باید به گونهای باشیم كه وقتی كسی با ما مواجه شد، دلش پیش ما باشد و اینها شدنی است. اما اگر ببیند كه ما تجسس میكنیم و میخواهیم در ته مغزش دو كلمه متناقص در حرفهایش گیر بیاوریم و او را به تنگنا بیندازیم، این روش اسلامی و گزینشی نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیك الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره واعوانه و المستشهدین بین یدیه
خدای بزرگ را سپاسگزارم که توفیق زیارت همکاران عزیز در مجموعۀ بسیار مهم و حساس جذب و گزینش را عنایت فرمود.
حاج آقای احمد علیزاده دبیر هیات عالی گزینش کل کشور و آقایان غلامحسین الهام معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس جمهور و ابراهیم عزیزی مشاور رییس جمهور و رییس مركز هماهنگی نهادها مطالب جامعی را مطرح كردند و استفاده کردیم. امروز به نظرم اهمیت و حساسیت گزینش بر همگان کاملاً واضح است. باید چند اصل را در کنار هم داشته باشیم؛ اصل اول، اصل برائت است. اصل بر این است که همه به تعبیری خوب هستند. گرچه برای این اصل هم تفاسیر حقوقی وجود دارد. اینکه همه در برابر قانون مساوی و همه از حقوق اجتماعی برخوردارند، مگر اینکه به حکم قانون محروم شده باشند، این یک اصل است.
اصل دوم، مسأله جذب افراد به انقلاب و نظام اسلامی است. اساساً انقلاب برای جذب افراد آمده و برای دفع نیامده است.
اصولاً پیامبران الهی برای جذب، اصلاح، اعتلاء و بالا بردن انسانها آمدهاند و اساساً عالم هستی برای همین موضوع آفریده شده است. خدا انسان را برای به كمال رسیدن خلق کرده است نه برای سقوط و پایین رفتن.
اصلهای دیگری هم در کنار این اصول وجود دارد که کار را سخت میکند.مثل اصل حق عمومی در گزینش افراد برای حضور در مناصب تصمیمگیری، اداری و اثرگذاری حکومتی، علاوه بر آن حقوق، اصول دیگری هم وجود دارد و آن بیتالمال و سرنوشت دیگران است که میخواهیم به دست عدهای بدهیم. ممکن است بعضیها بگویند كه چطور سرنوشت عدهای دست کارمند است؟ بله میشود، یک تصمیم ممکن است سرنوشتها را عوض کند مثلاً کاری را كه میتوان انجام داد، اگر جلویش گرفته شده یا عقب انداخته شود، سرنوشتها عوض میشود و یا اگر کاری که نباید بشود، انجام دهیم، آثار اجتماعی دارد و باز هم سرنوشتها عوض میشود.
کار گزینش سخت است، از یک طرف باید جذب کنیم و حرمت و حقوق اجتماعی افراد حفظ شود و از طرف دیگر هم باید حقوق عمومی و بیتالمال و سرنوشتها و حاکمیت مراعات شود. مرز خیلی باریکی است. اگر ذرهای پایمان را یك طرف بگذاریم، حقوق عمومی خدشهدار میشود و اگر کمی آن طرفتر بگذاریم، حق افراد ضایع میشود. بنابراین کاری سخت و نوعی قضاوت است.
الحمدلله تحولات خوبی اتفاق افتاده است. همین گزارشی که جناب آقای علیزاده اینجا مطرح کردند، در یک فاصلۀ زمانی، سال ۸۹ هشت دهم درصد افرادی بودهاند که نتوانستهاند وارد سیستم شوند و این در سال ۹۰ به شش دهم تبدیل شده و آرزوی ما این است که روزی این درصد به صفر برسد؛ یعنی همۀ کسانی که برای ورود به دستگاه ادارۀ کشور اعلام آمادگی میكنند، صالح باشند. ولی با این حال معلوم است که اتفاقات خوبی افتاده است.
میخواهم چند توصیه داشته باشم. باور من این است که اکثریت قاطع مردم خوباند. این خوبی که من میگویم، به چه معناست؟ ما برای آدمها دو حقیقت قائلیم، یک حقیقت مربوط به درون افراد و اعتقادات و باورهای عمیق آنهاست و یکی هم رفتارهای ظاهری آنهاست. خیلی اوقات اینها با هم ارتباط ندارند. به عنوان مثال در طب سنتی داریم كه وقتی بلغم در سر زیاد میشود، انسان خوابآلود میشود و فرد خوابآلود هم ممکن است پرت و پلا بگوید.
آدم خیلی خوب، مؤمن و سالمی است، ولی پرت و پلا میگوید. یک موقعی مواد دیگری در بدن زیاد میشود، طرف پرخاشگر و عصبانی میشود و زود از کوره در میرود. ولی در اصل آدم خیلی خوب، مؤمن و سالمی است، لذا باید رفتارهای ظاهری را از باورها و حقیقت وجودی افراد تفکیک كرد. اما بعضیها نیز اصلشان خراب شده است كه تعداد اینها اندك است و شاید در یک شهر به تعداد انگشتان دست باشند كه درون و باورهای آنها خراب شده است. خیلی سخت است که بتوان به آنها فرصت داد که وارد سیستم بشوند. اما آن که به تبع شرایط و اوضاع محیطی و طبیعی پرخاش، خطا یا اشتباهی کرده است را باید تفکیک كرد و قابل تفکیک هم است. اگر غذایش عوض بشود، اخلاقش خوب و رفتارش درست میشود، رفتارش اعتقادی نیست. البته میدانم كه کار سختی است. آدم خوبی است؛ یعنی پایهاش را دارد.
در امور گزینش باید به چه اموری حساسیت نشان بدهیم؟ روی دینداری یا نتیجۀ دینداری؟ کشف دینداری کار خیلی سختی است و به نظرم آسان نیست. تصور کنید با یك مصاحبه بخواهیم کشف کنیم که این آقا دیندار است یا نه. این ناشدنی است.
