شناسهٔ خبر: 68075629 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

شاهنامه، واکنش ایرانیان به حملات افراسیاب و قیصر روم علیه ایران را چگونه به تصویر کشیده است؟

«پاتک ایرانی» به روایت فردوسی

صاحب‌خبر - گروه ادب و هنر- شاهنامه فردوسی، نماد هویت ملی و وحدت ایرانیان، به‌ویژه در برابر تجاوز بیگانگان است. فردوسی در جای‌جای شاهنامه، صحنه‌های نبرد ایرانیان و جان‌فشانی پهلوانان و بزرگمردان ایرانی را در برابر دشمنان به تصویر کشیده‌است که از مهم‌ترین بخش‌های این اثر بزرگ حماسی به‌شمار می‌رود. به روایت فردوسی، ایرانی‌ها در بیش از 100 جنگ برابر دشمنان ایستاده‌اند که از این تعداد 84 جنگ با تورانی‌ها، یعنی نوادگان تور و 14 بار هم جنگ با رومی‌ها بوده است. در ادامه به چند نمونه از واکنش‌های پهلوانان ایرانی در برابر تورانی‌ها و رومی‌ها اشاره می‌کنیم. دشمنی دیرینه تورانی‌ها با ایرانی‌ها قصه جدال ایرانی‌ها با تورانی‌ها سر دراز دارد. از زمانی که فریدون قلمرو خود را بین سه پسرش، یعنی ایرج، سلم و تور تقسیم کرد، تا روزگار کیخسرو، تورانی‌ها (نوادگان تور) چشم دیدن ایرانی‌ها (نوادگان ایرج) را نداشتند. تور و برادرش، سلم تصور می‌کردند پدرشان، فریدون، بین آن‌ها و ایرج تبعیض قائل شده و سرزمین بهتر(ایران) را به ایرج بخشیده‌است. دشمنی وکینه دیرینه دو برادر از ایرج، سرانجام به مرگ ایرج انجامید، اما داستان دشمنی تورانی‌ها با ایرانی‌ها نه‌تنها به پایان نرسید، بلکه از زمانی که افراسیاب به پادشاهی توران رسید، پررنگ‌تر هم شد؛ تا جایی که بین ایران و توران هشتاد‌وچهار جنگ درگرفت و سرانجام افراسیاب به دست کیخسرو(پسر سیاوش) کشته شد و به سزای عملش رسید. گناه افراسیاب و جنگ‌های پی‌درپی یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های ایران و توران به ماجرای کشته شدن سیاوش برمی‌گردد. ایرانی‌ها برای این که انتقام سیاوش، شاهزاده بی‌گناه ایرانی را که ناجوانمردانه به دستور افراسیاب کشته شد، بگیرند، وارد یک نبرد طولانی و طاقت‌فرسا شدند. رستم، پهلوان بزرگ ایرانی در چند نبرد، شایستگی خودش را نشان داد؛ از جمله در نبرد با کاموس کُشانی، اشکبوس و خاقان چین. رستم در جایی در وصف ارزش خود به اسفندیار می‌گوید: «بزرگان که دیدند ببر مرا/ همان رخش غران هژبر مرا/ چو کاموسِ جنگی چو خاقان چین/ سواران جنگی و مردان کین/ که از پشت زینشان به خم کمند/ ربودم سر و پای کردم به بند/ نگهدار ایران و شیران منم/ به هر جای پشت دلیران منم». نبرد دوازده‌رخ و دلیری ایرانی‌ها نبرد دوازده‌رخ که نبردی تن‌به‌تن میان پهلوانان ایرانی و تورانی بود، از جمله نمونه‌های نبرد جانانه شاهنامه است. این جنگ در ادامه نبردهای متعدد ایرانی‌ها با زیاده‌خواهی تورانی‌ها شکل گرفت. در این جنگ 12 پهلوان برگزیده از ایران با 12 