شناسهٔ خبر: 6696523 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: بانی فیلم | لینک خبر

يک فنجان چاي با بهرام بهراميان (بخش پاياني)

مسئولان علاقه دارند تلويزيون بيننده نداشته باشد!

بانی فیلم آنلاین:

صاحب‌خبر -

بانی فیلم - گروه تلویزیون- مجتبي احمدي: روز گذشته بخش نخست گفت‌وگوي بهرام بهراميان را با باني‌فيلم از نظر گذرانديد. او از سالها پشت خط بودن دريافت پروانه ساخت سينمايي‌اش گفت و به نکات جالبي راجع به پنج سال کار نکردنش اشاره کرد. حتما از گفته‌هاي بهراميان بر مي‌آيد که شايد اين قصه‌هاي او نيستند که دچار مميزي براي دريافت پروانه ساخت مي‌شوند که احتمالا نام بهرام بهراميان امروز شايد جزو خطوط قرمز فيلمسازي است يا...
کارگردان سريال «ساعت شني» معتقد است شوراي پروانه ساخت با غضب و بي‌رحمي با فيلمنامه‌هاي او برخورد کرده است و حتما گفته‌هاي او واکنش اين شورا را با خود به همراه خواهد داشت که در باني‌فيلم قابل انعکاس است و... در بخش پاياني اين گفت‌وگو با بهرام بهراميان يک فنجان چاي نوشيديم تا او که اصولا اهل مصاحبه و گفت‌وگو نيست، از «جاده قديم» مجموعه‌اي که اخيرا روي آنتن داشته بگويد:
بخش تلويزيون اين گفت‌وگو پيش روي شماست:

 



 و اما تلويزيون، اگر چه هنوز گلايه‌هاي سينمايي شما تمام نشده است...
- باور کن من هنوز حرف‌هايي براي گفتن دارم و پر از حرف هستم. حرف مستقيم من با آقاي رييس‌جمهور است! پس آن قول دفاع از هنرمندي که گفتيد کو؟! کجاست؟! ما احترام گذاشتيم و به شما رأي داديم. شما هم به قولي که داديد عمل کنيد!
 بعد از سريال موفق «سقوط يک فرشته» تو در تلويزيون هم خيلي پر کار نبودي، در واقع چرا از بحث سينما که به آن پرداختيم، براي تلويزيون هم کار نکردي تا رسيدي به «جاده قديم»، ساخت اين مجموعه يک اتفاق اعتقادي و دلي بود يا...
- آن زمان که «جاده قديم» به من رسيد، حس کردم جامعه‌ام نياز به خنده، شادي و فان دارد. طرح ابتدايي که آوردند انصافا زيبا و جذاب بود، ايده‌اي که به همراهش تفريح و فان داشت و خنده ايجاد مي‌کرد.
 همين الان يک سوال بپرسم؛ «جاده قديم» سريال تو بود يا نه؟
- اگر اجازه بدهي جواب اين سوالت را زود مي‌گيري!
 منتظرم!
- اين سريال قرار بود ماه مبارک رمضان پخش شود. من پنج سال کار نکرده بودم و پنج سال بود منتظر کار بودم. ترجيح دادم سريالي که شايد ساختنش از سمت من خطا بود را بسازم. اما به دنبال اين بودم که اين سريال را به بهترين شکل ممکن اجرا کنم. خب مسائلي پيش آمد تا بهترين شکل مدنظر من اتفاق نيفتد. «جاده قديم» مي‌توانست سريالي باشد با حجم وسيع مخاطب و کيفيت عالي که برخي مسائل آن را تحت‌ الشعاع قرار داد.
 گويا تم سريال «جاده قديم» و فيلم «آينه شمعدون» هم تا حدودي به هم نزديک است؟
- بله و جالب اينکه آن کار در سينما متوقف شد، ولي «جاده قديم» در تلويزيون توليد و پخش شد.
