با اندكي تحقيق ميتوان دريافت كه ميانگين عمر بيشتر طرحها و مگاپروژههاي ملي صنعت نفت ايران، بيش از 10 سال و بعضاً به بيش از 15 سال رسيده است و هنوز با گذشت بيشتر از يك دهه از كليد خوردن مذاكرات قراردادي آنها، جز بيحاصلي و عدمالنفع هنگفت و آه و حسرت، نتيجهاي به دست نيامده است.
در ميان مسابقه عقد قرارداد و اجراي برنامههاي بينتيجه و برجستهسازيهاي پوچ و هياهوهايي از براي هيچ كه جز براي پر بار كردن غيرواقعي كارنامه عملكرد دولتها، حاصل ديگري ندارد، غافل از آنيم كه عمر به بهرهبرداري نرسيدن مگاپروژههاي ملي همچون لايه نفتي پارس جنوبي، آزادگان، يادآوران، فاز 11، سلمان و... از يك دهه گذشته و جداي از عدمالنفع اين ماجرا، ثروت ملي است كه در اين ميدانهاي مشترك از سوي رقباي بيانصاف ما به تاراج ميرود.
قطر 2 ميليون نفري كه وسعتش از استان بوشهر ما كوچكتر است، اكنون ربع قرن است كه از لايه نفتي پارس جنوبي، نفت استخراج ميكند و بنا بر آماري، توليدش از اين بخش به حدود 700 هزار بشكه در روز ميرسد. حدود سه، چهار سال پيش بود كه قطر جشن برداشت يك ميلياردمين بشكه نفت خود از گنبد شمالي را جشن گرفت؛ نفتي كه قطعاً بخشي از آن سهم ما بوده، در حالي كه حدود 13 سال است برنامهریزی كرديم كه چاه حفاري كنيم و شناور «FPSO» بخريم تا ببينیم نفت پارس جنوبي چه رنگي است!
قرارداد فازهاي 11، 13 و 14 ميدان عظيم پارسجنوبي، حدود 16 سال پيش بسته شده است، اما گاز آنها در چاههاي سكوهاي قطر در جريان است. در اين ميان، مرزيترين و پرحاشيهترين فاز پارسجنوبي، فاز 11 است كه اگر به فرض تا پيش از پايان امسال هم قرارداد توسعه آن امضا شود، باز هم دستكم چهار، پنج سال زمان ميبرد تا به بهرهبرداري و در نتيجه عمر برنامه توسعه آن به ركورد عجيب 20 سال برسد.
فاز 11 به اندازه دو فاز متعارف پارس جنوبي است؛ يعني هر فاز آن 11 حلقه چاه دارد كه از آنها روزانه 28 ميليون مترمكعب گاز ترش و 40 هزار بشكه ميعانات گازي سنگين استحصال ميشود كه طبق برنامههاي شركت ملي نفت ايران قرار بود، گاز اين فاز با ظرفيت ١٩٠٠ ميليون فوت مكعب در روز، خوراك پارس ال. ان. جي را تأمين كند.
قرار است فاز ١١ پارس جنوبي در چارچوب 2 فاز ١١A و ١١B توسعه يابد كه در فاز نخست، اين طرح شامل ساخت يك جكت، يك سكو، يك خط لوله دريايي و حفاري 11 حلقه چاه در درياست و گاز توليد شده از آن به تأسيسات پالايشگاهي فازهاي ٦ تا ٨ پارس جنوبي منتقل شود. توسعه فاز ١١B هم به لحاظ فني و مشخصات كاري مشابه فاز 11A است، اما با توجه به ظرفيت خالي موجود در پالايشگاه فاز 12 كه تعدادي از چاههاي آن آبده شده، گاز توليدي سكوي آن به تأسيسات پالايشگاهي اين فاز پارس جنوبي ارسال ميشود.
