شناسهٔ خبر: 66688422 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان | لینک خبر

آیا فناوری بندگی ممکن است؟

روزنه‌گشایی با نگاه فلسفی به تکنولوژی

«آوردن فن» از خصلت‌های بشر در سرتاسر تاریخ است. «فناوری» اما خصلتی به ظهور آمده در بشر جدید است. فناوری در دوران جدید، نه‌تنها موثر بر حیات انسان جدید، بلکه از مقومات اصلی جهان جدید است.

صاحب‌خبر -
روزنه‌گشایی با نگاه فلسفی به تکنولوژی

محمدرضا بابایی، خبرنگار: علم رتبتا بر عمل مقدم است و در فرآیند خلق فنون، جریان دانش تابه‌حال پیشگام بر فن و پیشران فن بوده اما در عصر پیش رو چندان نامعقول نمی‌نماید اگر فناوری بر دانش پیشی‌بگیرد و خود پیشران دانش، بلکه بی‌نیاز‌کننده بشر از جریان دانش باشد.
جهان سنت، جهان بروز احکام «ماده» بود و جهان تجدد، جهان ظهور احکام «صورت» است. مثَل اعلای صورت را می‌توان در فناوری امروزین، خصوصا در فضای سایبر به تماشا نشست. گویی تمام آنچه را که جهان تجدد و صورت با خود حمل می‌کند، فناوری در خود نشان داده است و در پیشروی تا به انتهای چنین جاده‌ای، پیش‌تر از همه، به‌مثابه رهدار ایستاده است. فن را اگر فی‌المثل «کار با ابزار برای مهار متغیرات موجود در بافتار» بدانیم، آنگاه نقش «ابزار» و «مهار» را در تکوین فن برجسته دیده‌ایم و از آنجا که ابزار را اعم از سخت‌افزار و نرم‌افزار دانسته‌اند، ناچاریم غیر از ماشین‌ها و هوش مصنوعی‌ها، اقتصاد، مدیریت، رسانه، خدمات اجتماعی و حتی بخشی از دانش و حتی تفکر و حتی معنویت را نیز از جنس فناوری به حساب آوریم. پس صحبت از فن در جهان مدرن، صحبت از تمامی عرصه‌هاست.
فناوری از آن وقت که خود را بازیگر اصلی صحنه تجدد ساخته، سوالی اساسی را پیوسته در ذهن آدمی نگاه داشته است: فناوری ما را خوشبخت‌تر کرده یا اسباب گرفتاری بیشتر بوده است؟!

