به گزارش خبرگزاری تسنیم، بریتانیاییها روز پنجشنبه چه به خروج از اتحادیه اروپا رأی بدهند یا به ماندن، از یک واقعیت گریزی نیست؛ از خاورمیانه گرفته تا اروپا و امریکا به رغم همه گونهبهگونیهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...، فرایندهای هویتی جدیدی در حال شکل گرفتن است که دارد فرایندهای هویتی قبلی را جداً به چالش میکشد. ممکن است این روندها به شکلگیری موجودیتهایی جدید ختم شود. رأی مثبت بریتانیاییها به خروج، این فرایندها را تندتر و رأی منفیشان، این فرایند را کندتر میکند ولی قادر به متوقف کردن آن نخواهد بود. بازتعریف هویتها یک بار از اسکاتلند سر بر میآورد و روز دیگر از کبک. یک روز به شکل داعش، سوریه و عراق را به چالش میکشد و دیگر روز، نشانههای آن در ایالت فلوریدای امریکا رخ مینماید.
بروز و ظهورها متفاوتند و یک جا به شکل تروریسم سر باز میکنند و جای دیگر در شکل جداییطلبی، ملیگرایی یا بحران مهاجران منعکس میشوند ولی از آنها گریزی نیست. یک تحقیق نشان داده مهاجران بین سالهای 2001 تا 2009، چیزی حدود 29میلیارد دلار به اقتصاد بریتانیا تزریق کردهاند ولی انگلیسیها (در نگاهی شایدنژادپرستانه) میگویند برای اینکه از شر مهاجران(!) راحت شوند، حاضرند اتحادیه اروپا را ترک کنند. البته انگلیسیها و اروپای قارهای، از همان اول هم با اتحادیه اروپا میانه خوبی نداشتند و فقط به طمع رونق تجارت و آوردههای اقتصادی و مالی جذب اتحادیه شدند. همین حالا هم رهبران سیاسی در لندن برای اینکه ماندن کشورشان را در اتحادیه توجیه کنند، پشت سر هم دلایل مالی و اقتصادی دست و پا میکنند. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) همین دو ماه قبل (27 آوریل 2015) گزارشی منتشر کرد که نشان میدهد بریتانیاییها برای خروجشان از اتحادیه باید «هزینه سنگینی» بپردازند. خروج از اتحادیه (Brexit) بیاطمینانیای ایجاد خواهد کرد که تا سال 2020، حدود 3 درصد از تولید ناخالص داخلی انگلیس کاسته خواهد شد. سهم هر خانواده انگلیسی از این کاهش، چیزی حدود 2200 دلار است. اتصال لندن به بازارهای اتحادیه اروپا محدودتر میشود و محدودیتهای کمسابقهای بر دسترسی انگلیس بر بازار کشورهای ثالث (غیر اروپایی) به وجود خواهد آمد. برآوردهای بندبینانهتر میگویند درآمدهای بریتانیا ممکن است سالانه تا 3/1 درصد، یعنی حدود 50 میلیارد دلار نیز کاهش پیدا کند. این پیشبینیها و عدد و رقمها چه واقعی باشد و چه بدبینانه، واقعیت این است که حداقل بین 40 تا 45 درصد بریتانیاییها (اگر رفراندوم خروج فردا رأی نیاورد) به این احساس رسیدهاند که اگر این مشکلات را به جان بخرند، بهتر از این است که در اتحادیه اروپا بمانند.
