شناسهٔ خبر: 66687825 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه قدس | لینک خبر

درگفت‌وگو با احسان رضایی مطرح شد

هنوز هم بهترین شکل معرفی کتاب تبلیغ چهره به چهره است

کتاب خواندن به هر شکل و بهانه‌ای که باشد نیکو است، اما مهم‌تر از آن ترویج فرهنگ‌ کتاب‌خوانی است و راهی برای یافتن کتاب‌های خوب. با گسترش فضای مجازی و عجین شدن آن با زندگی روزمره اغلب مردم، بسیاری برای یافتن یک کتاب مناسب احوالاتشان به شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های مجازی و اپلیکیشن‌های مختلف مراجعه می‌کنند.

صاحب‌خبر -

​​​​​​​ اما آیا این فضا بستری مناسب برای تبلیغ کتاب محسوب می‌شود و از ظرفیت‌های آن در راستای ارتقای سطح سواد عمومی جامعه به درستی بهره گرفته‌ می‌شود یا خیر. این روزها در گرماگرم برپایی سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بسیاری از علاقه‌مندان و مخاطبان جدی کتاب به نمایشگاه می‌روند و عده‌ای هم بدون هیچ پیش‌زمینه ذهنی در جست‌وجوی کتابی برای خودشان هستند. با احسان رضایی؛ داستان‌نویس، منتقد ادبی و مجری - کارشناس برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی درباره ضروریات معرفی کتاب در فضای مجازی و ضرورت حضور پررنگ اهل فرهنگ در این وادی به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

در گذشته معرفی کتاب عمدتاً محدود به رسانه‌های مکتوب یا تلویزیون بود، اما با توسعه فضای مجازی یک بستر جدی برای معرفی و نقد کتاب فراهم شده، تأثیر بوک‌بلاگرها را در ترویج کتاب‌خوانی چطور می‌بینید؟
براساس پژوهش‌های انجام‌ شده، همیشه مؤثرترین شکل معرفی کتاب، تبلیغ چهره به چهره و دهان به دهان بوده و هست. به طور مثال برای کتاب «بامداد خمار» که پرفروش‌ترین رمان پس از انقلاب شد هیچ رسانه رسمی تبلیغ نکرد، بلکه این خواننده‌های معمولی بودند که درباره این کتاب به همدیگر گفتند. منظورم این است که تبلیغ کتاب محدود به رسانه‌ها نیست و انواع تبلیغ دیگر، مثل تبلیغات غیرمستقیم را هم داریم.

اما گاهی این بحث مطرح می‌شود که مرجع و معرفی‌کننده کتاب هم حائز اهمیت است، مشخصاً درباره کتاب‌هایی که توسط اینفلوئنسرها معرفی می‌شود که در حوزه کتاب تخصصی ندارند و اغلب کتاب‌های زرد است.
به نظرم نه تمام اینفلوئنسرها کتاب زرد تبلیغ می‌کنند و نه تمام معرفی‌کنندگان غیر از اینفلوئنسرها کتاب‌های فاخر معرفی می‌کنند. 

بگذارید یک جور دیگر بپرسم: شما فضای مجازی را بستر مناسبی برای معرفی کتاب می‌دانید؟
بله، به نظرم امکان بسیار خوبی است.

نقدی به حضور کمرنگ متخصصان حوزه فرهنگی در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد و اینکه سبب شده جای خالی آن‌ها توسط افرادی پر شود که شناخت کاملی از کتاب‌هایی که معرفی می‌کنند، نداشته باشند یا صرفاً شاهد معرفی کتاب‌های تکراری در این فضا باشیم.
طبیعتاً هر رسانه‌ای قواعد خاص خودش را دارد و فردی که با فضای مکتوب سروکار دارد با قواعد فضای مجازی آشنا نیست. فضای مجازی امروزه ابزارهای متنوع و متکثری دارد، برای مثال اینستاگرام یا توییتر هر کدام فرمول‌های خودشان را برای موفقیت دارند. طبیعی است آدمی که عمرش را در متن مکتوب گذرانده نتواند به سرعت با این فضا ارتباط بگیرد و خیلی خوش بدرخشد، اما  کسی که تخصصش در همان فضاست و آن را به عنوان ابزار حرفه‌ای کسب درآمدش قرار داده از مناسبات این فضا مطلع است و از آن استفاده می‌کند.

