احمد زیدآبادی - روزنامه هم میهن
این جهانی که ما در آن زندگی میکنیم مثل کتابی است که اول و آخرش کنده شده و ما از وسط آن خبر داریم. برای همین آدمیزاد همیشه دوست داشته بداند اولش چه بوده و جهان چگونه درست شد و در نهایت به کجا میرسد. بنابراین اکثر ادیان و حتی مکتبهای ماتریالیستی مثل مارکسیسم همه سعی کردند یک اول و آخری برای دنیا تعریف کنند.
در کتابهای مقدس اشاراتی شده است. در زرتشتیگری نهایتاً یک سوشیانتی ظهور میکند و نور بر تاریکی غلبه میکند. در یهودیت مقداری همین باور را داریم ولی در مسیحیت خیلی غلیظتر است و در اسلام اهل سنت نگاه آنچنانی به این موضوع ندارد و در شیعه این اعتقاد را بیشتر داریم. وقتی ما راجع به یهودیت صحبت میکنیم برخلاف اسلام و مسیحیت که با میلیاردها آدم روبهرو هستیم کلاً با ۱۵ میلیون نفر روبهرو هستیم.
یعنی کل این یهودیان ۱۵ یا ۱۶ میلیون نفر هستند که نصفش در اسرائیل و نیمی هم در بقیه جهان زندگی میکنند. از قضا برخلاف برخی تصورات این یهودیان هم که هستند اصولاً آدمهای مذهبی و معتقدی نیستند و از لحاظ نژادی خودشان را یهودی میدانند. الان در خود اسرائیل ۷۰ درصد مردم یا دین ندارند یا دینشان مثلاً مدنی است و فقط به باورهای دینی احترام میگذارند ولی اینگونه نیست که اعتقاد داشته باشند.
مثلاً اگر حدود ۳۰ درصد از مردم اسرائیل مذهبی باشند پیروان دو حزب شاس و یهودیت توراتی هستند و یهودیان ارتدوکس حساب میشوند که از کل پارلمان ۱۲۰ عضوی ۱۷ تا ۲۰ تا کرسی را به دست میآورند. این یهودیان ارتدوکس هم اتفاقاً نگاه آخرالزمانی به آن معنا ندارند و مثل همین علمای سنتی خودمان در تشیع میگویند یک روزی ظهور خواهد شد ولی اینکه چه زمانی میشود میگویند نمیدانیم و اگر کسی بگوید چه زمانی میشود این را طرد میکنند و اگر کسی بگوید من مثلاً با منجی ارتباط دارم، طردش میکنند.
این چیزی که زمان تعیین میکند پدیده خیلی متأخری است. البته در دورههایی از تاریخ که شرایط خیلی سخت بوده این تفکر جدیتر میشده یعنی وقتی گروهی در معرض نابودی و سقوط و درد و رنج شدیدی قرار میگیرند، این فکر بالا میگیرد چون یک مکانیزم دفاعی روانی است. چون اگر احساس کنی الان نابود خواهی شد که خیلی چیز وحشتناکی است.
در خود یهودیت هم در زمانی که اینها به بابل تبعید شده بودند و بختالنصر اینها را اسیر و معبد را ویران کرد این تفکر ایجاد شد که ما یهودیان دچار گناه شدیم و چون فرمان خدا را نادیده گرفتیم خدا مجازاتمان کرد و در تبعید باید اینقدر زجر بکشیم تا پاک شویم و وقتی پاک شدیم منجی که همان مسیحا یا ماشیا که از فرزندان داوود پیامبر است ظهور میکند و ما را به سرزمین موعود برمیگرداند. البته در باور یهود داوود و سلیمان پادشاه هستند و در اسلام اینها نبی معرفی میشوند.
بنابراین در باور یهود دوره تبعید است بعد ظهور خواهد شد و بازگشت به سرزمین موعود اتفاق خواهد افتاد. بنابراین اصلاً یهودیان ارتدوکس تاسیس کشور و بازگشت را تا قبل از تاسیس اسرائیل بدعت میدانستند. بعد اسرائیلیها چند دسته شدند؛ بعضیها گفتند ما تن به این بدعت نمیدهیم و به لحاظ اعتقادی فکر میکنند یک انحراف در دین یهود اتفاق افتاده است و برخی در خود اسرائیل، آمریکا و سایر مناطق جهان هم هستند ولی شاخههای اصلیشان با یک امتیازاتی که از دولت اسرائیل گرفتند بالاخره رفتند عضو دولت شدند اما آنها هم به اصطلاح آخرالزمانی به دنیا نگاه نمیکنند.
احزابی مثل لیکود و کارگر و دموکرات و... که اصلاً اعتقاد مذهبی ندارند و سکولار هستند حتی خود آریل شارون این اعتقادات احکام تلمودی و امثال آن را مسخره میکند. شارون در مصاحبه با اوریانا فالاچی میپرسد به خدا اعتقاد داری؟ میگوید فکر کنم شاید یک چیزی ته ذهنم باشد که میتوان اسمش را خدا بگذاریم. یا عزر وایزمن که رئیسجمهور بود میگفت کتاب مقدس واقعاً خیلی مزخرف است! اینها خیلی اعتقادی به مسائل دینی یهود ندارند.
