شناسهٔ خبر: 13570744 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان-قدیمی | لینک خبر

جایگاه بریتانیا در اروپا

صاحب‌خبر -

ترجمه: ساناز نفیسی | در سیاست نیز همچون سایر ابعاد زندگی مساله حفظ روابط اجتماعی بسیار بااهمیت است. برخی از دوستانم برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا دلایلی منطقی دارند. به عقیده آنها عضویت انگلیس در اتحادیه اروپا فاقد شفافیت است، این اتحادیه همچون کلوپی دربردارنده ملیت‌های مختلف با واحد پولی مشترک است. در این میان تلاش برای فریب رای‌دهندگان قطعا به‌مثابه انتخاب راهی نادرست است. کشورهای حوزه یورو به لحاظ سیاسی نیز باید رویکرد مشترکی اتخاذ کنند، امری که آنها را به یکدیگر نزدیک‌تر کرده و روابط‌شان را باثبات‌تر خواهد کرد. خب، شاید برخی کشورها چون بریتانیا با اتخاذ چنین رویکردی مخالف باشند. به باور برخی انگلیسی‌ها اتحادیه اروپا، ساختاری غیردموکراتیک است که سیاست‌هایش توسط بوروکرات‌های بی‌مسئولیت هدایت می‌شود، در همین راستا انگلیس باید بار دیگر موجودیتش را احیا کرده و جلوی تحقق برخی پیش‌گویی‌های شوم را که خبر از وقوع فاجعه‌ای اقتصادی می‌دهند بگیرد، به‌عنوان مثال اخیرا به گفته صندوق بین‌المللی پول، کشورهای اروپایی دوره‌ای رکود اقتصادی را تجربه خواهند کرد. خب من آماده‌ام این شعارها را بپذیرم، حتی اگر مشتی کنایه یا جملات فریبنده باشند، اینکه صلح بر اروپا حاکم است و نیم‌میلیارد نفر به بازارهایش دسترسی دارند. از زمان پیوستن انگلیس به اتحادیه در سال 1973، ده‌ها سال است شاهد رشد اقتصادی هستیم یا اینکه انگلیس به جای گوشه‌گیری و انزوا از این قابلیت برخوردار است که رهبری اتحادیه را برعهده بگیرد. اتحادیه اروپا روزهای سختی را پشت‌سر گذاشته است، سختی‌هایی که ریشه‌هایش را باید در مشکلات ساختاری حوزه یورو یا واکنش نه‌چندان قوی کشورهای اروپایی به بحران مالی سال 2008 جست‌وجو کرد. در این میان فروپاشی شوروی و شکل‌گیری کشورهای اروپای شرقی چالش جدیدی را برای اروپایی‌ها ایجاد کرد؛ چالش مهاجران. اروپا باید به سیاست‌هایش در مورد مهاجران روح تازه‌ای دهد، شاید انگلیس بتواند رهبری این جریان را برعهده بگیرد اما هیچ‌کدام از مشکلات و چالش‌هایی که پیش از این به آن اشاره کردم به رفراندومی که قرار است در بریتانیا برگزار شود، مربوط نیست، بلکه باید برگزاری این همه‌پرسی را تا حدودی ناشی از تعصب شوونیستی و ملی‌گرایی افراطی برخی از بریتانیایی‌ها قلمداد کرد.
در این میان بحث جایگاه انگلیس مطرح می‌شود، پیش از اینکه به این مساله بپردازیم بهتر است در ابتدا به قتل جو کاکس اشاره کنیم، نماینده حزب کارگر انگلیس. کاکس یکی از چهره‌های سیاسی انگلیسی بود که روزبه‌روز محبوبیتش افزوده می‌شد. وی از حامیان ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا بود. وی در یکی از سخنرانی‌هایش در مجلس به پدیده مهاجرت اشاره کرد و گفت: «روزبه‌روز تعداد مهاجران افزایش می‌یابد، ایرلندی‌های کاتولیک یا مسلمانانی که از گجرات هند، پاکستان و کشمیر به بریتانیا آمده‌اند در بسیاری از شهرها و استان‌های انگلیس ساکن شده‌اند.»
چرا او را کشتند، چون گفته بود باید روی مسائلی که ما را به یکدیگر نزدیک می‌کند متمرکز شویم و از آنچه موجب جدایی‌مان می‌شود، دوری کنیم. کاکس در آخرین یادداشتش نوشته بود: «لطفا صرفا به بهانه مقابله با پدیده مهاجرت در همه‌پرسی 23 ژوئن شرکت نکنید.» قاتل کاکس در اولین جلسه دادگاهش گفت: «من یک خائن، کسی که مخالف آزادی بریتانیا بود را کشتم.» دادستانی بریتانیا می‌گوید در خانه قاتل مقاله‌های متعلق به گروه‌های افراطی که معتقد به برتری سفیدپوستان بودند پیدا شده است. بله درست است، در سیاست هم باید برای روابط اجتماعی و شراکت اهمیت قائل شد. کسانی چون مایر، قاتل نماینده پارلمان که خواستار خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا هستند، گروهی متعصبند که کورکورانه سیاست‌هایی افراط‌گرایانه را دنبال می‌کنند. برخی از آنها تصور می‌کنند با خروج انگلیس، بریتانیا به شکوه و عظمت گذشته‌اش برخواهد گشت. بریتانیا امروز مامن مردم مختلف از ملیت‌های مختلف است؛ ایرلندی‌ها، یهودی‌ها و مسلمانان. زمانی که کاکس در خونش غلتید، دستیارش خم شد و ملتمسانه از وی خواست تا کمی تحمل کند، کاکس گفت درد من بیشتر از درد جای گلوله است، این آخرین عبارتی بود که جو کاکس بر زبان آورد و پس از آن برای همیشه خاموش شد. مطمئنم عبارتش در تاریخ انگلیس ثبت خواهد شد.