گروه فرهنگی- امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/تجليل نيكي كريمي از شهلا رياحي
با پخش دقايقي از فيلم «مرجان» كه نام شهلا رياحي را به عنوان نخستين كارگردان زن در تاريخ سينماي ايران ثبت كرد، نيكي كريمي از اين بازيگر تجليل كرد. به گزارش ايسنا، در اين مراسم كه يك شنبه شب در پرديس سينمايي چارسو برگزار شد.
نيكي كريمي به عنوان ميزبان اين برنامه در سخناني با بيان اينكه خانم رياحي با حضورشان در اين برنامه واقعا به من منت گذاشتند گفت: اما ميدانم اين همه آن چيزي نيست كه ايشان با آمدنشان ميخواهند به من و شما بگويند. ايشان مطمئنا ميخواهند بگويند اين همه سال به خاطر شما مردم، به خاطر فرهنگمان، هنر و به خاطر با هم بودن و دوست داشتن همديگر و به خاطر ترويج معرفت و انسانيت در اين كار ماندند. وي ادامه داد: به نظر من ايشان دل شير داشتند كه حدود 60 سال پيش شروع به كارگرداني كردند و من به خانم رياحي تبريك ميگويم كه اين امر مهم را در تاريخ ايران بنام خودشان ثبت كردند. حتما آن موقع خيلي جلوتر از زمانه خودشان بودند و با قدم گذاشتن در اين راه نشان دادند كه خانمها هم ميتوانند فيلم بسازند و راه را براي بقيه مثل من باز كردند. نيكي كريمي در پايان سخنانش از حاضران خواست به پا خيزند و شهلا رياحي را تشويق كنند. شهلا رياحي كه در ميان تشويق حاضران به روي سن حاضر شد پس از دريافت هديه و لوح تقديرش از كريمي گفت: سپاسگذارم از همه و اميدوارم اثر خوبي از خودم گذاشته باشم. دوستتان دارم و اميدوارم موفق و سربلند باشيد و من هم كنارتان باشم. منوچهر رياحي هم كه مادرش را همراهي ميكرد با بيان اينكه زندگي مادرم با بيماري آلزايمري كه دارند بسيار مشكل است اظهار كرد: اما اميدوارم ايشان سايه شان بر سر ما باشد و مشوق جواناني مانند خانم كريمي باشند و اميدوارم روزي شصتمين سال فعاليت ايشان را هم جشن بگيريم. در ابتداي اين مراسم حبيب اسماعيلي تهيهكننده و بازيگر كه در چند فيلم با شهلا رياحي همكاري داشته است با بيان اينكه يكي از فراموش نشدنيترين شبهاي عمرش را سپري ميكند گفت: چقدر خوب است در زمان حيات دوستان قدراني صورت گيرد و از زحماتشان قدرداني شود. نظم و انضباط ايشان براي من فراموش نشدني است و يك بار در طول كار بداخلاقي از خانم رياحي نديدم و ایشان هميشه محيط را گرم نگاه ميداشتند. وي ادامه داد: وقي خانم كريمي در قرن 21 با چنين مشكلاتي در سينما روبهرو هستند واقعا 60 سال پيش خانم رياحي چه مقاومتي داشتند تا هم به عنوان بازيگر فعاليت داشته باشند و هم بتوانند كارگرداني كنند. پانته آ بهرام از بازيگران حاضر هم با بيان اينكه ساختن فرهنگ كشور سالها زمان نياز دارد اظهار كرد: مهمترين پايه تمدن يك كشور فرهنگ و اصالت فرهنگي است، چيزي كه ميشود به آن افتخار كرد. اما متاسفانه خراب كردن اين فرهنگ خيلي سريع اتفاق ميافتد و در عصر حاضر اين خراب كردن به روز و دقيقه است. وي ادامه داد: شهلا رياحي به عنوان نخستين كسي كه اين جسارت را پيدا كرد در جهان مردانه ما كه همه قوانين را همچنان آقايان وضع ميكنند اين جسارت را داشته باشد كه به پشت دوربين برود و فرماندهي ساخت يكي فيلم را بر عهده بگيرد. اين گام اول اگرچه از سوي ايشان ادامه پيدا نكرد اما سنگ بناي درست و قدرتمندي را گذاشت تا كارگردانهاي زن ديگر به جمع فيلمسازان اضافه شوند از جمله نيكي كريمي كه سالهاست در تلاش است تا براي اين مملكت فيلمهاي خوبي بسازد. اين بازيگر تاكيد كرد: قدر پيشكسوتان را بدانيم چرا كه اصالت چيزي كه نامش را سينما ميگذاريم بر پايه حضور پيشكسوتان بنا ميشود. زهرا مشتاق عضو شوراي مركزي انجمن منتقدان هم در سخناني درباره شهلا رياحي به اظهارنظر پرداخت. در ابتداي اين مراسم چهار دقيقه از فيلم «مرجان» كه شهلا رياحي در سال 1335 آن را كارگرداني كرد با بازي او در كنار مرحوم مجيد محسني و احمد قدكچيان پخش شد كه استقبال حاضران را به همراه داشت. مسعود نجفي كه اجراي اين مراسم را عهدهدار بود با تقدير از مدير فيلمخانه ملي براي در اختيار گذاشتن اين تصاوير گفت: تنها دو پرده از فيلم «مرجان» به مدت 18 دقيقه موجود است كه براي نخستين بار بعد از حدود 60 سال بخشهايي از آن با بازي شهلا رياحي به روي پرده ميرود. داريوش اسدزاده از ديگر حاضران در اين مراسم بود. پايان بخش اين برنامه نمايش فيلم «شيفت شب» به كارگرداني و بازي نيكي كريمي بود. در متن لوح تقدير شهلا رياحي با امضاي نيكي كريمي كه در كنار عكس اين بازيگر پيشكسوت نقش بسته بود آمده است: «هنرمند عزيز سركار خانم شهلا رياحي، نخستين بار در سال 1330 چشمهاي منتظر جامعه هنردوست سرزمين متمدن و فرهيخته ايران به نظاره نقش آفريني شكوهمند شما هنرمند عزيز در فيلم «خوابهاي طلايي» نشست. هنر نمايي شما كه سالها در صحنههاي تئاتر، شيفتگان را مجذوب و مقهور هنر خويش ساخته بود تماشاگران را سالهاي متمادي به سينما و تماشاي نقشهاي خاطره انگيز شما كشاند و اكنون نيز جامعه هنردوست خاطرات آن دوران را زنده نگاه داشته است. اما اوج تبلور هنر شما آنجا تجلي يافت كه درسال 1335 و در دورهاي كه بانوان هنرمند چندان فرصت حضور در عرصه فيلمسازي را نمييافتند، سركار عالي كارگرداني فيلم «مرجان» را برعهده گرفتيد و در اين رهگذر چنان با اقتدار قدم نهاديد كه راه براي نسلهاي آتي هموار شد. اگر چه تقدير و تشكر از جنابعالي به واسطه خدمات ارزندهاي كه در سالهاي پرشمار به هنر هفتم ارزاني داشتهايد در هيچ كلام و نوشتاري نميگنجد، ليكن اينجانب برخود وظيفه ميدانم تا به سهم خود از شما بانوي هنرمند عزيز و گرامي كه در راه اعتلاي سينماي ايران مجدانه و تلاشگرانه گام زديد سپاسگزاري کنم.»
آرمان/خواننده هیچ آکادمی خارج از کشوری در ایران مجوز نگرفته است
سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بیستمین نشست خبری خود عنوان کرد افرادی که سابقه همکاری با شبکه های ماهواره ای را دارند به راحتی نمی توانند مجوز فعالیت در ایران را دریافت کنند.
به گزارش مهر، حسین نوشآبادی در بیستمین نشست خبری خود که دیروز نهم آذر ماه در سالن جلسات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد، در پاسخ به سوالی مبنی بر شائبه حضور تعدادی از خوانندگان ایرانی که طی ماه های گذشته با شبکه های ماهواره ای همکاری داشته اند، توضیح داد: به هر ترتیب افرادی که در گذشته سابقه همکاری با شبکه های مختلف خارجی داشتند قطعا به این راحتی نمی توانند مجوز فعالیت در ایران را دریافت کنند مگر اینکه فعالیت آنها موجه باشد و ضمن جبران عملکرد گذشته ملتزم به رعایت قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرند.وی افزود: طی روزهای گذشته نام افراد مختلفی در رسانه ها برای دریافت مجوز منتشر شده که ما از همین جا خبر دریافت مجوز این فرد یا افراد را تکذیب می کنیم و اعلام می کنیم که هیچ فرد یا خواننده ای که در آکادمی های مختلف موسیقی شبکههای ماهوارهای فعالیت داشته از ما مجوزی دریافت نکرده و خواهد کرد مگر اینکه مراجع ذیصلاح مجوزهای در این رابطه را ارائه دهند. به هر ترتیب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه فرهنگی و هنری مرجع اعطای مجوز است و مرجع صلاحیت های سیاسی و عمومی افراد بر عهده مراجع دیگر است که باید آن مراجع نسبت به صدور مجوزهای لازم اقدام کنند.سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد: تمامی هنرمندان عرصه های مختلف فرهنگی و هنری باید مراقب باشند تا آثار و محصولات آنها مورد تعرض قرار نگیرد و ناخواسته مشکل درست نکنند. اینکه آثار تعدادی از خوانندگان موسیقی پاپ در شبکه های معاند نظام بدون خواسته آنها پخش می شود، جرم تلقی نمیشود چون بسیاری از این شبکه ها بدون اطلاع و احترام به هتک معنوی و مادی آثار نسبت به انتشار کارهای آنها اقدام می کنند. خطاب ما با کسانی است که عامدانه با شبکه های ماهواره ای مصاحبه می کنند یا محصولاتی را به آنها ارائه می دهند. به هر حال با آن دسته از افرادی که با این شبکه ها ارتباط برقرار می کنند، برخورد قانونی لازم صورت می گیرد.
نوید برپایی پررونق جشنواره فیلم فجر
معاون پارلمانی و حقوقی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه این نشست به برگزاری جشنواره بین المللی فیلم فجر اشاره کرد و گفت: خوشبختانه امسال بزرگان سینما در جشنواره حاضرند و حضور پررنگی دارند و این به معنای پرشور بودن فعالیت سینماگران ما در عرصه جشنواره فیلم فجر است. جشنواره فیلم امسال از رونق خوبی برخوردار است که این نشاندهنده جهش و تحرک زائدالوصف فعالان عرصه سینماست که جشنواره امسال را تبدیل به رویداد فوقالعادهای کرده است.وی افزود: نقطه عطف جشنواره امسال حضور بزرگان عرصه سینماست که سالیان قبل به دلایلی منزوی بودند، اما امسال گرد هم آمدند و این یک نشانه خوب برای آینده سینماست. به نظر من سال آینده ما اکران موفقی در بین آثار سینماگران بزرگمان خواهیم داشت.نوشآبادی به ماجرای اکران فیلم سینمایی «رستاخیز» نیز اشاره و اظهار کرد: ما هم مانند شما در انتظار اکران این فیلم سینمایی هستیم. به هر حال هم اکنون توپ در زمین کارگردان و تهیهکننده است و آنها هستند که می توانند سرنوشت اکران این فیلم را تعیین کنند. البته در این میان وزارت ارشاد تمام تلاش خود را انجام داد. ما خیلی زودتر از اینها می خواستیم تا مشکل اکران عمومی فیلم را با رفع نواقص حل کنیم که تا به امروز انجام نشد.سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: اکران این فیلم در داخل از کشور نیازمند همکاری کارگردان و تهیهکننده فیلم است. ما همچنان بر این عقیده ایم که این فیلم به هیچ عنوان منافاتی با قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد و امیدواریم هر چه زودتر مشکل آن نیز مرتفع شود.
برخورد با متخلفان اکران عمومی فیلم های خارجی
معاون حقوقی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به سوالی درباره اقدامات وزارت ارشاد درباره اکران فیلم ها و انیمیشن های خارجی که با شائبه دانلود غیرقانونی در برخی از پردیس های سینمایی اکران شده اند، توضیح داد: از نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محصولات خارجی فاقد هولوگرام وجاهت قانونی ندارد و هر اثر هنری اعم از فیلم، انیمیشن و سایر بازی هایی که در حوزه کودکان بدون هولوگرام ارائه شود، به طور حتم از نظر نهادهای قانونی جرم محسوب می شود و آنهایی که خارج از ضوابط نسبت به کپی غیرقانونی آثار اقدام کنند، مجرم محسوب می شوند. به هر صورت ارائه این گونه فیلم ها تخلف محسوب شده و در صورت هرگونه گزارش از اماکنی که مبادرت به تولید این آثار می کنند، از طریق مراجع قانونی رسیدگی می شود.نوشآبادی در بخش پایانی سخنان خود به ماجرای انتخاب مدیر دفتر موسیقی وزارت ارشاد اشاره کرد و گفت: به هر ترتیب تا زمانی که سرپرست در نهادی مشغول به فعالیت است در واقع همان کارهای مدیر را انجام می دهد و تمام تلاش خود را نیز انجام می دهد تا کارها به شکلی مطلوب انجام پذیرد.
آفتاب یزد/گفتگوی آفتاب یزد با چهار هنرمند حاضر در «هفت نگاه» هشتم
خرید اثر هنری با خیال راحت
آرزو جعفریان: هشتمین «هفت نگاه » با بیش از 400 اثر هنری از ٢٩٠ هنرمند تا 6 آذر در فرهنگسرای نیاوران در حال برگزاری بود. «هفت نگاه» هشتم تا به این لحظه توانسته صد و شش اثر را در مجموع به قیمت ٩٨٠ میلیون به فروش رساند. همچنان رکورد گران ترین اثر به فروش رسیده از آن نقاشى از سهراب سپهرى است که ١۵٠ میلیون تومان فروخته شده است. آفتاب یزد در ادامه با چهار تن از هنرمندان حاضر در «هفت نگاه» در مورد آثار و تجربه حضور در این نمایشگاه به گفتگو نشسته که در ادامه می خوانید.
* بهنوش فروتن: خانه بروجردی ها راروی بوم نقاشی کرده ام
بهنوش فروتن با اثری از مجموعه کاهگل هایش که در سال ۱۳۸۳ کار شده است ، در هشتمین نمایشگاه «هفت نگاه» حضور دارد، او در مورد این اثر گفت: «در مجموعه کاهگل ها اماکن تاریخی را به تصویرکشیده ام، در این اثر که در ابعاد ۵۶× ۱۴۶ سانتی متر است خانه بروجردی ها را برروی بوم نقاشی کرده ام. تم اصلی کار کاهگل است، در این مجموعه پالت رنگی آثار تنها کرم و قهوه ای بوده است اما دراین اثر از شیشه های رنگی و تونالیته رنگ های قرمز، زرد و آبی بهره گرفته ام. » او که تاکنون در چهار دوره «هفت نگاه» شرکت کرده است، روند آن را در این سال ها روندی رو به رشد دانست و گفت: «در هشتمین «هفت نگاه» آثار هنرمندان پیشکسوت چون نصرالله افجه ای ، علی شیرازی
و ... کیفیت بسیار بالایی داشت، مجموعه داران که برای خرید آثار هنری به دیدار نمایشگاه می آیند با دیدن آثار متنوع و با کیفیت از هم سبقت می گیرند زیرا همه بدنبال دیدن آثار با کیفیت هستند تا برای خرید اقدام کنند. در واقع استقبال زیاد مخاطبان در روز افتتاحیه هشتمین نمایشگاه «هفت نگاه» مژده موفقیت و روند رو به جلو آن را می داد. » او هدف و روش مند بودن «هفت نگاه» را مى ستاید و مى گوید:« خانم هاى «هفت نگاه» مى دانند چه مى خواهند و بر بناى اهداف شان ، روش هاى تبلیغى اقناعى درستى در جهت تهییج اقشار مختلف مردم در پیش گرفته اند؛ قمیت گذارى هاى مناسب که از یکصد هزار تومان شروع مى شود، ارائه آثارى با فرم ها و نیز مضامینى بسیار متنوع ... همه گویاى رفتار آگاهانه آنهاست.» فروتن ابراز امیدوارى کرد فرهنگ خرید آثار هنرى در متن جامعه ایرانى رواج یابد و اوضاع اقتصادى مردم چنان سامان یابد که بتوانند در سبد خانوارشان پولى مختص خرید آثار هنرى در نظر گیرند.
* عنایت الله نظری نوری: اثر باید پیغام داشته باشد
عنایت الله نظری نوری که بیش از 50 سال است حضوری فعال در جامعه هنری دارد و آثارش تاکنون در آمریکا، سوئیس، مالزی و ... به تماشا درآمده است در تمامی دوره های «هفت نگاه» شرکت کرده و در هشتمین دوره «هفت نگاه» تابلوی نقاشی خط باعنوان «موج» با ابعادی بزرگ ارائه داده است، او در مورد اثرش گفت:« این تابلو که با تکنیک آکریلیک روی بوم کار شده از دو بخش تشکیل شده است: یک بخش آن را با دست و انگشتانم کار کرده ودر بخش دیگر آن با قلم مو احساسات و افکارم را در تابلو انعکاس داده ام. در قسمت وسط کار که با دست کار شده سعی کردم کلمات را به شکل یک موج در اثر حرکت دهم و در قسمت های دیگر کلمه« دوست »را آورده ام زیرا معتقدم یک اثر باید پیغام داشته باشد، بنابراین کلمه دوست که معنای محبت، صمیمیت و رفاقت در آن مستتر است را در کار آورده ام. » او ضمن اشاره به قدم مثبتی که «هفت نگاه» تا به امروز در زمینه ارائه و فروش آثار تجسمی برداشته است، گفت:« برگزاری نمایشگاه هایی چون «هفت نگاه» بسیار خوب است زیرا بازدیدکنندگان تعداد زیادی اثر هنری متفاوت و متنوع را در کنار هم مشاهده می کنند و بر اساس سلیقه خود کار دلخواه خود را انتخاب می کنند. «هفت نگاه» ضمن این که هزینه ای از هنرمندان دریافت نمی کند آثار را چیدمان کرده و در چنین نمایشگاهی برای فروش عرضه می کندکه این حرکت بسیار مثبتی است. کاش امکان پذیر بود که گالری های دیگر هم دست به دست هم می دادند و چنین نمایشگاه هایی را با همیاری هم برپا می کردند. » نظری نوری قیمت آثار در «هفت نگاه» را متعادل خواند و گفت: «بازدیدکنندگان می توانند با خیال راحت از «هفت نگاه» خرید کنند زیرا هم تنوع کارها زیاد است و هم کارهایی با ابعاد کوچک تر در نمایشگاه ارائه شده اند که قیمت های مناسبی دارند و خریداران با هر بودجه ای می توانند در این نمایشگاه خرید کنند. در واقع باید این خانم های گالری دار که تحت عنوان «هفت نگاه» هر ساله این رویداد را برپا می کنند را تحسین کرد.» وی افزود: «مدیران دولتی از سازمان ها و ارگان های مختلف باید به بازدید از نمایشگاه هایی چون «هفت نگاه» بیایند و در حد توانایی آن سازمان حتی یک اثر هنری خریداری کنند. من این پیشنهاد را به شهرداری هم داده بودم که هنگام پایان کار برج ها در تهران، شهرداری پیشنهاد دهد که برای لابی های سرد و بی روح این برج ها چند اثر هنری خریداری کنند زیرا هم زیبایی زیادی در این فضاها ایجاد می کند و هم تاثیرات روحی فراوانی برای اهالی این برج ها و کسانی که در این لابی ها روزانه رفت و آمد می کنند، دارد. »
* تاها بهبهانی: «هفت نگاه» اتفاق خوبی در زمینه هنرهای تجسمی است
تاها بهبهانی بیش از پنجاه نمایشگاه فردی و جمعی در داخل و خارج ایران داشته و آثار او را تاکنون تعداد زیادی از کلکسیونرها در آمریکا، فرانسه، آلمان، ژاپن، دبی، هلند و سوییس خریداری و حفظ کرده اند، او در هشتمین نمایشگاه «هفت نگاه» با چهار اثر مجسمه شرکت دارد، وی در مورد مجسمه های برنزش که ارتفاعی بین 35 تا 120 سانتی متر دارند گفت:« در این نمایشگاه چهار اثر ارائه داده ام ، آثار من بین 12 تا 15 تیراژ دارد که این چهار اثر نیز جزو تیراژ آثارم به شمار می آیند که همگی در سال 94 ساخته شده اند. «ای آنکه دلت در گرو هوست به پا خیز» ،« بالم ز حق چشمم ز هو دیوار جهلت می درم» ، «قفل بگشا تا که قفلت بگسلم» و «هو» عنوان این آثار است. در تمامی این آثار پرنده هایی را با اشکال مختلف ساخته ام. » بهبهانی «هفت نگاه» را اتفاق خوبی در زمینه هنرهای تجسمی کشور دانست و گفت:«همت و پشتکار این خانم های گالری دار قابل تحسین است. فکر می کنم کاری که آن ها در زمینه هنر تجسمی انجام داده اند سرمشق خوبی برای دیگران باشد که ببینند با همدلی و همکاری می توان یک جریان درست هنری را رهبری کرد.» بهبهانی تاثیرات «هفت نگاه» بر اقتصاد هنرهای تجسمی را زیاد دانست و گفت: «گروه «هفت نگاه» تجربیات زیادی در زمینه اقتصاد هنر دارند، این 5 خانم گالری دار تجربیاتشان در این زمینه را یکی کرده اند و هر ساله نمایشگاه موفقی را برپا می کنند. آن ها در این نمایشگاه آثاری با قیمت های تعدیل شده به نمایش می گذارند که این هم به نفع مخاطب و هم هنرمند است.»
* یعقوب عمامه پیچ: همیشه باید وجهه ی هنری آثار را حفظ کرد
یعقوب عمامه پیچ نیز تاکنون در دوسالانههای مختلف مقام آورده و آثارش در نمایشگاههای انفرادی و گروهی متعددی در معرض دید قرار گرفته است، او با دو اثر نقاشی با ابعاد کوچک در هشتمین «هفت نگاه» شرکت دارد، وی در این آثار که تلفیقی از چند مفهوم با هم است از ابزارهای مختلفی چون کلاژ، نانو پرینت، طراحی با قلم فلزی و ... بهره گرفته است، عمامه پیچ در مورد آثارش گفت:« این دو اثر بدون عنوان هستند. آثار این مجموعه مفهومی مربوط به مرگ دارد. به لحاظ تم رنگی اغلب رنگ های سیاه، سفید و قرمز در این آثار به چشم می خورد و اکثر آثار پالت رنگی محدودی دارند. » او که در تمامی دوره های «هفت نگاه» شرکت کرده است گفت: «من در دوره های پیشین «هفت نگاه» هم شرکت کرده ام اما در این دوره دو اثر با ابعاد کوچک ارائه داده ام، البته به لحاظ کیفیت تفاوتی با آثار گذشته ام ندارد تنها ابعاد آن ها کوچک است. » وی اضافه کرد: «هفت نگاه» توسط خانم های با سابقه ای در امر گالری داری برپا می شود. هر کدام از این پنج خانم خود مدیریت گالری حرفه ای را به عهده دارند که در کار خود موفق هستند. معتقدم همیشه باید وجهه هنری آثار را حفظ کرد و یک اثر براینکه ارزشش مشخص شود باید قابل نقد باشد تا مخاطبان آن را درک کنند.»
آفتاب یزد/بابک کریمی:
سینما هم مانند اقتصاد «نفتی» است
بابک کریمی بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به اینکه بهترین اتفاق برای سینمای ایران برپایی گروه «هنرو تجربه» است، اظهار کرد: در کل جامعه شاهد تغییر نسل هستیم، این مسئله را در شاخه های مختلف مشاهده کرده ایم ولی انگار در سینما این اتفاق قرار نبود، رخ بدهد.
وی در گفتگو با برنا اضافه کرد: به همت گروه «هنروتجربه» شاهد تغییر نسل در سینما هستیم یا از جنبه های دیگر هم می توان به این قضیه نگاه کرد لذا سینماگران جوان می توانند آثار یکدیگر را در سینما تماشا کنند، پس می توانیم آینده سینما را در آثاری که در «هنروتجربه» به نمایش در می آید را مشاهده کنیم. بازیگر «جدایی نادر از سیمین» در پاسخ به اینکه چرا عده ای از وجود گروه «هنروتجربه» ناراحت هستند،یادآور شد: به هر حال در هر زمینه وجود مخالفان عجیب نیست، اگر انتقادی نسبت به عملکرد فعالیت آن وجود دارد، هیچ مشکلی نیست، ولی این نظرهاباید برای گروه «هنروتجربه» مفید و سازنده تلقی شود. در این صورت فیلمسازان و تماشاگران با هم به تعامل خوبی دست پیدا می کنند. در هر صورت گذر زمان مشخص می کند که وجود گروه «هنروتجربه» خوب است یا بد؟ وی بیان کرد: الان فعلا صحبت درباره مفید یا مضر بودن «هنروتجربه» صحیح نیست، باید بگذاریم چندین سال از عمر این گروه بگذرد، سپس نقاط مثبت و ضغف آن را ارزیابی کنیم. این بازیگر در رابطه با بحث آورده مالی گروه «هنروتجربه» برای سینما، گفت: تمام اقتصاد کشورمان نفتی است بالطبع با سینما نفتی هم مواجه هستیم، ولی دولت موظف است در حوزه فرهنگ حمایت های را به عمل بیاورد، اگر وجود گروه "هنروتجربه" اندوخته مالی برای سینمای به ارمغان نمی آورد، خب مدارس را هم تعطیل کنند، چون پولی از وجود مدارس به حساب دولت واریز نمی شود. به موزه ها و .... دیگر اماکن فرهنگی هم اهمیتی ندهند، چون پولی را برای آنها به ارمغان می آورد، نباید به بحث های فرهنگی به شکل اقتصادی آن هم با شرایط حال حاضر جامعه نگاه کرد.
آفتاب یزد/واکاوی آفتاب یزد در مورد تکذیب حضور چند هنرمند در لیست های انتخاباتی مجلس
هنر را چه به سیاست؟!