به نظرتان از ظرفیت‌های موجود در فضای مجازی برای معرفی کتاب به خوبی استفاده می‌شود؟
به نظرم ظرفیتی که فضای مجازی برای معرفی کتاب دارد عالی است؛ امکانات جدیدی می‌دهد که پیش‌تر این قدر آسان در دسترس نبود. مثلاً اگر قرار بود فیلمی برای معرفی کتاب ساخته شود هزینه بالایی داشت اما هزینه ساخت آن در فضای مجازی و با ابزارهای جدید بسیار پایین آمده است. بنابراین فضای مجازی برای تبلیغ کتاب فوق‌العاده است. حالا در این میان برخی از ناشران، نویسندگان و اینفلوئنسرها از این فضا برای تبلیغ کتاب و معرفی محصولات فرهنگیشان به خوبی استفاده می‌کنند و یکسری هم نه، در واقع این پرسش، جواب مطلقی ندارد. 

در یک دوره‌ای که هنوز هم ادامه دارد، سبکی در معرفی کتاب در فضای مجازی به وجود آمد و عکس گرفتن با کتاب به نوعی مد شد و عده‌ای هم از آن در راستای تبلیغات بهره گرفتند...
همیشه این موضوع وجود داشته و آدم‌های مختلف دوست داشتند مطلع و اهل مطالعه به نظر برسند. یعنی آدم‌ها حتی اگر کتابخوان هم نیستند اما دوست دارند کتابخوان دیده شوند و در واقع کتاب خواندن را نوعی فضیلت می‌دانند. در مورد بحث فروش هم اینفلوئنسرها سفارش می‌گیرند و کتابی را تبلیغ می‌کنند. حالا باید بررسی کرد چرا آن ناشری که کتاب غیرزرد چاپ می‌کند حاضر نیست برای تبلیغ کتابش هزینه کند. به نظرم ایراد از او است نه کسی که تبلیغ می‌کند زیرا هم کسی که کتاب‌سازی می‌کند می‌تواند از یک اینفلوئنسر استفاده کند و هم کسی که کتاب خوب چاپ می‌کند، این ابزاری است که هر دو می‌توانند از آن بهره ببرند.