همه اينها در شرايطي است كه اين فاز هنوز قرارداد روشني ندارد. خبرها حكايت از آن دارد كه شركت ملي نفت ايران براي توسعه اين فاز با شركت فرانسوي توتال مذاكرههايي داشته و موافقتنامهاي امضا كرده كه طبق آن توتال براي توسعه فاز 11 رقمي بين 8 تا 9 ميليارد دلار را پيشنهاد داده است.
در عصر «پسابرجام»، شركتهاي متعددي از ايران، ايتاليا، هند، چين، مالزي، فرانسه، ژاپن و... براي سرمايهگذاري در توسعه فاز 11 پارسجنوبي، آمادگي خود را اعلام كردند كه جديترين گزينهها، شركتهاي اني ايتاليا و توتال فرانسه بودند كه البته شركت ملي نفت ايران براي واگذاري اين پروژه به توتال بدعهد تمايل بيشتري دارد.
در اوايل تابستان سال گذشته هم شركت ملي نفت ايران با واگذاري توسعه فاز 11 به شركت مپنا موافقت كرد. پس از آن هم بعضي از مقامهاي مسئول در شركت ملي نفت ايران گفته بودند با توجه به اينكه توسعه فاز 11 يك پروژه ساده است و تنها به حفاري نياز دارد، شركتهاي ايراني توان حضور در اين پروژه را دارند.
گويا داستان غمانگيز توسعه نيافتن فاز 11 ميدان مشترك پارسجنوبي سر دراز دارد و سرانجام همانطور كه بيژن زنگنه در آغاز تصدي مسئوليت وزارت نفت در گفتوگو با يكي از رسانهها گفته بود كه فاز 11 را براي شركت فرانسوي توتال نگه داشته است، توسعه اين فاز را به اين شركت فرانسوي بدنام در ايران واگذار كند.
هزينه توسعه بخش دريايي
همه اينها در حالي است كه هماكنون ميدان گازي پارس جنوبي به دوران افتفشار خود وارد شده و با شرايطي كه اكنون در پيش روي آن است، بهطور قطع فرآيند توسعه و نگهداشت توليد از آن در قياس با زمان آغاز توسعه متفاوت و هزينههاي آن بيشتر است.
قبلاً در هر فاز پارسجنوبي كمابيش 11 حلقه چاه حفاري ميشد، اما هماكنون با توجه به افتفشار مخزن، اين تعداد چاه بايد دو برابر شود كه بهطور قطع به هزينه بيشتري هم نياز دارد. در عين حال با توجه به شرايط مخزني حادث شده در پارس جنوبي، افزونبر افت فشار گاز، توليد ميعانات گازي هم از حدود سه تا پنج سال آينده دچار افت بسيار شديدتري ميشود، بنابراين از آن پس نياز است كه براي هر فاز پارسجنوبي، ساخت يك سكوي ايستگاه تقويت فشار در دستور كار قرار بگيرد تا گاز و ميعانات گازي را پمپ كند و بر افت فشار مخزن چيره شود تا برداشت از اين ميدان عظيم مشترك كم نشود كه بهطور طبيعي هزينه سرمايهگذاريها در اين بخش را افزايش ميدهد.
به گفته يك مقام مسئول در شركت ملي نفت ايران، هماكنون توسعه يك فاز استاندارد پارس جنوبي در بخش دريا با قيمتهاي كنوني، به حدود يك تا 2/1 ميليارد دلار و دو فاز آن به حدود 2 تا 2/4 ميليارد دلار سرمايهگذاري نياز دارد، بر اين اساس، ساخت يك پايه و يك سكو حدود 200 تا 250 ميليون دلار، ساخت خط لوله حدود 200 تا 250 ميليون دلار و حفر 20 حلقه چاه هم حدود 550 تا 600 ميليون دلار هزينه دارد.
