شناسهٔ خبر: 66724748 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

فاجعه‌زدگی و اختلالات روانی در اصفهان

صاحب‌خبر -

امان‌الله باطنی، پژوهشگر اجتماعی در سایت اصفهان زیبا نوشت: «اگر امروز درصد قابل‌توجهی از اختلالات روانی را در اصفهان داریم، بخشی از آن می‌تواند به‌خاطر حجم حادثه‌های این خطه در طول تاریخ باشد. در باب روان‌شناسی اجتماعی، یکی از مهم‌ترین و جالب‌ترین فرضیه‌های تاریخی، فرضیه‌ای است با عنوان «فاجعه‌زدگی» که درواقع تأثیر پایدار فاجعه مغول را در تاریخ سیاسی و اجتماعی و علمی ایران بررسی می‌کند.

«ایرا لپیدوس» در کتاب جامعش می‌نویسد، حملات مغول در ایران فاجعه‌آمیز و در حکم «هولوکاست» بود. جمعیت بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ به کلی نابود شد. امروزه بررسی مجدد فاجعه مغول براساس دانشی که هم‌اکنون در زمینه آسیب‌دیدگی‌های فردی و اجتماعی و اثرات روانی کشتارهای جمعی بزرگ در دست داریم ضروری است.

در دهه‌های اخیر، علوم روان‌شناسی موفق به درک علمی عارضه‌ای شده است که «اختلال روحی پس از حادثه» نامیده می‌شود. این عارضه در اثر مواجه‌شدن با حوادث هولناک و مهلک طبیعی یا انسانی مانند زلزله یا جنگ در فردی به وجود می‌آید که در حادثه رخ‌داده و خود را به‌شدت در معرض مرگ و نابودی احساس کرده باشد. یکی از اساسی‌ترین ناهنجاری‌های رفتاری ناشی از این اختلال، بیش‌انگیختگی است که می‌تواند موجب کاهش آستانه تحمل در فرد آسیب‌دیده و گرایش او به پرخاش‌جویی در برابر ناملایمات شود.

بنا به این فرضیه، به‌دلیل عمق زیاد و مدت طولانی آسیب‌دیدگی ناشی از فاجعه مغول، که شاید ده نسل پی‌درپی را تحت‌تأثیر قرار داده باشد، شخصیت عمده اجتماعی ایرانیان در این دوران به‌طور اساسی آسیب‌دیده است. اگر جامعه را به یک ارگان زنده تشبیه کنیم، می‌توان گفت آسیب‌دیدگی شخصیت عمده اجتماعی ایرانیان مشابه اثر اختلال پیچیده روحی پس از حادثه در افراد است. بنا به فرضیه فاجعه‌زدگی، هجوم و پیروزی و استقرار اقوام نیمه‌وحشی مغول در دوره ایلخانان، خشونت همراه با گرایش سادیستی را در مقیاس وسیعی در منطقه ما در سطح خانوادگی، اجتماعی و سیاسی نهادینه کرده و بخش قابل‌ملاحظه‌ای از مردم ایران طی دوران فاجعه مغول دچار آثاری از اختلال پیچیده روحی پس از حادثه و مبتلا به رگه‌هایی از اختلالات شخصیت خودشیفته، شخصیت مرزی، شخصیت ضداجتماعی وشخصیت بدگمان شده‌اند که از هر نسل به نسل بعدی انتقال یافته‌اند.

بنا به فرضیه فاجعه‌زدگی، آسیب‌دیدگی دوران مغول که در دایره‌های سیاسی، اجتماعی و خانواده تسلسل تاریخی یافته، بر رفتارها، عادات و فرهنگ ایرانیان اثر ماندگار گذاشته است. اگرچه شدیدترین آثار روحی فاجعه مغول در طی قرن‌های متمادی تعدیل یافته، علائم این فاجعه به صورت آثاری از رگه‌هایی از اختلالات شخصیت خودشیفته، شخصیت مرزی، شخصیت ضداجتماعی و شخصیت بدگمان، از قبیل ناامنی درونی، بدگمانی، عجز و مظلوم‌گرایی، حساسیت شدید، دوسونگری (سیاه یا سفیددیدن)، بیش‌انگیختگی، پرخاش‌جویی و کینه‌ورزی در روان و رفتار اجتماعی مردم باقی مانده است.