در نمایشگاه کتاب امسال بحثی با عنوان گردشگری ادبی مطرح شد، به نظرتان چقدر این مقوله قابلیت محقق شدن در این رویداد را دارد؟
واقعیت این است که من متوجه این موضوع نشدم که گردشگری ادبی چه ارتباطی با نمایشگاه کتاب دارد. گردشگری ادبی تعریف خاص خودش را دارد و یک پدیده رایج و شناخته ‌شده در گردشگری است که شامل سه حوزه می‌شود؛ یکی گردشگری ادبی مربوط به نویسنده است به طور مثال توری برای بازدید از خانه مشاهیر ادبی یا محل کار آن‌ها برگزار می‌شود، مثلاً توری برای بازدید از خانه جلال آل‌احمد و نیمایوشیج در منطقه دزاشیب که در حاشیه بازدید از خانه آن‌ها، اطلاعاتی هم از این اشخاص در اختیار بازدیدکنندگان قرار می‌گیرد.
یک نوع دیگر گردشگری هم مربوط به اثر است که البته من در ایران کمتر آن را دیده‌ام اما در دنیا اتفاق رایجی است. در این نوع، مکان‌های مورد اشاره در داستان‌ها محل توجه هستند. به طور مثال اغلب کتاب‌های اسماعیل فصیح در محله درخونگاه تهران می‌گذرد. اینجا راهنمای تور برای بازدیدکنندگان توضیح می‌دهد که جلال آریان در این فضا چنین کاری کرد یا جلو آن مغازه فلان اتفاق برایش افتاد. یا نمونه دیگرش رمان «منِ او» آقای امیرخانی است که در خیابان خانی‌آباد اتفاق می‌افتد و تعدادی از فضاهایی که در این رمان نام برده شده هنوز باقی مانده و بخشی از آن‌ها هم از بین رفته ولی جایش مشخص است مثلاً زیرگذر بازارچه و مسجد قندی هستند و گود یا زورخانه گردان تخریب شده‌اند.
نوع سوم مربوط به تورهای ادبی گردشگری تخیلی است. مثلاً در مورد هفت خان رستم نمی‌دانیم از چه مسیری رفته اما می‌توانیم یک هفت خان فرضی را در فاصله زابل تا ساری برقرار کنیم و خان سوم که در گرما بوده را در کویر طبس در نظر بگیریم و بخش‌هایی که نمی‌دانیم لوکیشن وقوع حادثه کجا بوده را با تخیل انتخاب کنیم.
به هر حال انواع گردشگری ادبی در دنیا رایج است و مثلاً تور گردشگری ویکتور هوگو که بازدیدکنندگان را به خانه این نویسنده، کافه‌ای که در آن می‌نوشته و محل تبعیدش می‌برند. یا در تور گردشگری اراسموس، نویسنده کتاب «در ستایش دیوانگی»  گردشگر را به مسیرهایی می‌برد که در قرون وسطی از نظر فرهنگی حائز اهمیت بوده است. به تازگی هم دیده‌ام برخی شرکت‌های گردشگری ایران هم شروع به برگزاری چنین برنامه‌هایی کرده‌اند و مثلاً در تور سهراب سهری هم بر سر مزارش می‌روند، هم به روستای گلستانه و هم در خانه‌های قدیمی کاشان بخشی از کتاب «اطاق آبی» سهراب را می‌خوانند.
به نظرم این فعالیت‌ها ارزشمند است و یکی از روش‌های جذابی است که برای آشتی خوانندگان و کتاب‌ها می‌توان انجام داد. یک زمانی خود من و دوستانم چند نمونه از این گردشگری‌های ادبی را در مجموعه مستندهایی با عنوان «شهر قصه» در تهران و شیراز تولید کردیم و به محل‌های زندگی حافظ، سعدی، رمان «سووشون» یا ماجرای اقامت خانم آگاتا کریستی در شیراز و داستان پلیسی «خانه‌ای در شیراز» او پرداختیم.

در ایام برپایی نمایشگاه کتاب هستیم، از کتاب‌هایی که خودتان مطالعه کردید و به آن علاقه‌مندید به خوانندگان ما پیشنهاد بدهید.
این روزها مطالعات تخصصی درباره تاریخ ایران دارم و به خواننده‌هایمان هم مجموعه تاریخ مصور ایران باستان که در نشر سایان تهیه شده را توصیه می‌کنم. تاکنون چهار جلد آن از ابتدای شکل‌گیری ایران تا برآمدن اسلام منتشر شده و امسال جلدهای بعدی نیز منتشر خواهد شد. به خصوص جلد اول این کتاب بسیار بسیار مهم است چون یک زمانی برای مبدأ تاریخ ایران در نظر گرفتند و تاریخ 2هزار و 500 ساله یعنی سلسله هخامنشی را شروع در نظر گرفتند. جلد اول این کتاب نشان می‌دهد ما دست‌کم ۱۰ هزار سال پیش از آن، تاریخ داریم و شواهدی که از آن دوران به جا مانده بسیار بااهمیت است و نشان می‌دهد چطور از انسان اولیه به تمدن هخامنشی رسیدیم. این کتاب با کمک استادان و متخصصان باستان‌شناسی و تاریخ نوشته شده و هر جلدش حدود هزار تصویر دارد، یعنی محتوای کتاب کاملاً مستند است و چاپ و صحافی نفیسی هم دارد.

خبرنگار: صبا کریمی

نظر شما