بیتردید حرکت 15 خرداد دستآوردهایی برای نهضت امام به دنبال داشت. هر چند در این حرکت گروهی از مردم شهید و گروهی دستگیر شدند و قیام عمومی ظاهراً سرکوب شد، ولی اینگونه تحلیل چیزی بود که رژیم آن را تبلیغ میکرد و این حرکت را ساخته و پرداختهی گروهی خرابکار و کمونیست اعلام کرد.
آتش زدن بعضی از کتابخانههای عمومی را با مواد آتشزا دلیل بر این ادّعا عنوان میکرد. رژیم میگفت مردم ایران هیچگاه دست به خرابکاری نمیزنند و مواد آتشزا در دسترس عامهی مردم نیست، ولی طرفداران امام این گونه اعمال را کار خود رژیم میدانستند و میگفتند رژیم برای اینکه چهرهی نهضت را مشوّه نشان دهد به این قبیل کارها متوسل میشود.
تبلیغات رژیم در اذهان ساده اندیشان و رسانههای خارجی تا حدودی مؤثر بود و مورد قبول واقع شد، لکن نفوذ امام و روحانیت انقلابی در میان مردم جای خود را باز کرده بود و مسلمانان مبارز و انقلابی ـ که در متن نهضت بودند ـ تحت تأثیر تبلیغات دولت واقع نمیشدند و مسئولان بلندپایهی رژیم این مطلب را میدانستند که آنها با این ترفندها میخواهند چهرهی نهضت و رهبران آنها را مشوّه و وابسته نشان دهند، ولی مردم به رهبران نهضت ایمان داشتند و این حرکت را یک حرکت خود جوش دینی و ملی دانسته و تبلیغات رژیم آنها را در کار خود مصممتر میکرد.
آنان تبلیغات سوء رسانههای رژیم را دلیل بر ضعف آن میدانستند که برای سرکوب نهضت، واقعیتها را انکار و ملت مسلمان را به خرابکاری و کمونیست بودن متهم مینماید و مردم هم خود شاهد بودند که شعارها، همه اسلامی و در راستای انقلاب و راه امام بود و جریان کاملاً نشان میداد که موضوع عمیقتر از این چیزهاست که حالا چند نفری یا یک عده چپی فقط آمده باشند در خیابانها و شعارهای اسلامی سر بدهند.
آنچه که من خودم شاهد بودم شعارها همه به نفع امام و انقلاب اسلامی بود, شعار کمونیستها و خرابکارها نبود. این شعار, شعار مردم بود.
علاوه بر این، حرکت 15 خرداد به دنبال آن، دستهها و تظاهرات مربوط به روز دوازدهم محرم بود. دو روز بعد از عاشورا که هیئتهای مذهبی و مؤتلفه و دیگران از میدان قیام (میدان شاه سابق) قیام کرده و از مسجد حاج ابوالفتح حرکت کردند، بنده در آن راهپیمایی حضور داشتم. من از خیابان ری تا دروازه دولت بودم، بعد به طرف مسجدمان رفتم.
مقصود, این حرکت, حرکتی بود که قبل از دستگیری حضرت امام سابقه داشت. مسلمانها و مؤمنین حرکتی انجام داده بودند. بعد هم به دنبال دستگیری امام, حرکت روز 15 خرداد از منطقهای که تقریباً منطقهی حزباللهیها بود و اصل و کانون حرکت به شمار میرفت شروع شد.
تفسیر مؤمنین و طرفداران انقلاب همین بود که این نقطهی آغاز انقلاب بود. البته بعضیها که معمولاً در جریانات انقلاب، سرکوب را در هر نقطهای دلیل بر شکست میدانند، قدری ناامید شدند و کنار رفتند.
آنهایی که نمیتوانستند ادامه بدهند و یا از مشکلات زود متأثر میشدند، کنار رفتند؛ چنان که بعضی از علما و روحانیین هم، بعد از این جریان از بعضی کارها کنار کشیدند و ادامهی مبارزه را مصلحت ندیدند و میگفتند: با دستگاه تا دندان مسلح نمیشود جنگید؛ ولی آنها که نظر دیگری داشتند، علاوه بر آنکه ناامید نشدند، این را نقطهی شروع برای نهضت میدانستند.
در واقع این نقطه، نقطهی انفجار نور بود؛ همانگونه که امام فرمودند: «انقلاب ما, انفجار نور بود». من فکر میکنم اگر مبدأ انفجار را از آنجا بدانیم, بهتر است.
من در همان روز شنیدم که جمعیت طیب حاج رضایی [i] و طرفداران او با چوب و چماق و مانند آن از طرف میدان امینالسلطان (میدان مولوی) حرکت کردند و شعار میدادند. بعد پلیس نزدیک همان چهارراه به آنها حمله کرد و طیب و مرحوم حاج اسماعیل رضایی [ii] را دستگیر کرد.
از حرفهایی که رژیم میزد این بود که مردم پول گرفتهاند؛ یعنی مردم هر کدام 25 قران گرفتند که بیایند در خیابانها به طرفداری از خمینی خود را به کشتن بدهند. قسمتی از این حرکت را به همین مرحوم طیب و حاج اسماعیل رضایی نسبت دادند. بعد هم میخواستند از ایشان اقرار بگیرند که از امام پول گرفتی و در بین مردم تقسیم کردی که او این اتهام را نپذیرفت.
این حرکت برای مردم به خصوص مؤمنین حرکت خیلی جالبی بود، به خصوص بازگشت طیب که در ابتدا سابقهی طرفداری از شاه را داشت، خیلی جالب بود. خانوادهی اینها هم از همان پایین خیابان مولوی بودند. میگفتند اینها اصیل هستند و از خانوادهای متدیناند. یک برادر هم به نام طاهر داشت که من بعداً تا سالها او را میدیدم, اهل مسجد و متدین بود.
علی خاطرخواه
منبع: مرکز اسناد
انتهای متن/
∎