یک نحله خیلی کوچکی از جنبش شهرکنشینی هست که پیرو کابالیسم یا عرفان یهودی هستند که هیجان زیادی هم دارند چون همیشه این اعتقادات آخرالزمانی و عرفانی با هیجان همراه است.
کلاً این بحثها در اسرائیل خیلی جدی نیست و بحث جنگ آخرالزمانی را خیلی جدی نمیگیرند. ۷۰ درصد که اصلاً جدی نمیگیرند؛ از آن ۳۰ درصد هم بسیاری اعتقاد دارند یک روزی ممکن است ماشیا بیاید و حالا کاری ندارند که چه زمانی خواهد آمد و تعداد کمی هستند که به این مسئله دامن میزنند. این بحث به اصطلاح آرماگدون که تبلیغ شده بیشتر مسیحی است.
البته مسیحیت هم از درون یهودیت زاییده شده؛ در آن دورانی که رومیها سلطه داشتند و خیلی اذیت و آزارشان داده بودند گرایش یهودیان اِسنی به وجود آمد که یحیی تعمیددهنده از اینها بود. یحیی تعمیددهنده فرد پرشوری بود و موعظه میکرد و نسبت به آینده هشدار میداد؛ وقتی عیسیمسیح را مصلوب کردند درحالیکه مطابق پیشبینی قرار بود مسیح پادشاه یهود بشود، وقتی اینگونه شد مسیحیان اعلام کردند شهر و حکومت ما در آسمان خواهد بود و در آینده تاریخ مسیح ظهور خواهد کرد. مسیحیت هم در روند تطور خودش دچار شعبههای زیادی شده است.
آن چیزی که به موضوع آخرالزمان غلظت داده، پروتستانتیسم بود. کاتولیکها نگاه آخرالزمانی شدیدی ندارند. در پروتستانتیسم قویتر است. خود لوتر هم یک آدم هیجانی بود و برخلاف آنچه همه فکر میکنند اصلاحات خیلی خوبی هم در دین مسیح نکرده است. چون این پروتستانها یک مشکلاتی آفریدند که البته پیامدهای ناخواستهای داشته که به شکلگیری سرمایهداری و دولتهای ملی و از بین رفتن مرجعیت پاپ و کلیسا کمک کرده؛ آنچنان که وبر میگوید ولی اینقدر مصیبت درست کرده که حد ندارد.
یکی این است که هر کسی میتواند ادعای کشیشی کند یعنی هر کسی کتاب مقدس را بخواند میتواند مفسر آن باشد و بعد موعظه کند و همین که موعظه میکند میگویند کشیش است. این کشیشهای تبشیری که گاهی در ایران دستگیر میکنند همه اینطوری هستند یعنی کسی مقام کشیشی به آنها نداده خودشان یک روز میگویند من کشیش هستم.
از درون پروتستانتیسم یک جریان پیوریتنها ظهور کرد که در انگلستان بود و اینها که به آمریکا مهاجرت کردند نهایتاً یک جریانی به نام مسیحیت انجیلی یا به اصطلاح مسیحیان آنجلیک ظهور کردند که اینها داستان ظهور و آخرالزمان را خیلی جدی گرفتند و اصولی دارند، اول اینکه کتاب مقدس از هر جهت منبع معتبری است و ما دائم باید آن را تبلیغ و ترویج کنیم و در عین حال یک نگاهی هم به آن کتاب مکاشفات یوحنا دارند که به عنوان شاگرد مسیح یک مطالبی گفته و اینها تفسیرش میکنند که آخرالزمان زمانی است که یک دولت یهود در فلسطین تشکیل میشود و ایران و ترکیه و اتیوپی و یک جای دیگر به آن حمله میکنند و درحالیکه اینها در این حمله پیروز میشوند یک دفعه مسیح ظهور میکند. این مسیح هم آن ماشیای یهودیها نیست و در این آرماگدون تقریباً دوسوم یهودیان کشته میشوند و آن یکسومی هم که باقی میمانند، مسیح مخیرشون میکند بین اینکه یا ایمان بیاورید یا کشته میشوید!
یعنی عاقبتی هم برایشان قائل نیستند. اینها در آمریکا درصد بزرگی هستند که میگویند یکچهارم جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند. حالا در سالهای اخیر یک مقداری ریزشی پیدا کردند ولی دیدیم در انتخابات هم خیلی فعال بودند و از کسانیاند که اعتقاد دارند برای اینکه مسیح ظهور کند و یک هزار سال مسیحیان حاکم بشوند و صلح و صفا بر جهان حاکم شود، بهتر است که مقدمات فراهم شود. مقدماتش همین است که اسرائیلیها بر کرانه باختری هم مسلط شوند.