آقای الهام اینجا خاطرهای تعریف كردند. من هم یک خاطره خدمتتان عرض کنم. امام(ره) در سال ۱۳۶۱ دستور دادند که گزینش منحل شود. در اواخر سال ۱۳۶۲ و اوایل سال ۱۳۶۳ یکی از دوستان از اعضای هیئت مرکزی گزینش آموزش و پرورش از من دعوت کرد که کمک كنم. ما هم مثل شما که مجرب نبودیم. الان کار شما یک دانش و علم است. بالاخره به کمک رفتیم و چند هسته بود و وارد یکی از آنها شدیم. ما از اول هستهای بودیم و تازه هستهای نشدهایم. پروندههای تجدید نظر و شکایتها آنجا میآمد و در آنجا پروندهها را میخواندیم كه بعضی از این پروندهها را برایتان مثال میزنم.
یک سری پرونده مال دختر خانمها و آقا پسرهای شانزده ساله بود که به دانشسرا رفته بودند. مثلاً یک دختر خانم شانزده ساله یا یک آقا پسر شانزده ساله بنا بوده که گزینش بشود. حالا جسته و گریخته خبر تأیید نشده، نیمه موثق یا غیرموثقی هم رسیده که بله، او انحرافات فکری دارد. آقایی مثل من به عنوان مصاحبهگر نشسته بوده تا با این دختر خانم یا آقا پسر مصاحبه کند که ببیند آیا او انحراف فکری دارد یا ندارد؟
من زیاد دیدم که مثلاً از یک دختر خانم شانزده سالهای سؤال کرده بود که مراحل ماتریالیسم تاریخی را تعریف کن. او هم گفته بود که نمیداند ماتریالیسم تاریخی یعنی چه؟ کمی با او صحبت کرده بود، بعد زیر برگه نوشته بود که سؤال کردم، میدانست و کتمان کرد، بنابراین صلاحیت مورد تأیید نیست، و طرف رد شده بود. حالا چه کسانی به دانشسرا میرفتند؟ مستضعفان میرفتند که حقوق مختصری بگیرند و به امید اینکه معلم بشوند و پدر و مادر و خانواده خود را تحت حمایت قرار بدهند و بعضی هم پدر نداشته و بایستی سرپرست خانواده میشدند. ده نفر که این طوری رد بشوند، نفر یازدهم با خود میگوید پاسخ سوالات را بخوانم و جواب بدهم. باز هم یک سری را این طرفی دیدیم که نوشته بود، آقا من سؤال کردم و کاملاً توضیح داد و مسلط بود و معلوم بود که صلاحیت ندارد. پس رد است من اینها را با چشم خودم دیدهام. یا افراد غیرموثقی آمدهاند و گزارش دادهاند که بله، ما دیدیم یک روز در خیابان با آقا پسری خوش و بش کرد. پس رد میشود. یا روسریاش کمی عقب رفت و بنابراین، رد میشود. بعضیهایشان با پدر و مادرهایشان مراجعه میکردند و میدیدیم خانوادههای خیلی خوب، محترم و موجهیاند.
اصلاً آن بچه، بچۀ خوبی است. حالا شلوغ شده و او هم حرفی زده و یا با كسی احوالپرسی کرده است. کافر که نشده و اساس انسانیت او ساقط نشده است. یک بزرگتری او را نصیحت میکند و او درست میشود. یک جزوه به او میدهیم و میخواند و اصلاح میشود.
عزیزان! خیلی وقتها ابعاد و حجم کار دیگران را نمیترساند یا نمیتواند ناراضی یا مخالف کند بلكه کیفیت کار مهم است. الان آقای علیزاده گفتند كه شش دهم درصد یعنی در هر هزار تا شش نفر رد شدهاند. كسی كه با رتبۀ ۶۵ هزارم از دانشگاه شریف قبول نشده فكر میكند بخاطر دو درصد سهمیه ایثارگران و خانواده شهدا است. در حالی كه رتبههای زیر ۵۰۰ یا هزار به دانشگاه شریف میروند و رتبههای زیر سه هزار یا پنج هزار به دانشگاههای تهران میروند. دیگر رتبۀ ۶۵ هزار نمیتواند به دانشگاه تهران برود، ولی هم میگوید و هم در ذهنش شاید باور میکند که حقی از او ضایع شده است. آن طرف نیز همان است، بعضی وقتها یک نفر که دیگران او را صالح میدانند، بر اثر بیدقتی رد میشود، تبعات اجتماعی آن خیلی زیاد است. باز داشتیم، در سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ دانشجویان گزینش میشدند و از ۷۰۰ هزار نفر یکی دو درصد رد میشدند.
خانوادهای یک شب به در منزل ما آمدند و گفتند بچۀ ما را که میشناسی. گفتم بله. بچۀ خیلی خوبی بود. او را هم رد کرده بودند، مثلاً گفته بودند که چرا ریشت را میتراشی؟ من رفتم و نامهای دادم و گفتم که این بچه را میشناسم. بچۀ خوب، پاک و اهل حلال و حرام است. آنها هم پذیرفتند. الان آن پسر در همین تهران، استاد دانشگاه است. رفته و دکترایش را گرفته و آدم پاک و مؤمنی است و زندگی خوب و سالمی دارد.