پاسخ‌ها بر دو طیف کلی‌اند: مثبت‌نگر و منفی‌نگر
مثبت‌نگران به فناوری، همچون مهندسان و مخترعان و مدیران، در حقیقت دل به پیشرفت و «توسعه» بسته‌اند؛ و منفی نگران به آن، همچون دینداران و هنرمندان و فیلسوفان، درحقیقت درد خودآگاهی و «معنای زندگی» داشته‌اند. گویی که تفاوت‌ها در اثبات و نفی، بسته به ادراک از بنیادهای زیستن بوده است. به بیانی دیگر فناوری به سازماندهی می‌پردازد و این وسط آنچه قربانی می‌شود، «زندگی» است. سازماندهی یا چهارچوب یا ساختار، ملازم پرداخت، کنترل و تنظیم است؛ حال آنکه زندگی یا طراوت یا متانت، ملازم با دریافت، غافلگیری و تسلیم است. حسب یک فهم عمومی، تکنولوژی تا اینجا مزایا و معایبی روشن داشته است: بهداشت و نجات بیشتر جان انسان‌ها، راحتی بیشتر در ارتباطات، تنوع در خوراک و پوشاک، ازجمله مزایای روشن آن بوده؛ و در مقابل آسیب زدن به طبیعت، آسانی کشت و کشتار و کاهش خودآگاهی و درک معنای زندگی، ازجمله معایب آن بوده است. این یک فهم عمومی است که گرچه غلط نیست، از نظرگاه دیگری، متهم به کم عمقی و سادگی است. گویی فناوری، ابعاد و جوانبی بسیار پیچیده‌تر دارد و با لطایفی رندانه تر، به نفوذ در زندگی و تغییر در خلق‌وخوی آدمی مبادرت کرده است. ما در این متن برآنیم تا به قدر خود، این پیچیدگی‌ها و دقایق را بکاویم و اگر مجال باشد، لطایف و رندی‌های در پستو مانده را آشکار کنیم.
فن و نسبت آن با انسان و جهان
فناوری آینه‌ای است که در خود، هم از درون آدم حکایت دارد، هم از شئون عالم. فن کلمه‌ای از کلمات وجود است که - چه نورانی چه ظلمانی- بر زبان آدم به نمود برآمده است. آدم خود لسان اعظم عالم است که خصائص وجود را بر صفحه جان نشانده و در پهنه جهان به عرصه ظهور کشانده است. فن نمودار آن وجه از آدمیت است که از سر نابسندگی، دست به خلق و مهار ابزار می‌زند تا به مقصود خودخواسته نائل ‌آید. حاجتمندی، دانش، تخیل، خلاقیت، وساطت، تسلط و عاملیت، ازجمله خصائص بنی‌آدمند که در آینه فن به ظهور آمده‌اند. فناوری عصر نو اما مضاف بر اینها، خصائصی دیگر نیز با خود به ظهور درمی‌آورد و وجوهی غریب را در زنجیره ملازمات خود آشکار می‌سازد. تقلیل کیفیت به کمیت، احساس سلطه و چیرگی، احساس خود بسندگی، اعتماد به دانش و تدبیر آدمی و اعتقاد به تغییر و تصرف در نظام طبیعی، از دیگر خصائصند که با فناوری‌های عصر نو به ظهور درآمده‌اند. ابزار طبعا درصدد تصرف و تغییر در اشیا و امور است و مقصود از خلق ابزار جز این نبوده است.
اما این تصرف و تغییر، دو جهت و دو تقریر می‌تواند داشته باشد؛ در نسبت با هستی و طبیعت، یک تقریر در همراهی و الفت است و تقریر دیگر در تسلط و صولت. همراهی، طعم پررنگ سلم و رحمت دارد و تسلط، طعم پررنگ هتک و خشونت. به جان نشستن معنای بودن، در گرو تقریر نخستین است و برآمدن توسعه، در گرو تعبیر واپسین. شاعران، دین‌مداران و حکیمان را در نسبت با فن شوق همراهی با طبیعت است. اما همراهی با طبیعت به چیست؟ به «مراعات حال طبیعت» است یا به «امداد به کمال طبیعت» یا به تطابق با «اقتضای ماهیت اشیا» است یا به «ظهور دادن ظرفیت اشیا»؟
در نظر ما، کمال همراهی، نه با طبیعت که با تمامی عالم است و درنهایت به همراه شدن با آن غایتی است که طبیعت به سوی او در پیش است؛ و در باطن خود، با او هم‌کیان و همکیش است. طبعا آنچه غایت عالم است، کمال و غایت آدم نیز هست. بدین‌حساب، همراهی با طبیعت به همراهی با عالم ارتقا می‌یابد و همراهی با عالم به همراهی با آدم انتها می‌یابد. در مجموع فناوری در عالم هست‌ها، نماینده‌ای از شئون آدم و عالم است آنچنان که هستند؛ و در عالم باید‌ها کشاننده‌ای به شئون آدم و عالم است آنچنان که باید باشند.

