بیش از نیم قرن حضور موثر روی صحنه را تجربه کرد، غیر از چند سال آخر که بیماری امان نداد و خانهنشینش کرد، تمام سالهای زندگیاش در تئاتر و سینمای این سرزمین گذشت. پسربچهای هفت ساله بود که به واسطه دخترداییاش طوسی حائری، نخستین گوینده زن رادیو به تئاتر «مردم» کاری از عبدالحسین نوشین معرفی شد و به ایفای نقش پرداخت. بازی که نه، در واقع آن نمایش چند پسر بچه محصل برای کلاس درس میخواست، او هم جزو چند محصل آن کلاس شد، بازیگری بدون دیالوگ. همانجا روی نیمکت مینشست و محو تماشای تشریفات پشت صحنه میشد. جادوی تئاتر او را مسخ کرده بود، محو دلشوره بازیگران و صدای کفزدن حضار.
از همان زمان در ذهن و جانش علاقه به تئاتر رسوخ کرد. بزرگ و بزرگتر شد و تا آخر این جادو دست از سرش بر نداشت. آن پسربچه خاموش روی نیمکت کلاس، بعدها برای تحصیل به پاریس رفت و تئاتر خواند.
پدرش دوست نداشت که او فقط در تئاتر کار کند، به همین دلیل بود که مدرک علومسیاسی هم گرفت شاید روزگاری اگر نشد در تئاتر باشد، وارد وزارت خارجه شود، گرچه میدانست که هیچوقت به درد دیپلمات شدن نمیخورد اما به خاطر حرف پدر علوم سیاسی را تمام کرد، اما کار و بارش شد تئاتر.
چند سالی بعد از تمام کردن درسش در تئاتر کاروژ کار کرد، چند نمایش را هم آنجا به روی صحنه برد، اما نخواست که آنجا بماند، همیشه دلش میخواست که برگردد و در این خاک تئاتر کار کند. همین شد که بعد از چهار سال بار و بنهاش را جمع کرد وبرگشت همینجا. خودش هم تا همین آخر میگفت که «هیچوقت از برگشتن به مملکتم پشیمان نیستم. و هرگز به فکر برگشتن به اروپا و زندگی در آنجا نبودم.»
کارهای اولیهاش بیشتر نمایشنامههای خارجی بود، نخستین کاری که در ایران به روی صحنه برد، نمایشنامه «میخواهید با من بازی کنید» نوشته مارسل آشار بود که خودش ترجمهاش کرده بود و در تئاتر کسری به روی صحنه برد. جمشید مشایخی هم در آن بازی کرد. بعد از آن هم «کاپیتان قرهگوز» نوشته لوئی گولیس سوییسی را به روی صحنه برد. علی نصیریان و فهیمه راستکار و خیلیهای دیگر در آن بازی میکردند، جلال ستاری هم در ترجمه این نمایشنامه به او کمک کرده بود.
اما بعدتر سراغ نمایشنامههای ایرانی رفت، «دیکته و زاویه»، «وای بر مغلوب» ساعدی کارهای بعدیاش بودند، همیشه میگفت ساعدی حیف شد که زود از دنیا رفت.
آنوقتها خیلیها در گروهش بودند، خیلیهایی که حالا در این دنیا نیستند؛ پرویز فنیزاده وفهیمه راستکار، یدالله شیراندامی و اسماعیل داورفر.
مهدی هاشمی، مرضیه برومند، سوسن تسلیمی و علی نصیریان و جمشید مشایخی هم در همان دوران در کنارش بودند.
«حسن کچل» علی حاتمی قبل از فیلم شدن را داوود رشیدی روی صحنه برد؛ نمایشی موزیکال. بعدها علی حاتمی شد دوست صمیمیاش. یکی از حسرتهایش این بود که وقتی حاتمی از دنیا رفت اینجا نبود، رفته بود پاریس و مشغول بازی «پرواز انقلاب» به کارگردانی رسول صدرعاملی بود. صبحی غمانگیز و مهآلود و سرد پاییز پاریس خبر مردن علی حاتمی رسید. پنج صبح بود، بلند شد شال و کلاه کرد و زد به دل خیابانهای مه گرفته پاریس و برای نبود دوستش گریست. با خود میگفت که «کاش ایران بودم، این هم عجیب بود که خیلی سالها و لحظهها را با او گذراندم اما زمان فوتش نبودم...»