به سادگی و با یك مصاحبه و تحقیق محلی نمیتوان باورها را كشف كرد. با تحقیق محلی چگونه میشود؟ در همین انتخابات اخیر آقایی كه الان مسئول یك سازمان مهمی است، روحانی و در حد اجتهاد است و همه او را میشناسید و دكترا دارد و همیشه مسئول بوده و بارها تأیید شده است، اصلاً امین و فداكار است و جبهه رفته و جانباز است و زندگیاش پاك است، برای بررسی صلاحیت او رفتهاند و از همسایهای كه اتفاقا شهرهی مناسبی ندارد، پرسیدهاند كه آیا این همسایه شما نماز میخواند؟ آنها گفتهاند كه ما ندیدهایم كه نماز بخواند. او بعد زنگ خانه حاج آقا را زده كه آمده بودند درباره شما میپرسیدند كه نماز میخوانید یا نه؟
نمیشود دینداری را با بعضی كارها كشف كرد، اما بعضی آثار دینداری را میشود كشف كرد. آثار دینداری چیست؟ امانت داری، حلال و حرامشناسی، چقدر آدم میشناسیم كه در ظاهر فكر میكنیم كه او به درد ما نمیخورد، اما در زندگیاش كه دقیق میشویم، میبینیم كه چقدر اهل حرام و حلال است و حلال و حرام و حقالناس را مراعات میكند. ما میخواهیم كه طرف وظایفش را درست انجام بدهد و مراقب بیتالمال هم باشد و خدای نكرده حرام هم وارد زندگیاش نشود و كارش را درست انجام بدهد و وظیفهشناس باشد. اینها نتایج و آثار دینداری است. باید سیستمهایمان را طوری تنظیم كنیم كه اگر میخواهیم كشف كنیم، فرض را بر این میگذاریم كه همه دیندارند. باید آثار دینداری را كشف كنیم. اگر مرتب سراغ دینداری برویم، دچار اشتباه میشویم. دینداری با مصاحبه قابل كشف نیست.
خدای نكرده – مثال میزنم – با یك نفر جلسه بگذاریم كه آقا! خانم! شما در طول عمر خود مشروب خوردهای؟ باید چه بگوید؟ اگر نخورده باشد، میگوید نخوردهام، اما تبعات آن خیلی بد است. كسی كه در عمرش در این فضاها نبوده است و ما از او سؤال میكنیم كه تو مشروب خوردهای، میگوید آقا این توهین به من است. چرا این قدر به من بدبینی؟ اگر هم خورده باشد، میگوید نخوردهام. اگر بخواهی قایم موشكبازی در بیاوری، آرام – آرام یاد میگیرند و سر شما را هم كلاه میگذارند.
یا این سوال كه آقا تا حالا با نامحرم ارتباطی داشتهای؟ به نظرم خود این سؤالها ممكن است خلاف شرع باشد.
اصلاً یك حكومت نباید به گونهای رفتار كند كه مردم در برابر آن مجبور به رفتار دوگانه شوند. اگر این اتفاق افتاد، كار یك حكومت تمام است. البته نه به این معنا كه حكومت ساقط میشود، بلكه اهدافش در جامعه جلو نمیرود. باید مردم راحت باشند. امیرالمؤمنین(ع) در مجلس مینشیند و میفرماید هر كس هر حرفی دارد، بزند. برمیخیزند و حرف میزنند و داد هم میزنند، اما رد صلاحیت نمیشوند. چون در جامعه اسلامی، رابطه حكومت با مردم و مردم با حكومت باید خیلی یكرنگ، پاك و صادق باشد. پنهان كاری در برابر حكومت، بزرگترین آفت جان یك حكومت است و آثار خودش را در همه جا نشان میدهد.
البته نمیخواهم همه اینها را به گزینش ربط بدهم. مسئله فراتر از آن است كه یك گوشهاش هم به گزینش برمیگردد.
باید خیلی صادق باشیم. ضمن اینكه اگر طرف میخواهد وارد كار بشود، آیا فقط میخواهد كارمند بشود؟ نه خیر، كار، اداره، حكومت، زندگی و جامعه همه برای این است كه انسانها كمال پیدا كنند.
چرخه كار اداری باید كمال آفرین باشد و بخشی از آن به گزینش برمیگردد. من فكر میكنم باید در این زمینه وزن بیشتری را به آموزش اختصاص بدهیم.
خیلی از افراد، انسانهای خیلی خوبی هستند، ولی احكام و ظواهر را نمیدانند. اهل حلال و حرام هستند، اهل بیتالمال و مراعات حقوق مردماند، دروغ نمیگویند و كلك نمیزنند. به خدا مردان و زنان بسیاری را میشناسم و امتحان كردهام و دیدهام عجب آدمهای پاكیاند. اصلاً در مرام آنها حرام خواری نیست. اما ظواهر آن را نمیدانند و باید آن را آموزش بدهیم؛كه عزیز من! تو كه این قدر آدم خوبی هستی، این ظاهرت را هم درست كن. نه با بخشنامه و دستور، بلكه با بیدار كردن. بعضی از این دانشگاههای غیردولتی و دولتی كه الزام میكنند كه همه باید با چادر بیایند. به گونهای چادر پوشیده میشود كه بدتر از نپوشیدن آن است؛ یعنی آدم میفهمد كه این چادر بر او تحمیل شده است و ارزشی ندارد، باید انتخاب كند و یاد بگیرد و یك بخش آن هم به آموزش بر میگردد.
بخش آموزش را باید تقویت كرد. حالا امسال مقداری از لحاظ بودجه تحت فشار هستیم، ولی انشاءالله درست میشود. از این بحرانها عبور میكنیم و وضع پولی هم خوب میشود. البته بعضیها میگفتند قدر وضع خوب را نشناختیم و این طور شد. مهم آن ایده و عمق است.
خیلی وقتها اگر كاری كه ممنوع است، بنا بر تشخیص اشتباه آن را آزاد بگذاریم، تبعات منفیاش بسیار بسیار كمتر از آن است كه یك كار مجاز را ممنوع كنیم، چون این دومی به بیدینی منجر میشود. ولی اولی به بیدینی منجر نمیشود. فرد میگوید مجاز است و كسی كه مرتكب میشود، كار غیردینی انجام نمیدهد، اما اگر كار درستی را ممنوع كنیم، بالاخره افراد از ما عبور میكنند. وقتی عبور میكنند، احساس میكنند كه از مرز دین عبور كردهاند و به مرور دین بیارزش میشود.