سرشت فناوری در گرو «عالم فناوری»
مفاهیمی چون ذات و سرشت، در طبیعت خود ابهام بسیار دارند و چون به اموری که سیال و متغیر‌ند و حد و مرز مشخصی ندارند می‌رسند و بالاخص درباره اموری که دست‌ساخته و ذهن پرداخته آدمی‌اند طرح می‌شوند، بر ابهام و اجمال خود می‌افزایند. حال آیا می‌توان از خصوصیاتی واقعی و مشترک میان تمامی مصادیق فن و فناوری، یعنی از حقایقی به‌مثابه ذاتیات سخنی داشت و آیا می‌توان از بنیادها و بواطن فن و فناوری پرده برداشت؟ در نظر ما، هر آنچه اثر و خصوصیت دارد- باقی باشد یا زائل- واقعیت دارد، همانقدر که اثر و خصوصیت دارد.و هر آنچه تناسب و انتظام دارد- ثابت باشد یا متغیر- طبیعت و ذات دارد همانقدر که تناسب و انتظام دارد. ذات اما برخلاف آنچه از لفظ آن به‌نظر می‌آید، امری مستقل و خودبسنده نیست. نه‌تنها عوارض و اعراض که جواهر و ذوات نیز در نسبت با دیگر اشیا و امور تقرر می‌یابد؛ و بدون اجزا و ابعاد درونی و آفاق و مناسبات بیرونی هیچ به تحقق برنمی‌آید.
به‌عنوان یک قاعده، «ذات هر شیء در گرو «عالمی» است که شیء در «افق» آن موجود شده است.» و بر این اساس «هویت هر شیء در بند هویت اشیایی است که شیء به آنها مربوط شده است.»
حسب قاعده، سرشت فناوری نیز در گرو «عالم فناوری» است. پس خصائص هر فن تابع از خصوصیات افق و عالمی است که در او واقع است و در بسیاری صفات با هم‌جهانیان خود مشارک است. گرچه شدت پیوستگی با پیرامون، حسب فرد فرد صنایع و فنون، مختلف و متفاوت است. شرح خصوصیت فن و فناوری، هم به وجه جزئیت و فرد فرد اوست و هم به وجه کلیت و روح واحد او. وجه کلیت، هم در درون خود، اجزا و عناصری دارد و هم در برون، اطراف و جوانبی. در این میان مهم آن است که فهم درست از وجه جزئیت، وابسته به فهم ما از وجه کلیت است.
مجاری تاثیر ارزشی- فرهنگی فناوری
وقتی ادعا بر آن است که فن و فناوری با خود ارزش‌هایی به بار می‌آورند و خواهی نخواهی در خلق‌وخو و باورهای انسان اثر می‌نهند، باید دید که این تاثیرها از کدام نواحی فرامی‌رسند و از کدام مجاری به درون فکر و اخلاق آدمیان رخنه می‌کنند؟
آن مجاری را (که تاثیر فن و فناوری، از ناحیه آنها به حیات فکری- فرهنگی آدمیان سرازیر می‌شوند) می‌توان در چند مجرا به تماشا نشست.