یوسف خاکیان: این روزها گرچه مدت زمان زیادی تا انتخابات مجلس دهم باقی مانده است اما تحرکات آرام برخی فعالان عرصه سیاست آغاز شده است و مشتاقان ورود به عرصه سیاست در مجلس شورای اسلامی به تکاپو افتاده اند تا به قول فوتبالیست ها، یارکشی کنند . دراین میانه هم هرگروهی سعی می کند بهترین ها را در سبد خود قرار دهد تا بتواند بهترین نتیجه را کسب کرده و با اکثریت آراء وارد خانه ملت شود. در این میان اما یک اتفاق خاص و قابل توجه افتاده است. اتفاقی که گرچه پیشترها بسیار اندک مسبوق به سابقه بوده است اما باز هم در نوع خود جالب توجه است. طی چند روز گذشته خبرهایی مبنی بر نامزدی برخی از هنرمندان برای ورود به مجلس در شبکه های اجتماعی و حتی خبرگزاری ها و روزنامه ها منتشر شد. نام هایی که هر کدام در عرصه فعالیت خودشان نه تنها دارای جایگاه خوبی هستند که از بهترین های عرصه ادبیات، هنر و ورزش می باشند. هوشنگ مرادی کرمانی، بهروز افخمی، کمال تبریزی، رخشان بنی اعتماد و عادل فردوسی پور کسانی بودند که خبر نامزدی شان برای کاندیداتوری مجلس در شبکه های اجتماعی نقل مجلس شده بود. با توجه به تکذیب اکثر این افراد مبنی بر اعلام نامزدی ، با یک واکاوی کوتاه می توان دریافت این یک "بازی سیاسی" است. بازی ای که با تکذیب فعالان عرصه هنر و ورزش مشخص است که از سوی آنها آغاز نشده است، اما به هر حال این دو پرسش اکنون مطرح است که :
1- چه گروهی کلید استارت این بازی را زده اند؟
2- نیت شان از این کار چه بوده است؟
پاسخ هردوسوال آنقدرروشن و مبرهن است که بی هیچ توضیح اضافه ای به قول معروف می توان با گفتن یک «ف» تا ته قضیه رفت. بماند که همه می دانند که در هنگامه نزدیک شدن به زمان انتخابات چه کسانی به تکاپو می افتند تا خود را به عنوان وکیل ملت به خانه ملت بفرستند اما آنچه که برای هیچکس مشخص نیست، دستاویز قرار دادن برخی مسائل، آدم ها، لوکیشن ها و حتی نوستالژی های مردم برای رسیدن به هدفی خاص به چه منظورانجام می شود؟ اینکه یک گروه بیایند و با استفاده (بخوانید سوءاستفاده) از مطرح کردن نام هایی خاص درصدد یارکشی برای تیم، گروه، جریان و یا جناح خود باشند و از 4 ماه مانده به آغاز انتخابات به قول آن مرد رفته اعلام کنند که صاحبان این نام ها زنبیل گذاشته اند و از حالا اعلام کرده اند که ما با شماییم ،آیا روشی درست برای ورود به خانه ملت است؟ آیا این موضوع که در چنته چه داری و تا به حال برای این مردم چه کرده ای که حالا می خواهی با استفاده و دستاویز قرار دادن نام افرادی که مردم دوستشان دارند و هیچ ارتباطی با سیاست و سیاست بازی ندارند، برای "N" امین بار وکیلشان باشی؟ آیا باید مردم و هنرمندان و اهالی فرهنگ و ادب و ورزش و مردم را آنقدر ساده تصور کرد که با آوردن نام هایی خاص وارد بازی تخریب هنر توسط سیاست شوند؟ در این میان تنها یک نفر از اهالی هنر وارد عرصه سیاست شد. "بهروز افخمی" کارگردانی که به زعم خیلی ها طی یک اشتباه تاریخی وارد عرصه سیاست شد و اتفاقا خیلی زود به اشتباه خود پی برد. چه آنکه وی در تکذیبیه خود در مورد نامزد شدن برای ورود به خانه ملت چندی پیش گفته بود: «من اصلا تکذیب میکنم که بخواهم نماینده مجلس شوم، یعنی اصلا دیگر به هیچوجه به سمت سیاست به معنای یک شغل و به صورت جدی نخواهم رفت.» عرصه آنقدر با عرصه فرهنگ منافات دارد که هیچ هنرمندی حاضر نیست وارد آن شود. نمونه بارز آن اتفاقی بود که در سال 92 برای یکی دیگر از فعالان حوزه فرهنگ رقم خورد. آن زمان بحث کاندیداتوری اسماعیل آذر نویسنده و مترجم نام آشنا مطرح شده بود که دیری نپایید که وی برای ورود به شورای شهر کاندید شده بود، انصراف خود را از کاندیداتوری شورای شهر اعلام کرد. مجری کارشناس برنامه «مشاعره» آن زمان درباره انصراف خود از انتخابات شورای شهر تهران گفت: «ابتدا که من در شورا ثبتنام کردم میخواستم به کمیسیون فرهنگی بروم و آنچه را در ذهنم برای مردم در نظر دارم، از طریق این کمیسیون به انجام برسانم. مشورتهایی با دوستانم نیز داشتم و آنها این موضوع را تایید میکردند. همچنین دیگران از گوشه و کنار به من زنگ میزدند و به اجرای این تصمیم ترغیبم میکردند. اما به مرور زمان حس کردم ممکن است محبتی که مردم در جامعه به من دارند، از بین برود. مردم من را دوست دارند که برایشان شعر بخوانم و از فرهنگ صحبت کنم. گرچه به من گفته شده بود شورای شهر جای سیاست نیست و کار سیاسی انجام نمیشود، اما چند روزی که فکرم مشغول این کار بود روز به روز بر اضطرابم افزوده میشد که چه خواهد شد. اینکه درگیر گروههای مختلف بشوم را به عنوان یک معلم بسیار ساده که سعی دارد در کارش صداقت داشته باشد نمیپسندیدم، میخواهم شبها خوابی آسوده داشته باشم و به همین دلیل انصراف می دهم.» پس از آن بود که در سال 94 هنرمندان دیگری با تکذیب نامزدی خود برای ورود به مجلس شورای اسلامی علنا اعلام کردند که هنر آوردگاه تعالی روح و اندیشه است وهیچ تناسبی با سیاست و سیاست بازی ندارد. کمال تبریزی، رخشان بنی اعتماد، بهروز افخمی، عادل فردوسی پور با تکذیب نامزد شدن خود در مجلس شورای اسلامی به سیاست بازان اعلام کردند که وارد بازی آنها نخواهند شد، چرا که نمی خواهند جایگاه هنری آنها حتی به اندازه سر سوزنی تنزل یابد.
آفتاب یزد/گزارشی از یک اتفاق عجیب و ضد فرهنگی در خیابان های پایتخت
«کلنل» جعلی 25 تا 30 هزار تومان!
فرزاد گمار: «کلنل» رمانی است که پس ازسالها کش و قوس هنوز نتوانسته مجوز انتشار بگیرد اما این روزها نسخه ترجمه شده و البته تایید نشده آن در مهمترین خیابان کتاب پایتخت تا 30 هزار تومان به فروش میرسد.
«این روزها از مشهد به من خبر دادهاند که این کتاب (زوال کلنل) در افغانستان چاپ شده و به مشهد آمده است و دیگری میگوید این کتاب به شیراز رسیده است.»
این صحبتهای محمود دولتآبادی در آبان 93 است. حالا گزارش ایسنا یک سال بعد از آن تاریخ و درآذر 94 از دستفروشهای خیابان انقلاب در ادامه میآید؛ دستفروشهایی که در بساط شان رمان «کلنل» را هم - که به گفته نویسندهاش جعلی است - میفروشند.
1- با کمی اغراق این روزها دیدن خرید وفروش هر کتابی درهرجایی که باشد جالب است. حالا اگر این اتفاق جالب! در خیابان و پای بساط کتابفروشیها رخ بدهد البته دیدنیتر هم میشود؛ اینکه نگاه عابران عموما عجول روی کدام کتابها گیر کند، آنها را وادار به ایستادن و خواندن نام کتابها کند، اینکه قد کدامیک از آنها برای برداشتن کتابی خم شود و احیانا کدامشان برای یافتن و برداشتن کتابی زانو بزنند، کدامشان کتابها را ورق بزنند و بالاخره چه کتابی آنها را دست به جیب کند تا مبلغی بین 10 تا 50 هزار تومان و در برخی از موارد حتی بیشتر از 100هزار تومان صرف خرید کتاب مورد نظرشان کنند. در هر لحظه تنها یکی دو نفر از هزاران عابر خیابان انقلاب...
...
2- در همین خیابان انقلاب روبهروی یکی از بساطیهای فروش کتاب میایستم. کتابها و آدمها را از نظر میگذرانم و به نوع نگاه مشتریها و مشترینماهای کتاب دقت میکنم. گاهی مردی، زنی، پسری، دختری مکثی میکند ...
دختری حدودا بیست و چندساله با شال و کلاه گل منگلی در حال ورانداز کردن کتابهاست. یکی دو کتاب برمیدارد و ورق میزند. بعد از چند لحظه خودش را به کتاب فروش نزدیک میکند: آقا کتاب «کلنل» رو هم دارید؟
کتابفروش: بله، داریم. اگر میخواهید براتون بیاورم. قیمتش 25 تومنه. ولی من بهتون میدم 20 تومن.
دختر: بیارید لطفا.
کتابفروش نگاهی به اطرافش میاندازد و چند قدم آن طرفتر از صندوق یک پژو کتابی با جلد قرمز بیرون میآورد و به دختر میدهد. دختر نگاهی به کتاب میاندازد، میخواهد دست به جیب شود. من از اینکه یک کتاب اینقدر سریع میتواند به فروش برسد هم خوشحال میشوم و هم ناراحت. خوشحال از اینکه هنوز آدمهایی هستند که کتاب میخرند و ناراحت از حال محمود دولتآبادی (و نویسندگانی چون او) که کتابی جعلی به نامش در خیابان انقلاب و روبهروی در اصلی دانشگاه تهران فروخته میشود.
خودم را به دختر که در حال وارسی کیف پولش است میرسانم و میگویم: ببخشید خانم! چرا میخواهید این کتاب رو بخرید!؟
با تعجب نگاهم میکند و جواب میدهد: پس چهکار کنم؟ نخرم؟!
کمی دستپاچه جواب میدهم: نمیدونید این کتاب جعلیه؟
نه؟ یعنی چی که کتاب جعلیه!؟
توضیح میدهم کتابی که در دست دارد ربطی به رمان دولتآبادی ندارد. میگویم «زوال کلنل» اصلا به زبان فارسی چاپ نشده. تا جایی که میدانم به زبانهایی چون انگلیسی و آلمانی ترجمه شده ولی در ایران پس از شش سال کش و قوس هنوز اجازه انتشار نگرفته است. الان هم کتابی که او قصد خرید آن را دارد در واقع ترجمه سرهم بندیشده کتاب دولتآبادی است که فکر نمیکنم غیر از موضوع و نام کتاب هیچ سنخیتی با اصل کتاب داشته باشد... دختر اظهار بیاطلاعی میکند. کتاب را به کتابفروش پس میدهد و حرفهای من را به فروشنده تحویل میدهد و عذرخواهی میکند.
دوباره رو برمیگرداند به سمت من و میپرسد: پس حالا به نظرتون برم نسخه انگلیسی کتاب رو بخرم؟!
...
3- با کتابفروش وارد گفتگو می شوم.
- کتابی (کلنل جعلی) رو که داری میفروشی خودت خوندی؟
کتابفروش: نه. چطور؟ ایرادش چیه؟
- خب این کتابی که داری به اسم کتاب دولتآبادی میفروشی به اصل کتاب او ربطی نداره. در واقع این کتاب را یک نفر بدون اجازه خودش از زبان انگلیسی ترجمه کرده و ناشری به اسم «گردون» چاپ و توزیع کرده. دولت اجازه انتشار این کتاب رو در ایران نداده. خود آقای دولتآبادی هم از اینکه کتابش به این سرنوشت دچار شده خیلی شاکی و ناراضی است... فروشش چطوره؟
- کتابفروش: روزی چند تا. شش تا، هفت تا. بعضی روزها هم چهار تا. فرق میکنه دیگه...
- چرا کتاب رو مثل بقیه توی دید عموم نگذاشتی؟
- کتابفروش: اگه بخواهم همه کتابایی رو که میفروشم بساط کنم از اینجا تا میدان انقلاب جا میخواهند. حالا این کتاب چی هست اصلا؟ خطرناکه؟
- خطرناک که فکر نکنم. ولی برای انتشارش حساسیتهای زیادی وجود داشت.
- کتابفروش: از کجا؟
- از جاهایی که مشخص نیست. قرار بود مجوز بگیره ولی ظاهرا برخی وارد موضوع شدن و نگذاشتن چاپ بشه.
- کتابفروش: ولی تا حالا کسی نیومده به من گیر بده. ضمن اینکه الان صد تا کتابفروش دیگه مثل من هستن که دارن این کتاب رو میفروشن. اگه قرار بود کتاب مشکلی داشته باشه حتما جلوی ما رو میگرفتن. فکر نمیکنم کتاب مشکل داری باشه وگرنه وقتی بعضیها که میان و کتابامو زیر و رو میکنن، بهم گیر میدن و باهام برخورد میکنن. کتاب خطرناکی نیست. بعدش هم الان دیگه مثل 30 سال پیش نیست که مردم با خوندن یک کتاب از راه به در بشن. الان دیگه اینجوری نیست که بشه چیزی رو از مردم قایم کرد...
- کتابا رو از کجا میخرید؟
- کتابفروش: از توی این پاساژها. یه سری آدم هستن که میفروشن به ما. من از اونا میخرم.
- میشناسینشون؟ شما هر کتابی رو چند میخرید؟ مثلا همین کتاب «کلنل»؟
- کتابفروش: نه نمیشناسم! هر کسی ممکنه این کتاب رو چاپ کنه و بفروشه. اصلا شاید کار خود تو باشه! از کجا معلوم؟ توی همین شهر صدتا مثل من هست که دارن این کتاب رو میفروشند. کسی هم بهشون کاری نداره. حالا شما اومدی سراغ من که کتاب میفروشم تا یه لقمه نون برای زن و بچهام دربیارم؟!
...
4- یک بساطی دیگر در خیابان انقلاب
- آقا کتاب «کلنل» رو داری؟
- بله، دارم. میخواهی برم بیارم؟ قیمتش 25 هزار تومنه.
...
5- کمی پایینتر یا بالاتر فرقی نمیکند...
- آقا کتاب «کلنل» رو داری؟
- بله، دارم. 30 هزار تومن. میخواهی برم بیارم؟
...
6- «این روزها از مشهد به من خبر دادهاند که این کتاب (زوال کلنل) در افغانستان چاپ شده و به مشهد آمده است و دیگری میگوید این کتاب به شیراز رسیده است. الان هم میگویم این کتاب اعتبار ملی ماست. آثار ادبی اعتبار ملی ماست. من از شما انتظار دارم جلوی این نقض حقوق معنوی مرا بگیرید. این دیگر آبروی معنوی من است نه مادی. دسیسهای است که میخواهد مرا خراب کند، اما کوه را نمیتوان خراب کرد...
دلیل اینکه گفته بودم میخواهم با یکی از مقامات صحبت کنم، این بود که به آنها بگویم چرا جلو یک کتاب جعلی را نمیتوانید بگیرید و نمیگیرید. کتاب و اسم من را جعل کردهاند. اسم ناشر معلوم است. ضابط ارشاد در محل کار این ناشر، کتاب را ضبط کرده است ولی چرا این کتاب جعلی در شهرستانها به اسم من به فروش میرسد و کسی نیست که جلو آن را بگیرد؟ پس ارشاد چه قیمومیتی دارد؟ کار وزارت ارشاد این نیست که بگوید کتاب من اشکال ساختاری دارد. البته این اشکال ساختاری نیست؛ شاهکاری ساختاری است. اگر اینطور نبود، منتقد غربی آن را همتای «گرنیکا»ی پیکاسو نمیدانست. من از دل کویر ایران سلسله جبال پدید آوردهام. دل کوه میتواند معدن جواهر باشد. آن را میشود کشف کرد، اما نمیتوان خرابش کرد.» (محمود دولتآبادی در برنامهای با حضور سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - 26 آبانماه 1393)
...
7- سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به اعتراض محمود دولتآبادی به فروش نسخه ترجمهشده کتابش در برخی از شهرستانها (26 آبان 93): «راجع به صحبتهای آقای دولتآبادی که صحبتشان درباره مسائل حاشیهیی حوزه کتاب بود و ایشان آن را مطرح کردند، باید بگویم وزارت ارشاد نسبت به کتابی که حداقل در داخل کشور مجوز نشر ندارد، حساس است و درباره انتشار و عرضه این آثار سریعا پیگیری میکند.
درباره این مسئله که آقای دولتآبادی مطرح کردهاند، یک بار قبلاً با واسطه موضوع اینچنینی به ما منتقل شده بود که وزارت ارشاد سریعاً ورود پیدا کرد و خودشان میدانند و ناشرشان هم در جریان قرار گرفت. یک مورد دیگر هم که گفتند که کتابشان در فلان جا و در جاده شیراز به فروش میرسد، دوستان رفتند و پیگیری کردند. در مورد اخیر هم که گفته شد کتاب در افغانستان چاپ شده و به مشهد رسیده، حتماً دنبال میکنیم تا آثار - نه تنها آثار ایشان، بلکه آثار هیچ کسی - در فضای نشر ایران غیرمجاز منتشر نشود و حق این افراد تضییع نشود.»
ابتکار/دلایل غروب زودهنگام برخی بازیگران در آسمان سینما؛
ستارههای یک شبه
- صفورا فتاحی، کودک سیه چرده دیروز، امروز مردی شده است شاید حدود 40 ساله. پسرک اهوازی، با آن همه شهرتی که برای بازی در یک فیلم آن هم در غربت کسب کرد این روزها در زادگاهش غریبه است.
بیش از 20 سال از زمانی که فیلم باشو، غریبه کوچک روی پرده سینماهای ایران و جهان رفت و همه آن را تحسین کردند میگذرد. باشو( عدنان عفراویان)، غریبه کوچک اهوازی سینمای ایران با کمک کارگردان فیلمش بهرام بیضایی یک بار خوش درخشید اما دیگر نتوانست فرصت حضور روی پرده سینما را به دست بیاورد و به تدریج به یک خاطره تبدیل شد.این اتفاقی نیست که تنها یک بار در سینمای ایران افتاده باشد.بسیاری در حد ایفای نقش در یکی دو فیلم در نظرها پررنگ میشوند و به یک باره از صحنه محو میگردند.این حضورهای دورهای چه دلایلی میتواند داشته باشد؟اگر کسی توانایی یک بار درخشیدن را داشته باشد لزوماً نمیتواند قدرت ماندگار شدن را داشته باشد.تعدادی از بازیگران در گفت و گو با خبرنگار ابتکاراز دلایل این که هر از چند گاهی موجی راه میافتد و یک بازیگر روی بورس میافتد و پس از مدتی این تب و تاب از بین میرود گفتهاند که در زیر میخوانید:
سام درخشانی-دلایل متعددی دارد.بستگی به نیاز مقطع زمانی جامعه دارد.مثلا در یک دورهای جوان خوش چهره در سینما کم بود.یک سری جوان خوش قیافه وارد سینما شدند و یک شبه ره صد ساله رفتند اما زیبایی تاریخ مصرف دارد.گاهی آدمی میآید که ویژگی خاصی دارد مثلا در اجرای یک نقش موفق و توانمند عمل میکند و کارش گل میکند و میان مردم محبوب میشود.در کل این بحث زیاد جای صحبت دارد که در این مجال نمیگنجد.
پندار اکبری-چند سالی است که این اتفاق دارد میافتد.ورودی خوبی داریم اما خروجیها به آن قدرت نیست.بازیگران جدید به طور مداوم در حال ورود به این عرصه هستند ولی به یک باره رها میشوند و دیگر حمایت نمیشوند.چون یک جای کار ایراد دارد.در خیلی از کشورها شاهد هستیم که میآیند ستاره سازی میکنند اما این جا این اتفاق در قالب ستاره سوزی در حال رخ دادن است.این که ما قدر ستارههایمان را نمیدانیم خیلی بد است.خیلی وقت است که ستارهای نساخته و نداشتهایم و این به خیلی دلایل برمیگردد که یکی از آنها تولیدات کم است.دیگری فیلم نامههای ضعیف و در راس قضیه، باندبازیهاست.در چنین موقعیتی بازیگر جوان بیانگیزه میشود و ناخودآگاه خودش عرصه را ترک میکند.به هر حال نیاز مالی دارد و این درک مشترک است که بین بازیگران جوان اتفاق میافتد. یک زمانی آن قدر تولیدات زیاد بود که هیچ کسی ناراضی نبود و هر کسی به اندازه خودش میتوانست برداشت کند. اما الان متاسفانه این طور نیست.
حمید فرخ نژاد-به خیلی دلایل!
جهانگیر الماسی-این امر دلایل متعدد و مختلفی میتواند داشته باشد.وقتی سینما متکی شد به عوامل و وقتی این عوامل بودند که دلیل استقبال مردم از فیلمها شدند،تولیدکنندگان سعی میکنند این طعم را تازه نگه دارند. من در دوره خودم تلاش میکردم فیلم به فعالیت من متکی نباشد بلکه مجموعهای از اجزا فیلم را تولید کند و ما شناسنامه کار باشیم،اما امروزه دورانی را میگذرانیم که همه چیز در امتداد سرمایهداری وابزاری شدن حرکت میکند.سینما هم به همان سمت رفته و بدیهی است که با همه مانند اشیا و طبق مد برخورد میشود.پس هر شخصی هم مانند اشیا تاریخ مصرفدار میشود و به صورت دورهای مد و دمده میشود.نکته دیگر این که برخی آدمها وقتی چهره میشوند،اگر ظرفیت لازم را نداشته باشند حاشیههایی ایجاد میکنند که باعث کنار رفتن آنها از صحنه نر میشود.در کل این دلایل بسته به شخص و فیلم فرق میکند.
نرگس امینی-امکان ندارد کسی طبق اصول و از راه درست وارد شود و به هر دلیلی بتوانند او را کنار بگذارند.کسی که تاریخ مصرف کوتاهی دارد مسلما از راه اصولی پا به عرصه نگذاشته است.
اعتماد/گفتوگو با مينا ساداتي بازيگر نقش آمنه در فيلم سينمايي «محمد رسولالله (ص)»
مجيدي آرامش و مادرانگي حضرت آمنه را ميخواست
با فيلمهاي روشنفكري يك جور و با فيلمهاي مذهبي هم به گونهاي خاص رفتار ميشود
اعتماد| مينا ساداتي بازيگر جواني است كه با حضور در سريال «تنهايي ليلا» و در نقش ليلا و همچنين حضور در فيلم سينمايي «محمد رسولالله (ص)» و در نقش آمنه توانست مسير حرفهاياش را به خوبي طي كند. پيشتر اما اهالي سينما او را به واسطه حضورش در «عيار14» ساخته پرويز شهبازي ميشناختند و همچنين حضور در «خانه پدري» كيانوش عياري. مينا ساداتي اين روزها بازيگر اصلي «امكان مينا» به كارگرداني آقاي تبريزي است. او تا به امروز با هيچ روزنامهاي مصاحبه نكرده است و اكنون فرصتي پيش آمده تا با اين بازيگر جوان و خوشآتيه سينماي ايران به گپ و گفت بنشينيم. از آخرين فيلم مجيد مجيدي و همكارياش با اسكاريها بپرسيم و بشنويم و مسير حرفهاياش را به تماشا بنشينيم.
چطور شد كه شما به عنوان بازيگر نقش حضرت آمنه برگزيده شديد؟
زماني كه اين نقش به من پيشنهاد شد، تعدادي از گزينهها از ميان عكسها انتخاب شدند و تعدادي ديگر از آنها حضوري تست بازيگري دادند. وقتي از من هم خواستند، در دفتر پيشتوليد حاضر شدم و تست گريم دادم. بعد از چند روز آقاي مجيدي عكسهاي من را ديدند ولي من تاكيد داشتم كه به دفتر بروم و من را با تست گريم ببينند. ايشان گفته بودند كه چهرهاش به نقش نزديك نيست ولي من تمايل داشتم كه از نزديك من را ببينند و اين گونه حضور من به عنوان بازيگر اين نقش ميسر شد.
امروز براي مخاطب نام مينا ساداتي با دو نقش، ليلاي سريال «تنهايي ليلا» و ديگري حضرت آمنه در فيلم محمد رسولالله (ص) شناخته ميشود. هر دوي اين نقشها در ناخودآگاهش تِمي معنوي دارد. اين موضوع مسير حرفهاي شما را به عنوان بازيگر سختتر نميكند؟
هدفگذاريام را در مسير بازيگري از خيلي وقت پيش تعيين كردهام. از همان زمان كه نخستين كار حرفهايام را با فيلم عيار14 به كارگرداني پرويز شهبازي آغاز كردم. بعد از اين دو اثر افراد بيشتري من را ميشناسند اما براي خودم همان قدر كه اين كارها دوستداشتني و ارزشمند محسوب ميشود، عيار14 هم به همان ميزان دوستداشتني است. فيلم خانه پدري كه مقطع كوتاهي در خدمت آقاي عياري بودم به همان اندازه برايم مهم است، تكتك كارهايي كه انجام دادهام مثل فيلمهاي «عصر يخبندان» و «برف» يا نمايشهايي كه روي صحنه اجرا كردم در شكلدهي من در مسير بازيگري تاثير داشتهاند. اين طوري نبوده كه كاملا ناآگاه بروم و در سريال «تنهايي ليلا» ايفاي نقش كنم يا همين طور ندانسته در فيلم «محمد رسولالله(ص)» نقش حساسي را ايفا كنم. به خودم ثابت شده كه قرار نيست نگاههاي مردم من را جوزده كند و مسير حرفهاي بازيگريام را تحت تاثير قرار دهد. منظورم اين است، سريالي از من پخش شده و خوشبختانه پرمخاطب هم بوده است، من را تحريك نميكند كه بلافاصله بعد از آن بروم يك سريال ديگري كه صرفا مخاطب زيادي دارد، بازي كنم. يكسري از كارها را از روي علاقه انجام ميدهم و الان هم اين كار را ادامه خواهم داد.
