شناسهٔ خبر: 14935899 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

بازشناسی نقش دانشگاه ها در بستر نظام نوآوری ملی-مهندس مهدی مقیّدنیا*

نقش دانشگاه ها در چرخۀ نظام نوآوری ملی، تشریح مبانی و مفاهیم پایۀ باز بودن نوآوری به ویژه در زیست بوم علمی کشور جنبه های کاربردی تری دارد که همراه با راهبرد هایی برای افزایش اثربخشی این نقش در این مقاله ارائه می شود.

صاحب‌خبر -

عمر و نقش دانشگاه ها به صورت فعلی در دنیا زیاد نیست و عمدتاً بعد از جنگ جهانی دوم به معنای امروزی هویت پیدا کردند. بی شک در حال حاضر، دانشگاه ها و مراکز پژوهشی دولتی و خصوصی در دنیا تنها ارگان و نهادهایی هستند که وظیفۀ تولید و توسعه مرزهای دانش و نوآوری در علم را تا پایان مرحلۀ کاربردی کردن آن، برعهده دارند. البته از مواردی استثنائی که در صنایع پیشرفتۀ کشورهای کاملاً توسعه یافته که منجر به کشف پدیده های جدید می شود، در این ادعا صرف نظر کرده ایم، هرچند که در این موارد نیز، توسعۀ این پدید ه های کشف شده و تحقیقات توسعه ای و کاربردی آن ها، در دانشگاه ها ادامه می یابد.
اولین و کلیدی ترین مطلب این است که نوآوری در علم باید بر اساس خلاقیت و در بستر طبیعی رشد آن اتفاق بیافتد و روند و مراحل توسعه ای و بعد کاربردی کردن خود را بترتیب طی نماید. کوچکترین محدودیت در این مسیر طبیعی، می تواند بزرگترین موانع را برای بروز خلاقیت ها بوجود آورد و در این شرایط، نوآوری علمی از سرچشمه خواهد خشکید.
از طرف دیگر، اعمال هرگونه ورودی به بخش تحقیقات علمی مانند مطالبه گری، تقاضا، سفارش دادن موضوع، غربال گری، طراحی و برنامه ریزی، تدوین نقشه های راه، مطالبۀ کمترین زمان برای دست یابی، کمبود منابع، الزامات قراردادهای طرح های پژوهشی و ... در عین حال که نادیده انگاشتن برخی از آن ها اجتناب ناپذیر است، ولی نوعی ایجاد محدودیت برای بروز خلاقیت و نوآوری محسوب می شوند. پس ما با نوعی دوگانگی در مفاهیم و فرضیات (پارادوکس) روبرو هستیم! و چه باید کرد؟ نگارندۀ این سطور دو راهبرد زیر را مبتنی بر تحقیق و تجربۀ خود پیشنهاد دارد.
اولین راهبرد
فرض کنید مزرعه ای داریم و انتظار است که این مزرعه بتواند بطور مستمر، متنوع و خودرو جوانه و شکوفه زنی (نوآوری) داشته باشد. باید دقت کرد که اتخاذ یک روش آبیاری ممکن است آثار و پیامدهای مثبت و یا مخربی بر این مجموعۀ اهداف داشته باشد. دانشمندان هر یک نهالی هستند که مزرعۀ علم را می سازند و به تعداد آن ها می تواند روش و مسیر رشد و بالندگی و آبیاری ذهنی ضرورت داشته باشد.
