شناسهٔ خبر: 67658473 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

ناگفته های «مختارنامه» به روایت شاهد عینی

رضا استادی، مدیر سابق روابط عمومی اثر ماندگار داوود میرباقری در گفت‌وگو با خراسان، از روند تالیف کتاب«پرونده مختارنامه» می‌گوید

صاحب‌خبر - مائده کاشیان - مجموعه «مختارنامه» اثر داوود میرباقری اولین‌بار سال 89 روی آنتن رفت و به یکی از آثار ماندگار در تاریخ سریال‌های تلویزیون تبدیل شد. از سال 90 تا به حال، طی 13 سال گذشته سازندگان و بازیگران این پروژه، منتقدان و کارشناسان تلویزیون، روایت‌های مختلفی درباره تولید «مختارنامه» و علت‌های ماندگاری آن داشته‌اند و هنوز حرف‌های ناگفته زیادی باقی مانده است. ناگفته‌هایی که این‌بار در قالب یک کتاب 600 صفحه‌ای به نام «پرونده مختارنامه» و از زاویه نگاه رضا استادی که به عنوان مدیر سابق روابط عمومی «مختارنامه» از نزدیک شاهد روند تولید پروژه بوده، به صورت صریح و با جزئیات فراوان روایت شده است. این کتاب که در ۱۰ فصل از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ به روند ساخت و پخش اثر محبوب میرباقری، حاشیه‌ها و چالش‌های آن می‌پردازد، توسط نشر بین‌الملل چاپ شده است. به تازگی بخش‌های جالبی از کتاب مانند انتخاب هدیه تهرانی برای نقش «جاریه» و انتخاب گزینه‌هایی مانند علیرضا شجاع‌نوری، فرامرز قریبیان برای نقش «مختار»، در رسانه‌ها مورد توجه قرار گرفته است. به همین بهانه با رضا استادی نویسنده کتاب، درباره نگارش این اثر، محدودیت‌ها و موانع برای روایت آن گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید. چه شد که تصمیم گرفتید ماجرای مفصل تولید «سریال مختارنامه» را در کتابی روایت کنید؟ من پیش از این که همکاری‌ام را با پروژه «مختارنامه» شروع کنم، روزنامه نگار و رمان‌نویس بودم. پاییز سال ۱۳۸۰ اولین رمانم با عنوان «هیچ وقت نامزد نبودیم» چاپ شده بود. با این هدف که رمان تبدیل به سریال شود، سراغ محمود فلاح تهیه‌کننده «مختارنامه» رفتم. رمان سرنوشت عجیب و غریبی پیدا کرد، افراد مختلفی آن را خواندند و هیچ وقت تبدیل به سریال نشد، اما رد پای آن در خیلی از سریال‌ها مشاهده و بخش‌هایی از آن بدون اطلاع و اجازه من مورد استفاده واقع شد! زمانی که با مرحوم فلاح صحبت کردم، پیشنهاد داد تا زمانی که تکلیف کتاب مشخص شود، مسئول روابط عمومی دفترش باشم. آن زمان تازه در روزنامه جام جم مشغول به کار شده بودم. از سال‌ها قبل دفتر یادداشت روزانه داشتم و با حضور در دفتر «مختارنامه»، رخدادهای این سریال هم وارد دفتر یادداشت‌های روزانه‌ام شد. از سال ۱۳۸۳ که نوت بوک خریدم، یادداشت‌هایم را تایپ هم می‌کردم و در پوشه‌هایی نگهداری می‌کردم. سال ۱۳۸۵ حسن اسلامی‌مهر که از یک سال قبل مدیریت سیما فیلم را به عهده گرفته بود، به همراه مسعود نقاش‌زاده معاون فرهنگی‌اش نسبت به ثبت و ضبط خاطرات «مختارنامه» ابراز علاقه کردند. به شکل‌های مختلفی از من طرح ‌خواستند و در نهایت متوجه شدم اساسا نیت‌شان این نیست که کار را من انجام بدهم، بلکه دنبال این بودند ایده‌های مرا دریافت کنند. در نهایت شخص دیگری کار را انجام داد و وقتی کتاب منتشر شد، دیدم چقدر با واقعیت فاصله دارد و بیشتر از این که روایت درستی از این سریال باشد، یک تاریخ‌سازی و رزومه‌سازی برای افراد خاصی از مختارنامه است! با وجود مشغله‌های کاری و تغییر شغلی که برایم اتفاق افتاده بود و دیگر در حوزه مطبوعات و رسانه کار نمی‌کردم، مصمم شدم برای جلوگیری از این نوع غیرواقع‌نمایی‌ها، کتابی با استاندارد و محتوایی که در ذهنم بود، آماده کنم. بخش عمده‌ای از محتوایی که من در کتاب تک جلدی‌ام دارم، در آن کتاب چند جلدی نیست و البته آن کتاب بازتابی هم نداشت. پیش آمد که مذاکره‌ای انجام دهید تا صداوسیما با همکاری شما کتاب را منتشر کند؟ بله یک مرتبه پیگیر بودم و این پیشنهاد را با شهاب اسفندیاری مدیر دانشکده صداوسیما مطرح کردم اما گفت چون یک کتاب دیگر در این مورد داشته‌اند دیگر نمی توانند کتاب دیگری منتشر کنند. طی دو مرحله با انتشارات روزنامه جام جم مذاکره کردم، در هر دو مرتبه نتیجه خاصی رخ نداد. در نهایت با معرفی دوست عزیز و نویسنده‌ام میثم رشیدی مهرآبادی این همکاری در نشر بین‌الملل محقق شد. شما در کنار اتفاقات مهم و مثبت پروژه،از چالش‌ها و مشکلات هم به صورت شفاف نوشته‌اید، از ابتدا هدفتان این بود که هر دو وجه موضوع را روایت کنید؟ من همیشه در حوزه روزنامه‌نگاری همین شیوه را داشتم. مثلا سال ۱۳۸۸ در یک برنامه تلویزیونی، دستمزد ۴۰ بازیگر سینما را در برنامه صبح بخیر ایران تلویزیون اعلام کردم که هم تیتر روزنامه‌ها شد و هم در چند خبرگزاری خارجی نقل شد. من به عنوان روزنامه‌نگار همیشه متعهد به شفاف‌سازی و حقیقت بودم و بابت آن چالش‌هایی هم داشتم، موقعیت‌هایی را از دست دادم و دادگاه هم رفته‌ام. در مورد «مختارنامه» هم به شفاف‌سازی معتقد بودم. این حق مردم بود تا بدانند یک سریال تلویزیونی که از تماشای آن لذت می‌برند، در چه فرایندی ساخته شده و چه ایرادها و اشتباهاتی در روند ساخت آن وجود داشته است. مثلا یکی از پربازدیدترین اخبار مرتبط با این کتاب، علت عدم حضور هدیه تهرانی در نقش «جاریه» است. در کتاب هم اشاره شده دست‌اندرکاران سریال آن قدر غرور داشتند که حتی فکر نمی‌کردند لازم باشد از هدیه تهرانی موضوع را پیگیری کنند و این سریال گزینه‌های زیادی را به این شیوه از دست داد. اگر این اشتباه اتفاق نمی‌افتاد، کیفیت سریال از آنچه می‌بینید بالاتر هم بود. مردم باید اطلاع پیدا کنند که پول و بودجه‌ای که برای اداره صداوسیما از آن‌ها گرفته می‌شود، در چه مسیرهایی هزینه می‌شود و چه اشتباهاتی این بودجه را به مخاطره می‌اندازد. وقتی مردم از این موضوع آگاه شوند، خواه ناخواه مدیران تلویزیون و دست اندرکاران هم ملزم می‌شوند با حساسیت بیشتری به کارشان ادامه بدهند. شاید مثلا موضوع هدیه تهرانی پیش پا افتاده به نظر