در مورد افراد نیز همینطور است. به نظرم از قول مقام معظم رهبری بود، كه حاج آقا علیزاده خواندند كه اگر كسی كه حق دارد بیاید، ولی ما مانع بشویم، خسارتش بیشتر از آن است كه كسی كه حقش نیست، وارد شود. حقش نیست، نه اینكه پارتیبازی بشود، بلكه بر اثر اشتباه بیاید.
باید اصل را بر این بگذاریم كه همه میتوانند وارد سیستم شوند و خیلیها هم نیاز دارند كه كمكشان كنیم و دستشان را بگیریم و در شورای عالی اداری ضابطه بگذاریم كه هر موقع مراحل گزینشی این فرد تمام شد، شش ماه باید آموزش دیده و سپس وارد اداره شود.
دین آسان و ساده است. عدهای وقتی میخواهند یك آدم موفق در دینداری را نشان بدهند، یك جوری او را پیچیده نشان میدهند كه غیرقابل دستیابی است. ولی به خدا اینگونه نیست. داستان حضرت سلمان را شما میدانید كه پیامبر(ص) میفرماید او همه ماهها روزه است، هر شب یك ختم قرآن میكند، برخی میگویند ما او را دیدهایم. او اصلاً كجا روزه است؟ فرمود نه، اگر سه روز در ماه روزه بگیرد، همه ماهها را به حسابش میگذاریم. هر شب كه سه قل هوالله بخواند، یك ختم قرآن را به حسابش میگذاریم.
خدا آدمها را خلق نكرده كه آنها را در قفس بكند و در قفس را ببندد. خدا آدمها را خلق كرده كه بیایند زندگی كنند و در همین دنیا هم لذت ببرند منتها لذت سالم و تعالی بخش و مفید كه ما آن را مشروع مینامیم.
باید مردم با نشاط و با صفا باشند، بتوانند حرفشان را بزنند. اصلاً آدم باید بتواند حرفش را بزند، اگر حرفش را نزند، از درون خراب میشود. باید بگوید، بعد پاسخ بشنود و به مرحله بالاتر برود. سؤال كند، جواب را بشنود و آگاه بشود. باید این قدربا مردم و مردم با ما روراست باشند كه هیچ كس از اظهار عقایدش ابا نكند و راحت حرفش را بزند و سوالش را بپرسد كه الحمدلله فرهنگ و دین ما هم آنقدر غنی است، كه به همه سؤالات پاسخ میدهد. ما معتقدیم و ایمان داریم كه دین كامل است و با چند شبهه و مسئله زمین نمیخورد. فطری و كامل است و میشود پاسخ داد و باید پاسخ بدهیم.
من صمیمانه از همة شما تشكر میكنم. بالاخره برای انسان فضای عاطفی و فشار روحی و وجدان ایجاد میشود و خیلی سخت است كه دربارة سرنوشت كشور و آدمها تصمیم گرفته شود. باید فردی كه در چنین جایگاهی قرار دارد رابطه و اتصال عمیقی با آسمان داشته باشد و اگر وصل نباشد، خسرالدنیا و الاخره خواهد بود. كسی كه در منصب گزینش كردن مینشیند، وضع خودش باید بهتر باشد و اصلح باشد.
موضوع دیگر این است كه اگر كسی در گزینش رد شد، چگونه باید به او بگوییم تو رد شدی؟ خود این، یك مسئله و پروژه است. به شكلهای مختلف میتوان گفت كه رد شده است. یك نوع این است كه گفته میشود و طرف از همه چیز میبرد. یك نوع هم این است كه میگوییم برای چه رد شدی و علاقهمند میشود و خودش را اصلاح میكند و در مرحلة بعد و یا جای دیگری موفق میشود. اصلاً وارد رشتة دیگری میشود و میگوید بله، من به درد دولت نمیخورم و آدم ولنگاری هستم و نمیتوانم خودم را كنترل كنم.
خودش متوجه میشود كه این نقص را دارد و میگوید من اصلاً نمیتوانم این ضعف را برطرف كنم و میروم كار دیگری انتخاب میكنم كه حساسیت آن كمتر باشد، اما نسبت به سیستم بدبین نمیشود. خود این یك پروژه است كه چگونه و با چه ملاطفتی برخورد كنیم.
دشمن كسی نیستیم و گزینش هم اصلاً جای انتقام كشی نیست و اصلاً نمیخواهد كسی را له كند بلكه میخواهد همه عزیز و محترم باشند. مثل كسی كه امتحان ورودی داده و از نظر علمی نمره نیاورده است، از نظر تخصصی به درد ما نمیخورد. در این صورت دعوایی وجود ندارد. گفته میشود كه شما آدم بسیار محترمی هستی. عزیز هستی و دوستت داریم، اما به درد سیستم ما نمیخورید. ما اینجا مكانیك میخواهیم، شما مثلاً شیمیدان هستید.
برای سیستم اداری این ویژگیها لازم است كه باید فرد پاك دست، امین، مردمدار و مردم دوست باشد. كسی كه در این زمینه ضعف دارد باید به او گفته شود كه برو آن را برطرف كن و ما هم تو را كمك و پشتیبانی میكنیم.
باید مردم را دوست داشته باشیم: جذب و گزینش در كنار هم است و كلمة جذب را نباید نادیده گرفت. این جذب عام (جذب به نظام، انقلاب، صراط مستقیم و...) است. حالا ممكن است طرف به اداره هم نیاید، اما جذب باید اتفاق بیفتد، مگر اندك افرادی كه دیگر نمیخواهند به این راه بیایند.
باید به گونهای باشیم كه وقتی كسی با ما مواجه شد، دلش پیش ما باشد و اینها شدنی است. اما اگر ببیند كه ما تجسس میكنیم و میخواهیم در ته مغزش دو كلمه متناقص در حرفهایش گیر بیاوریم و او را به تنگنا بیندازیم، این روش اسلامی و گزینشی نیست.
من مجدداً از همه شما از اعضای هیأت عالی، دبیر محترم هیات عالی، هیاتهای مركزی و همه تشكر میكنم. امیدوارم با توكل به خدا و توسل به امام عصر (عج) و با عشق به همه انسانها به سیستمی برسیم كه هم كارآمد و هم امین باشد.
