شناسهٔ خبر: 66700440 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

پیام های کاهش شدید مشارکت مردم در دوره دوم انتخابات مجلس

صاحب‌خبر -

مهدی بیک اوغلی در اعتماد نوشت: با پايان گرفتن دور دوم انتخابات مجلس دوازدهم عملا پرونده انتخابات سال 1402 مختومه شد. به زودي مجلس جديد با تركيب نه چندان جديد با همان حال و هواي قبل، تشكيل خواهد شد. اما در بطن انتخابات 1402موضوعاتي وجود دارد كه لازم است از منظر تحليلي مورد بررسي قرار بگيرد. نخستين موضوع، نحيف شدن بيش از پيش جمهوريت نظام است كه از منظر تحليلگران با افزايش دامنه ردصلاحيت افراد و گروه‌هاي اصلاح‌طلب و ميانه‌رو و تنگ‌تر شدن دايره خودي‌ها تحقق يافته است. موضوع مهم بعدي، كاهش مشاركت گروه‌هاي سمپات اصولگرا در اين انتخابات است. بررسي اعداد و ارقام آراي منتخبان اصولگراي انتخابات و مقايسه آن با آراي دوره‌هاي قبلي آنها نشان از كاهش مشاركت در ميان جمعيت سمپات جناح راست دارد. به عبارت روشن‌تر، اين انتخابات حتي توجه طيف‌هاي موافق اصولگرا و جمعيت مذهبي كشور را نيز جلب نكرده است.چرا كه كاهش مشاركت در ميان اين طيف هم قابل توجه بوده است.

اما مهم‌ترين شاخصه تفاوت نظام جمهوري اسلامي با نظام قبلي، رقابتي بود كه در حاكميت جديد براي به دست گرفتن كرسي‌هاي مختلف قدرت ايجاد شده بود. در مدل جديد حاكميتي جمهوريت نظام به اندازه اسلاميت نظام واجد اهميت بنيادين بوده و زمينه‌ساز مشاركت مردم در بخش‌هاي مختلف مي‌شد. اهميت به جمهوريت نظام در ماه‌هاي ابتدايي انقلاب به اندازه‌اي است كه حتي براي انتخاب راس هرم قدرت در كشورمان نيز مشاركت و راي مردم نياز بود. بر اين اساس است كه هم مجلس موسسان و هم مجلس خبرگان رهبري با راي مستقيم مردم شكل گرفتند تا در بزنگاه‌ها، براي انتخاب رهبري نظام وارد عمل شوند. مبتني بر اين رويكرد بود كه نظام از بسياري از تنگناها و معضلات عبور مي‌كرد. بر اساس روايتي كه ظريف از سال‌هاي 2001 تا 2003ميلادي ارايه كرده، امريكا پس از حادثه 11سپتامبر به دنبال اين بود كه ايران را به عنوان هدف اصلي حمله خود انتخاب كند، اما مشاركت بالاي مردم در انتخابات سال 76 و انسجامي كه در اثر اين انتخابات در درون كشور شكل گرفته بود، باعث شد تا ايالات متحده به جاي ايران، كشور عراق كه يك ديكتاتور در راس آن قرار داشت را براي حمله انتخاب كند.

اين پيكره تنومند انتخاباتي اما از دهه 70 به بعد، با فرازو فرودهايي همراه شد. انتخابات دوم خرداد 76، يكي از اين آوردگاه‌هايي است كه در آن مردم ايران براي دنبال كردن مطالبات خود وارد عمل شدند. نهايتا گزينش‌هاي عمومي سال‌هاي 92 (رياست‌جمهوري يازدهم)، 94 (مجلس دهم) و انتخابات 96 (رياست‌جمهوري دوازدهم) آخرين سكانس‌ها از فرازهاي مشاركت عمومي در پهنه انتخابات محسوب مي‌شوند كه در آن ركوردهاي تازه‌اي از مشاركت خلق شد. از سال 98 اما جريانات راديكالي شكل گرفتند كه راي مردم را بلاموضوع مي‌دانستند. جرياناتي كه از سال‌هاي ابتدايي دهه 70 خورشيدي ذيل عنوان مصباحيون فعاليت مي‌كردند از سال 98 به بعد عملا زمينه‌ساز شكل‌گيري انتخابات‌هايي با مشاركت حداقلي در ايران شدند. انتخابات سال 1402 بود كه عملا مشاركت 42درصدي را براي دور اول و مشاركت پاييني را در دور دوم ثبت كرد. انتخاباتي كه تحليلگران معتقدند عملا شرايط متفاوتي را پيش روي كشور قرار مي‌دهد. اعتماد به بهانه مختومه شدن كامل پرونده انتخابات 1402 گفت‌وگويي را با سعيد شريعتي فعال سياسي اصلاح‌طلب برنامه‌ريزي كرد تا درباره همه اين فقدان‌ها، كمبودها و كاهش‌ها صحبت كند.