این ناهنجاری‌های روحی همواره در حیطه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و خانوادگی حاکم و تشنج‌زا بوده و پیوسته مسئله‌ای وخیم و بنیادی در روابط فردی و جمعی و در فعالیت و همکاری اجتماعی به‌شمار می‌آمده و ریشه ناکامی‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی و فرهنگی کشور را تشکیل داده است. باید بگویم در اصفهان این فاجعه‌زدگی بیشتر است و اختلال PTSD پررنگ‌تر است؛ چون در این شهر به‌طورخاص حمله افغان‌ها و حمله تیمور لنگ را داریم. همان‌طور که می دانید سقوط اصفهان در پی محاصره شش‌ماهه این شهر توسط ایرانیان شورشی‌ که از جنوب‌شرقی کشور به سوی پایتخت به‌راه افتاده‌ بودند رخ داد. این محاصره که به رهبری «محمود هوتکی» بود ، به سقوط پایتخت صفویان انجامید.

پس از یورش افغان‌ها و پیروزی در نبرد گلون‌آباد، سپاهیان افغان به رهبری «محمود هوتکی» پیشروی خود را به سمت اصفهان آغاز کردند. به فرمان شاه‌سلطان‌حسین سپاهی گردآوری شد؛ ولی این سپاه با فرماندهی محمدقلی‌خان اعتمادالدوله، نتواست از پیشروی دشمن جلوگیری کند و راه برای محاصره اصفهان باز شد. تیمور لنگ نیز از راه همدان و گلپایگان خود را به سده اصفهان رسانید و در آنجا پس از کسب اطلاعات وسیعی از وضعیت اصفهان شهر را از بهار سال 789 محاصره کرد.

علما به اتفاق حاکم شهر توافق کردند که از تیمور امان بخواهند و در عوض به او باج و خراج بدهند تا شهر دچار قتل و کشتار نشود. در این موقع «امیرمنصور مظفری» برای جمع‌آوری سپاه از طریق شیراز به خوزستان، به‌ویژه دزفول رفت؛ اما حاکم وقت به تیمور قول پرداخت باج و خراج داد و سه‌هزار سرباز تاتار برای گرفتن باج و مالیات وارد منازل مردم اصفهان شدند. یکی از اهالی اصفهان به نام «علی کچه پا» گروهی را دور خود جمع کرد و به آن‌ها گفت که به محض شنیدن صدای طبل در نیمه‌شب به همه سربازان تاتار حمله برده و آنان را بکشید. فردای آن شب تیمور شنید که سه‌هزار سرباز او کشته شده‌اند؛ لذا دستور قتل‌عام صادر کرد و برای آوردن هر سر از کشته‌شدگان بیست دینار جایزه تعیین کرد. سربازان تاتار آن‌قدر با خود سر آوردند که تیمور دیگر نمی‌خواست پول بدهد و قیمت هر سر را به نیم دینار رسانید.

وقتی که تعداد سرها به هفتادهزار نفر رسید، کشتار را متوقف کرد؛ ولی بچه‌های یتیم زیادی در شهر به جا ماندند. تیمور ابتدا مردم باقی‌مانده را وادار کرد که کشته‌شدگان تاتار را دفن کنند. در نزدیک مسجد جامع اصفهان در یک منطقه مرتفع تمام بچه‌های کشته‌شدگان توسط یکی از بزرگان شهر جمع‌آوری شدند. این حوادث را باید در کنار قحطی‌های اصفهان ببینیم که در آن اول سال سنه ۱۲۸۷ اجناس گران شد. از اول شهر محرم‌الحرام ۱۲۸۷ روز‌به‌‌روز رو به ازدیاد بود؛ به‌حدی که اهل اصفهان و نواحی آن، گوشت مردار و حیوان حرام‎گوشت و خون مذبوح را می‌خوردند. اساسا از دوره ناصرالدین‌شاه تا شهریور 1320 هجری شمسی و کشیده‌شدن جنگ به جغرافیای سیاسی ایران و سقوط حکومت پهلوی اول، اصفهان به‌طورمتناوب دچار کمیابی، گرانی و قحطی غلات و مواد غذایی شده است.

بسیاری از این قحطی‌ها سبب تلف‌شدن عده‌ زیادی از سکنه شهر شد و در برخی موارد شورش‌هایی را به‌دنبال داشت. همه این‌ها حوادثی بود که باعث اختلال PTSD در میان ساکنان اصفهان شد و همین کافی است که امروز در روان‌شناسی اجتماعی شاهد محافظه‌کاری بیش از حد اصفهانی‌ها و نوعی کنسرواتیزم نهادی‌شده در آن باشیم. آنچه به‌عنوان خساست نیز از آن یاد می‌شود، نوعی محافظه‌کاری است و بی‌تأثیر از قحطی‌های اصفهان نیست یا اگر امروز درصد زیاد آمار اختلالات روانی در اصفهان داریم، بخشی از آن می‌تواند به‌خاطر حجم حادثه‌های این خطه در طول تاریخ باشد.»

انتهای پیام

نظر شما