نوآوری از بستر خلاقیت برمی خیزد و خلاقیت خود حاصل معجونی بنام انسان است که از همۀ عوامل مؤثر بر وی مانند ژنتیکی، روانی، روحی، فرهنگی، اجتماعی، دینی، اقتصادی و حتی سیاسی تأثیر می پذیرد. در نوشتار قبلی بنده مورد اشاره در بالا، بیان شد که خلاقیت های عملی و فیزیکی قابل لمس در مرحلۀ سوم از تحقیقات علمی و در دانشگاه ها و در دوره های دکتری بوجود می آید. در این هنگام پژوهشگر لازم است با مسئله ها و مشکلات علمی و فنی بخش های تقاضامحور جامعه آشنایی پیدا کرده باشد. البته در این مرحله درخواست های حل مسئله از طرف بخش های تقاضامحور، نباید به صورت کارفرمایی و حاکمیتی (مانند روش های عقد قراردادهای پژوهشی متداول) انجام شود، بلکه لازم است بصورت بسته های سفارش علم در اختیار مراکر علمی گذاشته شوند و در این حالت، پژوهشگر در ضمن عمق بخشی به موضوع تحقیق مورد علاقۀ خود، نیم نگاهی به این مسئله ها داشته و ضمن داشتن آزادی عمل و اندیشه ورزی علمی، باید همواره امیدوار بود تا بتواند نوعی تونل زنی های فکری بین نتایج پژوهش و تصویری از حل مسئله برقرار نماید، شبیه به آنچه در پدیده های کوانتومی امکان وقوع دارد. بدیهی است در بیشتر موارد، هر پژوهشگر و در فرایند یک رسالۀ دکتری، نمی تواند همۀ جوانب حل مسئله را یکجا ملاحظه و حل کند.
به بیان دیگر، بهتر است مسئله های بخش های تقاضامحور ملی بصورت کلان با جامعۀ علمی مربوط همواره مطرح و ار آن ها درخواست شود تا حل مسئله ها را در مسیر توسعۀ علمی خود ردیابی و یا جایابی نمایند. در این صورت حتی ممکن است چندین دانشمند و از منظر رشته های متفاوت علمی برای حل یک مسئله و یا کاهش حساسیت و گلوگاهی شدن آن، اندیشه ورزی نمایند و چه بسا راه حل های بدیع و نوظهور و یا راه های میان بری بدست آورند. در دنیا نیز ممکن است برای حل یک موضوع از چندین مسیر اقدام شود و در نهایت، مسیر بهینه برای نوآوری در حین تحقیقات فناوری تعیین تکلیف می شود.
بنابر این راهبرد که از مرحلۀ سوم تحقیقات علمی (تحقیقات علمی توسعه ای) و با آشنایی دانشمندان و ایجاد دغدغه های ذهنی برای آن ها شروع می شود، لازم است تا پایان مرحلۀ چهارم تحقیقات (یعنی مرحلۀ کاربردی شدن علم) نیز امتداد یابد. این امر با تعریف درستی از رساله های دکتری دارای افق فناوری و اهداف چشم انداز گونه، تأکید بر تحقیقات و آزمایش های بین رشته ای، اجرایی کردن پروژه های پژوهشی بصورت کلان پروژه و کار گروهی و تیمی، پیگیری منسجم نتایج و دستاوردها هماهنگ با درخت علمی موضوعات طرح، موجب افزایش بهره وری از تلاش های علمی در راستای حل مسئله های بخش های تقاضامحور خواهد شد.
راهبرد دوم
تحقیقات علمی در دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی به 4 سطح عمده دسته بندی می شوند که بترتیب عبارتند از: تحقیقات پایه (بنیادین)، پایۀ جهت دار، توسعه ای و کاربردی و خصوصیات هر یک نیز در آن مقاله تشریح گردیدند. اینک چند سؤال اساسی مطرح می شود که باید پاسخی مناسب برای آن ها یافت:
• چگونه شریان های تحقیقات علمی ولی فردی در دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی برآمده از سطوح گفته شده، بسمت اهداف بخش های تقاضامحور و حل مسئله های آن ها، همگرا می شوند؟
• آیا اساساً می توان موضوعات و نتایج علمی جدا توسعه یافته را بهم گره زد؟ در همان نوشتار قبلی بنده بیان شد که چه بسا نتیجۀ علمی یک تحقیق می تواند نافی نتیجۀ یک تحقیق علمی دیگر در همان زمینه باشد.