موضوع مهاجرت مهم ترین محرک اهالی بریتانیاست. آنها میگویند که هویت اروپایی که اروپای غیرقارهای بر آن اصرار میکند، ممکن است برای آنها منافعی اقتصادی به بار بیاورد و به تجارت و کسب و کار آنها رونق بدهد، ولی قوانین دستوپاگیر اتحادیه اروپا در کنار تحکم سیاسی کشورهایی مانند آلمان، برایشان قابل پذیرش نیست. در توافقی که کامرون با اتحادیه در اسفند ماه 1394 به دست آورد، اتحادیه پذیرفت که بریتانیا هیچ وقت به حوزه پولی یورو نپیوندد، بر عملکرد مؤسسات مالی و بازارها نظارت کامل داشته باشد و قوانین سختگیرانهتری در برخورد با مهاجران و پناهجویان اعمال کند، ولی همین هم مورد قبول اکثریت قابل توجهی از انگلیسیها نیست. نسل جوانهایی که بعد از الحاق انگلیس به اتحادیه (1973) متولد شدهاند، احساس خوشایندتری به اروپایی بودن و اروپاییماندنشان دارند ولی مسنترها، روی خروج اصرار دارند و در سودای ارزشهای دوران امپراتوری و حاکمیت بی کم و کاست بریتانیا بر مقدرات ملی هستند. این خود نشان میدهد گسست نسلی هم به مسائل هویتی دامن زده است.
همهپرسی انگلیس فقط بخشی از روند رادیکالیزه شدن مسائل هویتی در سطح جهان است. امانوئل کانت میگفت که بههمپیوستگی اقتصادی بین دولتها میتواند به صلح بلندمدت در سیاست بینالملل بینجامد. این فرض، طی دهه 1990، پایه نظریههای جهانی شدن، ادغام اقتصادی و نظریههای موسوم به دهکده جهانی در سایه ارتباطات شد. دستکم تحولات بعد از 2011 در خاورمیانه، این فرضیه را خدشهدار کرد و حالا روندهای سیاسی اروپا نیز بیش از پیش این فرضیه را به مناقشه میکشد. نیروهای جهانی شدن موازی با در هم شکستن مرزهای ملی، موضوعات هویتی را در سطوح فروملی برجستهتر کردهاند. نیروهای جهانی شدن، پذیرش برخی مفاهیم جهانی را بیشتر کرده ولی در روندی متضاد، از عراق و سوریه تا اوکراین و از آنجا تا بریتانیا، هویتهای ملی را با تشدید گرایشهای بومی به چالش کشیده است. ارتباطات، اینترنت، شبکههای اجتماعی و... جهان را به دهکدهای کوچک تبدیل کرده ولی زمینه ابراز هویتهای فروملی را هم افزایش داده است. یک نمونه از این روند، پدیده داعش است. اینترنت و شبکههای اجتماعی اغلب به عنوان ابزار دولتهای غربی قلمداد شده ولی داعش به شکل حیرتانگیزی از پدیده «توئیت وحشت» برای گسترش قلمرو خود استفاده کرد. ارتباطات با گسترش انفجارگونه جابهجاییها در سطح بینالمللی به شکل طعنهآمیزی به بحثهای هویتی دامنزده است.
پدیده دانشجویان بینالمللی (Mobile Student)، که در آن دانشجویان از کشور خود برای خواندن درس به کشورهای دیگر میروند، یک نمونه قابل توجه دیگر است. کل دانشجویان بینالمللی در سال 1975 حدود 800 هزار نفر بودهاند که تعداد آنها در سال 2000 به 2 میلیون نفر و در سال 2013 به 1/4میلیون رسیده است. حالا هم صحبتها از رسیدن این رقم به 5میلیون نفر (5/2برابر طی 16 سال) است. این حجم جابهجایی بینالمللی در حوزههای دیگر نیز روندی بیسابقه را طی میکند و منجر به وضعیت انفجاری موضوعات هویتی شده است. کشورهای اروپایی از جمله انگلیس به دلیل پذیرش مهاجران، بیش از دیگران به چالش کشیده میشوند. این روند در دو سطح، هویتهای پیشین را به چالش میکشد؛ در سطح ملی، هویتهای فروملی (جداییطلبی) تقویت میشود و در سطح فراملی، در روندی تعارضآمیز پدیدههایی مانند بینالمللی شدن که اتحادیه اروپا نماد آن است، به چالش کشیده خواهد شد.
انتهای پیام/
∎