با پايان دور دوم انتخابات مجلس در روز جمعه، عملا پرونده انتخابات سال1402 بسته شد. مشاركت پايين مردم در اين انتخابات را زماني كه در كنار مشاركت 42درصدي دور اول مي‌گذاريم، معاني خاصي به ذهن متبادر مي‌شود. شما به عنوان يك تحليلگر مسائل سياسي چه برداشتي از اين انتخابات و آمارهاي برآمده از آن داشتيد؟

واقعيت آن است كه مانند بسياري از مردم ايران، اخبار انتخابات (دور اول و دور دوم) را دنبال نمي‌كردم. به هر حال تركيب افراد و گروه‌هايي كه وارد مجلس شده‌اند با كمي بالا و پايين از قبل مشخص بود و رقابت به معناي واقعي در انتخابات وجود نداشت. حتي برخي معتقدند در يك چنين وضعيتي نياز به برگزاري انتخابات در دور دوم نبود و با قرعه‌كشي و پالام، پولوم، پيليش هم مي‌شد از بين اين افراد كه همگي از يك جريان سياسي راديكال بودند، تعدادي را راهي بهارستان كرد. اما به‌طور كلي زماني كه شما از من مي‌پرسيد تحليل شما از انتخابات چيست؟ احساس مي‌كنم اطلاق عنوان انتخابات به چنين مكانيسمي، ضايع كردن مفهوم بلند انتخابات، جمهوريت و دموكراسي است.از شما مي‌پرسم مردم چه انتخابي مي‌توانستند بكنند؟ قبلا من و شما با هم نشستيم و صحبت كرديم، فيلمش موجود است، ضبط شده، عرايض بنده حقير، تيتر يك روزنامه اعتماد شد. در آن گفت‌وگو كه حدود دو سال قبل از انتخابات انجام شد، گفتم مردم به 2 چيز شك دارند. نخست اينكه افرادي كه به عنوان كانديدا معرفي مي‌شوند، آيا مي‌توانند رقابتي را ميان همه نگرش‌ها، رويكردها و ديدگاه‌هاي موجود در جامعه نمايندگي كنند. در واقع آيا مردم مي‌توانند بپذيرند در بين اين تركيب متكثر كه از فيلترهاي شوراي نگهبان عبور كرده‌اند، انديشه‌ها و تفكرات و اراده‌هاي جامعه ايران، بازتاب دارد؟

شما بفرماييد آيا نمايندگي دارند؟ آيا ردصلاحيت‌ها باعث شده تا مردم بتوانند نمايندگان واقعي خود را در انتخابات يافته و به آنها راي دهند؟

اگر از من بپرسيد، مي‌گويم، با گذشت 32 سال از تثبيت امر نظارت استصوابي به معناي احراز صلاحيت كانديداها توسط اعضاي شوراي نگهبان و هيات‌هاي نظارت و… هنوز تفسير درستي در خصوص نسبت انتخابات و اين نوع نظارت‌ها ارايه نشده است. اين رويكرد نظارتي، مفهوم انتخابات را زايل كرده است. اين يك چالش 32 ساله است، كار به جايي رسيده كه ديگر بسياري از اصولگرايان هم رويشان نمي‌شود، عنوان انتخابات را براي اين نوع خالص‌سازي برگزينند. مردم بازيچه نيستند كه به آنها گفته شود ‌اي مردم بياييد، بين نظام‌الدين موسوي و اميرحسين ثابتي، يكي را انتخاب كنيد! جمهوريت نظام، دستاورد مهمي است كه براي تحقق آن تلاش‌هاي بسياري شده است. برخي تصميمات جمهوريت نظام را با چالش مواجه كرده و آن را از درون خالي مي‌كند. جمهوري يعني حاكميت مردم بر مردم، اما شرايط ردصلاحيت‌ها به گونه‌اي شده كه به انتخاب شوراي نگهبان براي مردم بدل شده است. به خدا زشت است بيژن نوباوه كه در مجلس نهم هم كانديدا بود و نهايتا به دور دوم رفت، در آن زمان 490هزار راي آورده است. همين فرد با گذشت 12سال در دور دوم در تهران كه پايگاه اصلي راي اصولگرايان هم محسوب مي‌شود، 240 هزار راي مي‌آورد. يعني كمتر از 3درصد جامعه به ايشان راي مي‌دهد. در واقع راي خودشان هم به نسبت دوره‌هاي قبل، علي‌رغم افزايش جمعيت كلي راي‌دهنده نصف شده است. بحث بسيار مهمی است، توجه كنيد. يعني فقط معترضان و مخالفان اقتدارگرايي و اصلاح‌طلبان و معتدلين و… صحنه انتخابات را ترك نكرده‌اند، بلكه طيف‌هاي مذهبي و متدين و بنيادگرا و گروه‌هاي سمپات جناح راست هم حاضر به مشاركت در انتخابات نشده‌اند.آنها هم احساس مي‌كنند حضور يا عدم حضورشان تغييري ايجاد نمي‌كند.

