شدند؟

یادم نیست ایشان بازنشستگی داشته باشد. هیچ وقت در این باره سوال نکردم. ولی از سال 59 شروع کرد. در چند تا از این فیلم‌های اوایل انقلابی که می‌شود گفت خیلی مطرح نبودند کار کرد. اگرچه همان موقع هم باز با آقای سینایی کار کرد. بعد کارهایی با مرحوم حاتمی انجام داد. چیدمان بازیگرها در کارهای علی حاتمی به خصوص این چند کاری که در حوزه تاریخ معاصر انجام داد طیف آقای انتظامی و مشایخی و نصیریان و داوود رشیدی و محمدعلی کشاورز بود. برای همین است که می‌گویند این 5 نفر یک نسل هستند. چون اینها در آن چیدمان قرار گرفتند. در مجموع جزو کارهای برجسته‌شان محسوب می‌شود کارهایی که با مرحوم حاتمی انجام دادند. اینها کارهایی است که در حافظه‌ام هست. ممکن است یکی چند تا را از قلم انداخته باشم. به خاطر اینکه اسامی در حافظه‌ام نمانده است.