• اگر نتایج موضوعات تحقیقاتی در بخش علم یکپارچه نشوند، چگونه با نگاه کاربردی شدن (که در راهبرد اول بدان اشاره شد)، قابلیت حل مسئله های فناورانۀ بخش های تقاضامحور را خواهند داشت و چه کسی مسئول این فرآیند است؟
• چگونه فرآیند کاربردی شدن علوم توسعه یافته مورد نیاز بخش های تقاضامحور در تعامل با دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی را می توان برنامه ریزی و مدیریت کرد؟
راهبرد مناسب عملیاتی که حتی نگارندۀ این سطور آن را در صحنۀ عمل برای یکی از بخش های تقاضامحور کشور نیز اجرا کرده است، تشکیل کانون های علمی و تحقیقاتی مأموریت گرا از همان آغازین مرحله سوم تحقیقات علمی یعنی تحقیقات توسعه ای علمی است، بطوری که شرایط، خصوصیات، الزامات و گام های زیر برای ایجاد آن ها در نظر گرفته شوند:
• انتخاب فردی علمی از اعضای هیئت علمی دانشگاه های بخش ملی مرتبط با موضوع توسط بخش های تقاضامحور که پیش بینی می شود گرایش تخصصی ایشان دارای بیشترین سهم را در حل مسئله خواهد داشت. این فرد باید همچنین دارای توان مدیریتی برای ادارۀ کانون، روابط عمومی مناسب و خوش نام باشد. اعتماد کردن به این شخص و حتی کانون علمی در حال تشکیل، شرطی اساسی از همین ابتدا می باشد.
• پس از آگاهی این فرد از موضوع و یا مسئلۀ علمی، اولین گام تلاش برای ایشان این است که تا حد ممکن درخت علمی موضوعی را ترسیم و سپس افراد توانمند علمی را برای هر سرشاخۀ آن فارغ از هرگونه وابستگی سازمانی و فردی انتخاب نماید. در این انتخاب ها شایستگی باید بر سایر ملاک ها برتری داشته باشد. شرط لازم برای عضو شدن این افراد در کانون، وجود وفاق و تعهد اخلاقی و ایمان آوردن آن ها به همکاری و پیمودن مسیر علمی و فناوری برای حل مسئلۀ در موضوع مورد تقاضا می باشد.
• تا این مرحله یک کانون همراه با آرمان و هدف و در چارچوب موضوع علمی مشخصی ولی بطور مجازی تشکیل شده است. لیکن برای ادامۀ کار کانون علمی در وضعیت زیست بوم کشور و بدلیل عدم وجود نظام نوآوری ملی حاکم و جاری نبودن آن در دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی، این مقدار شرایط کافی نیست و برای آن که کانون های علمی شکل عملیاتی بخود گیرند، لازم است در ساختار نظام نوآوری بخش های تقاضامحور کشور برای این کانون ها، جایگاه و نقشی در نظر گرفته شده و هویت آن ها در زیرنظام مدیریت پروژه های تحقیقاتی آنان به رسمیت شناخته شوند و همۀ سازمان های زیرمجموعۀ آن ها نیز موظف باشند کلیۀ تعاملات علمی خود در هر موضوع تحقیقاتی را فقط با این کانون ها داشته باشند .
• با پیوند خوردن فعالیت کانون های علمی تازه تشکیل شده با پروژه های تحقیقاتی سازمان ها و در اولین گامهای پروژه، افراد کانون هر یک در شاخه های علمی خود تحقیقات بیشتر و تخصصی تری را پیرامون موضوع و مسئلۀ علمی واگذار شده انجام می دهند و در نتیجه درخت علمی اولیه، در سرشاخه های اصلی و زیرشاخه های فرعی گسترش موضوعی یافته و باعث می شود سرفصل های جدیدی برای پژوهش در موضوع علمی گشوده شده و پیش بینی اولیۀ حجم تحقیقات، از یک سو عمیق تر و از سوی دیگر از وسعت بیشتری برخوردار شود. بدیهی است متناسب با این پیشرفت و بیشتر روشن شدن ابعاد علمی موضوع، لازم است که اعضای علمی جدیدی نیز به کانون افزوده شوند. توسعۀ درخت علمی می تواند تا آنجا ادامه یابد و به زیرموضوعات بیشتر شکسته شود که در نهایت و در انتهای هر شاخه، قوارۀ موضوع علمی تحقیق در حد یک رسالۀ دکتری و یا یک پایان نامۀ کارشناسی ارشد باشد. در یک مثال و تجربۀ عملی که با نظارت نگارندۀ در یکی از بخش های تقاضامحور کشور انجام شد، یک موضوع و حل مسئلۀ مورد تقاضا مطابق همین فرایند، تبدیل به یک کلان پروژه ای گردید که در آن منجر به حدود 82 عنوان زیرموضوع علمی پژوهشی، شامل 20 رسالۀ دکتری و 62 پایان نامۀ کارشناسی ارشد و عضویت تقریباً 15 هیئت علمی در کانون از اعضای 4 دانشگاه معتبر در تهران گردید و قرار بود که بکارگیری اعضای بیشتر برای کانون مورد نظر، به دیگر دانشگاه های شهرهای غیرتهران نیز تعمیم یابد. در واقع مطابق این الگو و راهبرد، انواعی از کلان پروژه ها در بخش تحقیقات علمی دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی کشور در درون این کانون های علمی مأموریت گرا برای حل مسائل پژوهشی بخش های تقاضامحور کشور حاصل می شوند و بدینگونه ارتباط دانشگاه ها و مراکز علمی بطور اصولی و اساسی در کشور تحقق می یابد.