والسلام علیكم و رحمهالله و بركاته
∎
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیك الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره واعوانه و المستشهدین بین یدیه
خدای بزرگ را سپاسگزارم که توفیق زیارت همکاران عزیز در مجموعۀ بسیار مهم و حساس جذب و گزینش را عنایت فرمود.
حاج آقای احمد علیزاده دبیر هیات عالی گزینش کل کشور و آقایان غلامحسین الهام معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس جمهور و ابراهیم عزیزی مشاور رییس جمهور و رییس مركز هماهنگی نهادها مطالب جامعی را مطرح كردند و استفاده کردیم. امروز به نظرم اهمیت و حساسیت گزینش بر همگان کاملاً واضح است. باید چند اصل را در کنار هم داشته باشیم؛ اصل اول، اصل برائت است. اصل بر این است که همه به تعبیری خوب هستند. گرچه برای این اصل هم تفاسیر حقوقی وجود دارد. اینکه همه در برابر قانون مساوی و همه از حقوق اجتماعی برخوردارند، مگر اینکه به حکم قانون محروم شده باشند، این یک اصل است.
اصل دوم، مسأله جذب افراد به انقلاب و نظام اسلامی است. اساساً انقلاب برای جذب افراد آمده و برای دفع نیامده است.
اصولاً پیامبران الهی برای جذب، اصلاح، اعتلاء و بالا بردن انسانها آمدهاند و اساساً عالم هستی برای همین موضوع آفریده شده است. خدا انسان را برای به كمال رسیدن خلق کرده است نه برای سقوط و پایین رفتن.
اصلهای دیگری هم در کنار این اصول وجود دارد که کار را سخت میکند.مثل اصل حق عمومی در گزینش افراد برای حضور در مناصب تصمیمگیری، اداری و اثرگذاری حکومتی، علاوه بر آن حقوق، اصول دیگری هم وجود دارد و آن بیتالمال و سرنوشت دیگران است که میخواهیم به دست عدهای بدهیم. ممکن است بعضیها بگویند كه چطور سرنوشت عدهای دست کارمند است؟ بله میشود، یک تصمیم ممکن است سرنوشتها را عوض کند مثلاً کاری را كه میتوان انجام داد، اگر جلویش گرفته شده یا عقب انداخته شود، سرنوشتها عوض میشود و یا اگر کاری که نباید بشود، انجام دهیم، آثار اجتماعی دارد و باز هم سرنوشتها عوض میشود.
کار گزینش سخت است، از یک طرف باید جذب کنیم و حرمت و حقوق اجتماعی افراد حفظ شود و از طرف دیگر هم باید حقوق عمومی و بیتالمال و سرنوشتها و حاکمیت مراعات شود. مرز خیلی باریکی است. اگر ذرهای پایمان را یك طرف بگذاریم، حقوق عمومی خدشهدار میشود و اگر کمی آن طرفتر بگذاریم، حق افراد ضایع میشود. بنابراین کاری سخت و نوعی قضاوت است.
الحمدلله تحولات خوبی اتفاق افتاده است. همین گزارشی که جناب آقای علیزاده اینجا مطرح کردند، در یک فاصلۀ زمانی، سال ۸۹ هشت دهم درصد افرادی بودهاند که نتوانستهاند وارد سیستم شوند و این در سال ۹۰ به شش دهم تبدیل شده و آرزوی ما این است که روزی این درصد به صفر برسد؛ یعنی همۀ کسانی که برای ورود به دستگاه ادارۀ کشور اعلام آمادگی میكنند، صالح باشند. ولی با این حال معلوم است که اتفاقات خوبی افتاده است.
میخواهم چند توصیه داشته باشم. باور من این است که اکثریت قاطع مردم خوباند. این خوبی که من میگویم، به چه معناست؟ ما برای آدمها دو حقیقت قائلیم، یک حقیقت مربوط به درون افراد و اعتقادات و باورهای عمیق آنهاست و یکی هم رفتارهای ظاهری آنهاست. خیلی اوقات اینها با هم ارتباط ندارند. به عنوان مثال در طب سنتی داریم كه وقتی بلغم در سر زیاد میشود، انسان خوابآلود میشود و فرد خوابآلود هم ممکن است پرت و پلا بگوید.
آدم خیلی خوب، مؤمن و سالمی است، ولی پرت و پلا میگوید. یک موقعی مواد دیگری در بدن زیاد میشود، طرف پرخاشگر و عصبانی میشود و زود از کوره در میرود. ولی در اصل آدم خیلی خوب، مؤمن و سالمی است، لذا باید رفتارهای ظاهری را از باورها و حقیقت وجودی افراد تفکیک كرد. اما بعضیها نیز اصلشان خراب شده است كه تعداد اینها اندك است و شاید در یک شهر به تعداد انگشتان دست باشند كه درون و باورهای آنها خراب شده است. خیلی سخت است که بتوان به آنها فرصت داد که وارد سیستم بشوند. اما آن که به تبع شرایط و اوضاع محیطی و طبیعی پرخاش، خطا یا اشتباهی کرده است را باید تفکیک كرد و قابل تفکیک هم است. اگر غذایش عوض بشود، اخلاقش خوب و رفتارش درست میشود، رفتارش اعتقادی نیست. البته میدانم كه کار سختی است. آدم خوبی است؛ یعنی پایهاش را دارد.
در امور گزینش باید به چه اموری حساسیت نشان بدهیم؟ روی دینداری یا نتیجۀ دینداری؟ کشف دینداری کار خیلی سختی است و به نظرم آسان نیست. تصور کنید با یك مصاحبه بخواهیم کشف کنیم که این آقا دیندار است یا نه. این ناشدنی است.