در سينماي ايران پيشتر اين گونه بوده است كه وقتي كسي در يك نقش مذهبي قرار ميگيرد ناخودآگاه آن نقش برايش هالهاي ميسازد كه هم به خاطر مخاطب و هم به خاطر آن نقش، مسير بازيگري تحت تاثير قرار ميگيرد. حالا شما نقشي را بازي كردهايد كه نه فقط در ايران، در جهان نيز ديده شده است. چه تاثيري حضور شما در نقش حضرت آمنه در فيلم «محمد رسولالله (ص)» در ادامه مسيرتان داشته است؟
مفروضات سوال شما غلط است. متاسفانه ميان سينماگران ما، تقسيمبنديهاي مختلفي وجود دارد. با فيلمهاي روشنفكري يك جور و با فيلمهاي مذهبي هم به گونهاي خاص رفتار ميشود. اما يك نكتهاي را نبايد فراموش كنيم كه همه ما بازيگران و سينماگراني هستيم كه در ايران كار ميكنيم و همه پايبند به يكسري اصول و چارچوب هستيم. همه در فيلمهايي كار ميكنيم كه با هر نوعي از روايت و مضمون از يك فيلتر عبور ميكند، آن هم فيلتر فرهنگي اين جغرافيا. من براي كارم خيلي تقسيمبنديهاي اين شكلي نميگذارم و نقش براي من مهم است. در مورد فيلم محمد رسولالله(ص) در واقع چيزي كه در درجه اول من را خيلي تشويق كرد حضور آقاي مجيدي بود. مجيد مجيدي قبل از آن فيلم «بچههاي آسمان» را هم ساخته است و نبايد فراموش كنيم. اين فيلم يكي از محبوبترين فيلمهاي زندگي من است. امروز وقتي اسم مجيد مجيدي ميآيد، همه ميگويند كارگردان فيلم محمد رسولالله (ص)، در حالي كه آقاي مجيدي نخستين فردي بودند كه از طرف ايران نماينده اسكار شدند و در جشنوارههاي فيلم كن، برلين و... حضور داشته است. كارگرداني كه فيلمهايي همانند «آواز گنجشكها»، «رنگ خدا»، «بچههاي آسمان» را در كارنامه خود دارد، براي من آقاي مجيدي آن است. فكر كردم فيلم حضرت محمد(ص) از نگاه آقاي مجيدي حتما فيلم متفاوتي خواهد شد. اين كار فاكتورهاي ديگري داشت مثل حضور ويتوريو استرارو به عنوان فيلمبردار و تيم حرفهاي كه در كنار او قرار داشتند. حضور در كنار تك تك اين عوامل براي من ارزشمند بوده است.
فكر نميكنيد كار در اين پروژه كمتر از كار در پروژهاي به قول خودتان روشنفكري اجازه نقد بازيتان را به منتقدان بدهد؟
گاهي اوقات پيش ميآيد، دوستان و همكاران شما در بخش سينمايي مطبوعات، فيلمي را ظاهرا نقد ميكنند ولي درواقع همهچيز را از بنا نابود ميكنند. در حالي كه كار در اين پروژه سختيهاي زيادي براي تكتك عوامل به همراه داشت و حتي دوستان حرفهايتر كه به عنوان بازيگر در كنار من حضور داشتند اذعان داشتند كه كار در اين فيلم براي آنها مثل خدمت سربازي ميماند. اتفاقا حضور من در اين پروژه باعث شد تا تجربه چند ساله بازيگريام را تكميل كنم اما اينكه بگويم چون دريك فيلم اينچنيني حضور داشتم، پس مسير حرفهاي من از آن به بعد تحت تاثير قرار خواهد گرفت كه راهم را ادامه بدهم، نه، بايد بگويم كه من براساس نقشها، كارم را انتخاب ميكنم. يعني فيلمنامه را ميخوانم و اگر احساس كردم پلهاي است براي ادامه كارم در اين حرفه جذاب و پرفراز و نشيب، پس انتخابش ميكنم.
البته كه شما از ابتداي حضور حرفهايتان هم با كارگردانان خوبي مثل آقايان شهبازي، كيانوش عياري، مجيد مجيدي و لطيفي كار انجام دادهايد.
بله كاركردن با اين بزرگان سعادت بوده. ديگر به اين جريان خيلي فكر نميكنم كه اين فيلمي كه ميخواهم بازي كنم يك اثر مذهبي، جشنوارهاي يا روشنفكري است. البته كه كاركردن با همكاران حرفهاي و با سابقه درخشان در اين حرفه هميشه برايم جذاب بوده و خواهد بود. به هر حال ايفاي نقش حضرت آمنه در فيلم محمد رسولالله(ص)، نقش بسيار ارزشمندي براي من بوده است و خيلي خوشحالم كه بازي كردهام و احساس ميكنم يكي از موهبتهاي خداوند بوده است.
به گمانم بسياري از بازيگران سينماي ايران دوست داشتند در چنين چينشي قرار بگيرند.
احتمالا همكاران زيادي دوست داشتند كه در اين پروژه كار كنند. خيلي از دوستان، قبل از من به آن دفتر مراجعه كرده و تست گريم داده بودند. زماني كه من براي اين فيلم انتخاب شدم و جلوي دوربين رفتم، جلوي دوربين «استرارو»اي ميرفتم كه بازيگران بزرگي در دنيا جلوي دوربين او رفته بودند. از طرفي تا به حال در تاريخ سينما بازيگري نبوده است كه در قالب حضرت آمنه به ايفاي نقش بپردازد. راجع به حضرت مسيح و حضرت مريم فيلمهاي بسياري ساخته شده است اما راجع به مادر حضرت محمد(ص) تصويري وجود نداشته است و اين حضور براي من جذابيت داشت.
بله، در سينماي جهان اسلام هم تا به حال تصويري از حضرت آمنه خلق نشده بود.
براي نخستينبار قرار بود كه چهره حضرت آمنه را ببينيم. اين كار براي من چالش بازيگري در ژانري كه تاكنون تجربه نكرده بودم را نيز به همراه داشت و كار در اين پروژه جزو سختترين كارهايي بود كه تا آن زمان انجام دادم.
پس از انتخاب شدن به عنوان بازيگر نقش حضرت آمنه، مجيدي به عنوان كارگردان براي اينكه اين نقش را براي شما تشريح كنند و حضرت آمنه را به شما بشناسانند، جدا از فيلمنامه به چه نكاتي اشاره كرد؟ و نگاهش به اينكه اين نقش بايد چگونه باشد، چه بود؟
تا آنجايي كه من ميدانم در تاريخ چيزهاي زيادي راجع به جزييات شخصيت حضرت آمنه وجود ندارد اما يك اصل مشتركي كه در همه جا نوشته شده بود: آرامش شاعرانه اين شخصيت بزرگ، پاكدامني و خصايص والاي انساني ايشان بوده است. زماني كه با آقاي مجيدي صحبت كردم و تمام مراحل گريم، تست بازيگري و دوربين انجام شد و قرار شد كه من در اين نقش بازي كنم، آقاي مجيدي از من خواستند كه فقط آرامشي كه مدنظر ايشان بود براي اين شخصيت، در تمام طول فيلمبرداري با من همراه باشد و من تمام تلاشم را كردم كه اين اتفاق بيفتد.
اين تلاش شما چگونه بود؟
نخستين اقدامي كه انجام دادم اين بود كه خود را نسبت به دنياي اطرافم ايزوله كردم. از طرفي، تعداد عواملي كه در اين فيلم حضور داشتند، از يك پروژه سينمايي معمولي و شهري خيلي بيشتر بود. بنابراين زماني كه سر صحنه حاضر ميشدم، عوامل محرك بسياري وجود داشت كه بازيگر را درگير و ذهن او را مشغول ميكرد و من سعي كردم خود را از اين فضا جدا كنم. وقتي دورهم در يك اتاق جمع ميشديم، گوش دادن به موسيقي و كتاب خواندن و كارهايي از اين قبيل باعث ميشد تا با آرامش عميقتري جلوي دوربين بروم.
از جمله كارهايي كه براي نزديك شدن به نقش حضرت آمنه انجام دادم اين بود كه تلاش كردم فيلمهاي مذهبي مهم و در دسترس را ببينم، بخشي از آن را خودم فراهم كردم و ديدم و تعدادي از آنها را به پيشنهاد آقايان بيژن ميرباقري و كامبوزيا پرتوي گرفتم و تماشا كردم. قبل از فيلمبرداري فيلم محمد رسولالله (ص) سعي كردم تعدادي از كتابهايي را كه راجع به اين شخصيت وجود دارد مطالعه كنم و هر مطلبي كه به من معرفي ميشد با دقت ميخواندم. نكته ديگري كه در اين سالها تجربه نكرده بودم و ميسر شد، كاركردن با كودكان بود. براي اينكه بتوانم با آنها ارتباط برقرار كنم و براي نزديك شدن به نقش و در آمدن احساس مادرانه، تصميم بر اين شد كه به شيرخوارگاه آمنه بروم. بعد از يك ماه و نيم نامهنگاري، سرانجام اين اتفاق رقم خورد و اين فرصت براي من فراهم شد تا به اين مكان عجيب و پرشور بروم. روزهاي اول حضورم در شيرخوارگاه آمنه، به سختي گذشت. آنجا كودكاني نگهداري ميشوند كه بهشدت خواستار آغوش هستند. در مدت زمان اندكي به بچهها علاقهمند شدم. اين يك اتفاق ويژهاي بود در زندگيام، كه آن را مديون شيرخوارگاه آمنه هستم و البته فيلم محمد رسولالله (ص).
بعد از نمايش فيلم، چه در مونترال و چه در ايران، چه بازخوردي گرفتيد؟ آيا آن اتفاقي كه بايد ميافتاد، افتاد و به آنچه ميخواستيد رسيديد؟
بازخوردهاي اجتماعي در زندگي من در وهله دوم قرار دارند چرا كه نقد در شكل حرفهاي هم گاهي دستخوش دلايل شخصي و غيرحرفهاي قرار ميگيرد. هميشه سعي كردم مسير درست را در كار حرفهاي دنبال كنم و بازيگري براي ذات بازيگري برايم مهم باشد نه جو حاكم. تعدادي بودند كه خيلي فيلم را دوست داشتند و نظرهاي خود را صريح و شفاف اعلام كردند و تعدادي نه. در ميان مردم ديدگاههاي شفاف و بدون حاشيهاي وجود دارد. يك روزي به شيرينيفروشي نزديك منزل رفته بودم و در آنجا پسربچهاي شش، هفت ساله ايستاده بود و من را نگاه ميكرد. مادرش به او ميگفت بيا برويم، ميگفت نه آمنه است، ميخواهم نگاهش كنم. بعد از آن مادرش نگاه كرد و تا آن لحظه اصلا متوجه من نشده بود. اتفاقهاي اينچنيني بخشي از كار ما است اما اين اتفاقات خيلي براي من ملاك تعيينكنندهاي نيست كه به خود بگويم كه ديگر تمام شد، اين اتفاقها خاطره ميشود و ميگذرد.
همان طور كه اشاره كرديد هم نقشتان در فيلم مجيدي نقش سختي بوده است و هم اينكه شما با عواملي كار كردهايد كه از دنياي سينماي حرفهاي آمدهاند. دنياي سينماي بيگ پروداكشن و صنعت سينما با سلايقي متفاوت از سينماي ايران و به قطع حرفهايتر. همين موضوع هم بايد سطح توقع شما را بسيار بالاتر برده باشد.
صددرصد، همكاري در كنار بزرگاني كه تجربه بزرگ دارند براي ما هم در خودآگاه و هم ناخودآگاه پر است از تجربههاي نو و قابل اعتنا. البته ما در سينماي ايران به لحاظ تكنيكال، سينمايي بسيار حرفهاي داريم اما در يك موردهايي هنوز سستيهايي وجود دارد. گهگاه يكي از اين سستيها در توليد و تداركات است. در پشت صحنه افرادي را داريم كه حرفهاي هستند و در حوزه خود مطالعه دارند، اميدوارم كه حضور اين افراد در سينما روز به روز پر رنگتر شود. به جرات ميتوانم بگويم كه فيلم محمد رسولالله(ص) تاثيرات ناخودآگاهي روي سينماي ايران گذاشت كه ما الان متوجه آن نيستيم. مثل يك سرمايهگذاري بود كه در مدت طولاني به نتيجه خواهد رسيد. يعني خيلي از كساني كه در صحنه كار ميكردند، در گروه لباس كار ميكردند، در گروه فيلمبرداري كار ميكردند اينها علاوه بر تجربيات تكنيكالي كه با خودشان در گروههاي ديگر آوردهاند يكسري تجربيات رفتاري هم گرفتهاند. يكسري چيزهايي ديدهاند كه آنها را با خودشان به سينماي ايران آوردهاند و اين اتفاق بزرگي است. اميدوارم پروژههاي بيشتري پيش بيايد كه ما با سينماي دنيا كار كنيم؛ پروژههاي مشترك بيشتر با كشورهايي كه در سينما فعال هستند و كار ميكنند.
اگر زمان بازگردد و شما با همين تجربه به عقب بازگرديد و بخواهيد دوباره نقش آمنه را بازي كنيد، در بازيتان چه اضافه ميكنيد و چه كم ميكنيد؟
نميدانم چه چيزي اضافه ميكنم، اما آدم بايد در موقعيت قرار بگيرد تا بداند. حتي پيشتوليد يك فيلم هم با توليد آن متفاوت است. نقش آمنه يك نقش استرليزهاي بود و خيلي با نقشهاي ديگر فرق ميكرد. با آن لباس و در آن ظاهر، با آن كلمات و با آن تصويري كه به جز بازيگر چيزهاي ديگري هم در آن مهم است. گاهي فكر ميكردم براي بيان احساسي بيشتر، قبل يا بعد از بعضي سكانسها يك چيزهايي لازم دارد براي اينكه حس من در اين لحظه بهتر نشان داده شود اما آيا شرايطش براي من بازيگر پيش ميآيد كه در يك چنين پروژهاي با آن پروداكشن و آن اضطراب و استرس، خواستههاي خودم رابراي ايفاي نقش پياده كنم يا نه؟!اين پروژه خيلي چيدماني است. ما حتي در مورد ديالوگها هر بحثي ميكرديم بايد قبل از آن انجام ميداديم كه چگونه گفته شود اما سر پلان هم به همان ترتيب گرفته ميشد و با همان حس و حال. من كاري را ميكردم كه آقاي مجيدي ميخواست و با او به يك نقطه نظر مشترك رسيده بوديم. در فيلمهاي ديگر بيشتر ميتوان گفت؛ مثلا در فيلم عصر يخبندان در سكانسهاي ماشين شايد، كار ديگري ميكردم، بهتر بود. من اين روزها سر فيلم «امكان مينا» به كارگرداني آقاي تبريزي هستم. در زمان پيشتوليد فيلم صحبت ميكنيم كه اين كار را انجام بدهيم، آن كار را انجام ندهيم، اين تصوير را بگيريم. اما زماني كه براي توليد ميرويم متوجه ميشويم آن سكانسي كه در موردش ساعتها صحبت ميكرديم بنا به يك شرايطي حذف ميشود، بايد در موقعيتش قرار بگيريد.
گفتيد كه مسير حرفهايتان را بر اساس آن چيز كه پيش ميآيد انتخاب ميكنيد. گمانتان اين است كه از اين پس چه پيش خواهد آمد؟
از اينجا به بعد هيچكس نميتواند بگويد كه فرداي زندگي خود چه كار ميكند.
در ذهن خودتان كه قطعا ايدهاي براي ادامه مسير حرفهايتان داريد؟
بله، صددرصد. من از سال ٧٨ وارد دانشگاه هنر شدم و در فضايي آرتيستي نفس كشيدم، نوازندگي كردم، پاياننامهام هم در مقطع كارشناسي و هم كارشناسي ارشد در مورد سينما بوده و قبل از اينكه وارد بازيگري شوم به كلاسهاي فيلمسازي ميرفتم و فيلم كوتاه ميساختم. حضور در وركشاپهاي عباس كيارستمي به من كمك كرد كه سينما را به شكل حرفهاي شروع كنم.
در دنياي هنر يك آدم ايدهآليست هستم يعني فكر ميكنم در آينده اگر نقشهايي كه من دوست دارم به من پيشنهاد نشود، حتما كار ديگري را براي انجام دادن خواهم داشت. اولويت من الان كار بازيگري است و اين حرفه بسيار مقدس است و به عنوان بازيگر يك مسووليت خيلي سنگيني روي دوش ما است كه يك چيزهايي را بتوانيم نشان دهيم و يك دردهايي را بتوانيم حل كنيم، اما اگر فردا ببينم آن فيلمي كه بايد به من پيشنهاد شود نميشود با ويديوآرت اين حرف را ميزنم، با پوستر كار كردن اين حرف را ميزنم، با نوشتن اين كار را انجام ميدهم.
نقشي كه دوست داريد به شما پيشنهاد شود، چيست؟
خيلي نقشهاست اما نقش معلول را خيلي دوست دارم. نميگويم دور است ولي خيلي دوست دارم تجربهاش كنم، از سوي ديگر نقش افراد ناشنوا را خيلي دوست دارم. نقشهايي كه مجبور باشم كار فيزيكي انجام دهم و از اين ظاهري كه دارم دور شوم.
ميشود اين گونه استنتاج كرد كه سيرت را بر صورت ترجيح ميدهيد؟
بازيگران واقعا بايد براساس تواناييهايشان انتخاب شوند نه براساس ظاهر فيزيكي. تواناييها با كاركردن شكل ميگيرد. شايد چندنفر در سينما باشند كه بگوييم بازيگران غريزي هستند مثل اكبر عبدي كه وقتي به دنيا آمده است انگار بازيگر به دنيا آمده است، بقيه آن سواد و مطالعه و كاركردن است. به جرات ميتوانم بگويم كه من نسبت به چهار يا هشت سال پيش متفاوت هستم و بايد باشم اگر غير از اين باشد غلط است. به همين دليل است كه الان جرات اين را دارم كه بگويم ميخواهم نقش يك معلول را بازي كنم. به خاطر اينكه احساس ميكنم يك وجه ديگر از بازيگري را بايد تجربه كرد و يك دنياي ديگر را. مثلا وقتي مريل استريپ، كه خيلي بازيگر توانمندي است، در يك فيلمي نقش يك معتاد را بازي ميكند در واقع، به لحاظ كار بازيگري لحظههايي برايش رقم ميخورد كه غيرقابل توصيف است. من جزو آدمهاي بهشدت احساسي هستم. هنوز هم كه هنوز است موقع تماشاي فيلم گريه ميكنم. لحظههايي كه به لحاظ حسي من را برانگيخته ميكند و بازيگر احساس درستي را به من منتقل ميكند، تحت تاثير قرار ميگيرم. وقتي نقشهايي شبيه مريل استريپ در فيلم
«August: osage county»ميبينم هميشه ميگويم ميشود من اين نقش را تجربه كنم؟ به نظر من بايد بازيگري را يك مقدار وراي ظاهر آن نگاه كنيم. همان طور كه گفتم يك حرفه مقدس است و من وقتي در نقش آمنه بازي ميكنم، وقتي در نقش ليلا بازي ميكنم، وقتي در نقش ستاره عصر يخبندان بازي ميكنم در واقع يك كنش و رفتار را نشان ميدهم، كاراكتري را به آدمها معرفي ميكنم كه مابهازاي بيروني دارد؛ براي همين بازيگري حرفه پراهميتي است. يعني اجازه ندارم صرف يك قالب و صورت به آن نگاه كنم و بگويم همين است و تمام شد و رفت يا آدمها چهره من را دوست دارند، لازم نيست كاري انجام دهم. نه اين نيست، يك مقدار مسووليت را سنگين ميكند كه براي دنيا چه داري كه روكني؟ براي اينكه آدمها را تحت تاثير قرار بدهي چه داري؟ دستاورد من از آن سريالي كه پخش شد براي خودم شخصا اين بود كه توانسته بودم از يك سريال نسبتا معمولي يكسري از آدمها را تحت تاثير قرار بدهم كه داستان من را باور كنند. بخش زيادي از سريال سرگرمي است. اگر بتواني در قالب همين سرگرمي احساسات انسانها را كنترل كني، يعني راه درستي را طي كردهاي.
اعتماد/گپ و گفتي با كيوان عليمحمدي و اميد بنكدار دو فيلمساز «ارغوان»
فيلمنامه هر كار، خودش به كارگردان ميگويد كه من را چطور بساز
شراره داودي- رضا صديق / در سينماي ايران تجربه مشترك در ساخت فيلم اينقدر كم هست كه بگويي اصلا نيست. عليمحمدي و بنكدار اما اين تجربه را با سومين فيلمشان پس از شبانه و شبانهروز به تثبيت رساندهاند. به خاطر فيلم «ارغوان» با اين دو تن به گپ و گفت نشستم.
آخرين فيلم شما «ارغوان» اما به نسبت دو فيلم پيشين، بازيهاي تكنيكال و فرمي كمتري دارد. اين روند خودخواسته بوده يا بستر هر فيلمنامه اين روند را ايجاب كرده است؟
اميد بنكدار: زماني كه من و كيوان درگير فيلمنامه هستيم، اصلا به مسائل ساختاري و تكنيكي فكر نميكنيم. مگر اينكه ضرورت يك موقعيت نمايشي اين را بطلبد كه آدمي از ابتدا به شكل ساختاري آن فكر كند كه در ارغوان فقط يك مورد اين اتفاق افتاد و آن سكانس واگويه افروز كاراكتر مادر كه شقايق فراهاني بازي ميكند براي دخترش بود. ما از ابتدا فكر ميكرديم كه كل اين مونولوگ طولاني فقط بايد در يك پلان اتفاق بيفتد و وقتي كه برميگرديم ببينيم اينها به يك موقعيت ديگر رسيدند اما در كل هنگام فيلمنامهنويسي اصلا به بحث تكنيك فكر نميكنيم كه فيلم چه ساختاري بايد داشته باشد، يا تصوير چه رنگي داشته باشد. وقتي فيلمنامه تمام ميشود، تازه من و كيوان مينشينيم بر سر اين موضوع كه لوكيشن و فضاي فيلم چگونه بايد باشد فكر ميكنيم. من فكر ميكنم همان اندازه كه براي طراحي استراتژيك، كارگردانياش و طراحي پلان فيلمهاي پيشين مان انرژي و وقت گذاشتيم به همان اندازه هم براي ارغوان وقت گذاشتيم. ارغوان به دليل قصه آرامتر و كمتنشتري كه دارد و به دليل روابطي كه بيشتر در قصه به درونيات و روحيات بستگي دارد، ما فكر كرديم كه شكل كارگرداني به گونهاي باشد كه مخاطب فرصت داشته باشد كه به فيلم نزديكتر شود. يعني خيلي زاويه دوربين عوض نشود و دوربين روي دست نباشد و به همين دليل كاملا منوط به قصه بود. درست همان چيزي كه شما گفتيد.
كيوان عليمحمدي: فيلمنامه هر كار، خودش به كارگرداني ميگويد كه من را چطور بساز. ما موقعي كه فيلمنامه مينويسيم فقط فيلمنامهنويس هستيم و زماني كه ميخواهيم كارگرداني كنيم، فقط كارگردان هستيم و فكر ميكنيم اين متن ميتواند مربوط به شخص ديگري باشد. به همين دليل وارد پروسهاي ميشويم كه كارگرداني خلاق است. اگر ما بخواهيم ارغوان را با شبانه مقايسه كنيم، شبانه فيلمي است كه فيلم اتمسفر و آمبيانس است. يعني شبانه فيلمي است كه تماشاگر بايد به جهانذهني يك شخصيت وارد شود همانند او يك تجربه ذهني را انجام دهد و در پايان همان كابوسي كه مثلا هديه تهراني ميبيند، همان تجربه را به دست آورد. ولي ارغوان اينگونه نبود، ارغوان يك فيلم عاشقانه بود كه تماشاگر به قصه نگاه ميكند و با كاراكترها همراه ميشود و اين خيلي فرق ميكند كه در دل يك ماجرا حضور داشته باشي. به خاطر همين كارگردانيشان هم با هم متفاوت است. طراحي صوتي، نوع رفتاري كه دوربين در شبانه دارد، جنس موسيقي و افكت بازيهاي نامانوسي كه در فيلم هست، همه و همه، جنس نورپردازي، مونتاژش و همه و همه در خدمت فضاسازي شخصيت است اما ارغوان اينگونه نيست؛ ارغوان فيلم ذهني نيست. فيلمي است كه تماشاگر از بيرون آن را نگاه ميكند و خودش را همسفر فيلم ميداند.
به نظر ميرسد كه بعد از سومين فيلم شما هنوز در حال تجربه كردن و رسيدن به يك زبان خاص هستيد، فكر ميكنيد بعد از ارغوان چقدر نزديك شدهايد به اين زبان سينمايي كه دنبالش هستيد.
بنكدار: اميدوارم هيچگاه اين حس براي ما به وجود نيايد كه ما رسيدهايم به زبان خودمان. به هر حال خيلي از كساني كه فيلمهاي ما را ميبينند فكر ميكنند و معتقدند كه ما اگر چند فريم از يك فيلم را ببينيم ميتوانيم حدس بزنيم كه اين كار، كار شماست چون شما در واقع يكسري ويژگيهايي كارتان دارد كه نشان ميدهد امضاي شما پايين آن كار است. من و كيوان ولي كلا سينماي ايدهآلمان سينماي تجربه است، سينمايي كه به دنبال جستوجو كردن و پيشنهاد دادن است. حالا چه به لحاظ گرامري و چه به لحاظ روايت و هيچوقت دنبال اين نيستيم كه خب حالا براي اين فيلم اين تكنيك جواب داد. با وجود اينكه خيليها معتقد بودند كه ما ديگر خيلي در فضاهاي ذهني استاد شدهايم و مثلا فيلم شبانه ذهنيترين فيلم سينماي ايران و پربينندهترين فيلم بوده و... كه ما گفتيم خب ما اين كار را انجام داديم پس حالا بياييم از اين به بعد خودمان را وارد يك چالش ديگري كنيم و يك آزمون ديگر براي خودمان بگذاريم. همين نفس جستوجو كردن و كشف كردن و كنار زدن پردهها همگي يك آفاق تازه است كه براي ما در فيلمسازي جذاب است و نفس رسيدن براي ما لذت ندارد چون ما فكر ميكنيم كه كلا در زمينه كارهاي هنري غايت و نهايت وجود ندارد و همين است كه هنر فيلمسازي را جذاب ميكند.
عليمحمدي: برخلاف دوستان فيلمسازي كه با ساخت يك فيلم خودشان را فيلمساز و مولف ميدانند يا در مورد اثر يا آثارشان صحبت ميكنند، من و اميد خود را فيلمساز و كارگردان حرفهاي نميبينيم. فيلمساز حرفهاي نميدانيم چون به فيلمسازي فقط به عنوان فيلمسازي نگاه نميكنيم. اينگونه فكر نميكنيم چون ما بايد به عنوان تجربهاي كه ميخواهيم براي خودمان شكل دهيم بايد در مرحله اول براي خودمان جذابيت داشته باشد و حاضر باشيم اين مراحل سخت را گام به گام بياييم. به خاطر همين همانطور كه اميد گفت اميدوارم هيچوقت به نقطهاي نرسيم كه احساس كنيم به يك چارچوب ذهني و يك دستور و ساختار زيباييشناسي رسيدهايم. من و اميد در اين كارها سعي ميكنيم قدم به قدم جلو برويم و كارها و تجربه را ياد بگيريم و اينكه در آينده چه اتفاق ميافتد واقعا نميدانم ولي اميدوارم هميشه به عنوان جستوجوگر باقي بمانيم تا اينكه فكر كنم به جايي رسيديم.
