فیلم تصور با تو بودن (The Idea of You) که بعضیها آن را با عنوان ایده تو میشناسند، از جمله آثاری است که به بررسی عاشقانههای متحولکنندهای میپردازد، که در آن دو نفر رابطه فاصله سنی زیادی با هم دارند. این اثر تفسیر تازهای را درباره درک عموم مردم و سوگیریهای اجتماعی علیه زنان در دهههای بالاتر از 40 سالگی بیان میکند.
تصور با تو بودن بهطرز ماهرانهای پیچیدگیهای شهرت و نفرتپراکنی در فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی را بررسی میکند و تاثیر مخرب روابط فرا اجتماعی را نشان میدهد.ان هتوی در این فیلم در نقشی میدرخشد که منعکسکننده مبارزات درونی خودش است. این بازیگر که در تصور با تو بودن چشمها را به خود خیره میکند، در قالب شخصیتی تحتنظر رسانهها، به سفر شخصیش عمق میبخشد.
عاشق شدن با تصوراتی که از معشوق و رابطه برای هر آدمی وجود دارد، ایده پیچیدهای است، که تعریف آن دشوار است. این بهمعنای دوست داشتن یک نسخه ایدهآل از یک فرد، نادیده گرفتن نقصهای او و درعینحال تمایل به خواسته شدن تحت هر شرایطی است.
در فیلم ایده تو مرز بین عاشق شدن و تصور با کسی بودن به پایان میرسد و احساسات واقعی شروع میشود. اما آیا عشق برای ادامه دادن به زندگی کافی است یا تصور دیگران از آدمها، آن را از بین خواهد برد؟ اینها سوالاتی است که در قلب درام عاشقانه شیرین و تفکربرانگیز کمپانی پرایم ویدیو، یعنی تصور با تو بودن با بازی ان هتوی و نیکلاس گالیتزین وجود دارد. در اینجا قرار است فیلم تصور با تو بودن را بررسی کنیم و به شما نشان دهیم که تماشای این اثر ارزشش را دارد.
بهروزرسانی فرمول ناتینگ هیل
تصور با تو بودن بهروزرسانی فرمول ناتینگ هیل درباره تبدیل شدن یک شخص عادی به شریک عاشقانه یک فرد مشهور و تلاش برای حفظ یک رابطه سالم و درعینحال موردقضاوت تمام جهان است. این فیلم ناتینگ هیل را در همه جنبهها بهروزرسانی کردهاست و روایت را در فضایی پیش میبرد، که مطبوعات به نظرات 24 ساعته رسانههای اجتماعی تبدیل شدهاند.
فیلم میخواهد بگوید که در حال حاضر هیچ راه فراری از نظارت اجتماعی بر رفتار و زندگی ما وجود ندارد. در این بهروزرسانی از ناتینگ هیل، این بار مرد بهعنوان سلبریتی و زن بهعنوان فرد عادی شناخته میشود، و همچنین فاصله سنی قابلتوجهی بین این دو وجود دارد. در تصور با تو بودن یک مادر 40 ساله با یک پسر 24 ساله رابطه خود را آغاز میکند. تصور با تو بودن از یک درام عاشقانه ساده فراتر رفته و به تفسیری درست درباره اینکه چگونه رسانهها و طرفداران نه تنها از زنان، بلکه بهویژه از زنان با سن بالاتر متنفرند، دست پیدا میکند.
برداشتی هوشمندانه از فرهنگ سلبریتی
داستان اصلی این فیلم درباره یک مادر مجرد 40 ساله به نام سولن مارچند با بازی ان هتوی است. سولن دو سال پس از اینکه شوهر سابقش با بازی رید اسکات او را به خاطر یک زن جوانتر ترک کرد، سعی میکند خودش را پیدا کند. سولن که قرار است به یک سفر ماجراجویانه برای کشف خود و استراحت برود، به درخواست شوهر سابقش که به دلیل یک سفر کاری لحظه آخری گرفتار شدهاست، باید دختر نوجوانشان ایزی با بازی الا روبین را به کواچلا ببرد تا او با گروه موسیقی مورد علاقهاش بهنام آگوست مون ملاقات کند.
اما در یک پیچش شگفتانگیز در داستان، سولن با خواننده 24 ساله گروه، هیز کمپبل با بازی نیکلاس گالیتزین رابطهای عاشقانه آغاز میکند. علیرغم تمام تلاشهایشان برای مخفی نگهداشتن رابطه عاشقانه، آنها درنهایت به سوژه روزنامهها و رسانههای اجتماعی تبدیل میشوند و سولن بیشترین میزان نفرت را از جهان اطراف خود دریافت میکند. حالا این دو نفر باید تصمیم بگیرند که آیا رابطه عاشقانه جدیدشان دوام خواهدداشت یا بهتر است یک تجربه کوتاهمدت باقی بماند.