مجرای تاثیر تکنولوژی
گاهی در «اهداف اصلی»‌ای است که برای استفاده از یک محصول وجود دارند؛ که نمونه آن در رادیو و تلویزیون در مقابل شبکه‌های اجتماعی است که یکی جهت ارتباط یک سویه و دیگری، جهت ارتباط دوسویه و چندسویه است. محرز است که ارتباط دوسویه، تاثیراتی متفاوت از ارتباط یک‌سویه به بار می‌آورد. اساسا اصل وجود تعدد رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی- فارغ از کیفیت محتوا- باعث ازدیاد و وفور سخنند و سنجش معرفت را مشکل می‌کنند و به نسبیت معرفتی و اخلاقی دامن می‌زنند. و گاهی در «اهداف فرعی»‌ای است که در حاشیه وجود دارند که نمونه آن، وجود شکلک‌ها (ایموجی) در پیام‌ها و نوشته‌های مجازی است که برخی مفاهیم و حالات را با سرعت و رسایی بیشتری منتقل می‌کنند و درعین‌حال به‌مرور از میزان توانایی فرد در استخدام کلمات می‌کاهند. نمونه دیگر آن، در اسباب‌بازی‌های برقی و غیربرقی است که گرچه هر دو برای بازی و سرگرمی‌اند اما یک دسته، کودک را در حالت انفعال و دسته دیگر، کودک را در حالت فعال قرار می‌دهند.
و گاهی در «شیوه استفاده»‌ای است که یک محصول فناورانه به دنبال می‌آورد که نمونه آن در غذاساز و ماکروفر در مقابل تخته و چاقو و رنده و هیزم و آتش است؛ غذاساز و ماکروفر باعث ایجاد حس خشونت و خستگی کمتر و البته لذت آشپزی کمتر است و نمونه دیگر آن، در استفاده از دوچرخه و خودرو و خودروی هوشمند است که در هر یک میزان توجه و همراهی با آنچه حامل انسان است متفاوت است. و گاهی در «گویایی و تبلور» ی است که یک محصول از ارزش‌های انسان دارد که نمونه آن در محیطی همچون ویکی‌پدیاست که مدعی امکان مشارکت همگانی در ارائه مطالب است؛ در مقابل فرهنگنامه‌ای دیگر که مدعی استفاده از مقالات برتر و علمی‌تر است و نمونه دیگر آن، آسمان‌خراش‌های بلندند که در اذهان نماد پیشرفت و توسعه‌اند در مقابل خانه‌های سنتی (طراحی و ساخته‌شده امروز) که حاوی پیام عبور از زندگی تجددمآبانه‌اند. و گاهی در «شبکه ملازمات جانبی»‌ای است که یک محصول برای خود لازم می‌آورد که نمونه آن، لوازم جانبی گوشی همراه (همچون باتری و شارژر و گلس و همچنین تعمیرکاران و شرکت‌های خدماتی) است که موجب رواج برخی گفتمان‌ها و شکل‌گیری برخی عادات رفتاری‌اند. و گاهی در «اجبار به افعال خاص»ی است که یک محصولات فناورانه به دنبال می‌آورد که نمونه آن، بسیاری از نرم‌افزارهایند که موجب التزام به داشتن حساب ایمیل، و به‌روزرسانی‌های مدام و اجازه دسترسی به اطلاعات شخصی‌اند. این الزام‌ها اگر چه در ابتدا خسته‌کننده یا نقض‌کننده حریم شخصی فهم می‌شوند، اما به مرور انسان را به قبول و پذیرش هنجارها و قواعد زندگی مدرن، عادت می‌دهند. و گاهی در «معنای درون بافتی»‌ای است که فرهنگ حول یک محصول پدید می‌آورد که نمونه معروف آن، آسیاب‌های بادی در برخی مناطق هند است که معبد باد تلقی شده‌اند و نمونه دیگر آن حضور تلویزیون در جامعه دینی سنتی ایران بوده است که مصداق خر دجال دانسته شده است.