او ادامه ميدهد: هماكنون هر يك از سكوهاي گازي در پارس جنوبي 2هزار و 500 تا 2 هزار و 700 تن وزن دارد، در حالي كه سكوي ايستگاه تقويت فشار با تأسيسات و تجهيزات سنگيني كه روي آن نصب ميشود، بين 7 هزار و 500 تا 10 هزار تن وزن دارد و سرمايهگذاري براي ساخت آن نيز معادل همان هزينه 1/2 ميليارد دلاري براي ساخت سكو، خطوط لوله و حفاري است، بر اين اساس، هزينه توسعه بخش دريايي فاز 11 پارس جنوبي كه معادل دو فاز است، با مدلي كه شرح داده شد، حدود چهار تا پنج ميليارد دلار برآورد ميشود.
رقم پنج ميليارد دلاري توسعه بخش دريايي دو فاز پارس جنوبي كجا و رقم پيشنهادي حدود 9 ميليارد دلاري توتال براي توسعه فاز 11 كجا!؟ البته حجم نهايي سرمايهگذاري در قرارداد طرح توسعه بخش خشكي و دريايي فاز 12 پارس جنوبي (معادل سه فاز) كه با پتروپارس بسته شده بود، با توجه به افزايش هزينهها، تحريمها و... به گفته يك مقام آگاه در نفت، در انتهاي كار حدود 13ميليارد دلار برآورد شد كه اين افزايش هزينه جاي تأمل دارد، هرچند كه اين پروژه از سوي شركت داخلي اجرا شده باشد.
اكنون 16 سال از آغاز برنامه توسعه فاز 11 پارس جنوبي ميگذرد؛ فازي كه در مرزيترين نقطه اين مخزن مشترك قرار دارد و مهاجرت گاز از اين نقطه از مخزن، به طرز عجيبي زياد است كه تصور آن، آه حسرت را بر دل هر شهروند و مسئول ميهندوستي باقي ميگذارد. برنامه توسعه فاز 11 پارسجنوبي در حالي به پايان دومين دهه از عمر خود نزديك ميشود و در معرض غفلت مسئولان مربوط قرار گرفته است كه به گفته برخي مسئولان شركت ملي نفت ايران، ساخت سكو، خطوط لوله و حفاري چاههاي اين فاز از سوي شركتهاي داخلي ميسر است.
∎
در ميان مسابقه عقد قرارداد و اجراي برنامههاي بينتيجه و برجستهسازيهاي پوچ و هياهوهايي از براي هيچ كه جز براي پر بار كردن غيرواقعي كارنامه عملكرد دولتها، حاصل ديگري ندارد، غافل از آنيم كه عمر به بهرهبرداري نرسيدن مگاپروژههاي ملي همچون لايه نفتي پارس جنوبي، آزادگان، يادآوران، فاز 11، سلمان و... از يك دهه گذشته و جداي از عدمالنفع اين ماجرا، ثروت ملي است كه در اين ميدانهاي مشترك از سوي رقباي بيانصاف ما به تاراج ميرود.
قطر 2 ميليون نفري كه وسعتش از استان بوشهر ما كوچكتر است، اكنون ربع قرن است كه از لايه نفتي پارس جنوبي، نفت استخراج ميكند و بنا بر آماري، توليدش از اين بخش به حدود 700 هزار بشكه در روز ميرسد. حدود سه، چهار سال پيش بود كه قطر جشن برداشت يك ميلياردمين بشكه نفت خود از گنبد شمالي را جشن گرفت؛ نفتي كه قطعاً بخشي از آن سهم ما بوده، در حالي كه حدود 13 سال است برنامهریزی كرديم كه چاه حفاري كنيم و شناور «FPSO» بخريم تا ببينیم نفت پارس جنوبي چه رنگي است!