• بدین ترتیب کانون ها بنابر یک نیاز واقعی شکل می گیرند و در قالب نظام پروژه های تحقیقاتی بخش های تقاضامحور کشور اجرایی شده و قوام اولیه می یابند و با رجوع سایر بخش های تقاضامحور در یک موضوع علمی خاص به کانون ذیربط آن، انسجام کانون ها افزایش یافته، قوام آن مستحکم تر شده و دوام آن ها بیشتر تضمین می شود.
• رسوب و مدیریت دانش در این کانون ها بطور طبیعی اتفاق صورت می گیرد و سرعت پاسخ دهی به موضوعات مشابه افزایش یافته و با هزینۀ کمتری تحقیقات انجام می شود. به عبارت دیگر، درخواست و توقع نهایی تحقق سیاست باز مدیریت پژوهش و فناوری در بخش های تقاضامحور کشور، یعنی انجام پژوهش های علمی و فناورانه بصورت بهتر (Butter)، ارزانتر (Cheaper) و زودتر (Faster)، در این راهبرد اجرایی می شود.
تا اینجای این نوشتار نکاتی در چگونگی اجرایی شدن راهبرد تشکیل کانون های علمی به عنوان نقطۀ اتصال بخش های تقاضامحور در تحقیقات علمی خود با اساتید دانشگاه ها بیان شد. ولی این یک روی سکه است و روی دیگر آن، دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی هستند که باید این نوع از کانون ها را در بطن خود پذیرا شده و جای دهند. هم اکنون طبق مقررات جاری و در ساختار دانشگاه ها، تعریف و یا تشکیل مراکز تحقیقاتی تک و یا چندمنظوره و یا پژوهشکده های تحقیقاتی امکان پذیر است. ولی تجربۀ سال های قبل در این موارد نشان داده که این نهادهای تحقیقاتی بگونه ای عمل کرده اند که گویا تافته ای جدا بافته از بدنۀ علمی دانشگاه ها و مراکز علمی خود هستند. پژوهشکده ها جداگانه دانشجو گرفتند و یا مراکز تحقیقاتی نتوانستند به زیرساخت های تحقیقاتی و آزمایشگاهی مشترک در زیست بوم خود دست یابند و هر دوی آن ها به رقیبی برای مراکز علمی و دانشگاهی رسمی تبدیل شدند، سربار تحقیقاتی کشور را افزایش دادند و عاملی شدند تا مسیر جریان کاربردی شدن از دانشگاه ها منحرف و دور شود. نگارندۀ این سطور خود شاهد این بوده که در برخی دانشگاه های معتبر کشور و با رشد پژوهشکده های تحقیقاتی باصطلاح نوین در آن ها، چگونه ریشۀ مراکز و گروه های آموزشی در حال خشک شدن، آزمایشگاه های علمی آن ها از رمق تحقیق افتاده، اعتبار قبلی خود را از دست داده و مانند یک شمع در حال اتمام بودند.
در حالی که در الگوی ارائه شده برای راهبرد تشکیل کانون های علمی، بستر عملیاتی آن ها همان دانشگاه ها و مراکز پژوهشی فعلی هستند. در این الگو کانون های علمی از بدنۀ دانشگاه ها خارج نمی باشند. از دیدگاه این راهبرد، دانشگاه ها برای زیرساخت ها و منابع در اختیار خود (اساتید، دانشجویان و آزمایشگاه ها)، یک کارکرد آموزشی دارند که تدریس بوده و دیگری، رویکردی تحقیقاتی است که موضوع و محتوای آن برابر این راهبرد، از طریق این کانون های علمی عرضه و تأمین شده و در قالب رساله های دکتری و یا پایان نامه های کارشناسی ارشد اجرا خواهند شد.