خرده‌نظم و نظم‌ کلان فناوری
ما با پذیرش استفاده از یک محصول فناورانه، وارد خرده نظمی می‌شویم که خود موجب پذیرش نظم‌های کلان‌تر است. این پذیرش امری اجتماعی است و عمده افرادی که زندگی در انعزال را نمی‌خواهند یا نمی‌توانند، لابد از پذیرش این نظم‌های خرد و کلانند.
ما با پذیرش استفاده از عمده فناوری‌ها، وارد نظم زندگی جاری و با پذیرش آن وارد نظم سازمانی و با پذیرش آن وارد نظم سرمایه‌داری و با پذیرش آن، وارد نظم تجدد و با پذیرش آن، وارد نظم «جهان صورت» می‌شویم و از اینجاست که اغلب بر ما همان تقدیر می‌رود که بر هم‌تاریخان ما رفته است. و جالب آن است که با وارد شدن به این نظم‌های خرد و کلان، صرفا مخاطب و متاثر نیستیم؛ بلکه خود نیز یک خرده‌بازیگریم؛ و به بخشی از پیچ و مهره‌های این کارخانه آهنین بدل شده‌ایم و به قدر خود، کار آن کارخانه را استحکام و شتاب بخشیده‌ایم. این مطلب را می‌توان در ضمن نمونه‌هایی، فی‌المثل در پذیرش فرهنگ تکنوکراسی از ناحیه درگیری با تکنیک مدرن، روشن‌تر ساخت.
بدین بیان که: انسان از درگیری با سخت‌افزارها و نرم‌افزارهایی که زندگی او را احاطه کرده‌اند، وارده خرده‌نظم‌هایی ریز و درشت می‌شود و اینها مجموعا او را به کلان‌نظم زندگی مدرن می‌کشانند. این کلان‌نظم آکنده از فرهنگ تکنوکراسی است. فرهنگی که ارزش‌های مخصوص به خود را دارد و در تقابل بسیاری ارزش‌ها در فرهنگ‌های دیگر است.
آنکه در شرکت‌ها و سازمان‌های خصوصی کار می‌کند و با گوشی‌های هوشمند و رایانه سر و کله می‌زند و برای هر مشکل به متخصص تعریف‌شده خود همچون پزشک و روانشناس مراجعه می‌کند و خرید خود را از مراکز بزرگ تجاری انجام می‌دهد و آخر هفته‌ها به تفریح می‌رود نحوه زیستنش اقتضای آن دارد که اولا به تکنوکراسی (تخصص‌گرایی) ایمان بیاورد؛ و چون ایمان آورد، مشکل بتواند ارزش‌های نهفته در پس این فرهنگ را انکار کند؛ و از این طریق مشکل بتواند مفاهیمی چون جنود شیطان و ولایت طاغوت و جبهه استکبار را باور داشته باشد؛ و از این رهگذر به مرور در کارآمدی دین و در قداست دین تردید روا می‌دارد؛ و درنهایت شاید کار به ناباوری درباره خدا نیز بینجامد.
نکته مهم این است که هیچ نظم‌کلان فرهنگی واجد مطلق بدی و زشتی نیست. هر آنچه بهره‌ای از جذابیت دارد بی‌شک قدری از کمال را در خود واجد است و در خلال قیل و قال‌های ناتمام بی‌شک توجیهاتی اقناع‌کننده برای موجودیت و مطلوبیت او حاضر است. آنکه خود را ناچار از پذیرش برخی مناسبات در واقعیت جاری زندگی می‌بیند به مرور توجیهات آن‌گونه زیستن را نیز قبول می‌کند.
این است که چون ورود به یک نظم کلان، ناآگاهانه و تدریجی باشد، خروج از آن، بسیار مشکل‌تر است.
حال در این میدان، «کدام منصب و کدام شغل و کدام فعالیت است که بندگی جهان صورت نباشد؟» مساله‌ای است که جوابش نیاز به مداقه بسیار و البته توفیق حضرت یار دارد.
سوالی مهم پیش می‌آید و آن اینکه: با همین دانش و توان موجود در فناوری، آیا نمی‌توان صنعت و فن دیگری خلق نمود که در جهتی دیگر و برای مقصدی والاتر به کار ‌آید و بشر را از فردیت، غفلت، و بی‌معنایی برهاند؟!
اراده چنین اقدامی خود به این راحتی‌ها شکل نمی‌گیرد؛ چراکه عالم تکنولوژی ما را در شرایطی قرار می‌دهد که آن اراده را از ما بازمی‌دارد. مسیر، ریل‌گذاری شده و کسی که سوار بر قطار می‌رود، مشکل بتواند مسیر دیگری در پیش گیرد.
خصوصا که جلورفت فناوری بر امیال و نیازهای انسان استوار است. انسان به این راحتی‌ها از راحت‌طلبی دست نمی‌کشد و تولیدکننده، به این راحتی‌ها دوباره انسان‌ها را جایگزین ربات‌ها و هوش مصنوعی‌ها نمی‌کند و اگر خیری در این جهات بوده سعی می‌کند آنها را در عرصه دیگری جبران کند.

نظر شما