برسد، اما خیلی مهم است. مثلا در آن مقطع اگر هدیه تهرانی در سریال مختارنامه بود، هیچ بازیگر دیگری نبود که نخواهد در این سریال حضور داشته باشد. خود این مسئله باعث می‌شد بازیگران بیشتری بیایند و دستگاه‌ها و سازمان‌ها هم همکاری بیشتری با سریال داشته باشند. یعنی هدیه تهرانی صرفا یک بازیگر نبوده که نیامده بلکه حجمی از کاستی‌ها و کمبودها هم از قِبَل نبودن این بازیگر پیش آمده است. این موضوع برجسته شده، اما نکات زیادی از این دست در کتاب وجود دارد. چون مسئول روابط عمومی پروژه بودید به اطلاعات ریز و درشت دسترسی داشتید؟ محمود فلاح به روابط عمومی اعتقاد داشت و این پست را در پروژه تعریف کرده بود. از لحاظ مالی حقوق اندکی برای این کار در نظر گرفته بودند، اما از لحاظ معنوی کاملا پشتیبان بودند. بارها پیش آمد که عوامل سریال از جمله گروه کارگردانی درصدد حذف من بودند و حتی مدیران تلویزیون علاقه مند به حذف من شده بودند، اما محمود فلاح به شدت مقاومت کرد. بخشی از اطلاعات را مرحوم فلاح به من می‌داد. هراتفاقی رخ می‌داد مثلا دیروز فلان اتفاق افتاد، در جلسه فلان موضوع را گفتند و همه را برایم تعریف می‌کرد. یک بخش ماجرا هم کنکاش خودم بود که در اتاق ها و گروه‌های مختلف رفت‌وآمد می‌کردم، با همه دوست بودم و کلا از موضوعات اطلاع پیدا می‌کردم. حداقل هفته‌ای یک یا دوبار سر صحنه‌های مختلف می‌رفتم و در شاهرود و آبادان هم حضور داشتم و همین مسئله باعث اطمینان عوامل پروژه به من شده بود، حتی وقتی نبودم اخبار را به اطلاع من می‌رساندند. مشکلی برای روایت بعضی موضوع‌ها در کتاب وجود نداشت و با ممیزی مواجه نبودید؟ حتی یک «و» هم از این کتاب حذف نشد. بابت این موضوع از مسئولان وزارت ارشاد و مشخصا یاسر احمدوند که معاون فرهنگی وزیر ارشاد هستند، تشکر می‌کنم. البته خود ناشر بابت بخش‌های زیادی از این کتاب نگران بود و کارشناسان نشر وقتی آن را خواندند، دوستانه تقاضا کردند بخش‌هایی حذف شود و بعد با حذفیات کتاب را به ارشاد بدهیم که دچار چالش نشود، اما با توجه به این که کتاب یک روایت تاریخی است و در تاریخ نباید دست کاری کنیم، درخواست کردم چیزی حذف نشود و خوشبختانه در وزارت ارشاد نیز مشکلی برای کتاب پیش نیامد. ناگفته‌هایی از «مختارنامه» باقی مانده است که در «پرونده مختارنامه» روایت نکرده باشید؟ غیر از مسائل شخصی همکاران و مسائلی مانند ازدواج و طلاق دست اندرکاران سریال، تقریبا همه چیز را در حد دانش خودم در این کتاب روایت کردم. حتی در حد دعوا بر سر چلوکبابی که گوجه نداشت نیز در کتاب آمده و مطلب ناگفته‌ای از جانب من باقی نمانده است. ممکن است روزی مثلا داوود میرباقری کتابی بنویسند و قطعا زاویه دید او نکات تازه‌ای درباره مختارنامه خواهد داشت. در پایان کتاب هم اشاره کردم این روایت من بود از «مختارنامه»، همان طور که «مختارنامه» روایت داوود میرباقری بود از «مختار» و روایت‌های بسیاری وجود دارد از «مختار» و «مختارنامه».

نظر شما