 گفتي با يک طرح ابتدايي جذاب در بدو امر روبرو شدي و بعد؟
- بله يک طرح جذاب 2  صفحه‌اي که مي‌گفت سه نفر گاوشان را به تهران مي‌آورند تا بفروشند و جهيزيه همسرشان را تامين کنند. همزمان يکي از اين سه نفر دفينه‌اي را پيدا کرده که توسط آن گاو خورده شده، حالا آن يک نفر نمي‌خواهد آن گاو به فروش برسد، آن دو نفر ديگر به خاطر تامين جهيزيه ازدواج مي‌خواهند که اين اتفاق رخ دهد. من وقتي ديدم، گفتم بديهي است که اين سه نفر بايد روستايي باشند. آن زمان بحث و جنجال سر لهجه به وجود آمده بود که روي روند کار ما هم تاثير گذاشت. من به عنوان کسي که تلويزيون خانه‌ام است و افتخار مي‌کنم که براي تلويزيون کار مي‌کنم، معتقدم ابزار سريال‌سازي بسيار گوياتر، پر مخاطب‌تر و رساتر از فيلمسازي است. فيلمسازي ممکن است يک جنبه آرتيستيک داشته باشد، ولي در تمام دنيا سريال‌ها هستند که فاتح قلب مردم هستند نه فيلم‌ها و...
 و جريان‌ساز...
- بله کاملا جريان‌ساز.
 خب در آن شرايط ساخت سريال با مولفه لهجه ريسک بود و نتيجه‌اش معلوم؟
- بله آن زمان يک گروه براي لهجه يک سريال شکايت کرده بودند و سازمان استفاده از هرگونه لهجه را لغو کرده بود. ما آمديم يک لهجه ساختيم که مبناي ساختارش لهجه شميرانات بود. حس کرديم شايد لهجه آن منطقه بيشتر تهراني محسوب شود و ديگر اقوام از آن ناراحت نشوند. در طول ساخت بارها همين لهجه مورد نظارت، کم و زياد و بالا و پايين واقع شد.
 پس به همين دليل در طول سريال ما شاهد چند دستي لهجه و بالا و پاييني‌هاي لحن بوديم؟
- بله دقيقا، چون در طول ساخت بارها به من مي‌گفتند آقا فيتيله را ببر پايين، فيتيله را بکش بالا، دقيقا فيتيله هم مي‌گفتند. اين آواي زباني را بارها با هنرپيشه‌ها تغيير داديم. تا به آن حد مطلوب رسيديم چرا که بعد از 100 دقيقه تصويربرداري مسئول وقت اعلام کردند اين لهجه صحيح است، در واقع همه عناصر نظارتي تاييد کردند که اين لهجه، لهجه صحيحي است.
 خب پس علت توقيف يکساله سريال چه بود؟
- استفاده از لهجه! جالب است بدانيد گروهي را مديريت وقت سيمافيلم مشخص کرد تا به وضع لهجه سريال رسيدگي کنند. آن هم بعد از تاييد و مراحل نظارتي ساخت، شما مي‌دانيد يک فيلمنامه براي اين که در تلويزيون ساخته شود، در مرحله ساخت يک نفر ناظر کيفي از تلويزيون سر صحنه حضور دارد. در مرحله ساخت هر چند وقت يکبار کل راش‌ها بازبيني و تاييد مي‌شود.
 به خصوص براي ماه رمضان هم اگر آن سريال ساخته شود، نظارت دو چنداني دارد؟
- دقيقا، يعني جدا از مراحل نظارت فوق، خود مديريت شبکه هم روي کار نظارت مستقيم دارد. کار توقيف شد و گفتند اين سريال قابل پخش نيست. گروه 5 يا 7 نفره‌اي از عزيزان سازمان تشکيل شد که هيچ کدام متخصص زبان نبودند، سريال را ديدند و اعلام کردند لهجه «لري» دارد و باعث اعتراض مردم لرستان مي‌شود. هر چقدر گفتيم، توضيح داديم، با تک تک اعضا جلسه گذاشتيم، ولي افاقه نکرد و سريال به محاق توقيف رفت و عقب رانده شد.
