شناسهٔ خبر: 14907964 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: نسیم | لینک خبر

داوود رشیدی چگونه توانست جایگاهی قابل اعتنا میان مخاطبان پیدا کند؟

هنرمندی که طلبکار نبود

داوود رشیدی از جمله بازیگران سینما، تئاتر و تلویزیون بود که علیرغم ایفای نقشهای منفی اما باز هم کاراکترهایی را می آفرید که برای مخاطبان دوست داشتنی بودند.

صاحب‌خبر -

گروه فرهنگی «نسیم آنلاین» ؛ داوود رشیدی از جمله بازیگران سینما، تئاتر و تلویزیون بود که علیرغم ایفای نقشهای منفی اما باز هم کاراکترهایی را می آفرید که برای مخاطبان دوست داشتنی بودند. شاید عقبه غنی تئاتری بود که باعث می شد نقشها را از منفی مطلق به در آورده و بکوشد کولاژی از خوبی و بدی را کنار هم ارائه دهد و همین بود که سبب ساز آن می گشت حتی بازیش در یک نقش منفی ماندگار همچون «مفتش شش انگشتی» در سریال جاودانه «هزاردستان» بیش از حد سمپاتیک شود.

«هزاردستان» جزو معدود سریالهای تاریخی ایران به شمار می رود که تصویری صریح از شکنجه زندانی در برهه ای خاص از تاریخ معاصر را روایت می کرد و در این بین شکنجه گر هم کسی نبود جز داوود رشیدی ملقب به «شش انگشتی»! با این حال رگه های طنازانه ای که رشیدی به بازیش داده بود در کنار رندی شخصیت که شاید مولود ذهن این بازیگر بود موجب شد چه مخاطبانی که اول بار در دهه شصت به تماشای این سریال نشستند و چه آنها که در طی سه دهه بعد مخاطب این سریال شدند هیچ گاه «مفتش» را به عنوان شخصیتی منفور ننگرند.

این وضعیتی بود که به هنگام ایفای نقش «عمروعاص» در سریال «امام علی(ع)» نیز مخاطب با آن روبرو بود. رشیدی تلاش می کرد بی قضاوت بیرونی نسبت به شخصیت و صرفا براساس شناخت حال و احوال موجودی که به نفاق در میان شیعیان شهره است به تصویرسازی این کاراکتر بپردازد و همین شد که بعد از تماشای این سریال بسیاری از مخاطبان بیشتر از قبل متوجه این واقعیت شدند که تبدیل شدن به یکی مانند «عمروعاص» آن قدرها هم عجیب نیست و کافیست درجه ایمان ات فقط اندکی کاهش یابد.

این نوع نقش آفرینی حتی در اپیزودی از مجموعه ای طنز «خودرو تهران11» که رشیدی در آن ایفاگر یک شخصیت خسیس و به شدت دندان گرد بود هم وجود داشت. او آدمی خسیس و منفعت طلب که همواره صلاح فردی را بر صلاح جمعی ارجح می نهد چنان باورپذیر و ملموس ارائه کرده بود که انگار این آدم یکی از خود ماهاست...

 

داوود رشیدی هیچ گاه استار به معنای بازیگری که نقشهای اول فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی به وی واگذار شود، نبود. چه زمانی که در «کندو» و «فرار از تله» بازی کرد چه در سالهای بعدتر که در فیلمهایی مانند «خانه عنکبوت»، «گلهای داوودی»، «بی بی چلچله»، «تکیه بر باد» و «اکباتان» بازی کرد همواره این شخصیتهای مکمل داستان بود که به وی واگذار می شد اما او آن قدر تبحر داشت که یک کاراکتر مکمل را به محدوده ای قابل احترام از فیلم بدل می کرد.

احترامی که باعث می شد حتی قرارگیری نام وی در فهرست بازیگران یک تله فیلم مانند «بعد از ازدواج» هم مخاطبان را ترغیب کند به تماشای اثر و خرسندکننده اینکه او نیز هیچ گاه مخاطبانش را نومید نمی کرد.

این سازوکار استاندارد بازیگری شاید بیش از همه برآمده از ذات داوود رشیدی بود؛ رشیدی اهل گلایه های موسوم در میان برخی بازیگران نبود که مدام ژست طلبکارانه می گویند و از کیفیت ضعیف سناریوها می نالند. او می کوشید به جای غرغر کردن بکوشد تجربه خود را عاملی کند برای ارتقای یک محصول هنری.

 

در ارتقای مرتبت هنری رشیدی صدالبته که زندگی خانوادگی بسامانش هم نقش اساسی داشت. او از جمله هنرمندان تاریخ ایران زمین بود که همواره زندگی خانوادگی برایش اهمیت والایی داشت و کافی بود در این باره با او به گفتگو بنشینید تا همان قدر که از والدینش به نیکی یاد کند از همسرش احترام برومند که در همه سالهای فعالیت هنری رفیق همراهش بود نیز با عشق حرف بزند.

وقتی سخن از احترام برومند و لیلی یا فرهاد فرزندانش می شد همواره این برق عشق و عطوفت بود که در چشمان داوود رشیدی می درخشید و این همان درخششی است که در سالهای اخیر و به خصوص نسل جدید هنرمندان کمتر دیده ایم.

داوود رشیدی از همین جا برای مخاطبان رشک برانگیز شد. او میراث هنری از خود بر جای گذاشت که به مانند هر هنرمند موفق دیگری تا سالهای سال محل رجوع مخاطبان خواهد بود اما ورای آن زندگی خانوادگی سلامت و بی آلودگی او بود که باعث می شد حتی آن دسته از خانواده های کاملا سنت گرایانه ایرانی که مخالف حضور فرزندان خویش در محافل هنری هستند وقتی جایی در کوچه یا خیابان با رشیدی برخورد می کردند تا می توانند او را ستایش کنند.

نظر شما