پهلوان تورانی به نبرد می‌پردازند و پهلوانان ایرانی به پیروزی می‌رسند. در پایان این جنگ، پیران، سردار کارکشته افراسیاب به دست گودرز، پهلوان بزرگ ایرانی کشته می‌شود. کیخسرو، پادشاه ایران پیش از شروع جنگ به دلیل زیاده‌خواهی‌های افراسیاب خطاب به پهلوانان ایرانی می‌گوید: «ابا پهلوانان چنین گفت شاه/ که ترکان همی رزم جویند و گاه/ چو دشمن سپه کرد و شد تیزچنگ/ بباید بسیجید ما را به جنگ/ بفرمود تا بوق با گاودم/ دمیدند و بستند رویینه‌ خم/ از ایوان به میدان خرامید شاه/ بیاراستند از برِ پیل گاه/ بزد مهره در جام بر پشت پیل/ زمین را تو گفتی براندود نیل/ هوا نیلگون شد زمین رنگ رنگ/ دلیران لشکر به‌سانِ پلنگ». تجاوز سهراب به خاک ایران و مقابله با او وقتی سهراب، پسر رستم بزرگ شد و به فکر افتاد تا پدرش را پیدا کند، با سپاهی از تورانیان راهی ایران شد. این لشکرکشی، نوعی تجاوز به خاک ایران بود و ایرانی‌ها هم به مقابله برخاستند و در برابر لشکر سهراب ایستادند تا سرانجام رستم، درحالی که نمی‌دانست با پسر خودش در حال جنگیدن است، او را از پا درآورد. پیش از این‌که رستم وارد نبرد با سهراب شود، چند تن از پهلوانان ایرانی در برابر سهراب شکست خورده بودند و کیکاووس، شاه ایران، از رستم کمک خواست تا با بیگانه‌ای که وارد خاک ایران شده، مبارزه کند. رستم هم که از شاه دلخور بود و به گوشه‌ای خزیده بود، سرانجام با میانجی‌گری پهلوانان ایرانی راضی شد و دلخوری را کنار گذاشت و به جنگ سهراب رفت: «چو دیدند گرد گو پیلتن/ همه نامداران شدند انجمن/ ستایش گرفتند بر پهلوان/ که جاوید بادی و روشن‌روان/ جهان سربه‌سر زیر پای تو باد/ همیشه سر تخت جای تو باد/ تهمتن گر آزرده گردد ز شاه/ هم ایرانیان را نباشد گناه/ هم او زان سخن‌ها پشیمان شده‌ست/ ز تندی بخاید همی پشت دست». ضرب شست ایران به روم یکی از نمونه‌های نبرد ایرانی‌ها با رومی‌ها به روزگار کسری انوشیروان برمی‌گردد. ماجرا از این قرار است که وقتی قیصر روم می‌میرد، کسری به فرزند و جانشین او نامه تسلیت می‌فرستد، اما قیصر جوان به سفیر شاه ایران بی‌احترامی می‌کند و گستاخانه پاسخ می‌دهد. این می‌شود که کسری با سپاهی به روم حمله و 30 هزار نفر را اسیر می‌کند. سرانجام بزرگان روم از پادشاه ایران به خاطر رفتار قیصر عذرخواهی می‌کنند: «چو رومی سر تاج کسری بدید/ یکی باد سرد از جگر برکشید/ به دل گفت کینت سزاوار گاه/ به شاهی و مردی و چندین سپاه/ وزان فیلسوفان رومی چهل/ زبان برگشادند پر باد دل/ ز دینار با هرکسی سی‌هزار/ نثار آوریده برِ شهریار/ شهنشاه چون دید بنواختشان/ به آیین یکی جایگه ساختشان/ چنین گفت گوینده پیشرو/ که ای شاه، قیصر جوان است و نو/ همه سر به سر باژدارِ توایم/ پرستار و در زینهارِ توایم/ تو را روم ایران و ایران چو روم/ جدایی چرا باید این مرز و بوم».