 استفاده از هر لهجه با هر اندازه و جايگاه در روزگاري که چنين برداشتي از لهجه‌ها و آواها مي‌شود، کار چندان منطقي و درستي نبوده قبول کنيد؟ (اگر چه اين اعتراض منطقي نيست، ولي فعلا اين نگاه خط قرمز تلويزيون ما محسوب مي‌شود)
- بايد بالاخره شيوه‌اي پيدا کنيم که راجع به ارزشمندي شهرستاني ها حرف بزند. راجع به ارزشمندي روستايي‌هايمان حرف بزنيم. ما وقتي لهجه را حذف مي‌کنيم يعني سه يا پنج ميليون روستايي را از تلويزيون حذف مي‌کنيم. مگر مي‌شود؟ در واقع اين همه شهر و روستاي کشور را که مي‌توانند دغدغه، قصه و ماجراهاي بزرگ و کوچک خودشان را داشته باشند از تلويزيون حذف مي‌کنيم. اين که نشد راه؟ ما مجبور بوديم به ناتوراليست و وضعيت طبيعي نزديک شويم و يک لهجه بسازيم، سريال هم زماني به سوررئال نزديک شد که يک لهجه براي خودش ساخت. ما وقتي لهجه جديد مي‌سازيم که ريسکي وجود ندارد. ريسک آنجاست که من نگران از دست دادن ميزم باشم!
 اين نقد به شما و تهيه‌کننده محترم سريال که از دوستان عزيز بنده هستند وارد است که چرا از ابتدا نوع لهجه و طرز استفاده از آن را در يک جو رسانه‌اي جا نينداختيد تا بازخورد بگيريد؟ (قطعا بازخورد اجتماعي است که روي نظر مسئولين سازمان نظر مستقيم دارد)
- من حرف شما را قبول دارم. انتقاد شما کاملا صحيح است. اين يکي از اشکالات من و تيم سازنده است. من دوست دارم حوادث رخ داده براي سريال و روند کل اين ماجراها را براي شما بگويم.
اين متن و گاوي که در آن وجود دارد، ناخودآگاه طعنه به سمبوليسم مي‌زند. وقتي تصويب مي‌شود، به من مي‌گويند آنرا بي‌آزار بساز! چطور ممکن است گاوي که درون معده‌اش يک دفينه است و از مجراهاي مختلف ثروت و قدرت حرکت کند را طوري بسازم که به کسي برنخورد! خدا را شکر ما امروز عطسه مي‌زنيم، به عطسه کنندگان برمي‌خورد! اين فضا عليه تلويزيون وجود دارد و کاري هم نمي‌توان کرد. يادم است از زمانيکه سريال «مشق عشق» را شروع کردم، اين فضا وجود داشت. آن زمان هم عده‌اي فکر مي‌کردند يک سريال که پخش مي‌شود، همه چيز مي‌رود روي هوا و در کل همه چيز نابود مي‌شود. همان عده انقدر زياد شده‌اند که صداوسيما الان هر چه مي‌سازد مورد نقد آنهاست؛ از دانشگاه گرفته تا ادارات، ارگان‌ها و... به هر چه ساخته مي‌شود معترض هستند و هيچ قانون حمايتي از تلويزيون وجود ندارد. آيا ما هنرمندان نبايد جمع شويم و از اين تلويزيون حمايت کنيم. چطور ممکن است ما هر چه در تلويزيون بگوييم ممنوع باشد؟ من هنوز دستمزدم را از سريال «جاده قديم» نگرفته‌ام و ممکن است اين حرف برايم مشکل ساز شود، ولي ترجيح مي‌دهم بگويم، مسئولين صداوسيما انقدر مورد انتقاد قرار گرفته‌اند که ترجيح مي‌دهند تلويزيون بيننده نداشته باشد. ترجيح مي‌دهند کار ريسکي نکنند. آيا همه ما (چه من فيلمساز و چه شماي مدير) داريم سعي مي‌کنيم مخاطب را از تلويزيون دور کنيم؟ عملکرد ما که اين را نشان مي‌دهد چون همه موضوعات را ممنوع کرده‌ايم. جالب است دوست داريم کماکان جذابيت هم وجود داشته باشد. ما حرف زدن راجع به کينه را محدود کرده‌ايم، حرف زدن راجع به روابط جوانان ممنوع است. حرف زدن راجع به روابط زناشويي ممنوع است. اگر حرفي هم مي‌زنيم، حرف جامعه نيست، آدم‌هايي که واقعي نيستند... چطور ممکن است تصويري که من در تلويزيون نشان مي‌دهم تا اين حد با واقعيت و اجتماع متفاوت باشد.
