صاحبخبر - شهرام اشرف ابیانه- تابستان 1391. فرودگاه یاسوج. پایان یک جشنوارهی محلی سینمای جوان. با داود رشیدی و همسرش احترام برومند که او را ساده و صمیمانه «اتی» صدا میکرد، همسفرم. نمیدانم چه اتفاقی میافتد که سر صحبتم با این دو عزیز باز میشود، اما یادم هست صحبت درگذشت سمندریان بود که تازه خبر رفتنش را شنیده بودیم. داود رشیدی با افسوس میگفت استاد سمندریان مدتی پیش مهمان خانهی آنها بوده. همسر مهربانش، همان مجری خوشخلق برنامه کودک قبل از انقلاب، عکسهای مهمانی با سمندریان و هما روستا را نشانام داد. از دخترشان گفتند، لیلی، و اینکه در تئاتر آن روزها فعال است و دیگر حساب کارهای او از دستشان در رفته.
به وضوح خسته بودند. داود رشیدی خسته و بیحوصلهتر. به خطر مسافرت با هواپیما که اشاره کردم احترام برومند با من همراه شد و از ترسش، مثل خود من از تجربهی پرواز در ایران گفت. داود رشیدی ساکت و کم و بیحوصله، یکباره عصبانی خواست این حرفها را بس کنیم و ادامه ندهیم. به نظر او فکر کردن به مرگ هم کاری بیهوده و عبث بود. او را دیدم با سیمایی مغرور و مطمئن به خود. نگاهش که میکردی میگفتی مرگ هم نمیتواند او را بترساند. به او غبطه میخوردم. چیزی که آزارش میداد چیز دیگری بود. به نظر میرسید انتظار داشته در این سالها باز با همان روال سابق از او دعوت به کار کنند. در سیمای او غرور یک هنرمند بود. هنرمندی که ناجوانمردانه از دایرهی توجه بیرون مانده ولی خود او از میزان توانایی و اعتبارش آگاه بود. یاد نمایش «پیروزی در شیگاگو» اش افتادم که در دههی 60 غوغایی بود برای خودش؛ کار تازهای که به صحنهی بیجان تئاتر دولتی آن روزهای ایران جان میداد. رشیدی فقط مفتش شش انگشتی «هزاردستان» علی حاتمی نبود، در «فرار از تله» جلال مقدم خوش درخشید. آرامش و متانتی در بازیاش بود که مشخصهی کارهای بعدیاش
شد. رشیدی را هر خانوادهی ایرانی در هر نسلی خوب میشناخت. خبر رفتنش بغضی در گلویمان نمیگذارد . با او و فیلمهایش به هر جا که توانستهایم رفتهایم. هر شخصیتی بوده و هر قصهای بوده را با او و همراه او تجربه کردهایم. رفتنش در صبح روز جمعه، به مسافرت راه دورعموی خوشایندی میماند. فقط همین. داود رشیدی در ذهن و قلب هر ایرانی مثل آلبوم عکسی میماند که در هر خانه هست. هر وقت دلمان تنگ میشود آلبوم او را ورق میزنیم. آن وقت با دیدن و یادآوری صورت پر نشاطش میگوییم زندگی چه بهشتی میتواند باشد اگر داود رشیدی بخشی از خاطرات سینمایی
و تئاتری آن باشد.∎