فكر مي‌كنم اين مهم‌ترين خروجي انتخابات سال 1402 چه در دور اول و چه در دور دوم باشد. يعني پايگاه راي اصولگرايان هم با ريزش جدي مواجه شده است. اين روند تغيير در خصوص مواجهه با مساله حجاب اجباري هم در طيف‌هاي مذهبي جامعه قابل رويت است. اين طيف‌هاي طرفدار اصولگرايان هم مخالف برخوردهاي سلبي بر سر موضوع حجاب و رويكردهاي خالص‌سازانه در امر انتخابات هستند. بنابراين حاضر به همراهي با اين سياست‌گذاري‌هاي حذفي نيستند. آيا درست متوجه شدم؟

اين يك تئوري و نظريه نيست، اعداد و ارقام، هم در دور اول و هم در دور دوم انتخابات همين را به ما مي‌گويند. شما تعداد آراي قاليباف به عنوان يكي از مهم‌ترين ليدرهاي جناح راست را با گذشته خودش مقايسه كنيد. كاري به اينكه چهارم شده، پنجم شده يا اول شده ندارم. مطلق راي قاليباف را با راي دوره قبلي خودش، مقايسه كنيد تا متوجه ريزش عجيب آرا در جبهه اصولگرايي شويد. اين آمارها نشان مي‌دهد حتي كساني كه در انتخابات قبلي به قاليباف و اصولگرايان راي داده بودند در اين دوره احساس كرده‌اند حضورشان فايده‌اي ندارد و در انتخابات حضور پيدا نكرده‌اند. اين روند يعني از معنا تهي كردن اصل انتخابات. گروه اصلاح‌طلب سال‌هاست كه درباره برآمدن يك چنين روزي هشدار داده بودند و امروز مانند روز براي همه هويدا شده است.لازم نيست جبهه اصلاحات بيانيه بدهد، آقاي عباس عبدي در «اعتماد» يادداشت بنويسد و ساير تحليلگران فرياد وا انتخاباتا سر دهند.دوستان كاري كرده‌اند كه حتي طرفداران و حاميان‌شان هم به آن پشت كرده‌اند. ‌اي‌كاش آقايان شوراي نگهبان و شخص وزير كشور به عنوان برگزار كننده انتخابات فرصتي در اختيار روزنامه‌نگاران و منتقدان قرار مي‌دادند تا پرسش‌هاي خود را طرح كنند.

البته وزارت كشور با اعتماد به نفس اين انتخابات را به عنوان حماسه معرفي كرده و آن را مطلوب ارزيابي مي‌كند.