 و البته سلايق مديران هر دوره هم بر توليدات سيما تاثيرگذار است؟
- حتما سلايق مديران در آثار سينما تاثير مي‌گذارد. يک روز مديري آمده که فيلسوف بوده، ارزش‌گذاري را به سمت فلسفه برده، سريال‌هاي فلسفي ساختيم، يک مدير آمده عارف بوده ما به سمت عرفان رفتيم، يکي آمده علم‌گرا بوده، يکي احساس‌گرا بوده و... همه اينها شده قوانين و رفته به پخش، امروز که من دارم «جاده قديم» را مي‌سازم. اين قوانين کتابچه هزار برگي است از آن هفت- هشت صفحه‌اي که يک زمان من خبرنگار خارجي آنرا کار مي‌کردم. اين همه محدوديت آيا همه نشان از اين ندارد که ما مي‌خواهيم سريالهايي بسازيم که مردم نبينند؟! من در کل به اين جمع‌بندي رسيده‌ام که مسير ما بايد به عده زيادي چه از درون سازمان و چه در خارج از سازمان پاسخگو باشد، مگر مي‌تواند؟! معلوم است که آن مدير تبديل مي‌شود به يک «مدير شرمنده»، چون آنقدر فشار بيروني و دروني روي او هست، مجبور است به من بگويد آقا شرمنده‌ام! قصه‌اي خنثي بياور!
 اين حس را نداري که همان نگاه سينمايي که روي شما وجود دارد در تلويزيون هم هست؟
- نه اصلا، من در تلويزيون چنين اعتقادي ندارم. اتفاقا معتقدم تلويزيون کارگردانان قابلي دارد که همگي کاربلدند. ما يک زمان مدير فيلم و سريالي داشتيم که بعد شد مدير شبکه، در زمان او آثاري توليد شد که بيننده تلويزيون ديگر اين رسانه را رها نمي‌کرد. سريالهاي آقاي فتحي با معدل بالايي از بيننده، من آن زمان «ساعت شني» را کار کردم با بيننده انبوه و... اينکه يک سريال دچار مشکل است ذهنيت شماست و سازنده اين ذهنيت را نداشت که اگر داشت اين کار را نمي‌ساخت. حتما هستند در جامعه افرادي که مثل شما فکر نمي‌کنند. ما بايد به يک معدل برسيم نه اينکه اقدام به حذف تفکر هم کنيم. ما از هفت- هشت نفر شورا و نظارت عبور مي‌کنيم تازه مي‌رسيم به يک جا به اسم پخش. پخش مي‌گويد نظر همه قابل احترام، ولي الان گوش کن من چه مي‌گويم ما يک کتاب هزار برگي داريم که اگر همه‌اش رعايت نشود، دچار مشکل مي‌شويم. خب چرا اين کتاب هزار صفحه‌اي را نمي‌آوريد داخل شوراها که از اول مورد توجه قرار بگيرد.
 پيش از توليد...
- بله قبل از توليد، من شما را با خودم به کجاها بردم! (مي‌خندد)
 جالب اينکه تلويزيون پيشنهاد داده بود که کل سريال را ببريد دوبله کنيد.
- بله گفتند ببريد به طور عام از ابتدا تا انتهاي سريال را دوبله کنيد. سريال فرستاده شد به واحد دوبلاژ سازمان، در آنجا بعد از کلي کنش و واکنش، مدير وقت دوبلاژ سازمان اعلام کرد که اين سريال اصلا قابل دوبله نيست و هويت شهرستاني دارد. ما اگر بخواهيم آن را دوبله کنيم، بايد لهجه يک شهرستان را روي قصه بگذاريم، نمي‌شود! اين سريال که خودش يک لهجه خلق کرده! جالب اينکه دوستان دوبله به يک جمع‌بندي رسيده بودند که اين لهجه به هيچ کجا برنمي‌خورد!