قرارداد فازهاي 11، 13 و 14 ميدان عظيم پارسجنوبي، حدود 16 سال پيش بسته شده است، اما گاز آنها در چاههاي سكوهاي قطر در جريان است. در اين ميان، مرزيترين و پرحاشيهترين فاز پارسجنوبي، فاز 11 است كه اگر به فرض تا پيش از پايان امسال هم قرارداد توسعه آن امضا شود، باز هم دستكم چهار، پنج سال زمان ميبرد تا به بهرهبرداري و در نتيجه عمر برنامه توسعه آن به ركورد عجيب 20 سال برسد.
فاز 11 به اندازه دو فاز متعارف پارس جنوبي است؛ يعني هر فاز آن 11 حلقه چاه دارد كه از آنها روزانه 28 ميليون مترمكعب گاز ترش و 40 هزار بشكه ميعانات گازي سنگين استحصال ميشود كه طبق برنامههاي شركت ملي نفت ايران قرار بود، گاز اين فاز با ظرفيت ١٩٠٠ ميليون فوت مكعب در روز، خوراك پارس ال. ان. جي را تأمين كند.
قرار است فاز ١١ پارس جنوبي در چارچوب 2 فاز ١١A و ١١B توسعه يابد كه در فاز نخست، اين طرح شامل ساخت يك جكت، يك سكو، يك خط لوله دريايي و حفاري 11 حلقه چاه در درياست و گاز توليد شده از آن به تأسيسات پالايشگاهي فازهاي ٦ تا ٨ پارس جنوبي منتقل شود. توسعه فاز ١١B هم به لحاظ فني و مشخصات كاري مشابه فاز 11A است، اما با توجه به ظرفيت خالي موجود در پالايشگاه فاز 12 كه تعدادي از چاههاي آن آبده شده، گاز توليدي سكوي آن به تأسيسات پالايشگاهي اين فاز پارس جنوبي ارسال ميشود.
همه اينها در شرايطي است كه اين فاز هنوز قرارداد روشني ندارد. خبرها حكايت از آن دارد كه شركت ملي نفت ايران براي توسعه اين فاز با شركت فرانسوي توتال مذاكرههايي داشته و موافقتنامهاي امضا كرده كه طبق آن توتال براي توسعه فاز 11 رقمي بين 8 تا 9 ميليارد دلار را پيشنهاد داده است.
در عصر «پسابرجام»، شركتهاي متعددي از ايران، ايتاليا، هند، چين، مالزي، فرانسه، ژاپن و... براي سرمايهگذاري در توسعه فاز 11 پارسجنوبي، آمادگي خود را اعلام كردند كه جديترين گزينهها، شركتهاي اني ايتاليا و توتال فرانسه بودند كه البته شركت ملي نفت ايران براي واگذاري اين پروژه به توتال بدعهد تمايل بيشتري دارد.
در اوايل تابستان سال گذشته هم شركت ملي نفت ايران با واگذاري توسعه فاز 11 به شركت مپنا موافقت كرد. پس از آن هم بعضي از مقامهاي مسئول در شركت ملي نفت ايران گفته بودند با توجه به اينكه توسعه فاز 11 يك پروژه ساده است و تنها به حفاري نياز دارد، شركتهاي ايراني توان حضور در اين پروژه را دارند.
گويا داستان غمانگيز توسعه نيافتن فاز 11 ميدان مشترك پارسجنوبي سر دراز دارد و سرانجام همانطور كه بيژن زنگنه در آغاز تصدي مسئوليت وزارت نفت در گفتوگو با يكي از رسانهها گفته بود كه فاز 11 را براي شركت فرانسوي توتال نگه داشته است، توسعه اين فاز را به اين شركت فرانسوي بدنام در ايران واگذار كند.
هزينه توسعه بخش دريايي
همه اينها در حالي است كه هماكنون ميدان گازي پارس جنوبي به دوران افتفشار خود وارد شده و با شرايطي كه اكنون در پيش روي آن است، بهطور قطع فرآيند توسعه و نگهداشت توليد از آن در قياس با زمان آغاز توسعه متفاوت و هزينههاي آن بيشتر است.