در فيلم ارغوان پلاني هست كه ميخواهم بر اساس آن موضوعي را طرح كنم؛ سكانس ايست و بازرسي. شايد در دورهاي اين جنس سكانسها در خود نشانهاي از اعتراض داشته اما براي نسل امروز كمي نامانوس است و دور از تجربه زيست.
بنكدار: آن سكانس ايست بازرسي مربوط به دهه 80 است نه دهه 90. در دهه 80 ما اين چيزها را داشتيم و به دنبال اين بوديم كه يك فضايي از آن دوران و سالها روايت كنيم. در داستان اصلي آن موزيسيني كه ميميرد لوچياني پاواروتي است و ما نميخواستيم يك فيلمي در ستايش پاواروتي بسازيم، ما ميخواستيم يك فيلمي عاشقانه بسازيم در ستايش موسيقي براي همين هم پاواروتي تبديل شد به ماريو سوريانو. هدف ما اعتراض نبود و شما ميبينيد كه اينها ميآيند و رد ميشوند و كسي جلويشان را نميگيرد، نه كاسهاي شكسته ميشود و نه كسي ميپرسد كه چه نسبتي با هم دارند. اين چيزها را در سينماي ايران زياد ديدهايم اما ما نه نميخواستيم چيزهايي را كه در سينماي ايران ديده بوديم، تكرار كنيم و نه از واقعيت آن دوران ميتوانستيم فرار كنيم. به هر حال اين چيزها بوده و يك خانم و آقاي نامحرم معذب ميشدند كه در شرايطي قرار بگيرند كه از آنها پرسيده شود چه نسبتي با هم داريد؟ اين هدف ما از اين سكانس بود كه بخواهيم نمايش دهيم. اما در مورد اينكه اين جنس از عشقها قديمي است، من با شما كمي اختلاف نظر دارم به خاطر اينكه ما نميخواستيم يك داستان عاشقانه امروزي بسازيم بر مبناي اينكه دختر روزي پنجهزار بار به پسر زنگ بزند و تكست بدهد كه الان كجايي و به من خيانت ميكني؟ چرا جواب نميدهي؟ جواب ندادي كجا بودي؟ فلان پستي كه گذاشتي مال فلان منطقه بوده است، من آدرس ديدم، آنجا چهكار ميكردي؟ و ... ما دنبال يك عشق مدل امروزي نبوديم اتفاقا دنبال بازنمايي يكسري ارزشهايي بوديم كه فكر ميكنيم درست است كه يادآور شويم زماني در زندگي ما چيزهايي وجود داشته است مثل نامهنوشتن، توجه كردن، مثل اينكه خيانت كردن فقط با همديگر در اتاق خواب رفتن نبوده است. حتي پنهان كردن يك حقيقت ساده مثل كنسرت رفتن ميتوانسته خيانت تلقي شود كه آدمها اينقدر شريف بودند و خوب است يادشان بيايد كه ما در گذشته چه بوديم و اي كاش بتوانيم اين ارزشها را در وجود خودمان بيدار كنيم. ضمن اينكه من فكرم زندگي عاشقانه از ازل تا ابد ادامه خواهد داشت و ما سعي كردهايم در روايت يا قرينهسازيها به عمق اين روايت برسيم. يك زماني مرد قصه با همسرش به كنسرت نرفته است و انتخاب كرده با شخص ديگري به كنسرت برود و يك آدمي نسلها بعد كه زنش بيمار است همان بيماري را دارد و اتفاقا دختر همان آدم است. با هم به كنسرت ميروند و چه تجربه خاصي ميكنند. يا يك دختر بيدار مانده تا پدرش از كنسرت برگردد و در سال 93 يك دختر بعد از انتظار به خواب ميرود تا مادرش از كنسرت برگردد. ما احساس نميكنيم فيلمنامه حرف كهنهاي ميزند، دارد يك الگويي را تكرار ميكند اما زمانش، زمان امروز است. بازخوردهايي كه تا به حال داشتيم متفاوت بوده، طبيعتا كساني كه رفتهاند يك فيلم كمدي سبك ببينند و فقط دو ساعت وقتشان را با دوستشان در سالن سينما بگذرانند، حرف بزنند و همزمان تلفنشان را جواب دهند و با همه اينها هم چيزي را از دست نداده باشند به قطع از ديدن ارغوان احساس رضايت نكردهاند. اما ما مخاطبهايي هم در شهرستانها داشتيم كه از ديدن اين فيلم لذت بردهاند و مخاطب ما اينها هستند. مخاطبهاي محدودي كه شايد ميروند و دو يا سه بار هم اين فيلم را ميبينند. مخاطب ما آدمهاي محدودي هستند كه اين جنس فيلمها را دوست دارند.
عليمحمدي: آنها كه اميد گفت مخاطب نيستند، آنها مصرفكننده هستند آنها همانطور كه هوا را مصرف كرده و آلوده ميكنند، همانطوري كه آب را مصرف كرده و آلودهاش ميكنند، طبيعت را مصرف كرده و آلودهاش ميكنند، جنگل را نابود ميكنند سينما را هم مصرف ميكنند. آنها فقط ميخواهند مصرف كنند و اصلا برايشان مهم نيست. به خاطر همين روي سخنان ما به آنها نيست، چرا؟ چون نشان ميدهد، همه مصرفكنندگان بلايي به سر اين جامعه آوردهاند كه آدمها حالشان خوب نيست. در حالي كه شما ميبينيد زماني اين كشور جنگ بود، حال آدمها بهتر از اينها خوب بود، پس چه اتفاق افتاده است؟ يعني تمام اين بيمعياريها را كه در موردش صحبت كرديم، تمام ارزشها را به ضدارزش تبديل كردن و تمام ضدارزشها را به جاي ارزشها جاي زدن نتيجهاش ميشود اين جامعه كه هيچ چيز به آن برنميخورد. به خاطر همين است كه ما اين همه بحران داريم. چون فيلم ارغوان براي آدمهايي ساخته شده كه وقتي از سالن سينما بيرون ميآيند، با خودشان بگويند چه حيف كه آدمها ديگر عاشق نميشوند! چه حيف كه يك ارزشهايي از دست رفت. آن آدمها هنوز در زندگي يك چيزهايي به آنها برميخورد و سعي ميكنند با خودشان خلوت كنند. ما دنبال مصرفكنندهها نبوديم و اصلا با آنها كاري نداريم. همهچيز مملكت را مصرف و نابود كردهاند. اين هم روي آن. من و اميد هم ميتوانيم مثل خيليهاي ديگر در اين حرفه در حقيقت كاسبي خودمان را بكنيم، چرا نكرديم؟ نسبت به خودمان نه ديگران تعهد داريم. مثلا نه شعار آزاديخواهي ميدهيم نه شعار انساندوستانه كه ما ميخواهيم جامعه را نجات بدهيم و اينها، ما نسبت به خودمان يك تعهدي داريم و بر اساس تعهد خودمان داريم مسيرمان را پيش ميبريم.
هميشه منتقدان فيلمساز را نقد ميكنند و حالا من قلم نقد را دست خودتان ميدهم. چه نقدي بر فيلم ارغوان و همچنين مسير فيلمسازيتان داريد؟
كيوان: شايد اميد بگويد چرا همهچيز را جدي ميگيري و چرا اينقدر اينكار و حرفه را جدي گرفتي. شايد بعضي وقتها كه خيلي حالمان خوب نيست ميگويم ديگران حق دارند، وقتي در جامعهاي كه كسي چيزي را جدي نميگيرد، ظاهرا ما جدي ميگيريم، منفي است. چون اگر جدي نگيريم يك روزي فيلم نميسازيم. من يك درسي از امير نادري ياد گرفتم، امير نادري ميگويد وقتي ميخواهيد يك فيلمي را بسازيد آن پلاني را كه در فيلم ميگيريد، به گونهاي بگيريد كه فكر كنيد آخرين پلان زندگيتان است و براي آن حداكثر انرژي را بگذاريد. من و اميد در مورد مسير فيلمسازي ميتوانم بگويم كه هر فيلمي را كه ساختيم با حداكثر توان خود كار كرديم. اشكالاتي اگر هست به دليل ناتواني من و اميد در آن نقطه بوده است يا شايد تجربه و دانش كمتري داشتيم. شايد بخواهيم به خودمان انتقاد كنيم ميگوييم بايد بيشتر و بيشتر مطالعه كرد و خواند ولي تمام تلاش و مقوله زندگي ما فيلم است و واقعا با آن زندگي ميكنيم. بعضي اوقات اگر بخواهم انتقاد كنم، ميگويم در يك روزهايي بيشتر ميتوانستيم كيف كنيم، چرا كيف نكرديم؟ چرا به جاي اينكه در آن لحظه بيشتر لذت ببريم، داشتيم حرص و جوش بيخود ميخورديم. اينها چيزهايي است كه در مسير فيلمسازيمان وجود دارد. برميگردم، ميگويم فلان فيلم روزهاي خوبي داشت. چند روزش، روزهاي بد بود، اي كاش آن روزها را يكجوري مديريت ميكرديم. باز اگر بخواهم از خودمان انتقاد كنم، شايد بخشي از آن به دليل قدرت كم مديريت در آن روزها بوده است. داريم تلاش ميكنيم با آن چيزهايي كه به ذهنم ميرسد اين مديريت را بهتر كنيم.
بنكدار: من و كيوان سالها دستيار محمدرضا اصلاني بوديم و خيلي از او آموختيم؛ هم از او، هم از دكتر احمد الستي كه ما خودمان را مديون اين دو آدم ميدانيم. يكي از حسرتهاي من در يك مقطعي كه قرار بود فيلم زنگي و رومي ساخته شود اين بود كه قرار بود ما دستيار آقاي تقوايي بشويم كه پروژه به نتيجه نرسيد و ديگر اينكه من آرزو داشتم دستياري آقاي بيضايي را بكنم كه متاسفانه محقق نشد و ايشان از ايران رفتند. ولي اميدوارم كه آرزوي دوم محقق شود و آقاي بيضايي روزي به ايران برگردند و طومار شيخ شرزين را بسازند.
اعتماد/گفتوگو با كامبيز درمبخش
اين چشمهاي است كه همچنان ميجوشد
علي مطلبزاده/ نمايشگاهي از آثار جديد كامبيز درمبخش با عنوان «خسته نباشين» از ۲۷ آذرماه در گالري شماره ۲ سيحون افتتاح ميشود. مجموعه «خسته نباشين» شامل ۱۷ تابلوي جديد از آثار كامبيز درمبخش، طراح، كاريكاتوريست و گرافيست ايراني است كه با تكنيك اكرليك روي بوم انجام شده و مروري است طنزآميز بر آثار چاپ سنگي دوره قاجار. علاوه بر اين در نمايشگاهي گروهي كه به تازگي در پاريس افتتاح شده يك اثر از آثار قديمي درمبخش با نام «پاپ آرت قجري» به نمايش درآمده است. درمبخش چندي پيش هم نمايشگاهي با عنوان «لطفا لبخند بزنيد» در گالري راه ابريشم برگزار كرد كه به دليل استقبال مدت زمان آن تمديد هم شد. علاوه بر اينها خانه كاريكاتور نيز نمايشگاهي از آثار او را با عنوان «٤٠ سال ٤٠ كاريكاتور» و با چهل اثر از او برگزار كرد. همه اين اتفاقات بهانهاي شد تا در گفتوگويي كوتاه با كامبيز درمبخش در مورد اين اتفاقات نمايشگاهي و البته نمايشگاهي كه اواخر اين ماه برگزار ميشود بيشتر صحبت كنيم.
از نمايشگاه پيش رو شروع كنيم؛ نمايشگاهي كه قرار است اواخر آذرماه در گالري سيحون ٢ افتتاح شود.
عنوان اين نمايشگاه از عنوان يكي از ١٧ تابلويي انتخاب شده كه قرار است در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شود. نمايشگاه يك عنوان فرعي هم دارد و آن هم «مروري طنزآميز بر آثار چاپ سنگي زمان قاجار» است. براي اجراي آثار اين نمايشگاه از كتابهاي چاپ سنگي دوران قاجار استفاده كردهام و كارها را با طنزهاي خودم تلفيق كردهام و در آنها همان سبك و روالي كه در آثارم دنبال ميكنم، ديده ميشود. در بعضي از كارها از كلاژ استفاده كردهام و در بعضي هم جملات طنزآميزي اضافه شده. در نهايت سعي كردهام تمام آثار با موضوعات روز جامعه همراه باشد. در واقع براي آثار اين نمايشگاه بيشتر به سراغ موضوعات اجتماعي رفتم و اينبار ديگر موضوع سياسي نيست.
پس بايد مثل نمايشگاه اخيرتان «لطفا لبخند بزنيد» منتظر كارهايي باشيم كه در سبك و سياق آثار شما سراغ داريم؟
بايد هم همينطور باشد. اين آثار هم باز چاشني طنز با خود دارند و همه اينها به خاطر اين است كه من كار كاريكاتور هم ميكنم. در مجموعهاي كه در اين نمايشگاه خواهيد ديد مقدار زيادي از اصطلاحاتي كه امروزه در محاورات جامعهمان به كار ميرود مثل «دست گلت درد نكنه» يا «ميتركونم» و... با فضاي كارها تلفيق شده است.
در شكل اجراي اين آثار به همان تكنيك چاپ سنگي نزديك شدهايد؟
بله، كارها سياه و سفيد هستند و با همان روال چاپ سنگي البته با تكنيك اكرليك روي بوم كار شدهاند و اگر آنها را ببينيد انگار همان آثار چاپ سنگي بازسازي شدهاند. موضوع اين نمايشگاه و كار روي كتابهاي چاپ سنگي را هفت يا هشت سال است كه دنبال ميكنم. آثار اين نمايشگاه قرار است در يك كتاب صد صفحهاي كه در آينده منتشر ميشود به چاپ برسند و البته هنوز هم دارم روي بعضي از كارهايي كه قرار است در اين كتاب منتشر شود، كار ميكنم.
اين كتاب يكي از دو كتابي است كه در خبرها آمده بود از شما منتشر خواهد شد و در حال حاضر مراحل انتشار را ميگذرانند؟
نه، اين كتاب هنوز آماده نشده است. هفده اثري كه در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته ميشود در كنار كارهاي ديگري كه با همين ايده بعدتر انجامشان دادم و به اين نمايشگاه نميرسيدند در اين كتاب منتشر ميشود. اما خب، همين مجموعه هفدهتايي هم كه قرار است به نمايش گذاشته شود كامل است و شامل كارهاي بزرگي است كه يك سالن خيلي بزرگ را هم بهراحتي پر ميكنند.
آثار اين نمايشگاه را جديدا اجرا كردهايد يا كارهاي قديمي هم در بين آنها هست؟
تمام آثار اين نمايشگاه مربوط به سه، چهار ماه اخير هستند، اما همانطور كه قبلا هم گفتم سالهاست كه روي چاپ سنگي مطالعه ميكنم. در طول اين سالها كتابهاي مختلفي را از كتابخانه مجلس يا دوستاني كه آنها را در اختيار داشتهاند به امانت گرفته و آنها را بهطور كامل بررسي كردهام. يكي از بهترين كتابهايي كه در كارهايم بيشترين استفاده را هم از آن كردم كارها و كتابهاي «عليقلي خويي» است. او يكي از بزرگترين هنرمندان اين رشته بوده و بيشتر از پنجاه كتاب با همين شيوه چاپ سنگي و با توجه به امكانات زمان خودش منتشر كرده است.
اين امكان نبود كه براي اجراي آثار اين نمايشگاه از همان تكنيك چاپ سنگي استفاده شود؟
اين يك تكنيك امروزي نيست و بسيار هم زمانبر است. من از اكرليك استفاده كردم تا اين كارها زودتر به سرانجام برسد. اين كار يك دليل اصليتر هم داشت و آن اينكه در اين آثار تكنيك مساله و موضوع اصلي نيست و بيشتر همان ايده و اجراي آن ايده مدنظر بوده است. حتي براي همين آثار هم وقت زيادي صرف شده و در نهايت اثري خلق شده كه به عنوان يك تابلو براي عرضه در يك نمايشگاه تمام كيفيتها و جذابيتهاي چاپ سنگي را با خودش داشته باشد.
در خبرها آمده بود همزمان با اين نمايشگاه، تابلويي از شما در يك نمايشگاه گروهي در پاريس هم به نمايش در ميآيد.
اين نمايشگاه گروهي روز جمعه گذشته افتتاح شد. من پيش از اين هم چندين نمايشگاه انفرادي در پاريس داشتم و اينبار در نمايشگاهي گروهي در گالري نيكلاس فلانل و با عنوان «قلبم براي ايران ميتپد» يك اثر هم از من شركت دارد. اما جز اين، يك نمايشگاه انفرادي ديگر هم در نيويورك دارم كه روز نهم دسامبر (١٨ آذر) افتتاح ميشود. در اين نمايشگاه ٦٢ اثر از بهترين آثار پنجاه سال گذشتهام در گالري شيرين نيويورك و به مدت سه هفته به نمايش گذاشته ميشود.
نمايشگاهي هم از مجموعه آثار شما در خانه كاريكاتور به تازگي برگزار شد.
اين نمايشگاه با عنوان «٤٠ سال
٤٠ كاريكاتور» منتخبي بود از آثار چهل سالهام و من براي آن از هر سال يك كار را انتخاب كرده بودم. البته تعدادي از اين آثار قبلا به فروش رفته بود و نسخه اورجينال آن در دسترس نبود. در مورد اين آثار هم ما از پرينتهايي با كيفيت و چاپ خوب استفاده كرديم و من اين پرينتها را براي ارايه در اين نمايشگاه امضا كردم. البته اين مورد را هم بگويم كه براي اين نمايشگاه خيلي بيشتر از اين تعداد و در حدود ١٥٠ تا از كارهايم را در اختيار برگزاركنندگان گذاشتم و آنها از ميان اين تعداد و با توجه به محدوديت جايي كه براي نمايش آثار داشتند ٤٠ اثر را در نهايت انتخاب كردند.
شما يكي از كساني هستيد كه همچنان خيلي فعال هستند. نمونهاش هم همين دو نمايشگاهي است كه از شما در فاصله كمي از هم برگزار ميشود. به نظر ميرسد حساب شما را بايد از خيليها كه اين روزها عنوان ميكنند حال و هواي كار كردن ندارند جدا كرد...
خب، اين چشمههايي است كه به گمانم همچنان در حال جوشش است و من قصد ندارم جلويش را بگيرم. حتي بعد از نمايشگاه جيحون هم باز نمايشگاه ديگري قبل از پايان سال خواهم داشت. نمايشگاه بعدي به احتمال زياد در بهمنماه برگزار ميشود و موضوع آن هم در آينده نزديك مشخص خواهد شد.
از يك زاويه ديگر هم به اين موضوع نگاه كنيم. اين طور اين سوال را بپرسيم كه آيا شما خودتان را پيشكسوت ميدانيد؟
خود من به اين دليل كه فعلا مشغول كار هستم نميتوانم خودم را جزو پيشكسوتها بدانم. غير از اين هم به نظرم پيشكسوت واقعا كلمه مناسبي نيست.
من هم به همين دليل اين سوال را پرسيدم. اين عبارت در اين سالها كمي بار منفي پيدا كرده است.
جدا از اينها فكر ميكنم براي شخص من كمي برعكس هم باشد. همچنان مشغول كار هستم و نمونهاش هم همين آثار كه ميبينيد. اين مساله در اين اواخر به نهايت تكامل خودش رسيده و به نظرم حيف است كه اين كارها انجام نشده باقي بمانند. به هر حال سن كه بالاتر ميرود اين احتمال هم هست كه روز بعدي ديگر در كار نباشد و من خودم
به شخصه دوست دارم آثارم به دست مردم برسد.
بازخوردي كه در اين دو نمايشگاه قبلي از برخورد مخاطبان و استقبال از آثارتان گرفتيد چطور بود؟
همهچيز خوب بود. در مورد فروش آثار هم اين توضيح را بايد اضافه كنم كه من درآمدم از اين نمايشگاهها را خرج نمايشگاههاي بعدي ميكنم.
خب، اين هم يكي از خصوصيات هنرمند حرفهاي است و جز اين هم نميتوان انتظار ديگري داشت.
براي مثال در نمايشگاه قبلي چيزي حدود ١٠ ميليون تومان براي چاپ و آمادهسازي و قاب كردن كارها هزينه شد. برگزاري نمايشگاه هر چند در كل لذتبخش است و در نهايت هم ممكن است مبلغ كمي بعد از كم كردن هزينهها براي خود هنرمند باقي بماند، اما همه اينها به اين صورت نيست كه آدم با خودش بگويد من از اين كار درآمد دارم و بر فرض ميليونر شدهام. ولي حتي با اين شرايط هم توضيح دادم باز بهشخصه خيلي راضي هستم.
صحبت ديگري باقي مانده كه خواسته باشيد در مورد اين نمايشگاه و پيش از ديدن آن براي مخاطبان داشته باشيد؟
اين نمايشگاه كه قرار است در گالري سيحون برگزار شود به گمان خودم بسيار جالب و جذاب خواهد بود. خصوصيت اصلي اين نمايشگاه هم اين است كه آثار آن خيلي ايراني هستند و همين مساله باعث ميشود كارها بسيار متمايز باشند. متاسفانه اين روزها به هر گالرياي برويد اين تصور ايجاد ميشود كه انگار وارد يك گالري در اروپا شدهايد. اينكه اين نمايشگاه يك نمايشگاه ايراني است به عقيده من جالب است و همين باعث تفاوت اين نمايشگاه ميشود.
اطلاعات/معرفی برگزیدگان سوگواره عکس عاشورایی «خط سوم» در خانه هنرمندان
… خط سوم ، خط سرخ اولیاست کربلا بارزترین منظور ماست
سرویس فرهنگی ـ هنری: مراسم پایانی دومین سوگواره عکس عاشورایی «خط سوم» با معرفی برگزیدگان این سوگواره، رونمایی از کتاب آثار این دوره سوگواره و همچنین افتتاح گالری عکسهای آن، جمعه ۱۳ آذر در خانه هنرمندان ایران برگزار میشود.
به گزارش خبرنگار ما، در نشست خبری که به همین منظور دیروز در خانه هنرمندان برپا شده بود، سیدحسین دعایی؛ مجری طرح دومین سوگواره عکس عاشورایی «خط سوم» گفت: شرکت تبلیغاتی «خط نو» از سال گذشته بنا به هدفگذاری فرهنگی ویژه خود اقدام به برگزاری اولین دورة سوگواره «خط سوم» کرد و یکی از اهداف اصلی این سوگواره به غیر از برگزاری نمایشگاه عکس با موضوع سوگواره عاشورا، اهتمام به معرفی عکاسان آماتور در مجامع بینالمللی و همچنین داخل کشور نیز دارد.
سیدحسین دعایی در ادامه گفت: این سوگواره را به عکسهای عاشورایی اختصاص دادهایم چون به طور کلی برگزاری جشنوارهها و سوگوارههای مذهبی و آئینی در کشور محدود است و کمتر برنامههایی از این دست برگزار میشوند، اما چنانکه اشاره شد هدفگذاری اصلی این سوگواره عکس، معرفی هنرمندان عکاس ناشناخته و گمنام به خصوص عکاسانی است که در شهرستانها فعالیت میکنند و امکان شناخته شدنشان کمتر است و مایة مباهات ماست که اعلام کنیم ۶۰ درصد شرکت کنندگان در این دورة سوگواره «خط سوم» از شهرستانها هستند و ۸۵ درصد آنها زیر ۳۰ سال سن دارند.عضو شورای سیاستگذاری سوگواره «خط سوم» در ادامه سخنانش به تلاش برای بالابردن سطح کیفی این سوگواره در دوره دوم آن اشاره کرد و گفت: به همین منظور در این دوره علاوه بر دعوت از ساعد نیک ذات و افشین بختیار که برای بار دوم جزو هیات داوری باشند، از سیفالله صمدیان که از اساتید مطرح حوزه عکاسی هستند، نیز برای حضور در این هیأت دعوت کردیم. امسال ۵۰۰۰ عکس از ۱۲۰۰ عکاس به این سوگواره ارسال شدکه به دلیل کیفیت بالای این عکسها، انتخاب آنها برای ارائه در نمایشگاه از سوی هیأت داوری کاری دشوار شده بود و دشواری انتخاب عکسها از این رو نیز بود که امسال برخلاف دوره نخست این سوگواره قرار بر این بود که عکسها به صورت تک عکس و نه به صورت مجموعه عکس انتخاب شوند.
حسین دعایی با یادآوری اینکه دوره نخست سوگواره «خط سوم» در سال گذشته در فرهنگسرای ارسباران برگزار شده بود، خبر داد که دومین دوره این سوگواره در دو گالری«بهار» و «تابستان» خانه هنرمندان برگزار خواهد شد که با همت و همکاری رئیس پیشین خانه هنرمندان؛ مجید سرسنگی میسر شده است. مجری طرح این سوگواره با اشاره به این که افتتاح نمایشگاه عکس سوگواره «خط سوم» پس از مراسم اختتامیه آن در جمعه ۱۳ آذر خواهد بود، گفت: این نمایشگاه عکس به مدت ۱۰ روز در گالریهای «بهار» و «تابستان» خانه هنرمندان با موضوع عزاداری عاشورایی با نگاهی آزاد به آن دایر خواهد بود.
حسین دعایی همچنین اشاره کرد که در عکسهای این سوگواره، آثاری از مراسم آئینی عزاداریهای محرم از مناطق مختلف ایران از جمله یزد، بوشهر، شهرهای شمالی و همچنین غرب ایران و … دیده میشود و در ادامه افزود: اگر اهتمام به زنده نگه داشتن این مراسم و آئینهای مذهبی نشود شاهد کمرنگ شدن تدریجی این مراسم در آینده خواهیم بود و یکی از راههای زنده نگه داشتن و حفظ این آئینها برگزاری نمایشگاههای عکس در همین ارتباط و آرشیو این آثار است.
حسین دعایی با بیان این که در دوره دوم سوگواره «خط سوم» بخش آماتور به فراخوان افزوده شده است، خبر داد که در سال آینده تصمیم داریم بخش آئینهای بومی و محلی عزاداری عاشورایی را به سوگواره بیافزاییم.