اگر مطابق راهبرد گفته شده تعامل دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی در بخش ملی را به همۀ بخش های تقاضامحور کشور مانند صنعت نفت و گاز پتروشیمی، سلامت، دفاع، صنعت خودرو، متالوژی و عمرانی توسعه دهیم، کانون های گفته شده در واقع تبدیل به پایۀ مشترک تحقیقات علمی در کشور در هر موضوع علمی خواهند شد و بدین سان بخشی نهادی برای استقرار نظام نوآوری ملی در کشور پایه گذاری می شود و حتی می توان هویت آن ها را پس از شکل گیری و حل یک مسئلۀ در یکی از بخش های تقاضامحور، به نوعی در سطح کشور رسمیت داد.
برای پرهیز از برخی دغدغه هایی که ممکن است در مسیر شکل گیری و تداوم این کانو ن ها ایجاد شود، چند نکتۀ کلیدی که ناشی از تجربۀ نگارنده است، در زیر ارائه می شود:
• این کانون ها در ابتدا بنابر نیاز یکی از بخش های تقاضامحور تشکیل می شوند و ادارۀ و مدیریت آن با همان فردی است که بنابر تشخیص آن بخش تقاضامحور انتخاب شده است، ولی در ادامۀ حیات علمی خود از جهاتی مانند یک انجمن علمی هستند و ساختار ادارۀ آن ها می تواند مانند سازوکار علمی مردم نهادها (NGO) ادامه یابد.
• پس از آن که هر کانونی بصورت گفته شده و براساس تقاضای سازمانی تشکیل و یا پس از تشکیل توسط دیگران، مورد قبول سازمان تقاضامحوری قرار گیرد و بدان هویت داده و موافقت نامۀ همکاری با آن منعقد نماید، اعتماد کردن به این کانون ها، یکی از بزرگترین دارایی ها و سرمایه های این سازمان های تقاضا محور محسوب می شود. اموری مانند شروط و چارچوبهای متداول و نامأنوس برای این بخش از تحقیقات علمی مندرج در قراردادهای پژوهشی، اخذ ضمانت های مالی و بانکی از اعضای کانون، دخالت و یا اعمال هرگونه نظارت علمی و یا مدیریتی، استفادۀ ابزار مدیریتی کردن از پشتیبانی مالی، ورود دادن اعضای جدید ناسازگار با دیگران و هرگونه دخالتی و یا ایجاد ناهنجاری که به این سرمایۀ ارزشمند لطمه ای وارد کند، نباید اتفاق بیافتد و باعث خشکیدن سرچشمه های خلاقیت، تضعیف جسارت علمی و افزایش محافظه کاری اعضای کانون گردیده و انحرافی اساسی از هدف تشکیل این کانون ها محسوب می شود. البته همواره استفاده از نقد سازنده و مشاوره های علمی منصفانه، شرط عقل و عاملی مهم در یادگیری بوده است.
• بهتر است این کانون ها در کمترین مقدار دارای 5 عضو و در بیشترین مقدار تا 20 عضو داشته باشند.
• دامنۀ موضوع علمی آن ها نباید وسیع و موضوعات عامی مانند: مواد پلیمری، مواد فلزی، مواد شیمیایی، هوافضا، دریایی باشد و لازم است کانون ها یک تا دو سطح در گرایش های پایین تر از این قبیل موضوعات علمی تشکیل شوند، به ترتیب مانند: پلیمرهای خود ترمیم شونده، سوپر آلیاژها، رزین ها، کاهش درگ، پردازش امواج صوتی.
• بدلیل آن که این کانون ها در موضوعات علمی و در سطوح توسعه ای و کاربردی فعالیت پژوهشی دارند، دستاوردها و نتایج علمی آن ها امکان بکارگرفته شدن توسط همۀ سازمان ها و نهادها در کشور را دارند. ولی بدلیل حجم و پراکندگی ناموزون تقاضاها، وسعت و چیدمان دانشگاه ها و مراکز علمی و سازمان های متقاضی در کشور، ممکن است لازم شود که چند کانون در یک گرایش علمی در کشور بطور همزمان فعالیت و حتی رقابت نمایند. که در این موارد و در نگاه کلان نظام نوآوری ملی، تعامل علمی، تبادل تجربیات و دانش در قالب همایش ها و نشریات تخصصی، انتقال و مدیریت دانش به همدیگر، امری ضروری خواهد بود و حتی شاید لازم باشد مشوق هایی برای این موضوع در کلان کشوری و نظام نوآوری ملی طراحی شود.