 شما پيش از سريال «جاده قديم»، کار طنز و کمدي ديگري نداشتيد؟
- چرا من کار طنز و کمدي انجام داده بودم. در دو يا سه کار همکاري داشتم. يک سريال کار کردم به نام «روزگار جواني»، سريال ديگري کار کردم به نام «همسايه‌ها» و با رامبد جوان هم يک کار انجام داده بودم. در واقع تجربه لازم در ژانر طنز را داشتم. اتفاقا طنزآفريني من در «جاده قديم» طوري بود که سعي کردم کاري انجام دهم که قبلا نداشتيم، چرا که مبناي آن ارتباطات آدمها با محيط پيراموني بود نه کلمات آدمها و بده بستان‌هاي رابطه‌اي خود آدمها، البته نمي‌دانم چقدر موفق بودم. اين سريال بايد يکبار ديگر پخش شود تا بازخورد بگيريم، چرا که اعتقاد دارم مديران فعلي سعي کردند اين سريال ديده نشود. مديران قبلي سريال را کوبيدند و مديران جديد با کياست و انديشه سريال را پخش کردند. سريال ما تبليغ نداشت و بدون هيچ پرزنت، سريع پخش شد و رفت. چطور ممکن است ما يک سريال را به يکباره بگوييم صبح چهارشنبه پخش! در حاليکه آثار دست چندم، کم ارزش و سخيف کشورهاي همسايه آنقدر تبليغ و پرزنت دارد که سالها در خاطر ما مي‌ماند.
 برويم سراغ خود سريال، موافقي؟ تيم بازيگري انتخاب خود تو بود؟
- ببين! نعمتي در دنياي فيلمسازي من وجود دارد و آن هم حضور آقاي عبدالله اسکندري است. من اکثر کارهايم را با ايشان انجام داده‌ام. معمولا وقتي آقاي اسکندري کسي را تاييد مي‌کند، مطمئنم انتخابم صحيح است. بازيگران اصلي را با مشورت ايشان انتخاب کردم. شايد زماني علاقه‌مند بودم نقش‌هاي فرعي را بازيگران ديگري کار کنند، ولي در مورد نقشهاي اصلي‌ام شک نداشتم.
 و اما فيلمنامه...
- در مورد فيلمنامه اين سريال من هيچ دخالتي نکردم. در کل اجازه و فرصت دخالت هم نداشتم.
 چرا؟
- وسط فيلمبرداري قصه‌ها مي‌رسيد، هفت قسمت آماده بود، من شروع کردم. مي‌خواستم حتما يک سريال کار کنم و اين کار فرصت خوبي بود، اگر زمان لازم را داشتم تا يک قسمت را بخوانم و مورد بررسي قرار دهم يا بگويم ok هست يا ok نيست. من در فيلمنامه «جاده قديم» هيچ دخالتي نداشتم و عين آن را گرفتم.
 من مي‌توانم بگويم اين فيلمنامه و قصه داستان، مدنظر بهرام بهراميان نبوده، ولي آن را ساخته تا کاري کرده باشد؟
- از لحاظ نوع قصه!؟
 بله چون حس مي‌کنم «جاده قديم» سينماي مدنظر تو نيست؟!
- يک اختلاف نظر داريم. من دوست دارم همه ژانرها را تجربه کنم و در گونه‌هاي مختلف کار کنم.
 ولي من کماکان نظر خودم را دارم!
- من سعي کردم «جاده قديم» را درست اجرا کنم.