او با بیان این که اختتامیه دومین سوگواره عکس عاشورایی «خط سوم» جمعه ۱۳ آذر از ساعت ۱۸ تا ۲۰ در تالار «استاد شهناز» برگزار خواهد شد، به جوایزی که در اختتامیه به برگزیدگان اهداء میشود پرداخت و گفت: در این مراسم به نفر اول تا سوم بخش «حرفهای» به ترتیب یک سکه بهار آزادی، نیم سکه بهار آزادی و ربع سکه بهار آزادی اهدا خواهد شد و در بخش «آماتور» نیز به نفرات اول تا سوم به ترتیب ۶۰۰ هزار تومان، ۵۰۰ هزار تومان و ۴۰۰ هزار تومان کارت هدیه اهداء میشود و در ضمن حق کپی رایت تمامی عکسهای نفرات برتر را گرفتهایم و قانون کپی رایت این عکسها را با ذکر نام هنرمندانشان رعایت خواهیم کرد. همچنین آرشیوی از این عکسها تشکیل خواهیم داد تا از آنها در نمایشگاههای دیگر نیز بهره ببریم.
در ادامه این نشست، سید مجتبی دعایی دبیر سوگواره «خط سوم» نیز اظهار کرد: امسال سعی کردیم تا کاستیهای دوره نخست این سوگواره را نداشته باشیم و به همین جهت امسال فراخوان سوگواره را به صورت گسترده تر در سایتهای بیشتری منتشر کردیم و محدودیتهایی برای ارسال عکسها قرار دادیم، همچنین امسال بخش «آماتور» را برای کسانی که عکسهای خوبی گرفتهاند اما در این مسیر حرفهای نیستند در نظر گرفتیم.
سید مجتبی دعایی ادامه داد: در بخش آماتور از ۴۲۹ عکاس، ۱۹۴۴ عکس و در بخش حرفهای از سوی ۵۲۷ عکاس، ۲۵۵۰ عکس به دستمان رسید.
مهلت ارسال عکسها تا ۱۶ آبان بود که آن را تا ۱۹ آبان تمدید کردیم و دو مرحله داوری برای راهیابی آثار به نمایشگاه برگزار کردیم که مرحله اول داوری ۲۴ آبان برگزار شد و ۶۰۰ عکس به مرحله دوم داوری راه یافت و مرحله دوم داوری نیز ۴ آذر برگزار شد و در نهایت ۶۰ عکس به بخش نمایشگاهی راه یافت. در هر یک از بخشهای حرفهای و آماتور نیز سه نفر برگزیده نهایی در اختتامیه معرفی خواهند شد و ۵ نفر نیز در بخش حرفهای تقدیر میشوند.
اختتامیه دومین سوگواره عکس عاشورایی جمعه ۱۳ آذر از ساعت ۱۸ تا ۲۰ در تالار «استاد جلیل شهناز» خانه هنرمندان با حضور جمعی از فرهیختگان و هنرمندان برگزار خواهد شد.
ایران/دیروز در نشست خبری سخنگوی وزارت ارشاد مطرح شد:
پیشبینی جشنوارهای پررونق برای سینمای ایران
نرگس عاشوری
افتتاح نمایشگاه عکس «اربعین» در وزارت ارشاد
دوشنبه نهم آذرماه قبل از آغاز نشست خبری سخنگوی وزارت ارشاد و همزمان با فرا رسیدن اربعین حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نمایشگاه عکس «اربعین» با ندای «لبیک یا حسین» افتتاح شد.
در آیین افتتاحیه این نمایشگاه که در سرسرای مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد حسین نوش آبادی سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حجتالاسلام محمدرضا حشمتی معاون قرآن و عترت وزارت ارشاد، محمدجعفر محمدزاده رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت ارشاد حضور داشتند.
در این نمایشگاه که توسط معاونت قرآن و عترت وزارت ارشاد برگزار شده و به مدت یک هفته دایر است تعدادی عکس با موضوع اربعین حسینی در سال گذشته به نمایش گذاشته شده است.
حسین نوش آبادی روز دوشنبه در بیستمین نشست خبری با اصحاب رسانه، پاسخگوی خبرنگاران شد. او در پاسخ به پرسش «ایران» درباره سیاستهای سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر و حضور سلایق مختلف در این دوره از جشنواره گفت: نقطه عطف سینمای ایران را در جشنواره امسال خواهید دید.
سخنگوی وزارت ارشاد با اشاره به فعالیتهای فیلمسازی سینماگران شاخص و پیشبینی جشنوارهای پررونق برای سینمای ایران اظهار کرد: امسال همه بزرگان سینما در جشنواره فجر حاضرند و شاهد حضور پررنگ، پرشور و فعال سینماگران خواهیم بود. فجر امسال از یک رونق و کیفیت بالایی برخوردار است و کسانی که به عرصه آمدهاند، نشانهای از جهش، امیدواری و تحرک زایدالوصف دارند.
او افزود: کارگردانانی که سالهای قبل به دلایلی منزوی بودند، امسال آمدهاند و این نشانه خوبی است برای اینکه به آینده سینما و گیشههای سینما امیدوار باشیم و به نقطهای برسیم که برای ساخت سالن سینما متقاضی وجود داشته باشد. پیشبینی میکنیم سال آینده سال موفقی از نظر اکران فیلمهای کارگردانان بزرگ داشته باشیم.
حسین نوشآبادی در ادامه در پاسخ به سؤالی درباره حواشی موجود درباره رمان «زوال کلنل» نوشته محمود دولتآبادی گفت: این کتاب در کشور ما مجوز چاپ و توزیع نگرفته است، اما این موضوع دلیل نمیشود که کتاب در خارج از کشور منتشر نشود. نوشآبادی به برخورد وزارت ارشاد با توزیعکنندگان این کتاب در کشور اشاره کرد و افزود: توزیع و تبلیغ کتاب «کلنل» در کشور تخلف محسوب میشود و به کسانی که اقدام به توزیع و انتشار آن کردهاند، تذکراتی داده خواهد شد و به این موضوع رسیدگی میشود.
حسین نوشآبادی در پاسخ به سؤالی مبنی بر شائبه حضور تعدادی از خوانندگان ایرانی که طی ماه های گذشته با شبکه های ماهواره ای همکاری داشتهاند، توضیح داد: افرادی که سابقه همکاری با شبکههای ماهواره ای را دارند به راحتی نمیتوانند مجوز فعالیت در ایران را دریافت کنند مگر اینکه ضمن جبران عملکرد گذشته ملتزم به رعایت قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران باشند و فعالیتهای موجه داشته باشند.
سرنوشت فیلم «رستاخیز» همچنان خبر ساز است
یکی از موضوعهای مورد بحث در این نشست خبری موضع وزارت ارشاد در قبال وضعیت اکران فیلم رستاخیز بود. به گفته سخنگوی وزارت ارشاد شاید خود کارگردان هم فکر نمیکرد فیلمی بسازد که تا این حد مورد بحث و مناقشه قرار گیرد.
او همچنین اظهار کرد: وزارت ارشاد تمام تلاش خود را برای حل مشکل اکران این فیلم انجام داده است. شخص آقای جنتی - وزیر ارشاد - مصمم بوده و هست که با اصلاحات لازم، این فیلم اکران شود. اگر دوستان ما کمی انعطاف به خرج دهند، مشکلی با اکران «رستاخیز» نداریم.
موضوع «رستاخیز» به همینجا ختم نشد و در ادامه بار دیگر بحث اعمال اصلاحاتی چون استفاده از هالهنور برای قهرمان فیلم و منافات آن با درامسازی مطرح شد که وی خاطرنشان کرد: مجوزی که ما به این فیلم دادیم براساس اصول، مقررات و چارچوبهای وزارت ارشاد بوده و اشکالی که به این فیلم گرفته شده، از نظر فتواهای فقهی است، وگرنه «رستاخیز» فیلم فاخری است و ما مشکلی با آن نداریم.
سخنگوی ارشاد سیاست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را حمایت و ایستادگی پای مجوزهای قانونیاش عنوان کرد و گفت: این وزارتخانه پای مجوزهایی که صادر میکند میایستد؛ اما طبیعی است که برخی مسائل دیگر مانع میشوند. ما نمیتوانیم بهخاطر یک کار فرهنگی، تبعات امنیتی برای کشور ایجاد کنیم.
نوشآبادی در بخش دیگری از سخنانش، درباره وضعیت سرپرست دفتر موسیقی وزارت ارشاد نیز اظهار کرد: سرپرست کسی است که مسئولیت یک بخش را عهدهدار است و گمان نمیکنیم حضور او لطمهای به کیفیت برنامههای جشنواره موسیقی فجر وارد کند. روزی که حکم ایشان به ریاست تبدیل شود یا فرد دیگری جایگزین شود، تدابیر لازم اتخاذ خواهد شد. در حقیقت، حضور این فرد بهعنوان سرپرست مانعی برای برگزاری برنامههای جشنواره موسیقی فجر نیست.
جوان/ايران مقصد جايگزين تركيه براي آفتابدوستهاي روسي
تنشهاي اخير ميان تركيه و روسيه جرقهاي را در افق گردشگري ايران روشن كرده است. تركيه با از دست دادن قريب 4 ميليون گردشگر مغرور و ميهن پرست روسي ضرر چندين ميليارد دلاري را تجربه خواهد كرد...
نویسنده : الناز خماميزاده
تنشهاي اخير ميان تركيه و روسيه جرقهاي را در افق گردشگري ايران روشن كرده است. تركيه با از دست دادن قريب 4 ميليون گردشگر مغرور و ميهن پرست روسي ضرر چندين ميليارد دلاري را تجربه خواهد كرد و گردشگران كشور ابري و يخزده روسيه نيز روزهاي آفتابي دومين مقصد گردشگري محبوبشان را از دست خواهند داد و در چنين فضايي چرا ايران به مقصد محبوب و آفتابي روسها تبديل نشود. اسرائيليها زودتر از ايران تورشان را براي جذب اين بازار بالقوه پهن كردهاند. برخي عقيده دارند كه در كشور اسلامي چون ايران چه از نظر نوع پوشش يا برخي جاذبهها لذت سفر براي گردشگران روسي محدود است، اما اين همه ماجرا نيست!
وقتي تركيه هواپيماي جنگي سوخو 24 روسيه را ساقط كرد و تنش ميان خود و روسها را افزايش داد يكي از تركشهاي اين تنش در قلب روابط گردشگري ميان دو كشور فرو رفت. ضررهاي اين تنش براي تركها سنگين و چندين ميليارد دلاري بود و روسها در اين بين تنها دومين مقصد محبوب آفتابي خود را از دست ميدادند.
هشدار پوتين مبني بر نا امن بودن مقاصدي چون تركيه و مصر براي شهروندان روسي از يك طرف و حس ميهنپرستي روسها در تحريم سفر به تركيه از سوي ديگر به معناي پايان روزگار خوش تمركز تركيه بر بازار گردشگري روسيه و از دست دادن قريب 4 ميليون گردشگر روسي بود كه از طريق آن درآمدي چند ميليارد دلاري به اقتصاد تركيه سرازير ميشد. پوتين با هشدارش ضربهاي مهلك را به اقتصاد گردشگري تركيه وارد كرد. از سوي ديگر قدرت مانور گردشگران و تور اپراتورهاي روسي براي جستوجو و انتخاب در ميان مقاصد آفتابي و خوش آب و هوا نيز محدود شد آن هم در آستانه سال نو ميلادي و در حالي كه كمتر از يك ماه پيش بمبگذاري در هواپيماي مسافربري روسيه، مصر گرم و آفتابي را نيز از دايره مقاصد گردشگري روسها حذف كرده بود.
براساس آمارهاي جهاني مصر در سال گذشته پذيراي 6/2 ميليون گردشگر روس بوده است. همچنين در نيمه اول سال ميلادي جاري تركيه در رده دوم مقاصد محبوب گردشگران روسي قرار داشت. در سال گذشته ميلادي 3/3 ميليون گردشگر تنها از تركيه بازديد كرده بودند. اتحاديه توراپراتورهاي گردشگري روسيه اعلام كرده است كه نزديك به 5 هزار تور گردشگري به تركيه تاكنون به فروش رفته اما اين نهاد دولتي از پنجشنبه گذشته فروش كليه بستههاي سفر به تركيه را ممنوع كرده است.
حالا در اين روزها پيدا كردن يك مقصد گرم و آفتابي به دغدغه گردشگران روس تبديل شده است. در آستانه سال نو ميلادي كمتر گردشگر روسي دوست دارد در خانهاش بنشيند و رنگ آفتاب را به خود نبيند. در چنين فضايي روزنههاي اميدواري براي گردشگري ايران هويدا ميشود؛ كشوري كه ميتواند جايگزين مقاصد گرم و محبوب گردشگران روس شود. آيا اين هدف بلندپروازانه است؟
به تازگي اتحاديه توراپراتورهاي روسيه طي بيانيهاي اعلام كرده است: «پس از مصر تركيه به عنوان بهترين گزينه جايگزين سفر براي گردشگران روسي در حال از دست رفتن است. تركيه بهترين هتلهاي 5 ستاره با استخر و چشمههاي آب معدني را داراست. ساير مقاصد يا بسيار دور هستند يا بسيار گرانقيمت.»
به نظر ميرسد كه تا اين لحظه ايران نتوانسته باشد خود را به عنوان فرصتي مهم و بالقوه به بازار گردشگري روسيه بشناساند، آن هم در حالي كه كشورمان به عنوان يكي از ارزانترين مقاصد گردشگري دنيا شهرت دارد و از سوي ديگر فاصله هوايي تهران تا مسكو معادل 2 هزار و 464 كيلومتر است؛ سفري كه فقط سه ساعت و 34 دقيقه به طول ميانجامد.
رابطه خوب سياسي ميان ايران و روسيه هميشه نقطه قوتي براي روابط پايدار فرهنگي ميان دو كشور بوده است. با اين وجود آيا در سفر چند روز پيش ولاديمير پوتين به تهران كسي با او درباره اين چشماندازهاي جديد صحبتي كرده است؟ پوتين در روزي به ايران آمد كه پيش از آن تصميمش براي تحريم گردشگري تركيه را با هشدارش به شهروندان روسي علني كرده بود. در چنين موقعيتي اگر ذكاوت لازم از سوي مسئولان دولتي كشورمان وجود داشته باشد پيشنهاد همكاريهاي گردشگري ميان دو كشور تاكنون به سمع پوتين رسيده و اولين قدم براي فراهم آوردن بستر ورود 4 ميليون گردشگر روسي به كشورمان برداشته شده است. ساير كشورها چنين فرصتي را از دست نميدهند.
يك ماه پيش و پس از آنكه گردشگران روس از مقصد گرمي چون مصر قطع اميد كردند در همان زمان اسرائيل خودش را وسط انداخت تا جاي خالي مصر را براي روسها پر كند. خيلي زود سر و كله تبليغات پرزرق و برق سواحل سرزمينهاي اشغالي در تلويزيون روسيه پيدا شد. طبق گزارش رسانههاي روسي، مقامات رژيم صهيونيستي به تازگي به مسكو سفر كردهاند تا پيشنهاد حمايت از پروازهاي مستقيم سنت پترزبورگ به مقصد شهر گردشگري ايلات در سرزمينهاي اشغالي را مستقيم روي ميز مقامات گردشگري روس بگذارند.
يكي از توراپراتورهاي گردشگري روسيه به خبرگزاري فرانسه اعلام كرده است كه براي فرار از سرماي سخت زمستان در روسيه، بستههاي سفر به مقاصد گرمي چون هند، تايلند، ويتنام و كامبوج تدارك ديده ميشود. به عقيده روسها جنوبشرق آسيا در حال تبديل شدن به مقاصدي محبوب براي اهالي سيبري است، اما يك مشكل وجود دارد و آن اينكه سفر به مقاصد آسيايي براي گردشگران كشور اروپايي چون روسيه گران تمام ميشود. گردشگراني كه قدرت خريدشان به خاطر كاهش بهاي نفت و تحريمهاي اقتصادي غرب عليه روسيه كاهش يافته است.
گردشگران روس آفتاب دوست هستند و عاشق مقاصد گرم. ايران كشور ارزان و چهار فصلي است كه جزيره كيش و قشم آن بهترين آب و هوا را در سردترين روزهاي سال دارد. سفر روسها به ايران حاوي آوردههاي اقتصادي بسياري براي كشورمان خواهد بود. هماكنون بخش عمدهاي از مسافران روسي به ايران را تاجران روس تشكيل ميدهند. گردشگران عمدتاً جواني كه يا تاجر فرش هستند يا فعاليت اقتصادي مرتبط و غيرمرتبط با فرش را انجام ميدهند. سرمايهگذاري بر جذب گردشگران روسي تركيه ميتواند سهم چندين ميليارد دلاري آنها را در اقتصاد تركيه به اقتصاد ايران تزريق كند. روسها ثروتمند و مغرور هستند و عاشق سفرهاي لوكس. ورود آنها به مقصد ارزانقيمتي چون ايران ميتواند حاوي پالسهاي مثبتي براي زيرساختها و بخش خدماتي گردشگري ايران همچون هتلها باشد. تاريخ هرگز قابل پيشبيني نبوده است. بعيد نيست كه تا چند صباح ديگر روابط ميان تركيه و روسيه به حالت عادي بازگردد و شانس تنها يك بار در خانه را ميزند.
جوان/سردار نقدي:عمده يارانه مطبوعات به مفسدان اقتصادي و خانوادههاي ويژه ميرسد
رئيس سازمان بسيج مستضعفين از فعاليت رسانهاي مفسد اقتصادي خبر داد كه يك شبكه رسانهاي با چندين روزنامه، ماهنامه و هفتهنامه در اختيار داشته و هيچ مشكلي هم براي اداره آن ندارد.
به گزارش«جوان» سردار محمدرضا نقدي به مناسبت هفته بسيج مصاحبه بلندي با سايت خبري «مشرق» داشته و در آن از فعاليتهاي رسانهاي مفسد اقتصادي خبر داده است.
سردار نقدي در اين مصاحبه با بيان شكست علوم غربي، به خصوص در حوزه علوم انساني و علم اقتصاد گفت: دولت امريكا تا پايان دولت اوباما 20 هزار ميليارد دلار، بدهي دارد. اروپا الان مشكلات حاد اقتصادي دارد و مردم آن هنوز در خيابانها هستند و به خاطر مشكلات اقتصادي موجود تظاهرات ميكنند، اين يعني كه اقتصادشان، سياستشان و علم رسانه آنها شكست خورده است. وي افزود: اين شوخي نيست كه مثلاً اين همه رسانه در اختيار داشته باشند و چند هزار شبكه ماهوارهاي و تيراژهاي چندين ميليوني روزنامهها و شبكههاي اينترتي و شبكههاي اجتماعي با چند صد ميليون عضو، را داشته باشند، ولي روز به روز موقعيتشان در ميان مردم متزلزلتر و منفورتر ميشود.
وي با بيان اينكه رئيسجمهور امريكا منفورترين فرد در جهان است كه داراي بيشترين حجم رسانهاي است، گفت: رئيس جمهور امريكا كه هر جا ميرود يا با سنگ يا با كفش و امثال آن، مورد ضرب قرار ميگيرد و به هر كشوري كه وارد ميشود، مردم آنجا او را مورد فحش قرار ميدهند و پرچم كشورش را آتش ميزنند، اصلاً آيا شده كه او وارد كشوري شود و بين مردم آنجا راه برود؟ اين اصلاً ممكن نيست؛ چراكه مردم او را با چنگ و دندان ميكشند و همه اينها در صورتي است كه او بيشترين حجم رسانهها را دارد. پس يعني در علم ارتباطاتش شكست خورده، اين چه علمي است؟ اين علم يعني اينكه شما يك شبكه داشته باشي و با آن غوغا كني و بين همه افكار عمومي نفوذ كني و همه تو را دوست داشته باشند. خب اين چه علم ارتباطاتي است كه اين همه ابزار دارد و 99درصد ابزار رسانهاي دنيا در دستش است، اما منفورترين است. اين چه علم رسانهاي است؟ يعني معلوم است علومشان شكست خورده، اقتصادشان، سياستشان و علوم اجتماعيشان شكست خورده است.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين در ادامه اين مصاحبه تفصيلي وقتي خبرنگار از وي درباره جرياني در كشور كه علاقهمند به بزكکردن امريكاست، مخصوصاً در فضاي رسانهاي ميخواهد به غرب و امريكا مشروعيتبخشي كند؛ پرسيد، گفت: خانوادهاي هست كه دو يا سه روزنامه دارد، هر روز عكس خودش، پدرش يا ديگر اعضاي خانوادهاش را در صفحه نخست روزنامه منتشر ميكند.
الان مفسد اقتصادياي هست كه در پروندهاي كه بنده خودم 20 سال پيش پيگيري كردم و دادگاه او را به فساد اقتصادي محكوم كرد، الان يك شبكه رسانهاي در اختيار دارد. اين شخص چندين روزنامه، ماهنامه و هفتهنامه دارد و هيچ مشكلي هم براي اداره آن ندارد. خب اين جريان ثروتهاي بادآورده فراوان دارد و از طرفي هم چون به اسم بخش خصوصي ثبت كردند، دولت و وزارت ارشاد هم عمده يارانه مطبوعاتي را به همين افراد و مفسدان اقتصادي و خانوادههاي ويژه ميدهد. سردار نقدي ادامه داد: جمع تيراژ تمام اين نشرياتي كه شما در سؤالتان اشاره كرديد شايد به 100هزار نسخه هم نميرسد. من اين را با اطلاع ميگويم. يعني همه آنها برگشتي است و مردم هم استقبالي ندارند؛ منتها كيوسك را اشغال كردهاند و در فضاي مجازي هم وقتي صفحه اول مطبوعات را مشاهده كنيد بيش از 30 روزنامه با همين سبك و خط فكري قابل مشاهده است.
اينها براي خاندانهاي ويژه و مفسدين اقتصادي است و طبيعتاً منافعشان در بازگشت استعمار است.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين تأكيد كرد: امام راحل بزرگوار معياري را مطرح كردهاند كه ما خيلي كم به آن پرداختيم و رسانههاي ما نيز همينطور و مجلس ما نيز متأسفانه در صلاحيت وزرا اصلاً به اين مسئله و معيار توجهي نكرد و آن معياري كه ايشان فرمودند اين است كه مادامي كه مسئولين و وزرا و فرماندهان نظامي و نمايندگان مجلس از طبقه متوسط و مادون متوسط باشند، خطري كشور را تهديد نميكند. من نقل به مضمون ميكنم حالا عبارت دقيقش با يك جستوجوي ساده قابل دريافت است.
جوان/سخنگوي وزارت ارشاد در پاسخ به سؤال خبرنگار «جوان»:
نمايش فيلم و انيميشن خارجي بدون هولوگرام جرم است
سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در نشست هفتگي خود با خبرنگاران، توزيع و اكران آثار خارجي بدون هولوگرام اعم از فيلم سينمايي، انيميشن و بازيهاي كامپيوتري را جرم اعلام كرد.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
حسين نوشآبادي، معاون حقوقي و سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در جريان نشست هفتگياش با اصحاب جرايد و رسانهها ضمن اشاره به اينكه اربعين مظهر وحدت، همبستگي و همزباني امت اسلام و مظهر خيزش و رويش امت اسلام است، گفت: اربعين يادآور مقاومت در برابر انحراف و كجفكري است، اربعين رمز ماندگاري عاشورا در طول تاريخ است.
سخنگوي وزارت ارشاد در پاسخ به سؤال خبرنگار «جوان» درباره اكران و نمايش بدون دغدغه برخي فيلمها و انيميشنهاي خارجي در برخي پرديسهاي سينمايي، از جمله پرديس كوروش كه احتمالاً توسط عوامل و دستاندركاران اين پرديسها از برخي سايتهاي مختلف فضاي مجازي دانلود ميشوند، اظهار داشت: محصولات خارجي فاقد هولوگرام وجاهت قانوني ندارند. هر اثري اعم از فيلم انيميشن و بازيهايي كه در حوزههاي سني مختلف از بزرگسالان تا كودكان مطرح است اگر از سوي نهادهاي قانوني موفق به دريافت و نصب هولوگرام نشده باشند هم توزيع و هم اكران آن «جرم» است. آنهايي كه خارج از ضوابط و قوانين حق كپيرايت اقدام به توزيع يا نشر اين محصولات ميكنند و قانون كپيرايت را زير پا ميگذارند، مجرمند. ارائه اينگونه فيلمها تخلف محسوب ميشود و در صورت هرگونه گزارش از اماكني كه مبادرت به توليد و نمايش ميكنند از طريق مراجع قانوني رسيدگي ميشود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هم در اين زمينه حساسيتهايي دارد و به صورت مرتب نظارت خود را اعمال ميكند. طبيعتاً مراكزي مانند پرديسهاي سينمايي براي نمايش آثار خارجي بايد مجوز بگيرند و هولوگرام نصب شود. سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي درباره اينكه آيا منتخبان جلال مطابق با فلسفه وجودي و اساسنامه اين جايزه بودهاند، تأكيد كرد: ممكن است در هر رويدادي از اين برداشتها و تحليلها صورت گيرد. معتقديم جايزه جلال سعي ميكند متناسب با اهدافي كه براي آن در نظر گرفته شده حركت كند. سعي شده اين جايزه مطابق با روح اساسنامه و اهداف برگزاري آن و مطابق با ايده و افكار جلال باشد؛ چراكه جلال فراتر از زمان و مكان خود ميانديشيد. افراد مختلف از طيفهاي و افكار مختلف بودند، اما معتقديم جشنوارههاي ما هر سال بايد سير تكاملي خود را طي كنند و نواقص برطرف شود.
جوان/آیا فرهیختگان نمیتوانند صاحب شبکهای جذاب باشند؟
خبر تعطيلي شبكه 4 را خيليها ميدانستند!
در گزارش تصويري كه يك خبرگزاري منتشر كرده، چندين نفر با قاطعيت خبر تعطيلي شبكه 4 سيما را تأييد ميكنند، در صورتي كه اين شبكه كماكان در حال فعاليت است.