حکایت ورودش به دنیای سینما هم خیلی ساده بود، مثل حالاها که خیلیها از تئاتر جذب سینما میشوند، بالاخره رشیدی هم جذب سینما شد...
نخستین فیلمش هم بازی در «فرار از تله» جلال مقدم بود که با او دوستی دیرینهای داشت. سناریو را خواند و گرچه دستمزد تئاتر در آن زمان ناچیز بود و پول سینما اغواکننده اما مهمترین دلیل انتخابش برای بازی در این فیلم را حضور جلال مقدم میدانست. با بهروز وثوقی همبازی شد و بعد هم در فیلم «کندو» فریدون گله دوباره باهم بازی کردند. رشیدی از اینجا شد آقا حسینی با مرام سینمای ما. ورودش به سینما گرچه از دروازه فیلم فرار از تله بود، اما این راه همچنان ادامه یافت. خودش از میان فیلمهایی که بازی کرده بود، «فرار از تله»، «کندو» و «فدایی» را قبل از انقلاب دوست دارد و «هیولای درون» خسرو سینایی، «شیلات» میرلوحی، «کمالالملک» علی حاتمی، «تاتوره» و «بیبیچلچله» پوراحمد و سریالهای «هزار دستان» و «یکی از این روزها»، «آوای فاخته» و «گرگها» را بیشتر دوست میداشت. رشیدی در دهه ٦٠ با بازی در «گلهای داوودی» به کارگردانی رسول صدرعاملی محبوب مخاطبان و تماشاگران عادی سینمارو شد؛ فیلمی که پرفروشترین فیلم سال شد. در سالهای پایانی دهه ٦٠ و ابتدای ٧٠، رشیدی بیشتر به سمت تلویزیون آمد و در مجموعههای پرمخاطبی همچون «گل پامچال» ساخته محمدعلی طالبی، «عطر گل یاس» و «آوای فاخته» هر دو از ساختههای بهمن زرینپور به ایفای نقش پرداخت. مجموعههای «امام علی (ع) » ساخته داود میرباقری، «امام حسن (ع) » و «ولایت عشق» به کارگردانی مهدی فخیمزاده از دیگر کارهای تلویزیونی دهه ٧٠ رشیدی است. رشیدی این روند را در دهه ٨٠ نیز ادامه داد که به مجموعه دیدنی «مختارنامه» ساخته داود میرباقری ختم شد که در نقش «نعمان بن بشیر» شاهد بودیم. آخرین کاری که او در آن بازی کرد، فیلم «اکباتان» مهرشاد کارخانی بود، بعد او کمتر دیده شد و تا اینکه صبح روز گذشته خبر آمد که داوود رشیدی بر اثر ایست قلبی درگذشته است. علی نصیریان، عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، محمد علی کشاورز و داوود رشیدی پنج نفر خاطره ساز سینمای ما هستند، حالا یکی از آنها دیگر در میان ما نیست، داوود رشیدی، جذابترین و مهربانترین مفتش شش انگشتی دنیا، آقا حسینی با معرفت سینمای ما، صبح دیروز صحنه را ترک کرد. حالا حتما صحنه بدون او چیزی کم دارد.