کرانه باختری را به همان اسم یهودیه و سامریه میشناسند و بیشترین مدافع اسرائیل در آمریکا اینها هستند؛ یعنی الان لابی یهودی در آمریکا که ما مدام میگوییم در مقابل اینها خیلی طرفدار اسرائیل نیستند. لابی یهودی که آیپک هست و ۷۰ درصد یهودیان آمریکا که اعتقادات مذهبی دارند اما مذهب ارتدوکس هستند یا یهودیان محافظهکارند یا یهودیان اصلاحگرا که خاخامها آنها را مرتد میدانند و تا حالا همه هم به راهحل دوکشوری اعتقاد داشتند یعنی نهایتاً این کرانه باختری به علاوه نوار غزه برای فلسطینیها باشد.
اما این انجیلیها این اعتقاد را ندارند و این فردی که الان بهعنوان سفیر آمریکا در اسرائیل انتخاب شده خیلی صریح گفت که اصلاً کرانه باختری چیست؟ اینجا اسمش یهودیه و سامریه است. حالا همه اینها هم که اعتقادی ندارند ولی یک دستمایهای شده که طرفداران شهرکسازی حتی آن تندروهای ملیگرایی که بیاعتقادند از اینها برای بسط نفوذ خودشان در کرانه باختری استفاده میکنند. اینها در دولت آقای ترامپ دست بالا را پیدا میکنند.
در بین مسلمانها همانگونه که گفتیم بین سنیها که این موضوع خیلی پررنگ نیست و در بین شیعهها از آن شیعههایی که شناسنامهای هستند که بگذریم شیعیانی که معتقد هستند بیشتر شیعیان سنتی بودند.
یهودیان ارتدوکس اعتقاد داشتند که فرمول ظهور بعد از تبعید ظهور خواهد شد و بازگشت به سرزمین موعود اتفاق خواهد افتاد. صهیونیستهای مذهبی آمدند گفتند تا کی باید منتظر بمانیم بیاییم دو ضلع این مثلث را تغییر بدهیم که بعد تبعید، بازگشت است و خودمان بازگشت کنیم و مقدمات ظهور را فراهم کنیم. در شیعه سنتی هم ابتدا غیبت است و ظهور اتفاق خواهد افتاد و حکومت دینی تشکیل میشود.
اینجا هم کسانی پیدا شدند گفتند قبل از ظهور ما حکومت اسلامی را تشکیل میدهیم و باید برای ظهور مقدمهسازی و مقدمهچینی و زمینهسازی کنیم. درحالیکه در روایات گفته شده ظهور زمانی اتفاق خواهد افتاد که ظلم و جور همه جا را فرا گرفته باشد و منجی جهان را پر از عدل خواهد کرد. این جریان وقتی که موفقیتهایی دارند این روایتها را نمیگویند اما وقتی شکستهایی به وجود میآید شروع میکنند به اینکه باید فتنههایی اتفاق بیفتد که ظهور صورت بگیرد.
اینها انتظار داشتند بعد از آقای رئیسی کسی مثل خودشان بیاید همین که آقای پزشکیان آمد دیدیم که در این گروههای فضای مجازی افرادی که مدعی این حرفها هستند شروع کردند به اینکه آمدن پزشکیان به معنای یک فتنه است که هرچه تشدید شود امکان ظهور بیشتر خواهد شد! درحالیکه بعد از انقلاب که امام خمینی زنده بود و آن همه اقتدار داشت ما یادمان نمیآید این بحثها را کسی اصلاً مطرح کند. احمدینژاد مقدار زیادی به این بحث دامن زد.
اینها برخی از جریانات حاشیه حوزوی هستند که به دلیل برخورد سیاسی که میخواستند علیه اصلاحطلبان انجام بدهند خیلی به اینها پر و بال دادند و وجه غالب شدند. در فضای سیاسی و برخی مسئولین هم گاهی از این حرفها میزنند. دو سه بار هم گفتند و آدرس دادند و تاریخ دادند که وضعیت آخرالزمانی است و همه هم غلط از کار درآمده است.
درحالیکه از نظر شیعه اصلاً نمیشود زمان داد و هر کسی ادعای ارتباط کند و تاریخ بدهد شیاد و کذاب و دروغگوست. البته اینها دست بالا را ندارند و کسانی که تصمیم میگیرند میدانند که این دنیا داستانش اینگونه پیش نمیرود. ولی این جریان فکر میکند اگر اوضاع به هم بخورد و ایران مثلاً وارد جنگ شود آنچنان شرایط امنیتی خواهد شد که اینها میتوانند قدرت را به دست بگیرند.
یعنی اینها خیلی اثر اعتقادی نیست. در نهایت باید بگوییم آرماگدون و بحث آخرالزمان در اسرائیل اصلاً محلی از اعراب ندارد و در آمریکا مسیحیان انجیلی به این بحث دامن میزنند تا به راستگرایی افراطی در اسرائیل و جلوگیری از تشکیل کشور فلسطینی کمک کنند و در ایران هم یک جریان حاشیهای است که فکر میکند اگر شرایط به هم بخورد میتوانند کنترل را به دست بگیرند.