حالا اما در تکاپوی زندگی، وقتی او شیشههای عینک آفتابیاش را با دستمال پاک میکند، در نهایت شوربختی به این میاندیشد که با چشمانی کم سو، عبور از خاکریزهای صعبالعبور سخت و صعب است. آنقدر که در گرماگرم بازار مکاره نقل و انتقالات، باشگاه محبوبش ملاطفت را از یاد برده و تریبونها نام غریبه آمیخته به نسیان را فریاد نمیزنند!
آچار فرانسه بیست وهفتساله آبیها که منهای قفس توری در همه پستها برای گُردانش جنگیده، این روزها در خلوت و جلوت با حسرتی آمیخته به شوق، خبرهایی را مرور می کند که جایی در سطرهای آنها ندارد.
درست ۱۵۹ روز پیش در زمستان نفرین شده، وقتی استوکهای امید حامدی فر بر چشمان کوین یامگا فرود آمد، هیچ کس تصور نمی کرد زغال سنگ دوست داشتنی با اختلال در بینایی مواجه شود و دیگر رخت آبی را به خوبی گذشته بجا نیاورد.
تفنگدار «سینه نا» و «وایله بلد کلوب» اینک پس از سه عمل جراحی سخت، کز کرده زیر باران فراموشی پیغام و پسغام امیدبخشی از باشگاه دریافت نمیکند تا با چشمهایی که تار میبینند و اندوهی که تار میتند، بی حوصلهتر از هر وقت دیگر خواستههای ناخواسته خویش را نفرین کند.
مردی که هجده بار از روی نقطه پنالتی برای استقلال گل زده، مردی که در یأس آلودترین دربی برای گریز تیمش از ناکامی به نجات دهنده بدل شده و مردی که دیرهنگامترین گل تاریخ لیگ برتر را به نام خود ثبت کرده، یحتمل سوار کراس اوور آبی رنگ مدل ۱۴٠۳ نخواهد شد و در زمره خارجیهای اردوگاه خبرسازان قرار نخواهد گرفت.
فوتبال بی رحم است. خاصه اینجا که هوا بس ناجوانمردانه گرم است و حیات و ممات کماندوها بیواسطه دست دلالهایی است که وقت و بی وقت طعنه می زنند و سرو کاری با ملالت و ملامت ندارند!
مقصد نهایی پسر سرزمین خروسها کجاست؟ وقتی او با مردمکهای سرد به جنگ گرم با تقدیر محتوم رفته و وقتی هیچ کس درباره او با رسانهها حرف نمیزند، لابد آچار فرانسه آبی در ایست اجباری، دیوان نامهربانی را ورق زده و به این باور تلخ رسیده که در فوتبال تهی از عاطفه ایران، جماعتی درم پرست نوشداروی سهراب و کمان آرش را مدت هاست فروخته و نعش اخلاق را کفن پیچ کردهاند. بی تعارف!
نظر شما