آقای الهام اینجا خاطرهای تعریف كردند. من هم یک خاطره خدمتتان عرض کنم. امام(ره) در سال ۱۳۶۱ دستور دادند که گزینش منحل شود. در اواخر سال ۱۳۶۲ و اوایل سال ۱۳۶۳ یکی از دوستان از اعضای هیئت مرکزی گزینش آموزش و پرورش از من دعوت کرد که کمک كنم. ما هم مثل شما که مجرب نبودیم. الان کار شما یک دانش و علم است. بالاخره به کمک رفتیم و چند هسته بود و وارد یکی از آنها شدیم. ما از اول هستهای بودیم و تازه هستهای نشدهایم. پروندههای تجدید نظر و شکایتها آنجا میآمد و در آنجا پروندهها را میخواندیم كه بعضی از این پروندهها را برایتان مثال میزنم.
یک سری پرونده مال دختر خانمها و آقا پسرهای شانزده ساله بود که به دانشسرا رفته بودند. مثلاً یک دختر خانم شانزده ساله یا یک آقا پسر شانزده ساله بنا بوده که گزینش بشود. حالا جسته و گریخته خبر تأیید نشده، نیمه موثق یا غیرموثقی هم رسیده که بله، او انحرافات فکری دارد. آقایی مثل من به عنوان مصاحبهگر نشسته بوده تا با این دختر خانم یا آقا پسر مصاحبه کند که ببیند آیا او انحراف فکری دارد یا ندارد؟
من زیاد دیدم که مثلاً از یک دختر خانم شانزده سالهای سؤال کرده بود که مراحل ماتریالیسم تاریخی را تعریف کن. او هم گفته بود که نمیداند ماتریالیسم تاریخی یعنی چه؟ کمی با او صحبت کرده بود، بعد زیر برگه نوشته بود که سؤال کردم، میدانست و کتمان کرد، بنابراین صلاحیت مورد تأیید نیست، و طرف رد شده بود. حالا چه کسانی به دانشسرا میرفتند؟ مستضعفان میرفتند که حقوق مختصری بگیرند و به امید اینکه معلم بشوند و پدر و مادر و خانواده خود را تحت حمایت قرار بدهند و بعضی هم پدر نداشته و بایستی سرپرست خانواده میشدند. ده نفر که این طوری رد بشوند، نفر یازدهم با خود میگوید پاسخ سوالات را بخوانم و جواب بدهم. باز هم یک سری را این طرفی دیدیم که نوشته بود، آقا من سؤال کردم و کاملاً توضیح داد و مسلط بود و معلوم بود که صلاحیت ندارد. پس رد است من اینها را با چشم خودم دیدهام. یا افراد غیرموثقی آمدهاند و گزارش دادهاند که بله، ما دیدیم یک روز در خیابان با آقا پسری خوش و بش کرد. پس رد میشود. یا روسریاش کمی عقب رفت و بنابراین، رد میشود. بعضیهایشان با پدر و مادرهایشان مراجعه میکردند و میدیدیم خانوادههای خیلی خوب، محترم و موجهیاند.
اصلاً آن بچه، بچۀ خوبی است. حالا شلوغ شده و او هم حرفی زده و یا با كسی احوالپرسی کرده است. کافر که نشده و اساس انسانیت او ساقط نشده است. یک بزرگتری او را نصیحت میکند و او درست میشود. یک جزوه به او میدهیم و میخواند و اصلاح میشود.
عزیزان! خیلی وقتها ابعاد و حجم کار دیگران را نمیترساند یا نمیتواند ناراضی یا مخالف کند بلكه کیفیت کار مهم است. الان آقای علیزاده گفتند كه شش دهم درصد یعنی در هر هزار تا شش نفر رد شدهاند. كسی كه با رتبۀ ۶۵ هزارم از دانشگاه شریف قبول نشده فكر میكند بخاطر دو درصد سهمیه ایثارگران و خانواده شهدا است. در حالی كه رتبههای زیر ۵۰۰ یا هزار به دانشگاه شریف میروند و رتبههای زیر سه هزار یا پنج هزار به دانشگاههای تهران میروند. دیگر رتبۀ ۶۵ هزار نمیتواند به دانشگاه تهران برود، ولی هم میگوید و هم در ذهنش شاید باور میکند که حقی از او ضایع شده است. آن طرف نیز همان است، بعضی وقتها یک نفر که دیگران او را صالح میدانند، بر اثر بیدقتی رد میشود، تبعات اجتماعی آن خیلی زیاد است. باز داشتیم، در سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ دانشجویان گزینش میشدند و از ۷۰۰ هزار نفر یکی دو درصد رد میشدند.
خانوادهای یک شب به در منزل ما آمدند و گفتند بچۀ ما را که میشناسی. گفتم بله. بچۀ خیلی خوبی بود. او را هم رد کرده بودند، مثلاً گفته بودند که چرا ریشت را میتراشی؟ من رفتم و نامهای دادم و گفتم که این بچه را میشناسم. بچۀ خوب، پاک و اهل حلال و حرام است. آنها هم پذیرفتند. الان آن پسر در همین تهران، استاد دانشگاه است. رفته و دکترایش را گرفته و آدم پاک و مؤمنی است و زندگی خوب و سالمی دارد.