نویسنده : محمدصادق عابديني
صداوسيما به طور دورهاي نظرسنجيهايي درباره ميزان مخاطبان شبكههايش انجام ميدهد كه غالباً نتايج نظرسنجيها محرمانه باقي ميماند و به بيرون از سازمان درز نميكند، اما ميشود از ميزان پيگيري برنامههاي مهم يك شبكه و اينكه تلويزيونهاي مردم روي كدام شبكهها بيشتر توقف دارند، محبوبيت يك شبكه يا طرد شدن آن را حدس زد. خبرگزاري فارس با انتشار گزارشي ويدئويي با عنوان كدام يك از شبكههاي تلويزيوني مخاطب كمي دارد؟ از مردم درباره تعطيلشدن شبكه 4 و پخش نشدن آن سؤال ميكند كه بسياری از افراد با قاطعيت از تعطيلي اين شبكه سخن ميگويند و برخي ديگر نيز از اينكه اصلاً شبكه 4 را نگاه نميكنند، سخن ميگويند. اگرچه بدون انتشار اين ويدئو نيز ميشد ميزان محبوبيت پايين شبكه 4 سيما را حدس زد، اما اينكه حتي مردم خبر ندارند كه اين شبكه در حال فعاليت است يا تعطيل شده دليل محكمي بر بيننده نداشتن شبكهاي است كه عنوان فرهيختگان را با خود يدك ميكشد. به علت نوع برنامههاي شبكه 4 سيما براي مخاطبان نخبه جامعه كه سطح معلوماتشان در حوزههاي علمي از سايرين بالاتر است، نبايد از اين شبكه انتظار داشت كه كارتون پخش كند يا آموزش آشپزي داشته باشد، اما بيان علم به زبان خشك و رسمي باعث شده كه مخاطبان عام نتوانند با بسياري از برنامههاي اين شبكه ارتباط برقرار كنند. شبكه 4 در گذشته نهچندان دور برنامههايي داشت كه با حفظ فرهيختگي جاذبه بالايي براي عموم داشت. «دو قدم مانده به صبح» با اجراي محمد صالحاعلا برنامه موفقي بود كه ادامه پيدا نكرد. شبكه 4 برنامه فصل پاييز را با پوستاندازي شبكه همراه كرده و با افزايش تنوع به برنامهها تلاش كرده موضوعات عموميتري مانند سينما و تئاتر را به برنامههايش بيفزايد، اما هنوز زمانبندي نامناسب و بستن كنداكتور پخش بدون در نظر گرفتن زمان پيك بيننده باعث شده كه اين تلاشها به پربيننده شدن شبكه چهار منجر نشود. پخش برنامههايي مانند سخنراني «علامه جعفري» كه ميتواند براي هر مخاطبي جذاب باشد، در ساعات پاياني شب يكي از همين بي سليقگيهاي شبكه در مديريت مخاطب است. ويدئوي خبرگزاري فارس تلنگر خوبي است براي مدير شبكه 4 تا ميزان واقعي مقبوليت شبكه تحت امرش را درك كند؛ شبكهاي كه خيليها فكر ميكنند پخش نميشود.
حمایت/حجتالاسلام والمسلمین «ناصر رفیعی» در گفتوگو با «حمایت» :
پیادهروی اربعین تجلی عشق جهانی به ثارالله است
گروه فرهنگی - سید محمدمهدی موسوی: سخنران و خطیب برجسته کشور، پیادهروی میلیونی اربعین را تجلی عشق و ارادت وصفناپذیر شیعیان و محبان به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا (ع) توصیف کرد.
حجتالاسلاموالمسلمین دکتر «ناصر رفیعی» در گفتوگو با «حمایت» بابیان اینکه براساس فرمایش نورانی امام حسن عسکری (ع) یکی از نشانههای بارز انسان مؤمن، زیارت اربعین است، اظهار کرد: به لطف الهی چند سالی است که پیادهروی اربعین با حضور شیعیان سراسر دنیا در حال انجام است که با حضور میلیونها عاشق و دلداده سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، جلوه زیبایی از ابهت و عظمت شیعه را به دنیا نشان داده است.
وی با بیان اینکه پیادهروی به سمت مشاهد مقدسه ثواب دارد و مورد تأکید آموزههای دینی ماست، افزود: خداوند متعال در آیه 32 سوره مبارکه حج میفرماید: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب» که به عقیده من یکی از بارزترین تجلیات این شعائر الهی همین پیادهروی اربعین است که حقیقتاً دنیا را مبهوت خودساخته است.
هراس داعشیها و بیباکی زائران
این استاد حوزه و دانشگاه همچنین بابیان اینکه این اجتماع عظیم و باشکوه رعب و وحشتی در دل دشمنان اهلبیت (ع) بهخصوص تکفیریهای داعشی میاندازد، گفت: پیادهروی اربعین در واقع مانور عظیم معنوی و سیاسی در راستای تبری جستن از اقدامات ضد بشری تکفیریها و دشمنان اهلبیت (ع) است.همچنین از سوی دیگر این حرکت عظیم اعلام وفاداری و علاقه شدید مردم به ساحت مقدس امام حسین (ع) و اینکه اعلام میکنند تا پای جان مدافع شریعت ناب محمدی (ص) و ارزشهای اسلامی هستند نیز بشمار میآید.
وی اضافه کرد: البته طبیعی است که داعشیها و دیگر گروههای تروریستی– تکفیری مثل همیشه تهدید به بمبگذاری و حمله به زائران حسینی داشته باشند اما با همه این مسائل مشاهده میکنیم که میلیونها انسان عاشق بدون هراس از تهدید دشمنان، خود را در این روزها به کربلای معلی میرسانند.
اجتماع عظیمی که عامل وحدت اسلامی است
وی ادامه داد: از سویی این مراسم بزرگ و باشکوه علاوه بر آنکه زمینه یأس و ناامیدی کفار و منافقان و هواداران آنها را فراهم میسازد، در تشدید وحدت و عزت مسلمین بهخصوص شیعیان بسیار اثرگذار است و به حول و قوه الهی و عنایات اهلبیت (ع)، به انسجام و اقتدار هرچه بیشتر شیعه و مسلمین در دنیای کنونی انجامیده است.
چرا زیارت اربعین حسینی فضیلت زیادی دارد؟!
عضو هیئتعلمی جامعه المصطفی العالمیه در بخش دیگری از سخنان خود بابیان اینکه زیارت سیدالشهدا (ع) بهویژه در روز اربعین در کلام ائمه اطهار (ع) از جایگاه بسیار ویژهای برخوردار است، تصریح کرد: در حدیث داریم که خدای تبارکوتعالی برای زیارت کربلای امام حسین (ع)، پاداش هزار حج و عمره قرار داده است.
وی افزود: به تعبیر بزرگان ما چنین جایگاهی به خاطر آن است که حج هم به برکت عاشورای حسینی باقیمانده و بهطورکلی ادامه حیات اسلام در سایه خون پاک شهیدان کربلا میسر شده است.
بیانی از آیتالله بهجت درباره اربعین
رفیعی در ادامه این گفت و گو به بیاناتی از آیتالله بهجت اشاره و اظهارکرد: ایشان میفرمود: «امام زمان (عج) پس از ظهور، خود را بهواسطه امام حسین (ع) به همه عالم معرفی میکند، بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین (ع) را شناخته باشند و پیادهروی اربعین بهترین فرصت برای این کار است.»
وی افزود: جالب اینجاست که موضوع اربعین و عزاداری در آن در خصوص سایر حضرات معصومین (ع) نیامده و آنچه ما در تاریخ میبینیم این است که این مسئله فقط درباره حضرت اباعبدالله الحسین (ع) واردشده است.
عنایت خاص اولیاءالله به زیارت اربعین
این کارشناس مطرح برنامههای دینی همچنین با اشاره به اینکه در طول قرنهای متمادی نیز علما و اولیای الهی برای زیارت سیدالشهدا (ع) در روز اربعین اهمیت و جایگاه والایی قائل بودهاند و با پای پیاده از نجف اشرف بهسوی کربلا رهسپار میشدند، خاطرنشان کرد: آنچه مسلم است اینکه جابر بن عبدالله انصاری، صحابه معروف رسولالله (ص) نخستین زائر کربلای معلی در روز اربعین سال 61 هجری است و همچنین این سنت حسنه در سالهای حضور ائمه معصومین (ع) باوجود حکومت سفاک و خونریز اموی و عباسی انجام میشده است.
یادآوری نهضت حسینی به هر مناسبتی
وی گفت: در مورد امامحسین (ع) در منابع روایی ما به هر مناسبتی سعی شده که بهگونهای مردم را به کربلا و عاشورای حسینی ارجاع بدهند و همانطور که میدانیم در ایامی چون شب نیمه شعبان، روز عید غدیر، 27 رجب، شب قدر و ... واردشده که در آنها زیارت امام حسین (ع) بسیار مستحب است و شیعیان به این عمل مبارک، بهطور خاص تشویق و ترغیب شدهاند؛ اینهمه تأکید ازآنروست که کربلا و امام حسین (ع) از عوامل بقای دین خدا و پیامبر اوست.
کربلا همچنان جاری است
دکتر رفیعی در خاتمه سخنان خود بابیان اینکه مراسم پیادهروی اربعین یک مانور سیاسی و مذهبی است که قدرت شیعه ، جامعه اسلامی و بهخصوص روحیه ظلمستیزی و استکبارستیزی شیعه و محبان اهلبیت (ع) را نشان میدهد، تاکید کرد: بیشک حضور بیش از 20 میلیون نفر از عاشقان و دلدادگان حضرت ثارالله (ع) در این مراسم که خود بزرگترین مانور سیاسی- مذهبی و ولایی در جهان به شمار میرود گواه آن است که کربلا و عاشورا همچنان در تاریخ بشریت جریان دارد.
فرهیختگان/گفتوگو با حسن فتحی، کارگــــــردان سریال «شــــهرزاد»
فیلمساز باید با خــودش رقابت کند
حسن فتحی (متولد 1338) دانشآموخته کارشناسیارشد کارگردانی و بازیگری، با هر معیاری جزء بهترین نویسندگان و کارگردانان تاریخ سریالسازی در ایران به حساب میآید. نمونهها و مصداقها فراوان هستند؛ از نمونههای ماندگاری مثل «پهلوانان نمیمیرند» و «شبدهم» گرفته تا «مدار صفردرجه» و «میوه ممنوعه». حالا فتحی، با سریال «شهرزاد» توانسته هم مخاطبان خاص و مشکل پسند را با خلاقیت روایی و ساختاری اثرش همراه کند و هم موجب استقبال مخاطبان عام شود. در روزهایی که نقاطقوت سریالش، مرتب با نقاطضعف سریالهایی در تلویزیون مثل «کیمیا» و «معمای شاه» مقایسه میشود، با او درباره «شهرزاد» صحبت کردهایم.
در اغلب سریالهای تلویزیونی قصه تک بعدی پیش میرود؛ یعنی یا عاشقانه محض است یا تاریخ را روایت میکند. در کارهای شما این دو وجه با هم، همپوشانی پیدا کرده و بیانی چندبعدی به خود میگیرند. این بیان چندبعدی تفاوت و تمایز میان شخصیت و تیپ را برجسته کرده و به این خاطر است که شخصیتپردازی کارهای شما را میتوان امتیازی برای ارتباط با مخاطب تلقی کرد.
درحد بضاعتم سعی کردم این بیان چندوجهی را رعایت کنم. درواقع نمیتوان قصه آدمها را به شکل مجرد و انتزاعی از شرایط تاریخی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیشان در نظر گرفت. هر شخصیت یا مجموعهشخصیتهایی که در ارتباط با هم قصه را رقم میزنند، در کنش و واکنش، باید و نباید و رفتارهایی که نشان میدهند، متاثر از ظرف و زمان تاریخی و اجتماعی خودشان هم هستند. هرچه این پیوند عمیقتر باشد، ساختار قدرتمندتر و قصه جذابتری خواهیم داشت تا بر متن خیال و باور مردم بهتر بنشیند.
ایده این سریال از کجا آمد و چگونه خود را با فرم و محتوا همخوان کرد؟
از حدود هشتسال پیش ایده شهرزاد در سر من بود و حدودا دو سال پیش بود که آقای امامی تهیهکننده این سریال برای ساخت اثری مبتنیبر این ایده اعلامآمادگی کرد. نوشتن سیناپسها حدودا هفت تا هشت ماه طول کشید. پس از نوشتن سیناپسها از خانم ثمینی دعوت به همکاری کردم تا فیلمنامه را مشترک با هم بنویسیم. درنتیجه وقت بیشتری روی شخصیتها گذاشتیم و به شکل جدیتر روی دیالوگها و سیناپسها کار کردیم. بارها دیالوگها را بررسی کردیم و کار با وسواس بیشتری پیش رفت. حسن کار با نغمه ثمینی، قوتقلم او بهعنوان نویسنده و علاقهاش به تاریخ و همچنین همسویی او با من بود. بارها این فیلمنامه بازنویسی شد و ثمینی خود را با وسواسهای من تطبیق داد.
خانم نغمه ثمینی بیشتر در قالب روایت اجتماعی مثل «خونبازی» و «سهزن» فیلمنامه نوشتهاند. چه شد با ایشان همکاری کردید؟
از 10 سال پیش قرار بود با او در سینما و تلویزیون همکاری کنم. چند پروژه هم تا مرحله اجرا رفتیم اما هربار مشکلاتی باعث توقف کار شد تا رسیدیم به شهرزاد. من ابتدا سیناپس قسمتها را مینوشتم و بعد به کمک خانم ثمینی فیلمنامه جزئی از شخصیتپردازیها تا علت و معلولها طراحی میشد. خوشبختانه خانم ثمینی کاملا با حوصله و پشتکار بود و همدلانه رفتار میکرد.
دیالوگهای شاعرانه و تغزلی و ادبیاتی آهنگین، موتیف معنایی کارهای شما بوده است. این میزان گرایش به ادبیات آهنگین از کجا ناشی میشود؟
درباره وجه تغزلی به نظرم در ایران به اندازه جمعیتمان یعنی حدود هشتاد میلیون شاعر داریم. حتی در گفتوگوی محاورهای مردم هم میتوان ردپای این تغزل و شاعرانگی را پیدا کرد. برای این که ادبیات و اندیشه در خون و رنگ و تاریخ این مردم وجود داشته است و طبیعتا هنرمندان این جامعه بهویژه اهل قلم از این قاعده مستثنی نیستند. هم خانم ثمینی هم بنده در آثار قبلیمان این نگاه تغزلی را کم و بیش داشتهایم، آدمها در یک روایت اجتماعی هم میتوانند لحن و بیانی شاعرانه داشته باشند.
سوای این اشاره کلی و تاریخی، به نظرم تجربیات زیستشده هم خیلی موثر است.
کاملا موافقم. هر فیلمساز و نویسندهای طبیعی است که جهان زیسته خود را واکاوی و از آن نشانهها برای تعریف داستان استفاده میکند. این تجربیات زیست شده برای هرکسی شکل منحصربهفردی پیدا میکند. اوج این وجهتغزلی را میتوان در روایتهای علی حاتمی در نظر گرفت.
بله... از «سوتهدلان» تا «مادر» با دیالوگهای ماندگاری روبهرو هستیم. اما به هرحال وقتی هاشم در سریال شهرزاد به فرهاد میگوید که «همیشه قسمتی از وجود معشوق در عاشق تهنشین میشود» و این جمله نقل محافل میشود، طبیعی است که شیوه بیان این تجربه زیستشده هم باید ارزیابی شود؛ اینکه تجربیات مستقل یک هنرمند را با چه تمهیدات خلاقانهای میتوان با داستان ترکیب و ارائه کرد؟
و این یعنی نقد. کسانی که در برنامههای سینمایی مینشینند و از جملاتی محاوره مثل «درآمده» و «درنیامده» و «شلخته» استفاده کنند، باید توجه کنند که به هیچوجه حرفهای آنها ربطی به رسالت نقد ندارد. منتقد در مقام یک فرهیخته و با درک و درایت بالاتر از مخاطب عام باید نقد کند. مثلا همین چیزی که گفتید میتواند معیار نقد باشد. یعنی منتقد باید تجربیات زیستشده را در یک فیلم درک کند و آنها را با تئوریها و نظریههای مختلف داستانی و سینمایی انطباق دهد و به نقاط ضعف و قوت شیوه انتقال این تجربیات در اثر بپردازد.
یکی از خوششانسیهای «شهرزاد» نمایش همزمان آن با سریالهای کمبنیهای مثل «کیمیا» و «معمای شاه» بود تا برتریهایش بهتر مشخص شود. برخلاف این سریالها که بعد از پخششدن 30 قسمت از آنها هنوز هیچ نوع داستان و روایت درگیرکنندهای ارائه نمیشود. اما شهرزاد در همان قسمت و اول دوم بهطور پیاپی مخاطب را غافلگیر میکرد و سرشار از نقاطعطف و بحران افکنی بود که به نظرم این گرهافکنیها و نه کشدادن سریال به هر قیمت و شکلی، نوعی ریتم و ضرباهنگ درونی ایجاد کرده بود. به جای ریتم و ضرباهنگ کاذبی که در خیلی از کارها به خاطر طرزتلقی غلط بیشتر در قالب ساختاری دیده میشود.
متاسفانه من این سریالها را ندیدم و نمیتوانم درباره آنها داوری و قضاوت کنم و تا آنجا که به شهرزاد مربوط میشود، ریتم و ضرباهنگ یک فیلم را داستان و نحوه شخصیتپردازی آن مشخص میکند که این امر میتواند روایت داستان را سمتوسو و قوام بخشد. این اشتباه است که مثلا در فیلمنامهای با اوج و فرود باورپذیری روبهرو نیستیم و بخواهیم در اجرا به آن رنگ و لعاب بخشیم. البته شرایط نوشتن فیلمنامه و هزینه و وقتی که برای آن در نظر گرفته میشود هم مهم است. قرار بود کار تولید سریال شهرزاد را حدودا اردیبهشت 93 کار آغاز کنیم اما به تهیه کننده پیشنهاد کردم دست نگه داریم تا وقت بیشتری روی فیلمنامه بگذاریم.
یکی از نقاطقوت فیلمنامه لایههای مختلفی است که برای شخصیت طراحی میکنید. مثلا رابطه شخصیت با خودش، خانواده و جامعهاش که شخصیتها را به موجوداتی ملموس و شناسنامهدار تبدیل میکند.
داستان برای من مهمترین مساله است. خود داستان به من میگوید که مسیر چطور پیش برود. آنقدر با شخصیتها کلنجار میروم که دیگر خودشان زنده میشوند و پیشنهاد میدهند که مسیر رفتاری شان چهطور سمتوسو پیدا کند. درباره شخصیتپردازی نیز همه حواسم جمع این است که وجوه مختلفش باورپذیر باشد. مثلا شخصیت شهرزاد را در نظر بگیرید که روایت تاریخی و سیاسی فیلم بهنوعی از دریچه نگاه او بیان میشود. سعی کردیم با کمک خانم ثمینی در طراحی شخصیت از مطلق گرایی به شیوه کلیشهای سیاه و سفید پرهیز کنیم و وجوهی خاکستری به شخصیت بخشیم. مثلا بزرگآقا را در نظر بگیرید که با وجود زورگوییها و بیرحمیهایش در جاهایی دل مخاطب برایش میسوزد و اینها به همذاتپنداری مخاطب کمک میکند.
به نسبت شخصیتهایی عمیق مثل شهرزاد و بزرگآقا، برخی شخصیتها مثل فرهاد کمتر اثرگذار ظاهر شدهاند که شاید به ضعف بازیگر آن هم برگردد. یا طراحی تیپیکال و تکبعدی برخی کاراکترها مثل خانواده اکرم که صرفا حضوری فیزیکی دارند. یا شخصیت قباد که کمتر به خانواده و جهانبینیاش اشاره میشود. وقتی در سریالی همهچیز درنهایت دقت انتخاب و اجرا شده است، بهتر نبود به این شخصیتها هم بیشتر و بهتر میپرداختید؟
باز هم همهچیز را فیلمنامه مشخص میکند. اساس شخصیتپردازی درسریال شهرزاد سه حالت داشت؛ شخصیتهایی که همان ابتدا بیشترین اطلاعات دربارهشان داده میشود، شخصیتهایی که باید ابعاد مختلفشان ترسیم شود و شخصیتهایی که بهنوعی در سایه هستند و بهتدریج از سایه خارج میشوند. خانواده اکرم تاثیری در درام ندارند و وقت آن هم نبود که بهطور کامل به آنها پرداخت شود. اگر اینطور بود باید به جای 25 قسمت 250 قسمت ساخته میشد. بنابراین در متن سریال شهرزاد بیشتر به شخصیتها در حد شخصیتپردازی نه تیپ پرداخته شده که تاثیر آشکاری روی پیشبرد خط داستان دارد. درباره شخصیت فرهاد باید در نظر گرفت که او نماینده نسل روشنفکر، روزنامهنگار و دانشجو است که به تلخاندیشی و افسردگی حاصل مقتضیات سیاسی دهه چهل و پنجاه گرفتار شده است و چه در فیلمنامه و چه در اجرا قرار نبوده بیشتر از این به آن پرداخته شود. کوتاه و مختصر میگویم گمانم این است که او بهترین بازی خود را در سالهای اخیر در سریال شهرزاد ارائه داده است. اصلا نمیتوان به این شکل شخصیتها را با هم مقایسه کرد و معیاری برای سنجش تاثیر آنها در قالب مقایسه در نظر گرفت. بلکه باید آنها را طبق کدها و نشانههایی که در طول روایت دربارهشان انتقال داده میشود، ارزیابی کرد. مثلا نمیتوان شخصیت فرهاد را با قباد مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که یکی منفعل و دیگری فعال است. اصلا این شخصیتها و جهان بینی شان ربطی به هم ندارند تا اینچنین مقایسه شوند. البته شاید با ادامه سریال نظرتان عوض شود. به خاطر همین است که معمولا ترجیح میدهم به جای گفتوگو در خلال پخش سریال، بعد از پخش کامل آن گفتوگو کنم.
پس اگر موافق باشید بیشتر به جنبههای ساختاری کار بپردازیم. ترانه علیدوستی با کارگردانهای مهمی کار کرده است؛ کارگردانهایی که نقطه قوتشان اتخاذ شیوههای منحصربهفرد بازیگرفتن از بازیگران بوده است، مثل اصغر فرهادی. مثلا او در همکاری با اصغر فرهادی، انواع و اقسام تجارب را کسب کرده است، ازجمله تمرینهای خاص و دورخوانی و مهمتر از همه اینکه کارگردانی مثل او از بازیگران میخواهد نسبت به صحنههایی که در فیلمنامه نیستند مثل گذشته شخصیتها دقیق شوند. شیوه شما در کار کردن با بازیگران در مجموعه «شهرزاد» چگونه بوده است؟
کار با بازیگر حرفهای به روند تولید سهولت میبخشد. وقتی شما بازیگری را به کار دعوت میکنید که هم تواناییهایش غیرقابل انکار است، هم تجارب کاری گرانقیمت و متفاوتی با کارگردانهای خوب پشتسر گذاشته و هم به لحاظ اخلاق کاری بسیار فروتن و حرفهای است، خیلی سریعتر به توافق میرسید. این اتفاقی بود که درباره ترانه علیدوستی افتاد. در بسیاری موارد نیاز نمیدیدم پلان به پلان او را هدایت کنم. بازیگرانی بودهاند، اتفاقا بازیگران بسیار بزرگی که شاید به خاطر سبک خاص بازیگریشان، پلان به پلان مراقبت و راهنماییشان کردهام؛ چه در آثار قبلی و چه در آثار جدیدم. ترانه علیدوستی ازجمله بازیگرانی بود که وقت زیادی گذاشته بود، فیلمنامه را بسیار دوست میداشت و حتی در روزهایی که بر سر صحنه حاضر نبود، مدام تماس میگرفت و خواهش میکرد که اگر کمکی از دستش برمیآید به او بگویم.
شخصیت خود بازیگر، جدای از کار حرفهایاش، اینکه صاحب تحلیل باشد برای شما چقدر مهم است؟ مثلا علی نصیریان را مثال میزنم که در مواجهه و گفتوگو با او، سر هر حرف، نکته و تحلیلی داشت.
خیلی ارزشمند است. تردید نکنید در اینکه برای کارگردان مهم است که با بازیگرانی همکاری کند که ساعتها برای فیلمنامه و دقت در نقش خود و دیگران وقت گذاشتهاند، اگر دچار ابهاماتی بودهاند، یادداشت کرده و او را هم در جریان گذاشتهاند. اینها بهخصوص در روزهای سختی کار، برای کارگردان انرژی مضاعف است. هر کارگردان علاقهمند به تولید اثر عالی، آرزومند داشتن چنین بازیگرانی است. هر روز آرزو میکنم خدا امثال آقای نصیریان را برای سینمای ما زیاد کند. یکی از بزرگترین آرزوهای من برای آینده سینمای تلویزیون همین است. من سهبار با او همکاری کرده و هر بار علاقهمندتر شدهام و در من احساس احترام بیشتری نسبت به او برانگیخته شده است. او در آستانه هشتادسالگی، فوقالعاده بیحاشیه و عمیقا عاشق کارش است.
و بسیار هم سرحال هستند، شاید خلاف برخی از همنسلان خودشان... زندگی شخصی و حرفهای خودشان را بهدرستی مدیریت کردهاند.
یکی از دلایلش این است که منظم و سلامت زندگی کرده است؛ از جوانی تا بهحال. علی نصیریان از تئاتر آمده و پرورشیافته تئاتر دهههای چهل و پنجاه است؛ سالهایی در تئاتر ما که بسیار درخشان بوده است. سالهایی که در آن، بازیگر پلهپله و براساس سلسلهمراتبی رشد میکرد و بالا میآمد. اگر کسی از من بخواهد برای الگوی بازیگری در سینمای ایران مدلی ارائه کنم، قطعا یکی از چند اسمی که به ذهنم میرسد آقای نصیریان است؛ نظیر علی نصیریان، پرویز پرستویی، رویا تیموریان، مهدی سلطانی، ترانه علیدوستی و... هستند باید برای اینها دعا کنیم تا تعدادشان زیاد شود. راستش را بخواهید من از بابت بازیگری، بهشدت نگران سینمای ایران هستم. در این سالها فوج فوج کسانی وارد سینما میشوند که یا بیاستعدادند و براساس روابط وارد سینما شدهاند یا اینکه استعداد دارند اما چون این استعداد، پلهپله پرورش نیافته است، به مجرد اینکه دو بار تصویرشان روی جلد مجلات میرود و تعدادی هوادار پیدا میکنند، دچار خودشیفتگی و توهم میشوند که نهتنها به همکاران خودشان آسیب میزنند و آزارشان میدهند، بلکه دچار نوعی خودویرانگری و خودتخریبی هم میشوند و این مجموعه مشاهدات مرا نسبت به آینده بازیگری در سینمای ایران نگران کرده است. بخشی از این نگرانی، مربوط به مواضع غلط مطبوعات ما به بازیگران است. برخی مطبوعات، به جای پرداختن به بازیگران، ستارهها را تبلیغ میکنند. سینمای بحرانزده ما، هیچ نیازی به ستارهسالاری ندارد، احتیاج به بازیگران منضبط، فهیم، ششدانگی و توانا دارد که امیدوارم تعدادشان بیشتر شود.