• محدودۀ فعالیت این کانون ها تا ابتدای تحقیقات فناوری (TRL0) خواهد بود. ولی این کانون ها امکان بالقوۀ مناسبی برای تشکیل مراکز رشد فناوری در دانشگاه ها و مراکز علمی را خواهند داشت. بدین ترتیب این کانون ها می توانند همان موضوع کاربردی شدۀ خود را در سطوح آمادگی فناوری ادامه دهند. البته باید توجه داشت که در بخش تحقیقات فناورانه، در اغلب موارد لازم است ترکیب علمی اعضای کانون با ورود عناصر جدیدی کاملتر شود. بعنوان مثال اگر قرار باشد که کانون علمی پلیمرهای خودترمیم شونده به مقصد فناوری «ساخت بدنۀ مقاوم یک پرندۀ جنگنده» ادامۀ مسیر دهد، لازم است با کارشناسان سازه ای، آیرودینامیکی، ساخت و تولید و امثال این ها تکمیل گردد.
• بهتر است این کانون ها توسط دانشگاه ها و مراکز علمی و تحقیقانی در بخش ملی و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری نیز بطور رسمی هویت داده شده و مورد حمایت قرار گیرند.
نوآوری علمی آینده ساز دانشگاه ها
باید اقرار کرد که حس کنجکاوی بشر در کشف طبیعت و شناخت بیشتر پدیده های آن و لذت بر تسخیر، کنترل و یا تغییر آن، محرک اصلی و شخصی همۀ دانشمندان بوده که منجر به گشودن و توسعۀ مرزهای دانش و نوآوری علمی شده است. این انگیزۀ زایش علم تا سطوح اول و دوم تحقیقات علمی ادامه دارد. ولی از آغاز مرحلۀ سوم تحقیقات علمی که با هدف توسعۀ و پرورش این نوزاد علمی صورت می گیرد، شکوفه زنی های بکارگیری علمی شروع می شود و آغازی است بر مفهومی آشنا بنام عرضۀ دانش علمی که حجم روزافزون آن باعث فشار بر بازار می شود. ولی هوشمندی فناوری و بازار در این است که باید تقاضای حل مسئلۀ خود را از همین نقطه به دانشمندان در این کانون های علمی مطرح نماید. بنابر این اگرچه منشاء تقاضای حل مسئله برای بازار، حاصل نیاز بوجود آمده از گذشته تا حال می باشد، ولی بر عرضۀ علم از حال تا آینده سوار خواهد شد و می دانیم که علم نوظهور فعلی، آیندۀ حداقل 10-15 سالۀ بازار را خواهد ساخت. بدیهی است هر چه شالودۀ تقاضای بازار بیشتر آینده پژوهانه باشد، برد زمانی این آینده می تواند تا 20-30 سال افزایش یابد. پیش بینی و تصویرسازی های آیندۀ دنیا برای سال های 2030 و یا 2050 میلادی که هم اکنون در کشورهای پیشرفته ای مانند آمریکا صورت می گیرد، همه با همین منطق بوده است.
بنابر این ایدۀ قدیمی که ناشی از نگاه سطحی و سادۀ بنگاه داری بوده و فشار عرضۀ علم و یا تقاضای بازار را تنها عاملین اصلی نوآوری می دانستند، اکنون در نظام نوآوری باز حاکم در دنیا قابل قبول نبوده و در حال زوال است و نگارنده این سطور مبتنی بر علم و آگاهی از روندهای جاری چندین علوم نوظهور و بدیع در دنیا و تجربه های عملیاتی خود در یکی از بخش های تقاضامحور کشور، معتقد است پیاده سازی راهبردهای گفته شده در این نوشتار در زیست بوم دانشگاه ها و مراکز علمی در تعامل با بخش های تقاضامحور کشور، برای تحقق نظام نوآوری باز ملی مبتنی بر علم و فناوری های نوظهور و بدیع، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است.
*کارشناس مسایل راهبردی و سیاست گذاری علم، فناوری و نوآوری