به سادگی و با یك مصاحبه و تحقیق محلی نمیتوان باورها را كشف كرد. با تحقیق محلی چگونه میشود؟ در همین انتخابات اخیر آقایی كه الان مسئول یك سازمان مهمی است، روحانی و در حد اجتهاد است و همه او را میشناسید و دكترا دارد و همیشه مسئول بوده و بارها تأیید شده است، اصلاً امین و فداكار است و جبهه رفته و جانباز است و زندگیاش پاك است، برای بررسی صلاحیت او رفتهاند و از همسایهای كه اتفاقا شهرهی مناسبی ندارد، پرسیدهاند كه آیا این همسایه شما نماز میخواند؟ آنها گفتهاند كه ما ندیدهایم كه نماز بخواند. او بعد زنگ خانه حاج آقا را زده كه آمده بودند درباره شما میپرسیدند كه نماز میخوانید یا نه؟
نمیشود دینداری را با بعضی كارها كشف كرد، اما بعضی آثار دینداری را میشود كشف كرد. آثار دینداری چیست؟ امانت داری، حلال و حرامشناسی، چقدر آدم میشناسیم كه در ظاهر فكر میكنیم كه او به درد ما نمیخورد، اما در زندگیاش كه دقیق میشویم، میبینیم كه چقدر اهل حرام و حلال است و حلال و حرام و حقالناس را مراعات میكند. ما میخواهیم كه طرف وظایفش را درست انجام بدهد و مراقب بیتالمال هم باشد و خدای نكرده حرام هم وارد زندگیاش نشود و كارش را درست انجام بدهد و وظیفهشناس باشد. اینها نتایج و آثار دینداری است. باید سیستمهایمان را طوری تنظیم كنیم كه اگر میخواهیم كشف كنیم، فرض را بر این میگذاریم كه همه دیندارند. باید آثار دینداری را كشف كنیم. اگر مرتب سراغ دینداری برویم، دچار اشتباه میشویم. دینداری با مصاحبه قابل كشف نیست.
خدای نكرده – مثال میزنم – با یك نفر جلسه بگذاریم كه آقا! خانم! شما در طول عمر خود مشروب خوردهای؟ باید چه بگوید؟ اگر نخورده باشد، میگوید نخوردهام، اما تبعات آن خیلی بد است. كسی كه در عمرش در این فضاها نبوده است و ما از او سؤال میكنیم كه تو مشروب خوردهای، میگوید آقا این توهین به من است. چرا این قدر به من بدبینی؟ اگر هم خورده باشد، میگوید نخوردهام. اگر بخواهی قایم موشكبازی در بیاوری، آرام – آرام یاد میگیرند و سر شما را هم كلاه میگذارند.
یا این سوال كه آقا تا حالا با نامحرم ارتباطی داشتهای؟ به نظرم خود این سؤالها ممكن است خلاف شرع باشد.
اصلاً یك حكومت نباید به گونهای رفتار كند كه مردم در برابر آن مجبور به رفتار دوگانه شوند. اگر این اتفاق افتاد، كار یك حكومت تمام است. البته نه به این معنا كه حكومت ساقط میشود، بلكه اهدافش در جامعه جلو نمیرود. باید مردم راحت باشند. امیرالمؤمنین(ع) در مجلس مینشیند و میفرماید هر كس هر حرفی دارد، بزند. برمیخیزند و حرف میزنند و داد هم میزنند، اما رد صلاحیت نمیشوند. چون در جامعه اسلامی، رابطه حكومت با مردم و مردم با حكومت باید خیلی یكرنگ، پاك و صادق باشد. پنهان كاری در برابر حكومت، بزرگترین آفت جان یك حكومت است و آثار خودش را در همه جا نشان میدهد.
البته نمیخواهم همه اینها را به گزینش ربط بدهم. مسئله فراتر از آن است كه یك گوشهاش هم به گزینش برمیگردد.
باید خیلی صادق باشیم. ضمن اینكه اگر طرف میخواهد وارد كار بشود، آیا فقط میخواهد كارمند بشود؟ نه خیر، كار، اداره، حكومت، زندگی و جامعه همه برای این است كه انسانها كمال پیدا كنند.
چرخه كار اداری باید كمال آفرین باشد و بخشی از آن به گزینش برمیگردد. من فكر میكنم باید در این زمینه وزن بیشتری را به آموزش اختصاص بدهیم.
خیلی از افراد، انسانهای خیلی خوبی هستند، ولی احكام و ظواهر را نمیدانند. اهل حلال و حرام هستند، اهل بیتالمال و مراعات حقوق مردماند، دروغ نمیگویند و كلك نمیزنند. به خدا مردان و زنان بسیاری را میشناسم و امتحان كردهام و دیدهام عجب آدمهای پاكیاند. اصلاً در مرام آنها حرام خواری نیست. اما ظواهر آن را نمیدانند و باید آن را آموزش بدهیم؛كه عزیز من! تو كه این قدر آدم خوبی هستی، این ظاهرت را هم درست كن. نه با بخشنامه و دستور، بلكه با بیدار كردن. بعضی از این دانشگاههای غیردولتی و دولتی كه الزام میكنند كه همه باید با چادر بیایند. به گونهای چادر پوشیده میشود كه بدتر از نپوشیدن آن است؛ یعنی آدم میفهمد كه این چادر بر او تحمیل شده است و ارزشی ندارد، باید انتخاب كند و یاد بگیرد و یك بخش آن هم به آموزش بر میگردد.
بخش آموزش را باید تقویت كرد. حالا امسال مقداری از لحاظ بودجه تحت فشار هستیم، ولی انشاءالله درست میشود. از این بحرانها عبور میكنیم و وضع پولی هم خوب میشود. البته بعضیها میگفتند قدر وضع خوب را نشناختیم و این طور شد. مهم آن ایده و عمق است.
خیلی وقتها اگر كاری كه ممنوع است، بنا بر تشخیص اشتباه آن را آزاد بگذاریم، تبعات منفیاش بسیار بسیار كمتر از آن است كه یك كار مجاز را ممنوع كنیم، چون این دومی به بیدینی منجر میشود. ولی اولی به بیدینی منجر نمیشود. فرد میگوید مجاز است و كسی كه مرتكب میشود، كار غیردینی انجام نمیدهد، اما اگر كار درستی را ممنوع كنیم، بالاخره افراد از ما عبور میكنند. وقتی عبور میكنند، احساس میكنند كه از مرز دین عبور كردهاند و به مرور دین بیارزش میشود.
در مورد افراد نیز همینطور است. به نظرم از قول مقام معظم رهبری بود، كه حاج آقا علیزاده خواندند كه اگر كسی كه حق دارد بیاید، ولی ما مانع بشویم، خسارتش بیشتر از آن است كه كسی كه حقش نیست، وارد شود. حقش نیست، نه اینكه پارتیبازی بشود، بلكه بر اثر اشتباه بیاید.