یکی از ویژگیهای «شهرزاد»، قوت طراحی لباس و صحنه آن بوده و یکی از خوششانسیهایش هم شاید این است که مثلا میتواند از این لحاظ با سریال «کیمیا» مقایسه شود. هر چقدر طراحی صحنه و لباس «شهرزاد» منطبق با مابهازاهای بیرونی خودش است در «کیمیا»، با لغزشهای فراوانی روبهرو هستیم. با آقای روحپروری، طراح صحنه اثر شما، هفته گذشته در همین «فرهیختگان» که گفتوگو کردیم از وسواستان در این مورد گفت. چگونه نگاهی به طراحی صحنه و لباس در اثرتان دارید؟
ساده است؛ توقعی که از خود و همکارانم دارم این است طوری کار کنیم که مردم گمان به کمفروشی نبرند. مردم باهوشی داریم. تماشاگران این سالهای سینما و تلویزیون ما، تماشاگران سالهای دهههای شصت و هفتاد نیستند. هوشمندند به این دلیل که وسایل ارتباطجمعی در ابعاد وسیعی گسترش پیدا کرده است. زمانی ماهواره در ایران نبود و همین تلویزیون خودمان هم دو کانال بیشتر نداشت. اما امروز هزاران شبکه ماهوارهای داریم.
چخوف در سخن معروفی میگوید اگر تفنگی در صحنه باشد، باید از آن در روند داستان بهره برد و کارکرد و ضرورتی باید در این روند وجود داشته باشد. در ساختار روایت «شهرزاد»، این ضرورت و کارکردها را میبینیم. مثلا وقتی بزرگآقا سراغ از عاملان و آمران کشتهشدن خانوادهاش میگیرد، دقیقا در شب عروسی قباد، به سراغ آنها میرود. در واقع با یکسری نشانهگذاریهای هدفمند مواجه هستیم. آیا مخاطب با همه اینها در «شهرزاد» همذاتپنداری کرده است؟
حداقل پنج، شش نوبت برای آقای روحپروری بهعنوان طراح صحنه، این جمله درست چخوف را نقل کردم. گفتم اگر تفنگی در صحنه کار میگذاری، اگر قرار بر شلیک با آن نیست، بودنش بیهوده است. این نکتهای بود که در چینش اشیا همواره مدنظر قرار دادهایم.
در شخصیتپردازی و دیگر اجزا هم این را میبینیم.
بارها تاکید کردم اگر نکتهای را مطرح میکنیم، حتما باید فرجامش را ببینیم. در هر قسمت، نکتهای مطرح و توقعهایی در مخاطب ایجاد میکنیم و اگر این توقع در قسمتهای بعدی برآورده نشود، در مطرحکردن آن نکته دچار اشتباه بودهایم. طی این سالها با همه نویسندههایی که همکاری کردهام؛ از علیرضا نادری و علیرضا کاظمی گرفته تا خانم ثمینی، همواره این نکات را مطرح کردهام. جهان درام، جهان نشانههاست؛ جهانی است که براساس همین رویکرد چخوفی، باید از هر تاکید بصری، هدفی را دنبال کرده باشید و مخاطب این قراردادها را بهخوبی میشناسد. شاید مخاطب کوچه و بازار در یک گفتوگوی تئوریک توان تحلیل اینها را نداشته باشد، اما در دریافتی غریزی و شهودی و حسی همه را میفهمد. مثلا میگوید «این کار، حالش خوب نیست یا حالی نداره»؛ شاید نتواند همین را توضیح بدهد اما بهخوبی تفاوت حال خوب یک اثر دراماتیک را به کمک شم غریزیاش میفهمد. به همین دلیل است که من و همکارانم باید همواره تلاشمان بر این باشد که در حد بضاعتمان شعور مخاطب را جدی بگیریم.
با وجود این سریالهای درخشان در کارنامه هنریتان ، چرا در سینما کمکارید؟
در شرایط ویژهای زندگی میکنیم. فرق من بهعنوان فیلمسازی ایرانی، با فیلمساز اروپایی در این است که او برای کارش میتواند برنامهریزی کند. سرزمین ما، سرزمین غیرمنتظرههاست؛ مثلا شما نمیتوانید برای سه هفته دیگر، وضع دلار را پیشبینی کنید. عدمامنیت اقتصادی و به عبارت دیگر عدمثبات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، امکان برنامهریزی برای آینده را میتواند برای یک جامعه سلب کند. این مهمترین آسیبی است که میتواند بر یک جامعه وارد شود. جامعهای که قدرت برنامهریزی برای آینده نداشته باشد، جامعه نگرانکنندهای است. فیلمساز هم از این قاعده مستثنی نیست. اتفاقهایی میافتد که زورشان بیشتر از برنامهریزی من و امثال من است. آرزوی من این است که بتوانم پس از ساخت سریال سراغ ساخت یک فیلم سینمایی بروم و این ترکیببندی را به صورت مستمر دنبال کنم. در سالهای گذشته کم طرح فیلمنامه ننوشتهام که متاسفانه امکان ساختشان به دلایل مختلف فراهم نشده است.
چرا ساختن سریال در ایدهآلهای شما، جای ثابتی پیدا کرده است؟
وقتی فیلم «پستچی سه بار در میزند» را ساختم و موفق بود، برخی از دوستان منتقدم گفتند تو دیگر راهش را پیدا کردهای و جای پایت با همین فیلم در سینما سفت میشود، نروی دوباره سریال بسازی! «کیفر» را هم که ساختم همین را میگفتند. در خلوتم به این حرفها فکر کردم و این سوال را از خودم پرسیدم که آیا من به این دلیل سراغ سریالساختن رفتهام تا آن را پلهای کنم برای رسیدن به سینما؟ برای برخی ممکن است ساخت سریال با همین نیت و منظور باشد. بعد هم که وارد سینما میشوند طوری درباره ساختن سریال حرف میزنند گویی کسی اینها را به زور و تهدید مجبور به این کار کرده است. کاری نداریم... دیدم نه... من به همان اندازه که علاقهمند به ساخت یک اثر سینمایی هستم به همان اندازه اگر شرایط اقتضا کند مایل به ساخت سریال هستم. من نمیتوانم تعیین کنم، این قصه است که برای همه تعیینتکلیف میکند. اگر نسبت صادقانهای بهعنوان کارگردان با قصه برقرار کنید، این قصه است که میگوید در چه قد و قوارهای من را ارائه دهید. زمانی که «شب دهم» را ساختم، به حدی استقبال زیاد بود که مدیر شبکه با تهیهکننده به من گفتند به تدوینگرت بگو نسخهای سینمایی هم از این سریال درست کند. من بهشدت در برابر این نظر ایستادم، این زمانی بود که فیلم سینمایی هم نساخته بودم. قد و قواره «شب دهم»، سریال بود نه فیلم. بعدها پیشنهاد دادند از این سریال، تئاتری هم دربیاوریم! حتی خبرهایش هم زودتر منتشر شد. اما «شب دهم» داشت قصهاش را تعریف میکرد و سریال بود. من فقط به ندایی که قصه در گوشم زمزمه میکند گوش میکنم تا خودش بگوید ظرف بیانش چیست. تا امروز هم این زمزمه به صورت غلط هدایتم نکرده است. البته جز این الزامات درونی، الزامات بیرونی هم در کار بوده است که فیلم کمتر ساختهام؛ مثلا شما طرحی را میبرید و میگویند محال است، تصویب کنیم.
این که سراغ شبکهای رفتید که با چند تجربه ناموفق مثل «قلب یخی» و «ابله»، اعتماد مخاطب را از خودش سلب کرده، کار بسیار ریسک پذیری بود. به هر حال تفاوت مهم شبکه نمایش خانگی این است که مخاطب پول میپردازد و میخواهند فیلم ارزش وقت و هزینه و انرژی را داشته باشد.
چند جای دیگر هم گفته ام متاسفانه برخی همکاران ما نسبت به هوشمندی و پیشرفت سلیقه مخاطب در چند سال اخیر بیتوجه بوده و خیلی سادهلوحانه رفتار کردهاند. هیچوقت مخاطب ایرانی به اندازه سالهای اخیر در معرض تکنولوژی تنوع و رسانههای مختلف نبوده و همین باید وسواس و دقت و توجه کارگردان را بالا ببرد. دیگر این مخاطب، مخاطب دهه شصت و هفتاد نیست که فقط با دو شبکه سرو کار داشته باشد. حالا به محض بیعلاقگی به یک اثر به راحتی کار و شبکه دیگری را انتخاب میکند. باید توجه داشت این مخاطب خوشسلیقه، انواع و اقسام سریالهای تاریخی و بهروز دنیا را مشاهده کرده و با این میزان بهروز بودن باید خوراک فرهنگی مناسب با او تهیه کرد. از طرف دیگر شبکه نمایش خانگی در ایران رسانهای نوپاست و نباید با سهل انگاری حداقل اعتمادها از بین برد. باید توجه داشت اگر سریالهای قبل از شهرزاد درست عمل کنند، خود به خود شهرزاد بیشتر و بهتر دیده خواهد شد و اگر درست عمل نکنند، مخاطب دلزده میشود و سراغی از شهرزاد نمیگیرد. اینجاست که باید به همدیگر احترام بگذاریم و نگران کارهای همدیگر شویم. اینجاست که مشکل همیشگی ایرانیها یعنی حسادت و دورویی، تنگچشمی، ترس و نفرت از پیشرفت دیگری آشکار میشود. ترس آدمها را به موجوداتی خطرناک و در نتیجه جامعه را به جامعهای وحشتزده تبدیل خواهد کرد. فیلمسازی در یک جشنواره جایزه میگیرد و فیلمسازی دیگر ناراحت میشود از این که به فیلم او جایزه دادهاند. این دیگر چه نوع جهانبینی است؟! به خاطر آن است که آدمها یاد گرفتهاند باید با دیگران همیشه مسابقه دهند و نه با خودشان. من باید نسبت به کارهای قبلی در مسیر بهتری حرکت کنم. نباید کسی را رقیب خودم در نظر بگیرم، بلکه خودم و کارهای قبلی مهمترین رقیب برای من خواهد بود.
قدس/گفتوگو با داوود میرباقری؛ نویسنده و کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون
« امامت»، مهم ترین پیام پیاده روی اربعین حسینی است
ملیحه پژمان - ...وقتی حصارهای دل یک به یک برداشته میشوند، دلت سرشار از نور میشود، نوری که تو و وجودت را به سوی خودش میکشد. ...
نمیدانی ماجرا از چه قرار است، اما فقط میروی و نور را دنبال میکنی، دیگر نه نگرانی داری و نه دلت میلرزد از سختی روزگاری که در پیش است.
نور تو را به هر سویی که میخواهد میبرد و تو دنباله رو هستی، چه زیبا که خدا این حقیقت را برای ما به ودیعه گذاشته که در دنیا و آخرت 14 نور مقدسش را دنبال کنیم.
در زندگی دنیا به این انوار متوسل شویم و مدد بجوییم و در آخرت هم چشم امیدمان به عنایات و مهربانی هایشان باشد. این نورهای مقدس، همه زندگی ما هستند و بدون آنها
زندگی هایمان بی معناست، اصلا زندگی نیست، بلکه باتلاقی است که رفته رفته ما را به مرگ و نیستی فرو میبرد.
راستی چه زیباست که بخشی از شکوه و عظمت معصومین(ع) را به تصویر بکشیم و این آرزوی دیرینه من بود که روزی در سالهای زندگی ام مفتخر به کارگردانی اثری با مضمون زندگی یکی از این حقایق هستی شوم و خدا را شکر که این آرزو محقق شد و نام من ناچیز هم به عنوان کارگردان آثاری درباره دین و ارزشهای ائمه هدی(ع) ثبت شد...
این چند سطر بخشی از واگویه های داوود میرباقری؛ نویسنده و کارگردان نام آشنای سینما، تئاتر و تلویزیون کشورمان است که آثار فاخری درباره ارزشهای دین و اهل بیت(ع)، در کارنامه هنریاش خودنمایی میکنند. آخرین اثر بلند تلویزیونی میرباقری «مختارنامه» است که فرازی از تاریخ قیام خونخواهانه مختار ثقفی را پس از شهادت امام حسین(ع) به تصویر کشیده است. گفت و گوی ما را با این هنرمند در حال و هوایی متفاوت بخوانید.
داوود میرباقری چقدر اهل دل است و چقدر اهل منطق و جدیت؟
بستگی دارد به اینکه کجا فضا دلی است و کجا جدیت میطلبد؛ اما به باور دوستانم بیشتر از منطق و جدیت اهل دل هستم. یعنی هر وقت برای تولید اثری جدید اقدام میکنم این دل است که من را به حرکت و تکاپو وادار میکند.
و انقلاب دل؛ در این سالها شما را به سمت تولید چه آثاری رهنمون شده است؟
ببینید برای هر کارگردانی مهم است که اثرش ماندگار شود و در این راستا هم خوب به موضوع اثرش فکر میکند، زوایای گوناگون آن را میسنجد و بعد با یک اقدام جدی وارد گود تولید میشود. اما در این میان تفاوتی هم وجود دارد که بیشتر دلی است. وقتی من
خواسته ام به عرصه تولید اثری با محوریت دین و معارف معصومین(ع) ورود کنم، به خاطر دشواریهای مسیر آینده، بیشتر از دلم فرمان گرفته ام تا منطق.
چطور؟
پاسخ روشن است، چون برای ورود به عرصه تولید آثار دینی و مذهبی، عشق و اخلاص هنرمند حرف اول را میزند و اگر چنین نباشد هیچ گاه اثر تولید شده در وجود بیننده ها رخنه نخواهد کرد.
چه تعبیر جالب توجهی؟ رخنه...
در حقیقت اگر هنرمند جان کلام دین را به تصویر نکشد، نمی تواند در دل مخاطبش نفوذ کند و من از آن به «رخنه» تعبیر میکنم، زیرا اگر توانستی مخاطب را از ابتدای نمایش اثرت تا انتها و در نهایت اشتیاق نگه داری، آن وقت میتوانی ادعا کنی که اثرت در وجود مخاطب رخنه کرده و جان گرفته است.
جناب میرباقری! بخشی از زندگی تحصیلی شما به نشستن پای درس استادان حوزه برمی گردد، چقدر این تجربه ها برای تولید آثار مذهبی به شما کمک کرد؟
خیلی، به هر حال تجربه نشستن پای درس استادان برجسته حوزه ذهن هر جویای علمی را باز میکند، اما ذکر این نکته هم ضروری است که ما در جامعهای زندگی میکنیم که همه اهل دین و مذهب هستیم وطبیعی است هر چه مربوط به مبانی و اصول اعتقادی آن اندیشه است، باید مورد علاقه شما باشد، بنابراین ورود به مسایل تاریخی و دینی نیز برای من به همین شکل است، وقتی به دین و اصول آن ایمان دارم و آن را پذیرفتم، علاقهمند هستم درباره شخصیتهای آن اگر مجالی پیش بیاید کارم کنم. این موضوع چندان عجیب نیست چون من مسلمانم و به شخصیتهای مذهبی دینم علاقه دارم که در نهایت نتیجه این علاقه، فکر و تلاش کردن، تبدیل به انرژی تولید اثری مانند «امام علی(ع)» یا «مختارنامه» میشود.
موافقید در همین فضا مروری هم بر «مختارنامه» داشته باشیم؟
بله، حتما.
مدتها از تولید و پخش «مختارنامه» گذشته، اما به فراخور مناسبتها همچنان بخشهایی از این مجموعه تلویزیونی از شبکههای تلویزیونی پخش میشوند، تعریف خودتان از این مجموعه تلویزیونی چیست؟
درباره این سریال بارها صحبت کرده ام که شاید تکراری باشد، اما «مختارنامه» يک سریال با استاندارد بينالمللي است و بسياري از سکانسهاي آن را ميتوانيد با کارهاي بزرگ هاليوود مقايسه کنيد، آن هم با بضاعت اندک ما، بخصوص در بخش سه بعدی و جلوههای ویژه بضاعت کمی که در این حوزه داریم، مثلاً آتشسوزي کعبه با امکانات جهانسومي ساخته شد، اما وقتي حوصله، عشق و دقت باشد، کار خاصيت بينالمللي پيدا ميکند. يکي از ويژگيهاي ديگر هم خود موضوع است، در کشور ما هر سال 40 روز برای امام حسین(ع) عزاداري داريم که وقتي تلنگري به اين جريان بزنيم با اقبال روبهرو ميشود.
هر وقت خاطرات تولید «مختارنامه» را مرور میکنید، چه حسی به شما دست میدهد؟
«مختارنامه» ادای دین کوچک من به ساحت قدسی سیدالشهدا(ع) بود و هر وقت خاطرات این سریال را در ذهن مرور میکنم سرشار از حس خوب دعوت و عنایت این امام مظلوم میشوم. من براي هر صحنه حس غريبي دارم.
جایی گفته اید «مختارنامه» معادل 20 فیلم سینمایی است، چرا؟
هنوز هم به این مسأله اعتقاد دارم که ابعاد کار در این سریال بسیار وسیع بود و بیننده هر پنج دقيقه شاهد یک ماجرای تازه بود. گاهي دوستان ميگفتند زمان ساخت اين سريال خيلي طولاني شده اما به نظر من خيلي خوب جمع شد. «مختارنامه» از قسمت 32 به بعد اوج بيشتري داشت و ابعاد وسيعتري پيدا کرد و این حرکت صعودی تا قسمت پایانی ادامه داشت.
تلخ و شیرینهای «مختارنامه» که در ذهن شما مانده است؟
خاطرات تلخ و شیرین «مختارنامه» به واسطه صحنههای مختلف که روایتگر تلخی و شیرینی داستان بودند، در ذهنم بسیار باقی مانده که انتخاب یک از هزاران دشوار است، اما اگر بخواهم به خاطره تلخ اشاره کنم اینکه ما در حین چند سال تولید اثر دوستان خوبی را از دست دادیم، از جمله زنده یاد رضا خندان که خودش حتی نتوانست نقشش را در این سریال ببیند و حتی بیماری سخت خودم که اگر خوب نمی شدم سرنوشت سریال مبهم میماند. اما خاطرات شيريني هم به تجربه من و همه دوستانم در این سریال رسید، اینکه عده زیادی از بازيگران کشور و همین طور سیاهی لشکرهایی که از نقاط دور و نزدیک کشور در این پروژه کنار هم قرار گرفته بودند و هر روز با عشق و علاقه ای خاص سر صحنه حاضر میشدند که حتی پس از پایان کار من شاهد چهرههای به اشک نشسته خیلی از این دوستان بودم.
چطور شد فریبرز عربنیا را برای ایفای نقش مختار انتخاب کردید؟
در ابتدای ترسیم شخصیت ها و تست گریم، دو نفر دیگر از دوستان بازیگر آمدند و تست گریم دادند و در ابتدای نگارش فیلمنامه هم جمشید هاشم پور برای ایفای نقش «مختار» مورد نظرم بود، ولی در مرحله تولید به دلیل مشکلاتی که پیش آمد نتوانستیم از حضور این بازیگر توانمند استفاده کنیم و به پیشنهاد ایشان عرب نیا برای این کار انتخاب شد. تست گریم گرفتیم و خوشبختانه همه به حضور ایشان در سریال رأی دادیم و عرب نیا نقش مختار را بازی
کرد.
با توجه به اینکه سریال مختار به لحاظ تاریخی مطالبی را منعکس میکرد که ممکن بود برخی از مسلمانان ناراحت شوند، چه ملاحظاتی را در نگارش فیلمنامه مورد توجه قرار دادید؟
بنده در نگارش فیلمنامه مختارنامه برخی موضوعات را به عمد ناديده گرفتم، به من حق بدهيد که از 10 سند تاريخي دو سند آن را قبول نکنم.
تصور میکنید تولید آثار تاریخی مذهبی چه تاثیری در آگاهی بخشی به بینندگان سیما دارد؟
بیشک تاثیر بسزایی در افزایش آگاهیهای تاریخی و مذهبی بینندگان دارد، زیرا برای نگارش فیلمنامه آثاری از این دست، به مطالعه هزاران اثر مکتوب نیاز است تا از زوایای هر اتفاق تاریخ در نگارش متن، مورد توجه قرار بگیرد. برای مردم امروز که در ساعات طولانی درگیر کار برای امرار معاش هستند فرصتی برای مطالعه و خواندن کتابهای مختلف به وجود نمی آید و از این حیث چنین سریالهایی میتوانند بخشی از تاریخ را بخوبی برای مردم تبیین کنند و از این منظر مزیت بزرگی برای تولید کنندگان آثار تاریخی مذهبی به شمار میرود.
مهمترین مشکلاتی که بر سر راه تولید آثار تاریخی و مذهبی قرار دارد؟
هزینههای سنگین تولید، کمبود امکانات برای بازسازی جلوههای ویژه، عدم حمایت همه جانبه از تولید کنندگان آثار مذهبی و ...از مهمترین مشکلات در مسیر تولید آثاری از این دست هستند.
با وجود مشکلاتی که بر سر تولید آثار مذهبی است، خودتان چقدر در این زمینه دغدغه دارید؟
به نکته خوبی اشاره کردید، «مشکلات زیاد بر سر راه تولید آثار مذهبی».
اما من اعتقاد دارم تولید آثار مذهبی با همه مشکلاتی که دارد دل میخواهد، دلی که سرشار از جرأت و جسارت باشد تا از سختیهای کار به راحتی عبور کند و به هر تلنگری متوقف نشود. ضمن اینکه تولید آثار مذهبی پاداش ویژه ای دارد که همین نکته به کارگردان جرأت و جسارت میدهد.
تاکنون آثار گوناگونی درباره امام حسین(ع) و با محوریت عاشورا ساخته شده است، فکر میکنید این آثار برای ترویج فرهنگ حسینی کافی است؟
خیر، کارکردن درباره امام حسین(ع) و به تصویر کشیدن حقیقت زندگی حضرت مانند شنا کردن در یک دریای بی انتهاست. بنابراین جا دارد هزاران هزار دقیقه درباره انقلاب عاشورا فیلم و سریال ساخته شود تا مفهوم قیام برحق سیدالشهدا(ع) در جای جای جهان منتشر شود. به باور بنده با وجود جریانهای منحرفی که در میان مسلمانان نفوذ کرده اند تولید آثار فاخر مذهبی درباره ائمه هدی(ع) و تبیین رهنمودهای ارزشمند آنها، نقش موثری در خنثی کردن توطئه دشمنان ایفا خواهد کرد.
با توجه به اینکه این روزها زائران اربعین خودشان را با پای پیاده به کربلا میرسانند، چه پیامی در این اجتماع میلیونی نهفته است؟
وحدت، انسجام و باور امامت مهمترین پیامهای پیاده روی اربعین حسینی است و جالب اینکه فقط مسلمانان زائر پیاده اربعین نیستند، بلکه پیروان برخی دیگر از ادیان الهی هم با پای پیاده به زیارت
امام حسین(ع) میروند و این اوج وحدت دلهای مؤمن و خداجویی است که با هر دین و مسلکی به سوی سرور آزادگان جهان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) میروند تا به نشان استقامت ایشان در برابر کفر، بگویند ما هم به تأسی از شما در برابر کفر ایستاده ایم و این ایستادگی ادامه خواهد داشت. هیچ اجتماعی مانند پیاده روی اربعین وحدت آفرین و امید بخش نیست. به باور من باید تمامی لحظههای شورانگیز پیاده روی اربعین و آن اشتیاق زائران حسینی به زبان تصویر ثبت و ضبط شود.
بفرمایید این روزها مشغول پیگیری چه اثری
هستید؟
من «سلمان فارسی» را در تلویزیون دارم و حدود چهار سال است برای ساخت آن منتظرم، دقیقاً پس از پروژه «مختار» به طور مداوم بحث و صحبت داشتیم و با مدیران مختلف و در مقاطع گوناگون جلساتی برگزار كردیم، به هر حال شرایط تولید «سلمان فارسی» سخت است و به دلیل حجم و گسترش کار و
لوکیشن های بسیار زیاد و بازیگران فراوانی که دارد کار
گسترده ای است.
تولید و به ثمر نشستن این اثر برای من خیلی اهمیت دارد و اگر به نتیجه برسد دیگر دغدغه ای در زمینه تولید آثار مذهبی نخواهم داشت و پس از آن کارهای ناتمام دیگرم را به سرانجام خواهم
رساند.
و حس شما از شنیدن این کلمات:
مختارنامه؟
ادای دین به امام حسین(ع) که امیدوارم از من بپذیرند.
کربلا؟
بهشتی که در زمین جا مانده.
عاشورا؟
نهضت ظلم ستیزی.
زیارت؟
آرام و قرار معنوی.
مسافر ری؟
مأموریت یک بنده برگزیده و مخلص خدا.
بهشت؟
به بها میدهند نه بهانه.
پیاده روی اربعین؟
قرار سالیانه عاشقان حسینی.
حق و باطل؟
مبارزه این دو تا قیامت ادامه دارد.
قدس/چرا خبري از ترجمه آثار برگزيده مهمترين جايزه ادبي جهان نيست؟
نوبل سياسي ، بازار مترجمان را کساد کرد
گروه فرهنگي- خديجه زمانيان - سالها قبل مقالهاي درباره برندگان نوبل از گابريل گارسيا ماركز ترجمه شد با عنوان «بزرگاني كه بزرگ نبودند». ماركز آنجا اشاره كرده كه از برخي برندگان نوبل اثري درخشان به جاي نمانده است و آنها فقط يك نام هستند.
از جمله سولي پرودوم، نخستين برنده نوبل ادبيات.
ماركز در آن مقاله به مسايلي اشاره کرد که سالها بعد به حقيقت پيوست که از جمله آنها محرمانه بودن و سياسي بودن داوري جايزه نوبل بود.
در حاليکه همه منتظر بودند جايزه امسال به فيليپ راث، جويس كرول اوتس و ياهاروکي موراكامياهدا شود، اما «سوتلانا آلكسوويچ»، نويسنده بلاروس اين جايزه را از آن خود کرد و برنده شدن خانم سوتلانا، بسياري را به ياد آن مقاله انداخت.
انتخاب امسال آکادمي نوبل براي اهالي ادبيات بخصوص ايرانيها آن قدر بحثبرانگيز بود که كاوه ميرعباسي همان روزهاي اهداي نوبل در اظهارنظري گفت: شايد سياسيترين اهداي جايزه نوبل بعد از چرچيل، انتخاب سوتلانا آلكسوويچ بود.
به هر حال انتخاب سوتلانا به عنوان برنده نوبل موجي از انتقادها را برانگيخت و مهمترين انتقاد هم اين بود که آلكسوويچ اديب نيست و يك مقالهنويس و روزنامهنگار است.
آيا مخاطب ايراني به ترجمه برنده نوبل بيرغبت است؟
هرسال بعد از انتخاب آکادمي نوبل، تب و تاب ترجمه آثار برنده نوبل در ميان مترجمان و ناشران و رقابت آنها براي اينکه اثر را زودتر به بازار کتاب برسانند، ديده ميشد.
براي مثال «دوريس لسينگ» كه در سال 2007 جايزه نوبل را دريافت كرد، پيش از دريافت جايزه تنها يك كتاب از او در ايران ترجمه شده بود؛ «فرزند عشق» ترجمه ساسان تبسمي.
