به طور كلي مهمترين دغدغههاي شهيدان ما را در عرصه تعليم و تربيت ميتوان چنين برشمرد:
- تحول در نظام آموزش كشور با هدف پاسخگويي مدارس به نيازهاي فرهنگي و علمي انقلاب و حاكم ساختن تربيت بر فضاي مدارس كشور
- گسترش عدالت آموزشي در دور افتادهترين نقاط كشور
- ارتقاي شأن و جايگاه و منزلت معلم
و شاخصترين راهكارهاي اجرايي آنان براي تحقق اين برنامهها عبارت بودند از:
- تاسيس ساختار جديد امور تربيتي به عنوان نهاد انقلابي و تكميلكننده خلأهاي نظام آموزشي با هدف بهرهگيري از فرصتهاي آزاد در جهت تعميق ارزشهاي اخلاقي و ديني و شكوفايي استعدادهاي دانشآموزان.
- انقلاب فرهنگي در مراكز تربيت معلم به منظور ايجاد تحول در نظام آموزشي و تربيتي اين مراكز و بازگشايي آنها با پيام ويژه امام خميني(ره) در زمينه جايگاه والاي معلم و نقش زيربنايي تربيت معلم در هدايت نسل آينده.
- بنيانگذاري راهبرد مديريت "معلمانه" در ميان مسئولان اجرايي كشور با هدف توجهدادن تمامي وزرا و دولتمردان به نقش زيربنايي و اساسي فرهنگ در كليه برنامههايشان.
در تحقق اين هدف، عملكرد "معلمانه" آن دو شهيد بزرگوار در مقام رئيس جمهور و نخست وزير براي مسئولان اجرايي كشور بسيار درسآموز بود.
و بر اساس همين راهبرد، بسياري از مناصب و سمتهاي برنامهريزي و اجرايي كشور به كساني واگذار شد كه يا معلم بودند يا شاكله معلمي داشتند و اين خود متقابلاً جايگاه معلم را در جامعه ارتقاء بخشيد.
اكنون در سالگرد شهادت آن دو بزرگوار بينديشيم و ارزيابي كنيم كه از دستاوردهاي آنان چگونه پاسداري كردهايم؟
- در ارتباط با معاونت پرورشي بايد پرسيد كه اين معاونت اكنون چه جايگاهي در تربيت نسل آينده دارد و چه برنامههايي را براي ايجاد مصونيت نسل آينده در برابر هجوم و نفوذ فرهنگي دشمن به اجرا درآورده است؟ واقعيت آن است كه نه تنها از فرصتهاي ارزشمند دانشآموزان، چنانكه بايد بهرهبرداري نميشود بلكه قرينههايي از نوعي انفعال در برابر هجوم دشمن و تقويت پايگاه سازمانهاي بينالمللي در آموزش و پرورش كشور مشاهده ميگردد.
- در زمينه مراكز تربيت معلم هم برون سپاري و واگذاري زمام امور آموزش و پرورش به وزيراني بيگانه با كار معلمي، موجب شد كه اين مراكز تقريباً منحل گردند و حتي پس از احياي مجدد آنها پس از سالها و در قالب دانشگاه فرهنگيان نيز سپردن مسئوليت اين دانشگاه به غير معلمان
و افرادي كه به اعتراف خود به تربيت معلم با شيوه رجايي و باهنر، باور ندارند، اميد به احياي مجدد ميراث آن دو شهيد بزرگوار را كمرنگ ساخته است.
- "مديريت معلمانه" هم كه الگوي رفتاري اين دو شهيد بود كليدواژهاي الهام گرفته از اهداف تعاليبخش و فرهنگي و معنوي نظام اسلامي است و از مجموعه رهنمودهاي امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري ميتوان چنين استنباط كرد كه تمامي مسئولان و دولتمردان كشور، مكلف هستند فرهنگ و بصيرت فرهنگي و تعميق ارزشهاي ديني و انقلابي را هدف اصلي اقدامات، برنامهها و حتي رفتار و سيره شخصي خود قرار دهند.
هرچند بايد اعتراف كرد كه اين راهبرد در دولتهاي بعدي به تدريج ناشناختهتر شد و با قدرت يافتن مديراني كه صرفاً نگاهي مكانيكي به امور داشتند، نه تنها پيامدهاي فرهنگي، انساني و تربيتي برنامههاي ساير دستگاهها مورد توجه قرار نگرفت، بلكه دستگاههاي فرهنگي نيز در دولتها به حاشيه رانده شدند و شركت در جلسات اقتصادي و سياسي، به رؤساي جمهور كمتر فرصت داد تا به مسائل فرهنگي و تربيتي بپردازند مگر آنكه بخواهند از دستگاههاي فرهنگي نيز بهرهبرداري سياسي حزبي بكنند.
آنچه مسلم است يكي از بزرگترين ميراثهاي ماندگار اين دو شهيد گرانقدر كه بر سينه فرهنگيان كشور همچون نشان افتخاري ميدرخشد، آن است كه به عنوان دو معلم، الگوي تراز عاليترين مديريتها براي كارگزاران نظام اسلامي شدند اما تجليل صادقانه و حقيقي از آنان بايد در مقام عمل و با ادامه راه و اهدافشان پيگيري شود، از احياي الگوي سادهزيستي و مردم دوستي آنان گرفته تا نگاه بلند آنان به مسائل فرهنگي و خصوصاً نقش اساسي و تعيينكننده تعليم و تربيت كشور.
هيئت محترم دولت براي آنكه تجليل از اين دو شهيد بزرگوار محدود به اين ايام نباشد و به منظور زنده ماندن سيره مديريت آنان، ميتواند سنت حسنهاي را بنيان گذارد و در هر جلسه دولت، فرازي از ديدگاه ها
و عملكرد مردم مدارانه آنان، يادآوري و بازخواني شود.