باید اصل را بر این بگذاریم كه همه میتوانند وارد سیستم شوند و خیلیها هم نیاز دارند كه كمكشان كنیم و دستشان را بگیریم و در شورای عالی اداری ضابطه بگذاریم كه هر موقع مراحل گزینشی این فرد تمام شد، شش ماه باید آموزش دیده و سپس وارد اداره شود.
دین آسان و ساده است. عدهای وقتی میخواهند یك آدم موفق در دینداری را نشان بدهند، یك جوری او را پیچیده نشان میدهند كه غیرقابل دستیابی است. ولی به خدا اینگونه نیست. داستان حضرت سلمان را شما میدانید كه پیامبر(ص) میفرماید او همه ماهها روزه است، هر شب یك ختم قرآن میكند، برخی میگویند ما او را دیدهایم. او اصلاً كجا روزه است؟ فرمود نه، اگر سه روز در ماه روزه بگیرد، همه ماهها را به حسابش میگذاریم. هر شب كه سه قل هوالله بخواند، یك ختم قرآن را به حسابش میگذاریم.
خدا آدمها را خلق نكرده كه آنها را در قفس بكند و در قفس را ببندد. خدا آدمها را خلق كرده كه بیایند زندگی كنند و در همین دنیا هم لذت ببرند منتها لذت سالم و تعالی بخش و مفید كه ما آن را مشروع مینامیم.
باید مردم با نشاط و با صفا باشند، بتوانند حرفشان را بزنند. اصلاً آدم باید بتواند حرفش را بزند، اگر حرفش را نزند، از درون خراب میشود. باید بگوید، بعد پاسخ بشنود و به مرحله بالاتر برود. سؤال كند، جواب را بشنود و آگاه بشود. باید این قدربا مردم و مردم با ما روراست باشند كه هیچ كس از اظهار عقایدش ابا نكند و راحت حرفش را بزند و سوالش را بپرسد كه الحمدلله فرهنگ و دین ما هم آنقدر غنی است، كه به همه سؤالات پاسخ میدهد. ما معتقدیم و ایمان داریم كه دین كامل است و با چند شبهه و مسئله زمین نمیخورد. فطری و كامل است و میشود پاسخ داد و باید پاسخ بدهیم.
من صمیمانه از همة شما تشكر میكنم. بالاخره برای انسان فضای عاطفی و فشار روحی و وجدان ایجاد میشود و خیلی سخت است كه دربارة سرنوشت كشور و آدمها تصمیم گرفته شود. باید فردی كه در چنین جایگاهی قرار دارد رابطه و اتصال عمیقی با آسمان داشته باشد و اگر وصل نباشد، خسرالدنیا و الاخره خواهد بود. كسی كه در منصب گزینش كردن مینشیند، وضع خودش باید بهتر باشد و اصلح باشد.
موضوع دیگر این است كه اگر كسی در گزینش رد شد، چگونه باید به او بگوییم تو رد شدی؟ خود این، یك مسئله و پروژه است. به شكلهای مختلف میتوان گفت كه رد شده است. یك نوع این است كه گفته میشود و طرف از همه چیز میبرد. یك نوع هم این است كه میگوییم برای چه رد شدی و علاقهمند میشود و خودش را اصلاح میكند و در مرحلة بعد و یا جای دیگری موفق میشود. اصلاً وارد رشتة دیگری میشود و میگوید بله، من به درد دولت نمیخورم و آدم ولنگاری هستم و نمیتوانم خودم را كنترل كنم.
خودش متوجه میشود كه این نقص را دارد و میگوید من اصلاً نمیتوانم این ضعف را برطرف كنم و میروم كار دیگری انتخاب میكنم كه حساسیت آن كمتر باشد، اما نسبت به سیستم بدبین نمیشود. خود این یك پروژه است كه چگونه و با چه ملاطفتی برخورد كنیم.
دشمن كسی نیستیم و گزینش هم اصلاً جای انتقام كشی نیست و اصلاً نمیخواهد كسی را له كند بلكه میخواهد همه عزیز و محترم باشند. مثل كسی كه امتحان ورودی داده و از نظر علمی نمره نیاورده است، از نظر تخصصی به درد ما نمیخورد. در این صورت دعوایی وجود ندارد. گفته میشود كه شما آدم بسیار محترمی هستی. عزیز هستی و دوستت داریم، اما به درد سیستم ما نمیخورید. ما اینجا مكانیك میخواهیم، شما مثلاً شیمیدان هستید.
برای سیستم اداری این ویژگیها لازم است كه باید فرد پاك دست، امین، مردمدار و مردم دوست باشد. كسی كه در این زمینه ضعف دارد باید به او گفته شود كه برو آن را برطرف كن و ما هم تو را كمك و پشتیبانی میكنیم.
باید مردم را دوست داشته باشیم: جذب و گزینش در كنار هم است و كلمة جذب را نباید نادیده گرفت. این جذب عام (جذب به نظام، انقلاب، صراط مستقیم و...) است. حالا ممكن است طرف به اداره هم نیاید، اما جذب باید اتفاق بیفتد، مگر اندك افرادی كه دیگر نمیخواهند به این راه بیایند.
باید به گونهای باشیم كه وقتی كسی با ما مواجه شد، دلش پیش ما باشد و اینها شدنی است. اما اگر ببیند كه ما تجسس میكنیم و میخواهیم در ته مغزش دو كلمه متناقص در حرفهایش گیر بیاوریم و او را به تنگنا بیندازیم، این روش اسلامی و گزینشی نیست.
من مجدداً از همه شما از اعضای هیأت عالی، دبیر محترم هیات عالی، هیاتهای مركزی و همه تشكر میكنم. امیدوارم با توكل به خدا و توسل به امام عصر (عج) و با عشق به همه انسانها به سیستمی برسیم كه هم كارآمد و هم امین باشد.
والسلام علیكم و رحمهالله و بركاته