عاشقانهای که بهاندازه دو شخصیت اصلی فیلم قوی است
تصور با تو بودن یک عاشقانه دوطرفه بین ان هتوی و نیکلاس گالیتزین است و بار اجرا را هر دو به دوش میکشند. اما این ان هتوی است، که بهعنوان شخصیت اصلی فیلم میدرخشد. او همیشه یکی از بهترین بازیگران زن بودهاست و پس از برنده شدن در اسکار برای فیلم بینوایان، نفرت ناخواسته زیادی از رسانهها دریافت کردهاست.
او حاشیههای زیادی را تجربه کرده و برای مدتی طولانی سر زبانها افتادهبود. اما خوشبختانه بیشتر مردم از گفتگو درباره این هنرمند دست کشیدند. اما این تجربیات باعث میشود که ان هتوی بهعنوان زنی که توسط بازیگران تحتتاثیر رسانهها موردسرزنش قرار میگیرد، بتواند تجربیات شخصی زیادی را با ظرافتهای بازی در فیلم به نمایش بگذارد.
خود هتوی در فیلم حضور قدرتمندی دارد و به سولن هم اعتمادبهنفس و هم عدماطمینان متناقضی میدهد و نقش را بسیار روان و طبیعی بازی میکند. تصور کردن کسی جز هتوی در این نقش بدونشک سخت است. همچنین نیکلاس گالیتزین بهعنوان یکی از دوستداشتنیترن بازیگران جوان در این فیلم ظاهر شدهاست.
در سال گذشته این بازیگر آثاری مانند قرمز، سفید، و آبی سلطنتی و پایین را که هر کدام اجراهای متفاوتی میطلبیدند، به خوبی بازی کرد. این دامنه وسیع تواناییهای این هنرمند را نشان میدهد. قرمز، سفید و آبی سلطنتی یک درام عاشقانه معمولی است، درحالیکه پایین یک کمدی اغراقآمیز است. در هر دو فیلم، این بازیگر جوان متعهد است، بهویژه در پایین فیلمی که خندهدارترین دیالوگهای آثار سال گذشته را ارائه میدهد.
ان هتوی و نیکلاس گالیتزین شیمی خوبی دارند
در فیلم تصور با تو بودن، گالیتزین به چیزی که یک عاشقانه رویایی سنتیتر است، یعنی رابطه با سولن باز میگردد. با این حال، فیلم با او به عنوان یک آدم تکبعدی برخورد نمیکند. هیز کمپبل یک نوازنده جوان و با استعداد است، که علیرغم شهرتش، حس شوخطبعی خوبی دارد.
رفتار او از همان ابتدا از رابطه و ناامنی نیکلاس با سولن خبر میدهد. کمدی جاری در فیلم فضای خوبی برای متعادل کردن هیجانات دو شخصیت اصلی فراهم میکند. فیلم هرگز جانبدارانه حرف نمیزند و با وجود سن کم هیز کمپبل، او به همان اندازه توانایی انتخابهای خودش را دارد که سولن از آن برخوردار است. در پایان فیلم، شکی نیست که گالیتزین هم مانند ان هتوی میدرخشد.
از نظر شیمی بین بازیگران، بدون شک از همان اولین ملاقات جذاب آنها مشخص است، که ان هتوی و نیکلاس گالیتزین آن را دارند. فیلم به سرعت به این دو اجازه میدهد تا بیشتر هم را ببینند. تصور با تو بودن مانند یک رمان عاشقانه خوب، هیجان را در اولین بوسه آنها ایجاد میکند، و باعث میشود که تماشاگر در انتظار وقوع آن باشد، زیرا اولین قرار آنها تصویری دقیق و صادقانه از آشنایی برای اولین بار است.
کارگردان تصور با تو بودن مایکل شوالتر همیشه در ساخت این نوع عاشقانههای واقعی که کمدی و عشق را بهگونهای متعادل نشان میدهد، عالی بودهاست. از فیلم محبوب بیمار بزرگ گرفته تا عاشقانههای ارزشمندی مانند سلام اسم من دوریس است و هشدار اسپویلر. تصور با تو بودن از فیلمهای قبلی این کارگردان بهتراست، اما همچنان یک حس واقعی که اغلب در درامهای عاشقانه جریان اصلی وجود ندارد، به شما میدهد.
سمت تاریک روابط فرااجتماعی
تصور با تو بودن اقتباسی از کتاب بازیگر و نویسنده روبین لی به همین نام است، که در سال 2017 منتشر شد. فیلمنامه این اثر را کارگردان و نویسنده همکارش جنیفر وستفلت نوشتهاند. تصور با تو بودن علیرغم اینکه براساس کتابی متعلق به هفت سال پیش ساخته شدهاست، فیلمی است که به شدت از جریان فرهنگی امروز بهره میبرد و درعینحال داستانی است که به نظر میرسد همیشه تکرار میشود. و این یعنی جامعه هنوز درسهایش را یاد نگرفتهاست.