 اگر ما لهجه را از سريال خارج مي‌کرديم به چند درصد از آن سريال و موقعيت‌هاي موجودش مي‌شد بخنديم؟
- خب اگر ما لهجه‌ها را نداشتيم به سبک ديگري کار مي‌کرديم. لهجه موجود به من ساختاري را مي‌داد که شما در اين سريال ديديد. سريالي که در آن شما هرگز کارگرداني را حس نکرديد، پلان‌هاي عجيب وغريب وجود نداشت. اگر دقت کرده باشيد روايت در «جاده قديم» به ساده‌ترين شکل ممکن اتفاق افتاد. حتي در قاب‌بندي هنرپيشه‌ها تمام مدت وسط کادر هستند. شما هرگز نديديد هنرپيشه‌ها در قاب من متمايل به چپ و راست باشند. تمام تلاش و سعي و تمرکز من بر اين مبنا بود که قصه را ساده روايت کنم، همان سادگي که در ذات اثر هم نهفته بود. يادمان باشد امروز نوشتن قصه براي سازمان خيلي کار سختي است.
 قبول دارم...
- با چهارچوب مشخص شده ما خيلي سخت مي‌توانيم به هر قصه‌اي ورود کنيم. من منتظرم يکبار ديگر سريال پخش شود و يک بازخورد ديگر هم از مخاطبم بگيرم تا ببينم ما مسيرمان را درست رفته‌ايم يا خير...
 نوع قصه و زندگي رئال بازيگران سريال و نزديک به زندگي جلوي دوربين، چقدر به لحظات شوخي و طنز کار کمک مي‌کرد؟ يا شايد هم نه...
- يک جا کمک مي‌کرد و يک جا هم کار را خيلي سخت مي‌کرد. طبيعي است وقتي قرار است فيلمي را بدون کنش و واکنش هاي بزرگ بسازي کار سخت مي‌شود. موجوديت سريال براي کنش و واکنش‌هاي کوچک و رابطه‌هاي کوچک انسانها با واقعيت بيروني تعريف شده است. بديهي بود که خيلي جاها سريال ما ديده نشود. يادم هست ما تيزر ساخته بوديم و دوستان مي‌گفتند در تيزر نبايد اسم کارگردان بخورد! گفتند دستور موکد رييس سازمان است. در حاليکه همان زمان تيزرها با اسم کارگردان پخش مي‌شد. در «جاده قديم» که شما معتقد هستيد بايد يک کار پرفکت باشد، ما براي پرداخت پول عوامل که بيايند صدا بگذاريم روي فيلم مشکل داشتيم. با خواهش و تمنا که نمي‌توان سريال ساخت. با قربونت برم و دورت بگردم که نمي‌توان صداگذاري کرد. 26 قسمت در 4 ماه نمي‌شود واقعا! کارگردان آنجا به جاي اينکه نظرش را تحميل کند، تبديل مي‌شود به عنصر خواهش! به يک عنصر نيازمند به خدمات شما بدون دريافت وجه! در اين شرايط نمي‌توان کار مهم انجام داد. من همچنان بهرام بهراميان هستم و انگيزه، ساخت سريالهايي مثل «ساعت شني» را دارم. فرصت و امکانات مي‌خواهم. فرصت مي‌خواهم که روزي 4-5 دقيقه سريال بسازم، نه روزي 12 دقيقه، کار بدون فشار و سختي و با تمرکز... مسئله خيلي دست ما را مي‌بست و يک جاهايي هم نه کمک حال بود. ضمن اينکه من براي فرار از هر گونه نقد و مميزي، ترجيح دادم نوع فانتزي را براي اجرا انتخاب کنم. من کاملا يک سريال فانتزي ساختم.