قبلاً در هر فاز پارسجنوبي كمابيش 11 حلقه چاه حفاري ميشد، اما هماكنون با توجه به افتفشار مخزن، اين تعداد چاه بايد دو برابر شود كه بهطور قطع به هزينه بيشتري هم نياز دارد. در عين حال با توجه به شرايط مخزني حادث شده در پارس جنوبي، افزونبر افت فشار گاز، توليد ميعانات گازي هم از حدود سه تا پنج سال آينده دچار افت بسيار شديدتري ميشود، بنابراين از آن پس نياز است كه براي هر فاز پارسجنوبي، ساخت يك سكوي ايستگاه تقويت فشار در دستور كار قرار بگيرد تا گاز و ميعانات گازي را پمپ كند و بر افت فشار مخزن چيره شود تا برداشت از اين ميدان عظيم مشترك كم نشود كه بهطور طبيعي هزينه سرمايهگذاريها در اين بخش را افزايش ميدهد.
به گفته يك مقام مسئول در شركت ملي نفت ايران، هماكنون توسعه يك فاز استاندارد پارس جنوبي در بخش دريا با قيمتهاي كنوني، به حدود يك تا 2/1 ميليارد دلار و دو فاز آن به حدود 2 تا 2/4 ميليارد دلار سرمايهگذاري نياز دارد، بر اين اساس، ساخت يك پايه و يك سكو حدود 200 تا 250 ميليون دلار، ساخت خط لوله حدود 200 تا 250 ميليون دلار و حفر 20 حلقه چاه هم حدود 550 تا 600 ميليون دلار هزينه دارد.
او ادامه ميدهد: هماكنون هر يك از سكوهاي گازي در پارس جنوبي 2هزار و 500 تا 2 هزار و 700 تن وزن دارد، در حالي كه سكوي ايستگاه تقويت فشار با تأسيسات و تجهيزات سنگيني كه روي آن نصب ميشود، بين 7 هزار و 500 تا 10 هزار تن وزن دارد و سرمايهگذاري براي ساخت آن نيز معادل همان هزينه 1/2 ميليارد دلاري براي ساخت سكو، خطوط لوله و حفاري است، بر اين اساس، هزينه توسعه بخش دريايي فاز 11 پارس جنوبي كه معادل دو فاز است، با مدلي كه شرح داده شد، حدود چهار تا پنج ميليارد دلار برآورد ميشود.
رقم پنج ميليارد دلاري توسعه بخش دريايي دو فاز پارس جنوبي كجا و رقم پيشنهادي حدود 9 ميليارد دلاري توتال براي توسعه فاز 11 كجا!؟ البته حجم نهايي سرمايهگذاري در قرارداد طرح توسعه بخش خشكي و دريايي فاز 12 پارس جنوبي (معادل سه فاز) كه با پتروپارس بسته شده بود، با توجه به افزايش هزينهها، تحريمها و... به گفته يك مقام آگاه در نفت، در انتهاي كار حدود 13ميليارد دلار برآورد شد كه اين افزايش هزينه جاي تأمل دارد، هرچند كه اين پروژه از سوي شركت داخلي اجرا شده باشد.
اكنون 16 سال از آغاز برنامه توسعه فاز 11 پارس جنوبي ميگذرد؛ فازي كه در مرزيترين نقطه اين مخزن مشترك قرار دارد و مهاجرت گاز از اين نقطه از مخزن، به طرز عجيبي زياد است كه تصور آن، آه حسرت را بر دل هر شهروند و مسئول ميهندوستي باقي ميگذارد. برنامه توسعه فاز 11 پارسجنوبي در حالي به پايان دومين دهه از عمر خود نزديك ميشود و در معرض غفلت مسئولان مربوط قرار گرفته است كه به گفته برخي مسئولان شركت ملي نفت ايران، ساخت سكو، خطوط لوله و حفاري چاههاي اين فاز از سوي شركتهاي داخلي ميسر است.