گروه موسیقی آگوست مون را میتوان بهعنوان یکی از گروههای موسیقی معروف مانند وان دایرکشن یا انسینک مقایسه کرد، که هیز کمپبل مانند هری استایلز یا جاستین تیمبرلیک به نظر میرسد. همچنین این جنبه از فیلم که درباره رابطه یک زن بزرگتر با مرد جوانتر در دنیای سلبریتیها است، شبیه به رابطه دمی مور با اشتون کوچر است، که در اوایل دهه 2000 توسط رسانهها برجسته شد.
نیکلاس گالیتزین یا هری استایلز
مقایسه هری استایلز با نیکلاس فیلم مناسبتر به نظر میرسد، زیرا عاشقانهای که هری استایلز با کارگردان اولیویا وایلد در سر صحنه فیلمبرداری نگران نباش عزیزم داشت، به منبع اصلی شایعات هالیوود تبدیل شد. خود وایلد در طول دو سال رابطه آنها، با نظرات بسیار بدی از طرفداران استایلز مواجه شد. علیرغم اینکه کتاب چهار سال قبل از آن منتشر شده، نادیده گرفتن این شباهتها دشوار است.
درواقع روایتهای زیادی مشابه این وجود دارد، که نشان میدهد این دغدغه با گذشت زمان هنوز برطرف نشدهاست. بعضی بینندگان تصور با تو بودن را از جنبههای اشتباه به طرفداران هری استایلز نسبت دادهاند، اما نه تنها طبق کتاب این درست نیست، بلکه خود متن هم بیشتر به ساختارشکنی هواداران و روابط غیراجتماعی طرفدارانی میپردازد، که هنرمندان موردعلاقهشان را به چشم شریک عاشقانهشان نگاه میکنند. هنگامیکه راز عاشقانه سولن و هیز برای عموم شناخته میشود، فیلم به سمتوسوی دیگری میرود.
یک سیرک رسانهای کابوسوار
درست همانطور که شخصیتها اکنون دیگر از نظارت رسانهای در امان نیستند، عاشقانه شیرین و جذابی که نیمه اول را داستانسرایی میکند، جای خود را به نقد مطبوعات میدهد. در اوایل مشخص شد که بیشتر انتقادها درباره رابطه این دو نفر به دو دلیل عمده، بهطور ناعادلانه متوجه سولن میشود: یکی اینکه او یک زن است و دوم اینکه از طرق مقابلش بزرگتر است.
اما همانطور که میدانید استاندارد دوگانه ناعادلانه مردان مسن با زنان جوانتر عادی میشود و بهندرت درباره آن اظهارنظر میکنند. سولن خوشحال است و هیز هم خوشحال است، بااینحال شادی آنها دیگران را بسیار عصبانی میکند. در پایان فیلم، آن دو بهشدت عاشق هم شدهاند، اما دنیا آنها را از یکدیگر جدا میکند. هیچ راه گریزی از نفرت وجود ندارد، زیرا رسانههای اجتماعی آن را به یک حلقه 24 ساعته تبدیل کردهاند. این فیلم نشان میدهد که قضاوتها تا چه حد میتوانند نفرتانگیز، پست و بیرحمانه باشند.
مردم در شبکههای اجتماعی به سولن بهعنوان یک مادر حمله میکنند و حتی سعی میکنند با وجود اینکه هیز یک مرد بالغ است، او را بهعنوان یک فریبخورده جلوه دهند. در پایان، همان طرفداران میخواهند که سولن و هیز به دلایلی ناعادلانه از هم جدا شوند.
این یک رمان عاشقانه و درعینحال تفکربرانگیز است، و درحالیکه در پایان فیلم، کمی احساسی میشود، (البته به همان اندازه که یک رمان عاشقانه است)، تفسیری خوب درباره دلبستگی افراطی مردم به افراد مشهور است.
مایکل شوالتر یکی از قابل اعتمادترین فیلمسازان در زمینه ساخت فیلمها با بودجه متوسط با محوریت شخصیتهای معمولی و با بازی بازیگران بزرگ است. بنابراین جای تعجب نیست که تصور با تو بودن یکی دیگر از مدخلهای قوی در فیلموگرافی او باشد، که پر از حرف برای گفتن است. این فیلم با نقشآفرینی عالی ان هتوی و نیکلاس گالیتزین، شروعی لذتبخش برای فصل فیلمهای تابستانی است و هر کسی، حتی افرادی که سعی میکنند فیلم های عاشقانه را در سطح بالاتری ببیند، میتوانند از آن لذت ببرند.
منبع: مایکت
منبع: faradeed-193945
نظر شما