بعد از اينكه اين نويسنده جايزه نوبل گرفت، بسياري از كتابهاي او به فارسي ترجمه شدند. البته اين موضوع در مورد همه نويسندگان جايزه گرفته صدق نميكند، براي مثال «مويان»، نويسنده چيني كه در سال 2011 جايزه نوبل ادبيات را گرفت و اين موضوع هيچ برگ برندهاي براي ترجمه آثار او در ايران نداشت و فقط يك كتاب از او به نام «گوساله و دونده دوي استقامت» به فارسي ترجمه شد؛ كتابي كه اصغر نوري آن را ترجمه كرد.
امسال هم بعد از گذشت مدتي، هنوز خبري در خصوص ترجمه آثار سوتلانا در جايي منتشر نشده است، آيا اين تعلل از بيرغبتي مخاطب ايراني به ترجمه و خواندن آثار اين نويسنده نشان دارد و يا ناآشنا بودن مترجمان با آثار سوتلانا زمان بيشتري را براي ترجمه و انتشار کتابهاي او ميطلبد؟
به اعضاي کميته نوبل تبريک ميگويم
مهدي غبرايي از جمله مترجماني است که ذايقه مخاطب ايراني را ميشناسد. اين مترجم پيش از اين از انتخاب «سوتلانا» اظهار خوشحالي کرده بود و گفته بود: «امسال وقتي شنيدم اين خانم برنده نوبل شده است، به جاي اينكه ناراحت شوم، خوشحال شدم، چون باري از روي دوش من برداشته شد. ديگر لازم نيست كتابهاي او را بخوانم و ترجمه كنم، چون كتابهاي او جزو علايق من نيست.»
ناآشنا بودن برنده نوبل اتفاق غريبي نيست. خيلي از نويسندهها هستند که کسي اسم آنها را نشنيده، اما بعد گل ميکنند. اما غبرايي معتقد است:«اين خانم نويسنده نه رمان نويس است و نه شاعر و نه گزارش نويس داستاني. شبيه آنچه ما در آثار «اوريانا فالاچي» ميبينيم، در آثار اين نويسنده مشاهده نميشود.»
فقط يک مقاله درباره چرنوبيل
غبرايي که در کارنامه ترجمه آثارش برگرداني از آثار «نايپل» هم وجود دارد، ضمن اشاره به آثار اين نويسنده ميگويد: «نويسندهاي مثل نايپل غير از رمانهايش، گزارش داستانهايي هم نوشته.سه کتاب دارد درباره کشورهاي مسلمان غيرعرب نظير ايران، مالزي و پاکستان. اين نويسندهها چنين آثاري دارند، اما گزارشنويسي آنها روايت داستاني دارد که خواندن آثارشان را جذاب ميکند، اما مقالههاي خانم سوتلانا به صورت روايت داستاني نيست.» غبرايي ميافزايد:
« شايد آثار و مقالات اين خانم در خصوص چرنوبيل همانطور که مورد علاقه اعضاي آکادمينوبل قرار گرفته، توجه مترجمان ديگر را هم که به اين مباحث علاقهمند هستند، جلب کند تا آثار و مقالات ديگر اين نويسنده بلاروس را ترجمه کنند!»
همه آثار «سوتلانا» 5 جلد است
اما کاوه ميرعباسي که انتخاب «سوتلانا» را انتخابي سياسي عنوان کرده بود، در همان زماني که نام اين نويسنده به عنوان برنده نوبل ادبياعلام ميشود، در يک جستوجوي اينترنتي متوجه ميشود «سوتلانا» نويسنده نيست!
ميرعباسي معتقد است: «سوتلانا، روزنامه نگار است. فقط دو اثرش در کشورهاي ديگر ترجمه شده که بزودي به بازار ما هم ميآيد، اما کل آثارش به پنج جلد نميرسد، چون بسياري از آثارش مقاله است.»
ميرعباسي که به دنبال کسب اطلاعات بيشتر درباره اين نويسنده به سايتهاي معتبري مثل آمازون و خانه کتاب که کتابفروشي اينترنتي بزرگ اسپانيايي زبان است، سرزده است، ميگويد:
« آثار سوتلانا به زبان فرانسه، اسپانيايي و انگليسي ترجمه شده، اما سه يا چهار اثر بيشتر نيستند و مخاطب چنداني هم ندارد.» به نظر ميرعباسي اين انتخاب، اتفاق خجستهاي نبود، مگر اينکه خلافش ثابت شود!
مترجم «زندهام که روايت کنم» تأکيد ميکند، آثار اين برنده نوبل را به چند دليل ترجمه نميکند: معمولاً از زبان واسطه اثري را ترجمه نميکنم، به سمت ترجمه آثار غيرداستاني نميروم و در مسابقات سرعتي ترجمه شرکت نميکنم.»
مردم سالاری/همايون شجريان در آيين نکوداشت شمس تبريزي:
با چشم و گوش باز و دهان بسته در اين بزرگداشت شرکت کردهام
آيين نکوداشت شمس تبريزي همزمان با روز ديدار شمس و مولانا، پس از هشت قرن در زادگاهش، تبريز با حضور جمعي از مقامهاي استاني و مولويشناسان و شمسپژوهان برگزار شد. عليمحمدي، رييس انجمن ادبي تبريز، در ابتداي اين مراسم گفت: هدف از برگزاري اين برنامه، نکوداشت ديدار تاريخي شمسالدين محمد تبريزي با مولانا جلالالدين محمد بلخي است و اميدواريم برگزاري اين آيين، فتح بابي براي برگزاري نکوداشت حضرت شمس در سالهاي آتي باشد.
وي افزود: اين همايش اولين جلسهاي است که به احترام مقام معنوي شمس، مسئولان در آن سخن نخواهند گفت.
کريم زماني، مولويشناس، نيز در ادامه اين آيين نکوداشت گفت: يکي از مسائل مهمي که در عالم مثنويپژوهي و مولاناشناسي رخ داد، کشف مقالات شمس تبريزي بود.
وي اظهار کرد: قبل از کشف و احياي اين مقالات، بسياري از انديشمندان و متخصصان اين حوزه معتقد بودند که شمس تبريزي وجود واقعي و خارجي ندارد بلکه اين ذهن خيالي حضرت مولاناست که شخصي همچون شمس تبريزي را خلق کرده و بر اساس اين شخصيتپردازي، به بيان مطالبي در ارتباط با وي پرداخته است. شمس تبريزي، خلق مولانا به درجه اعلاي خودش بوده است.
زماني تاکيد کرد: در ارتباط با کشف مقالات، بزرگاني همچون مرحوم فروزانفر نيز نقش داشتهاند ولي دکتر محمدعلي موحد تنها شخصي است که توانسته مقالات را در عاليترين درجه خود تصحيح کند و به منصه ظهور برساند.
وي در ادامه بيان کرد: سرچشمههاي ظهور اين کتابها و مقالات، احوال قلبي است و با صنايع ادبي و حتي حفظ کردنهاي صرف اطلاعات و واژگان عرفاني نميتوان به هدف مورد نظر دست يافت. به گفته اين مولويشناس، سرمنشأ اين کتابها و مقالات، دل است و براي دريافت مفاهيم والاي آنها بايد در درجه اول با آنها همسنخ شد. به صرف دانستن اشعار و منطق معاني ابيات نميشود به حريم حرم کتاب وارد و مقيم شد مگر اينکه آدمي با اين کتابها محرميت اخلاقي و روحي پيدا کند. زماني متذکر شد: براي درک کامل اشعار مولانا و بردن لذت معنوي از آن در درجه اول بايد اخلاق خودمان را درست کرده و گناه نکنيم. گناه يعني راه باز باشد ولي شخص به سمت آن نرود. تقوا و پاکي منشأ علم و معرفت و ضد آن، منشا جهل است.
به گزارش ايسنا، وي در بخشي از سخنان خود بيان کرد: بر خلاف باور يک عده که شمس تبريزي را مردي عامي مي دانستند، وي با عالمان بزرگي بحث و مناظره ميکرده و عرفان فلسفي و عرفان نظري ميدانسته است. مولانا نيز مساله توحيد را به صورت اومانيستي و بشردوستانه مطرح ميکند.
در ادامه، مجري برنامه از حضور همايون شجريان در آيين نکوداشت شمس تبريزي خبر داد که باعث شد حاضران سالن، براي دقايقي طولاني او را تشويق کنند.
در پي اين تشويق از سوي حاضران که خواهان آوازخواني همايون شجربان بودند، شجريان به روي سن رفت و پس از اداي احترام به حاضران گفت: امروز پايبوس مولانا در قونيه بودم و با چشم و گوش باز و دهان بسته در اين بزرگداشت شرکت کردهام. چند نفر از شاعران و اديبان در ادامه اين مراسم به شعرخواني و بيان ديدگاههاي خود در ارتباط با شمس تبريزي و مولانا جلالالدين محمد بلخي پرداختند.
محمدعلي موحد يکي از ميهمانان ويژه اين برنامه بود که در ابتدا در واکنش به سخنان همايون شجريان گفت: ميدانستم که اين هنرمند جوان در هنر موسيقي، يد بيضايي دارد ولي نميدانستم که سخنراني ماهر نيز هست. جملهاي که شجريان بر زبان آورد بدون فکر و انديشه بود و ميتوان فقط براي اين جمله، چند کتاب نوشت.
وي از برگزاري آيين نکوداشت شمس تبريزي در زادگاه خود، تبريز، ابراز رضايت و خوشحالي کرد و افزود: بسيار خوشحال هستم که کارگزاران اين دولت همه از اهل محل بوده و همجنس ما هستند. در سالهاي گذشته يکي از مشکلات ما اين بود که کارگزاران و مسئولان دولتي، از اهل محل نبوده و مشکلات ما را نميدانستند. از استاندار گرفته و فرماندار تا رييس آموزشوپرورش، مدير کل ارشاد، مديرکل ميراث فرهنگي و همه و همه از اهل محل هستند و من از اين بابت خوشحالم. موحد با انتقاد از روشنفکراني که فقط و فقط از دولت انتقاد ميکنند تصريح کرد: روشنفکران بايد وجدان آگاه و بيدار جامعه باشند و منصفانه قضاوت کنند. کار دولت خوب است که براي ما مسئولاني از اهل محل انتخاب کرده است. اين مولويشناس و حقوقدان بيان کرد: يکي از مهمترين گرفتاريهايي که در طول تاريخ با آن مواجه بودهايم اين است که هر دولتي ميخواهد دولت ديگر را خنثي کند. فقط انتقاد ميکنند. عدهاي نميدانند که چرا و به چه قيمتي بايد همديگر را سنگ روي يخ کنند. موحد ادامه داد: تمام انرژيها بايد بر اين امر متمرکز و معطوف شود که هر کاري که انجام ميشود به درستي انجام شود.
مزدم سالاری/ مسعود جعفريجوزاني:
اولويتهاي تلويزيون با کار ما سنخيت ندارد
مسعود جعفري جوزاني که از مدتي پيش طرح ساخت سريال «پورياي ولي» را به تلويزيون داده و به نتيجه نرسيده، معتقد است اولويتهاي اين رسانه با کار امثال وي سنخيت ندارد.جعفري جوزاني درباره فعاليتهاي تلويزيوني خود نيز به مهر گفت: اين روزها بعيد ميدانم بتوانم در تلويزيون فعاليت داشته باشم. علاوه بر شرايطي که فعلا در اين رسانه حاکم است انگار اولويتهايش با کارهايي که ما ميسازيم سنخيت ندارد. من هم خيلي به اين موضوع نپرداختم چون به نظر من هيچ کار تصويري با اصرار و زور جواب نميدهد. اگرچه دغدغه کار سينمايي دارم اما غير از اين به نظرم هر کاري بايد به زمان خودش شکل بگيرد.
ما خيلي پيشتر براي ساخت «پورياي ولي» اقدام کرده بوديم که نتيجهاي در پي نداشت. اين کارگردان پيشکسوت که مدتهاست با توليد فيلمسينمايي «کوروش کبير» خبرساز شده است درباره توليد اين اثر نيز توضيح داد: ساخت اين فيلم بيشتر دغدغه شخصي من است چون احساس ميکنم در شرايط کنوني نياز داريم ريشه مليت مان را به فرزندان و نسل جديد يادآور شويم تا هويت شان را بدانند. وي افزود: زماني در ايران سيستم مملکت داري به شيوه پادشاهي بود که بسياري از آنها عملکرد خوبي هم نداشتند و به همين دليل مهم است که ما بررسي کنيم که اين افراد چگونه فکر ميکردند و براي کشورشان چه ميخواستند. با چنين ديدگاهي فيلم «کوروشکبير» ميخواهد بگويد اگر در عرصه قدرت عليرغم جنسيت، نژاد و هر ويژگي فردي و قوميبه عقايد مردم احترام گذاشتيد؛ برندهايد. اين کارگردان درباره هزينه و شرايط توليد فيلم گفت: اسم فاخر به بعضي فيلمها ضربه زد و ما هم دنبال اين واژهها نيستيم چون معتقديم ميزان بودجه، يک فيلم را فاخر نميکند. اينها واژههايي است که ما انتخاب ميکنيم. هدف من ساختن «کوروش کبير» است و براي توليد اين فيلم همه آنچه را که لازم باشد اعم از امکانات روز دنيا، بازيگران ايراني و بينالمللي و لوکيشنهاي مناسب در هر جاي جهان را استفاده خواهيم کرد تا حق مطلب را ادا کنيم. جعفري جوزاني همچنين با اشاره به اينکه به زودي از کتاب «کوروش کبير» رونمايي خواهد شد، گفت: قبل از توليد، آنچه زودتر عملي ميشود چاپ کتابي دو جلدي به همت انتشارات «تريتا» به همين عنوان است که همان فيلمنامه خواهد بود و قصه زندگي اين پادشاه را از زمان تولد تا مرگ روايت ميکند. البته ما به کتاب بسنده نميکنيم و با تهيه کنندگي علي معلم درصدديم بتوانيم «کوروش کبير» را جلوي دوربين ببريم.
وطن امروز/نگاهی به مؤلفههای سبک زندگی اسلامی- ایرانی در سریال «نفس گرم»
اکسیر ناب زیستن
مرتضی اسماعیلدوست: «نفس گرم»، عنوان سریالی در حال پخش از شبکه یک سیما بوده که براساس فیلمنامه مشترکی از محمدمهدی عسگرپور و طلا معتضدی و با تهیهکنندگی محمود رضوی تولید شد که پیش از این، سریال موفق و دینی «پردهنشین» را در همین شبکه ساخته بود. سریال «نفس گرم» براساس ملودرامی اجتماعی شکل گرفته و روایتگر زندگی زنی به نام ملیحه است که در مسیر زندگی با همسرش، حاج مرتضی و با مرگ او اتفاقاتی برایش رخ میدهد. سریال«نفس گرم» از زاویه دینی به مسائل زندگی پرداخته و سعی دارد راهحلی منطقی برای مخاطب در چهارراه حوادث مطرح کند. نگاه معناگرایانه موجود در سریال«نفس گرم» براساس برداشت مکتبی و روحی انسانی استوار است و این مساله در میان انواع فیلمها و سریالهایی ناهموار با نگاه مردمان معتقد ایرانی جای تقدیر دارد. در واقع وقتی شاکله سینما را آثاری با شبهات رفتاری تشکیل میدهند، تابش نگاهی همراستا با دیدگاهی اخلاقی در صفحه تماشا برای مخاطبان علاقهمند همچون اتفاقی شگرف جلوه میکند. بساط این شبهای ما هم چنین است که از سیمای ملی خود نظارهگر سریالی هستیم که با همه ضعفها و قوتهایش، شاکلهای اصیل دارد و حرمت همین نگاه در این دوران پلشت تظاهر به تمدنگرایی صد درود دارد و هزاران تقدیر. چراکه وقتی سینمای هالیوود سالهاست با فیلم و سریالهای خود به جنگ با عقاید مسلمانان و ایرانیان شیعه درآمده است و برای تاثیر گذاشتن بر مردم هزینههای چند صد میلیاردی هم میکند مطمئناً صداوسیمای ما هم با عنایت به همین موضوع باید در راستای تقابل با آن تلاش کند و یکی از راههای جنگ در میدان فرهنگ، تولید آثار دینی جذاب و ارزشمند است. سریال «نفس گرم» ساخته محمدمهدی عسگرپور، کارگردان آشنا برای اهالی سینما و تلویزیون، اثری است که دریچه جدیدی از مراودات خانوادگی و شیوه رفتاری را از دریچه دینمداری و در قالب فضایی دراماتیزه به تصویر درمیآورد. عسگرپور که پیش از این کارگردانی سریالهای «گلهای گرمسیری»، «جراحت» و «شیدایی» را برعهده داشته است، در «نفس گرم» به دنبال ترسیم جهانی ساده به مقیاس حوض خوشرنگ زندگی و به عمق حقیقت رازمندی است. داستان روایت شده در سریال «نفس گرم» آشناست؛ مردی که در طلب رسیدن است و دل در جهان فانی دارد و زنی که دلبسته پاکدامنی و حفظ حریم خانواده است و در این میان رابطهای عمیق در چارچوب اسلام با سفرهای پهن شده از فرهنگ زیبای ایرانی شکل میگیرد که در دوران غفلت از اصالت و حقیقت، گمشدهای ناب است و قابل بازیابی برای برخی فراموشزدهها!
مفهوم سبک زندگی از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پارهای از واقعیتهای فرهنگی جامعه آن را مطرح کرده و به کار میبرند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی رواج زیادی یافته است تا حدی که بعضی معتقدند این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و میتواند به نحو دقیقتری، گویای واقعیت پیچیده در رفتارها و حتی نگرشهای فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد. به لحاظ روانشناختی و جامعهشناختی، میتوان یک فرد یا جامعه را از جوامع دیگر تشخیص و تمییز داد که برای این منظور قاعدتاً باید دارای مؤلفهها و خصوصیاتی باشد و نمودها و نمادهایی داشته باشد که به وسیله آنها بتوان این شخصیت را از هر شخصیت و هر سبک زندگی دیگری تشخیص داد. بنابراین از آنجا که سبک زندگی عاملی انسجام بخش است، اگر فرد سبک واحدی نداشته باشد در واقع زندگی خود را دچار تعارضات میسازد. مسالهای که امروز به شکلی عمیق برای کشورهای غربی به دلیل فضای ناهنجار اخلاقی روی داده و هر چند وقت شاهد درج رسواییهای اخلاقی افراد شناخته شده سینمای هالیوود هستیم. از طرفی غربیها در خیالی پرداخت شده برای واقعیت به دنبال آن هستند تا سم افسونگر بیاخلاقی را در جوامع دیگر پخش کنند و این مساله را از طریق ساخت و پرتاب موشکهایی با فرم فیلم به جهان ارسال میدارند، چراکه خوب میدانند یکی از مهمترین ابزارهای دستیابی به سبک زندگی ایدهآل از طریق نظام تعلیم و تربیت صورت میپذیرد و پرواضح است که عرصه فرهنگ و هنر بهترین مسیر در راه دستیابی به مولفههای آموزشمندی است و این همان حلقه مفقود مانده برای ما در عرصه تصویری است که مسؤولان فرهنگی نتوانستهاند براساس ریشههای عمیق دینی و فرهنگی این دیار جریانسازی کنند و متاسفانه بارها عرصه را به مهاجمان سوداگر غربی باختهاند! از اینرو تولید و پخش آثاری همراستا با سبک اصیل اسلامی و ایرانی میتواند مسیری روشن و مقابلهگر با انواع محصولات وارداتی غرب در عرصه هنر باشد.
اما برای تحلیل مجموعه سریال
«نفس گرم» که سنگ سنت به سینه میزند و دغدغه اصالت دارد و حریم خانواده میشناسد، باید سری به اجزای متشکله از عوامل ساخت آن زد تا به تهیهکنندهای چون سیدمحمود رضوی رسید که پیش از این هم با تولید سریالی پرسشگر از منشأ اصالت در حل معادلات زندگی به «پردهنشین»ی رسید که محوریت خود را به جایگاه رفیع روحانیت داده بود و با چنین تصویر آشنایی برای مخاطب جویای حق، به سریالی پرمخاطب بدل شد.
در ابتدای داستان «نفس گرم» شاهد خانوادهای هستیم که معیاری در راستای اخلاق اسلامی است و گاه بر محوریت مرتضی هدایت میشود و گاه ملیحه را نقطه ثقل روایت برمیگزیند و برخلاف نظر خامدستانه عدهای که موضوع پرداختی را در جعبه خیانت مییابند، در واقع جانمایه اثر در پیرایگی و حقیقت قلبی آسمانی است. در این میان، زندگی ملیحه و مرتضی در مسیری از اتفاقات گذرا و دردهای پیدا و پنهان روزگار در ترازوی اعتبار قرار میگیرد و اینجاست که اطمینان در زندگی زوجین به عنوان نسخه پیشنهادی نویسنده و کارگردان ارائه میشود. در این مسیر سفری از درون به برون پیمایش آدمی رخ میدهد و پرسوناژها در برداشتی دوباره از فهم زیستن، خود را و نگاه سفرکردهشان را بازمینمایند تا رجعتی دراماتیک در مسیر اعلا داشته باشند. اما راز؛ عنصر نقشبسته در سریال «نفس گرم» بوده که شکلی معمایی و رویهای تعلیقزا به چارچوب روایی اثر بخشیده است. رازی که حاج مرتضای مومنپیشه در سینه دارد و ملیحه دست به دعا از حقیقت رازگشایی است. در سریال «نفس گرم» به دنباله نگاهی حقیقتپیشه میتوان راهکار برونرفت از معضلات را جست، وقتی نگاههای زوجین صیقل یافته از عشق است و دستها رو به آسمان نماز، نیاز میخواند و در این راه نویسنده با خلق درامی پیشرو و انتخاب زاویه دیدی همراستا با صداقت در روایت، موجبات همراهی مخاطب را فراهم میسازد. البته روایتهایی اینچنینی به دلیل تکراری بودن در ذهن بیننده باید از دریچههایی متمایز ورود یابد و اینجاست که هسته اصلی درام در مسیری از انشعابات مختلف از رویه نقش و اجرا میتواند تعیینکننده برای موفقیت یا عدم موفقیت باشد. مسالهای که در سریال ساخته شده توسط عسگرپور بتدریج خود را نمایان خواهد ساخت و باید نشست و دنباله این مسیر روایی را تماشا کرد.
مردم سالاری/سعید اسماعیلی، کارگردان نمایش «نجم الثاقب» عنوان کرد
به دنبال یادی از مدافعان شهید حرم
کارگردان نمایش «نجم الثاقب» تأکید کرد با شنیدن اخبار جنگ و دشمنی با مدافعان حرمهای مقدس شیعه و بودن در فضای حزنانگیز نجف، بخشهایی را به این نمایش اضافه کرده است.
به گزارش روابط عمومی مرکز هنرهای نمایشی انقلاب اسلامی، مُهنا، سعید اسماعیلی، کارگردان نمایش «نجم الثاقب» درباره دومین تجربه اجرا در مسیر پیادهروی زائران کربلا اظهار کرد: در دومین سال اجرای نمایش، مکان اجرا بهتر و مناسبتر و امکاناتمان نیز مجهزتر شده است ضمن اینکه نسبت به سال گذشته، تعداد و روزهای اجرا هم زیاد شده است. به طور میانگین در هر اجرا هزار بیننده از سراسر جهان به تماشای نمایش ما نشستهاند. وی بازیگران این اثر را ترکیبی از هنروران عراقی و ایرانی معرفی و بیان کرد: با حضور این هنروران و دیگر همکاران گروه فصل شیدایی، 100 نفر در اجرای این نمایش مشارکت میکنند. اسماعیلی درباره اجرای نمایش در مسیر نجف به کربلا و در عمود 285 موکب امام رضا(ع) نیز توضیح داد: روزهایی که برای بازدید لوکیشن میآمدم و مشرف به حرم امیرالمؤمنین میشدم، فضایی حزنانگیز غالب بود. سیل شهدایی را میدیدم که برای دفاع از عتبات عالیات به شهادت رسیده بودند و حالا با مراسم خاص مردم عراق تشییع میشدند. وی تصریح کرد: مردم عراق از خیلی وقت گذشته تاکنون رنج دیده و محنت کشیده جنگ هستند. حتی در حال حاضر هم جای جای مسیر پیادهروی، چادرهای جنگزدههایی است که بدون اینکه آیندهای برای آنها ترسیم شده باشد، به سختی زندگی میکنند و معلوم نیست چند سال باید در این شرایط باشند. کارگردان «نجم الثاقب» یادآور شد: دیدن این فضا و شنیدن اخبار جنگ و دشمنی با مدافعان حرمهای مقدس شیعه، مجبورم کرد در این فرصت کوتاه به این مهم بپردازم بنابراین در «نجم الثاقب» پس از ذکر مصائب، تصاویری از سوریه و نصب پرچم بر گنبد مطهر حضرت زینب، انفجارهای پی درپی در سوریه، حرمین عسکریین و هجوم داعش و... را میبینیم. وی در پایان تأکید کرد: سپس دلاورمردیهای مبارزان و تشییع شهدای مردم عراق، لبنان، بحرین، یمن و ایران را تماشا و یادی از مدافعان حرم میکنیم. در پایان نمایش نیز دعای فرج منتقم مظلومان و ستمدیدگان خوانده میشود. اجرای «نجم الثاقب» تولید مرکز مُهنا، در مسیر نجف به کربلا و در عمود 285 موکب امام رضا(ع) به کارگردانی سعید اسماعیلی از دوشنبه دوم آذر (11 صفر) آغاز شده و تا 11 آذر (19 صفر) ادامه خواهد داشت.
وطن امروز/انتشار «استفتائات وقف» از محضر مقام معظم رهبری
کتاب «استفتائات وقف» از محضر مقام معظم رهبری از سوی سازمان اوقاف و امور خیریه منتشر شد.
به گزارش تسنیم، کتاب استفتائات مقام معظم رهبری حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مدظلهالعالی در باب وقف در شمارگان 5 هزار نسخه منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. این کتاب شامل 15 فصل(795 استفتاء) از جمله استفتائات جدید رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره وقف، احکام اجاره و فروش موقوفه، تغییر و تبدیل، اثبات وقف، احکام عواید و منافع موقوفه، تولیت، نظارت و مفاد برخی الفاظ مربوط به وقف و احکام مساجد است. در مقدمه این کتاب که از سوی مشاور عالی نماینده ولی فقیه و رئیس هیأت فقهی، حقوقی و اوقافی سازمان اوقاف به نگارش درآمده است، جمعآوری استفتائات مقام معظم رهبری در یک کتاب و چاپ آن در راستای خدمت به وقف و اجرای نیات واقفان عنوان شده است.
نظر شما