پیامهای تسلیت به بهانه درگذشت داوود رشیدی
پس از اعلام خبر فوت داوود رشیدی در روز جمعه چهرههای فرهنگی و هنری زیادی نسبت به این خبر واکنش نشان دادند و در پیامهایی جداگانه درگذشت او را تسلیت گفتند. حسن روحانی، رییسجمهور در پیامی به مناسبت درگذشت داوود رشیدی، درگذشت این هنرمند را تسلیت گفت و نوشت: «درگذشت هنرمند پیشکسوت و مردمی، مرحوم داوود رشیدی موجب تاثر و تالم گردید. این کارگردان و بازیگر خلاق سینما، تئاتر و تلویزیون، نقش ارزشمندی در اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم داشت و طی یک عمر فعالیت هنری با خلق آثاری ممتاز و پر شکوه، در تاریخ هنر کشور ماندگار شد. امیدوارم هنرمندان جوان کشورمان، آداب هنروری و پشتکار ایشان را سرمشق خود قرار داده و خلاقانه در مسیر اصالتهای فرهنگی، گام بردارند. اینجانب درگذشت این هنرمند محبوب را به خانواده محترم رشیدی، اصحاب تئاتر و سینما و همه علاقهمندان به هنر تسلیت میگویم و از درگاه ایزد منان برای ایشان رحمت الهی و برای عموم بازماندگان، صبر و سلامتی مسالت دارم.» اما علی جنتی، وزیر ارشاد و علی مرادخانی، معاون فرهنگی ارشاد جزو نخستین چهرههایی بودند که روز گذشته درگذشت داوود رشیدی را تسلیت گفتند. همچنین سید حسن خمینی،و محمدجواد ظریف نیز درگذشت این هنرمند را تسلیت گفتند.بعد از اعلام درگذشت داوود رشیدی هنرمندان و چهرههای فرهنگی زیادی ترجیح دادند تا به منزل او بروند. چهرههایی مثل مهدی شفیعی، مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی، پیمان شریعتی مدیر تئاترشهر، فاطمه معتمدآریا، لیلا حاتمی، منوچهر شاهسواری، مسعود فروتن، مسعود کرامتی، فرشته طائرپور، علی دهکردی، رضا بابک، ایرج راد، سروش صحت، الهام پاوهنژاد، حسن حامد، فلامک جنیدی، بهرام شاهمحمدلو، سیروس ابراهیمزاده، پانته آپناهیها، حمید پورآذری، اصغر دشتی و... در منزل داوود رشیدی حاضر شدند تا درگذشت او را به احترام برومند (همسر داوود رشیدی) و همچنین خواهران برومند و فرزند او لیلی رشیدی تسلیت بگویند. بعدتر حجتالله ایوبی، رییس سازمان سینمایی هم در پیامی درگذشت این هنرمند را تسلیت گفت و نوشت: «بر زمینی که نشان کف پای تو بود/ سالها سجده صاحبنظران خواهد بود. چه غمانگیز است غروب ستارههای درخشان از آسمان فرهنگ و هنر ایران و چه دردناک است خداحافظی با مردی فرهیخته و مهربان. چهره آرام و دلنشینی که میماند برای همیشه در خاطره تاریخی یک ملت. او همیشگی است چون از جنس بودن است و روشنایی.» مهدی شفیعی، مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی و علیرضا تابش، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی از دیگر چهرههایی بودند که درگذشت رشیدی را تسلیت گفتند. در این میان خانه سینما هم پیامی به مناسبت درگذشت این بازیگر منتشر کرد. علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی و محمدرضا عارف، رییس فراکسیون امید مجلس هم از چهرههای سیاسی بودند که درگذشت داوود رشیدی را تسلیت گفتند. رییس مجلس در پیام خود نوشت: «مرحوم رشیدی از چهرههای ماندگار هنر بازیگری کشور بود که در طول عمر خویش، نقشآفرینیهای درخشانی بر جای گذاشت و بدون شک فقدان ایشان برای جامعه هنری، جبرانناپذیر خواهد بود.» در پیام تسلیت محمدرضا عارف هم آمده است: «استاد داوود رشیدی، هنرمند پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون از میان ما رفت. آقای رشیدی نماد نسلی است که تاریخ هنر ایران به آن افتخار میکند. »
همچنین الیاس حضرتی نماینده مردم تهران در پیامی تسلیت نوشت:
آن مرحوم در زمره هنرمندانی بود که نه فقط در قاب تصویر خوش درخشید، بلکه سالیان سال با صداى جاودانهاش برای نسلهای مختلف خاطره ساخت.
این هنرمند فرهیخته که عمری را در راه هنر متعهد، فاخر و مردمی ایران سپری کرد در حالی این دنیا را ترک گفت که فقدان او برای عرصه فرهنگ و هنر ضایعهای جبرانناپذیر است.
این ضایعه بزرگ را به خانواده آن مرحوم به ویژه به همسر و دختر گرانقدرش، جامعه هنری کشور و مردم شریف و هنرپرور تسلیت میگویم و رحمت الهی را برای آن عزیز سفر کرده از خداوند مسالت مینمایم.