از نظر آقاي وحيدي حماسه است، شايد چون ايشان معناي حماسه را خالي كردن انتخابات از مشاركت مردم مي‌داند. مسوولان وزارت كشوري كه مي‌بايست آخرين تحليل‌ها را در حوزه سياسي كشور در اختيار داشته باشند، به انتخاباتي كه در دوره اول پايتخت آن 80 درصد شركت نكرده‌اند و در دور دوم 97درصد عدم مشاركت ثبت شده، حماسه مي‌گويند! اين انتخابات تمام شد و حماسه‌اي از نظر دوستان خلق شد،‌اي‌كاش مسوولان وزارت كشور در مصاحبه‌اي بيان كنند در چه صورت انتخابات، غير حماسي خواهد شد. مثلا بيايند بگويند اگر 99 درصد مشاركت نباشد، فاجعه است! يا 98 درصد يا هر عدد ديگري! به هر حال بايد جايي بين حماسه و فاجعه خط مميزه‌اي وجود داشته باشد. توجه بكنيد، سردار وحيدي شخص كوچكي نيست از 1/1/1 جمهوري اسلامي در مناصب مهم نظامي و راهبردي و امنيتي حضور داشته است. وحيدي مانند بسياري از چهره‌هاي ديگر دولت كه ناگهان ظهور كرده‌اند، نيست. او روزمه دارد، سابقه دارد و فرد قابل اعتنايي است. وزير دفاع بوده، فرمانده سپاه قدس بوده، در حوزه‌هاي مختلف اطلاعات سپاه نقش داشته و… آيا يك چنين چهره‌اي با اين سابقه، رزومه و شمايل اين طور بايد واقعيت را كتمان كند. من حقيقتا به آقاي وحيدي احترام مي‌گذارم و حقيقتا هم به ايشان اعتراض دارم. معتقدم بايد در گفتماني كه در مواجهه با مردم دارند تجديد نظر كنند.

فكر نمي‌كنيد از انتخابات راضي هستند چون دقيقا اهداف مورد نظرشان محقق شده است. بسياري از ليدرهاي جناح راست از سال 98 اعلام كرده‌اند، ايران هم بايد مدل چيني حاكميت را پياده‌سازي كند. يعني همانطور كه در چين يك اقليت محدود به اكثريت حكومت مي‌كنند، در ايران هم يك اقليت راديكال بايد به اكثريت جامعه احاطه داشته باشد. اين هدف در انتخابات 98، 1400 و 1402 به عينه محقق شده است.اينطور نيست؟

در علم روانشناسي، اصولي فردي و اجتماعي وجود دارد كه در حوزه سياسي هم نمود عيني دارد. قهر اجتماعي اگر مورد توجه نظام حكمراني قرار نگيرد، بدل به نفرت مي‌شود. نفرت نهايتا تبديل به خشم شده و خشم به عصيان اجتماعي منجر مي‌شود. اين چرخه هم در روانشناسي فردي و هم در روانشناسي اجتماعي و ناخودآگاه جمعي جامعه كاربرد دارد.نظام حكمراني بايد عصیان مردم را بدل به خشم، خشم را بدل به نفرت و نفرت را بدل به قهر كند و نهايتا افرادي كه با جامعه قهر كرده‌اند را با رويكرد مورد نظر سيستم همراه كند. اما انتخابات اخير به گونه‌اي بوده كه حتي طيف‌هاي سمپات اصولگرايان را نيز از گفتمان موجود دلزده كرده و از صندوق‌هاي راي دور كرده است. در خصوص حجاب و عفاف هم شاهديم كه بسياري از خانواده‌هاي مذهبي، متدين و باحجاب با اين نوع رویكردهاي سلبي مخالفند و خواستار تجديد نظر در اين رويكردها هستند.

اين چرخه تا چه زماني ظهور و بروز دارد و به مراحل پاياني خود مي‌رسد؟

اميدوارم، ايران هرگز به سمت اين چرخه نرود. اميدوارم هرچه سريعتر عقلانيت بر تصميمات حاكم شده و از اين مسير بازگرديم. هيچ تحليلگر و هيچ كارشناسي در 20شهريورماه 1401 پيش‌بيني نمي‌كرد كه 5روز بعد در 25شهريور 1401، جامعه به دليل مرگ مهسا اميني با چنين فوران و عصياني مواجه شود. اما يك جرقه يك متغير، اين حجم از مطالبات فروخورده را آزاد كرد. امروز هم هر متغير به ظاهر كوچكي مي‌تواند مانند گلوله كوچك برف، بدل به يك حجم انبوه از بهمن شود. نظام‌هايي مانا و پايدار هستند كه بتوانند زمينه‌هاي بروز اين نوع اعتراضات را از قبل پيش‌بيني كرده و از طريق روش‌هاي عاقلانه اكثريت جامعه را با خود همراه كنند. نه اينكه آرام‌آرام دايره خودي‌ها را تنگ كرده و بر حجم غير خودي‌ها بيفزايند. انتخابات اخير و بسياري از سياست‌گذاري‌هاي ديگر در راستاي كاستن از تعداد غير خودي‌ها عمل نكرده، بلكه به عكس، خودي‌ها را نيز در خيل مخالفان و منتقدان قرار داده است.

نظر شما