 با چه تعريفي از فانتزي در درام؟
- با تعريف روياگونه بودن اثر، چيزي که امکان اتفاقش در جهان بيرون کم است، ولي در جهان، روياها به نفع شاد کردن مخاطب ممکن است رخ دهد. من دوست دارم در ادامه به مسئله‌اي اشاره کنم که علاقه‌مندم حتما چاپ بشود. سبکي وجود دارد در سريال سازي همه دنيا که از تعدادي سريال استفاده مي‌کنيم تا يک سريال ديگر را تعريف کنيم. يک شيوه ديگر هم وجود دارد به اسم شيوه فرمت کردن. ما مي‌آييم کل يک سريال را دوباره بازسازي مي‌کنيم. يک شيوه ديگر هم وجود دارد که ما از آن استفاده کرديم؛ وام گرفتن از يک سريال براي اينکه هم از نقاط ضعف آن سريال نام ببريم و هم نقاط قوتش را بازگو کنيم، مخصوصا در زمينه طنز. در اين شرايط از لطافت‌ها و شوخي‌هاي آن کار هم استفاده مي‌کنيم. ما نزديک سه قسمت و نيم سر سريال طنزي رفتيم و اتفاقا موفق بوديم. با گريم حيرت‌انگيز آقاي اسکندري هنرپيشه آن سريال را در قالب يک هنرپيشه ايراني نشان بدهيم. در واقع ما در اين شرايط از طنز و شوخي‌هاي آنجا استفاده کرديم. متاسفانه خيلي‌ها از جمله چند شبکه آن سوي آبي به غلط اشاره کردند که ما اين سريال را کپي کرديم! (مي‌خندد) اصلا متوجه نبودند که قصه ما چيزي ديگر است، يکسري شخصيت فرعي وارد و خارج مي‌شوند همين! در واقع ما از آنها در خدمت حرف و هدف و با استرکچر خودمان سود برديم تا بخنديم، نقد و حتي تقدير کنيم. جالب است بدانيد آن چهار قسمت را اخوي بنده کار کرد که در عنوان‌بندي مي‌آيد. آن چهار قسمت را حميد بهراميان ساخت و من نساختم. به نظر من هم بسيار موفق بود. بالاخره ما موفق شديم مفهوم «پارودي» را در يک سريال اجرا کنيم. (پارودي يعني گرته برداري از يک سريال به نفع خنداندن شما) يک شخصيت ديگري هم هميشه براي من حس نوستالژي داشت از مرحوم علي حاتمي، کلاه‌گيسي در سوته دلان استفاده شده بود (با بازي بهروز وثوق) آقاي اسکندري آن کلاه‌گيس را نگه داشتند...
 تا رسيد به شهرام حقيقت‌دوست...
- بله، اگر دقت کنيد دو شخصيت متفاوت بودند آن استرکچر اغراق گونه شبيه به هم...
 شما از فانتزي صحبت کرديد، اما در برخي از لحظات قصه، بازيها اين يکدستي تحت شعاع قرار مي‌گرفت، گاهي رئاليستي، گاهي فانتزي، گاه سوررئال و...
- قصد داشتم يک سريال طنز بسازم، پس بايد از هر چيزي به نفع فانتزي و خنداندن مردم استفاده مي‌کردم، ولي با بهاي خودش، نبايد سريال آنقدر براي خنده بها مي‌گذاشت که کم ارزش شود و برعکس نبايد خنده غيرقابل مطرح کردن مي‌بود و بي‌ارزش...
 از حاصل سريال «جاده قديم» که روي آنتن رفت راضي هستي؟
- نه من از حاصل سريال «جاده قديم» راضي نيستم، چرا که دو قسمت ابتدايي سريال کاملا دور ريخته شد. من نزديک به 60 دقيقه کامل دور ريختم. در سريال متاسفانه يک بدعت اتفاق افتاد وسط سريال يک شب کار قطع شد و يک فيلم‌سينمايي پخش شد. اتفاقا من آن فيلم را خيلي هم دوست دارم، چون فيلم محترمي است. سه قسمت آخر سريال به هم چسبيد و مجبور شدم بخش‌هايي از کار را به کل حذف کنم. تمام تلاش اين بود.
 و امروز آمادگي برگشتن به تلويزيون و ساخت سريال را داري؟
-    بله صددرصد، امروز شرايط تلويزيون براي من مهياست. چون نمي‌دانم شوراي نظارت بر پروانه ساخت چه نظري روي من دارد. تلويزيون خانه من است و هروقت از من دعوت به همکاري کند با انگيزه و رغبت مي‌پذيرم، چرا که کار در تلويزيون کردم براي من لذت بخش بوده است.
 

نظر شما