نوجوانها وقت ندارند. آنها از پدرهايشان كه بهطور متوسط 10 ساعت در روز سر كار هستند هم مشغولتر به نظر ميرسند. آنها بايد به مدرسه بروند؛ عموم بچهها در كلاسهاي مختلفي مانند ورزش يا موسيقي و مهارتهاي مختلف شركت كنند و بيشك به بازي و وقتگذراني با دستگاههاي الكترونيك و مهمانيهاي خانوادگي، تماشاي تلويزيون، پيدا كردن موسيقي مورد علاقه و غيره نيز بپردازند. طبيعي است كه در اين ميان مطالعه كتاب غيردرسي خصوصا شاخه ادبيات و نه استثنايي مانند مجموعه هريپاتر، كماهميتترين اتفاق ممكن تلقي خواهد شد. نوجوانها كه امروزه صاحب بزرگترين و بهترين تبلتها و گوشيهاي هوشمند در خانواده هستند و هر لحظه امكان سرك كشيدن به فضاي اينترنت را دارند چطور بايد چشم به صفحات شيري رنگ كتاب بدوزند و در ذهن خود اسم استفان كه در داستان آمده را بدل به چهرهاي واقعي بسازند و قهرمانش را در حال كمك كردن به پدربزرگش در مزارع شمال روسيه تجسم كنند كه شبها با يك ليوان شير و تماشاي شرارههاي آتش گرم و آرام به آغوش خواب ميرفته؟ ديويد دنباي، در مقالهاي در نيويوركر ميكوشد با اشاره داشتن به اين موارد به منتقداني كه ميگويند آمار مطالعه كتب غيرآموزشي بين نوجوانهاي سرتاسر جهان خصوصا جوامع پيشرفته كاهش يافته است خاطرنشان سازد ديگر مجال تكرار پيشنهادهاي تكراري گذشته، نيست. نوجوان امروز كه همان جوان فاصله گرفته از مطالعه در آينده است را محق ميداند بين دنياي خوشرنگ تلفن هوشمندش با صفحات كتابهاي درخشاني كه در نسلهاي دو و سه دهه پيش خواندنشان حياتي مينموده، اولي را انتخاب كند. اينكه ديگر ادبيات فاخر فرانسه و روسيه، قصههاي باشكوه انگلستان و تصويرسازيهاي رمانتيك دريا و آسمان و مهتاب نميتواند آنطور كه بايد نوجوان را به دام مطالعه بكشاند؛ شايد بايد دست به سينه ايستاد (اندوه را به جان خريد) و به تغيير ذايقه عمومي نوجوانها احترام گذاشت و منتظر شد نويسنده يا نويسندگاني نه چندان دور از نسل خودشان قلم در دست بگيرند و از آنچه واقعا برايشان جذاب است بنويسند. شايد بايد پذيرفت براي اين نسل رايزنيهاي نيكولاي راستوف در ضيافت ناهار پيرامون ناپلئون و ارتش روسيه قابل هضم نيست و اگر تولستوي هم زنده بود به دختر و پسر 14 و 15 سالهاش كتابهاي ديگري براي خواندن پيشنهاد ميداد!
∎اگر تولستوي زنده بود
ديبا داودي
صاحبخبر -