شناسهٔ خبر: 66744628 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

چند تذکر درباره تحجر

صاحب‌خبر -

مصطفی غفاری، استاد دانشگاه، در روزنامه صبح نو نوشت: «اشاره: می‌خواستم این متن برای سالگرد شهادت استاد مطهری آماده شود؛ نشد. اما حالا هم دیر نشده؛ چون انگار قرار است مدت‌ها با مساله این نوشتار دست‌وپنجه نرم کنیم.

۱. مرتضی مطهری، معلم متفکر جمهوری اسلامی، خار چشم التقاط ایسم‌های چپ و راست مدرن با دین بود اما به دست گروهکی متحجر از سر راه آنها برداشته شد. قربانی دیگر آنها  محمد مفتح بود؛ کنشگر پرکار حوزه و دانشگاه. هدف‌های دیگر آیت‌الله خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی بودند که به‌خاطر توانبخشی معرفتی به مردم با فکر و بیان‌شان تا آستانه شهادت رفتند.

۲. برخلاف تلقی معمول، تحجر نقطه مقابل سکولاریسم نیست، آن‌روی سکه و چهره پنهان آن است. رکود ناشی از تحجر خاستگاه و پرورشگاه سکولاریسم است. سکولاریسم برای توجیه خود به تحجرگرایی در سنت نیاز دارد و متحجران سرمایه دین‌گریزان هستند. اگرچه خود آنها گاهی از معاشقه پنهان سکولارها با سنت‌گراها اغوا می‌شوند، اما هر دو از راه میانه حق فاصله دارند و ضد حاکمیت اسلام به دست مردم عمل می‌کنند.

۳. تحجر مخصوص دین‌داران و ارزش‌گرایان نیست اما کسانی که روی ارزش‌ها پافشاری بیشتری دارند، بیشتر در معرض این آفت قرار دارند که اهداف و مقاصد را گم کنند و در برابر تحول روش‌ها مقاومت کنند؛ چه بسا کار خود را مرزبانی از ارزش‌ها می‌پندارند و نسبت به اشتباه‌شان خودآگاهی ندارند. تحجر دشمن تحول است اما خودش را زیر چتر ایستادگی برای ارشاد دیگران به حقیقت توجیه می‌کند؛ در حالی که هدایت‌یافتن و هدایت‌کردن نیازمند شرح صدر است. فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ.

۴. امام خمینی که نه اهل تعارف بود و نه اغراق، در منشور روحانیت گفته است: «خطر تحجرگرایان و مقدس‌نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایی‌اند و دشمن رسول الله… خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است.» اما با وجود نگرانیِ او، جمهوری اسلامی هرگز آنقدر که مراقب التقاط بوده، دغدغه تحجر نداشته و از این سوراخ بارها گزیده شده است؛ به‌خصوص با این خطای محاسباتی که در ائتلاف با تحجر رقیب دیگرش یعنی التقاط و تجدد را از میدان به در کند. اما در واقع خود دچار غفلت شده، میدان عمل را برای متحجران باز کرده و چندپارگی و رویارویی مردم با مردم و مردم با دولت را دامن زده است.

۵. از بدترین آثار سنگ‌واره شدن فکر و عمل انقلابی، تولید و بازتولید شکاف‌های اجتماعی به دست خود است؛ متحجران بنا به طبع، تولیدکننده شکاف و دوقطبی‌اند. از سوی دیگر، انتظار بی‌جایی است که حکمرانی آلوده به تحجر چشم‌انتظار حضور و حمایت عامه مردم باشد؛ چون تحجر خلوص‌طلب است و برای همه دافعه دارد. وقتی چرخ‌های تفکر از کار ایستاد، این مردم‌اند که از مدار سیاست به بیرون پرتاب می‌شوند.

۶. جریان تحجر برخلاف ظاهر تنزه‌طلبش بسیار تمامیت‌خواه است؛ و به‌خاطر تعصبش بر خالص‌سازی، قبیله‌گراست. برای همین با مخالفان فکری یا سیاسی‌اش مدارا نمی‌کند؛ اختلاف نظر و سلیقه را از دریچه‌ای تنگ و تاریک می‌بیند و مخالفان را تخریب یا به اردوگاه مقابل خودش تبعید می‌کند.

۷. جریان اجتماعی – سیاسی تحجر بدون اینکه خودش را جار بزند، جا باز می‌کند و پیش می‌رود. نمی‌توان منتظر اعلام و قبول هویت متحجرانه از طرف مبتلایانش بود. به‌خصوص که تحجر همیشه شکل سازمان به خود نمی‌گیرد؛ چنانکه خوارج و اخباریان رفتند و شیرازه‌شان از هم گسست اما طرز فکرشان ماند و رسوب کرد.

۸. تحجر مثل سرطان مغز استخوان است که اگر به موقع تشخیص داده نشود، موجب مرگ خواهد شد. اما هرچه تشخیص زودتر انجام شود، احتمال درمان بیشتر خواهد بود؛ اگرچه درمانش ساده نیست اما زمان را نباید از دست داد. باج دادن به متحجران هم چاره کار نیست؛ بافت متحجر با ائتلاف تکثیر می‌شود، نه تضعیف. فقط طلوع آفتاب عقلانیت و حرکت در جامعه است که عصر یخبندان را تحجر به زوال می‌برد و مهارش می‌کند. هیچ پادزهر دیگری در کار نیست.

۹. مبارزه با سرطان تحجر هم شجاعت و هم ظرافت می‌خواهد. امیرمومنان که فرمود کسی جز من جرات درآوردن چشم فتنه خوارج را نداشت، سفارش کرد که بعد از من با آنها نجنگید؛ چون کسانی هستند که دنبال حق بودند اما به باطل کشیده شدند.

۱۰. از تحجر برچسبی برای داغ زدن به پیشانی این و آن نباید ساخت. همه در معرض ابتلا به آن هستیم؛ پیش از دیگران خودمان را بپاییم. چون ریشه تحجر بستن ورودی فکر و آماده نبودن روح برای پذیرش حق است با آنکه فرد متحجر ممکن است در پی حق باشد و نداند که به دامن باطل افتاده است. نقطه مقابل، گشودگی سینه برای پذیرش حق است، بدون ستیزه‌گری. اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ.»

انتهای پیام

نظر شما