به گزارش شبکه شرق، انتشار نامه «حسن روحانی» خطاب به ملت ایران و پاسخ به شورای نگهبان واکنشهای بسیاری را به همراه داشته است.
حمله روزنامه جوان به روحانی: چرا فکر میکنید شبیه اپوزیسیون نیستید؟!
روزنامه «جوان»- نزدیک به سپاه پاسداران- در واکنش به نامه حسن روحانی نوشت:
آقای حسن روحانی سرانجام درباره ردصلاحیت خود نامه سرگشاده داد. از همان آغاز نامه ثابت میشود بهرغم نیمقرن «انتخاب» شدن به دست مردم و هشتسال ریاستجمهوری، الفبای دموکراسی و منتخبمردمبودن درست فهمیده نشده است. چنانکه در باوری عجیب گمان میشود یک رئیسجمهور در «آزادی بیان» و «نقد قوای دیگر» با بقیه شهروندان فرق دارد و ادعا میشود بهقدر یک شهروند عادی هم، آزادی بیان نداشته و او، چون رئیس جمهور بوده میتوانسته هرچه خواست بگوید! «حق آزادی بیان» با «حقانیت بیان آزاد» لازم و ملزوم یکدیگر نیستند؛ و اینگونه نیست که هرچه را آزاد بیان کردید، حق باشد! آقای روحانی بر همین سیاق از اینکه او را که رئیسجمهور بوده مثل یک اپوزیسیون فرض کردهاند، شاکی است: «اینک شورای نگهبان در بیان دلایل عدم احراز صلاحیت من به کارنامه رئیسجمهور قانونی کشور بهگونهای استناد میکند که گویی دومین مقام رسمی کشور، اپوزیسیون نظام است.» آقای روحانی گمان کرده با این استدلال دهان همه را میبندد، زیرا همزمانی رئیسجمهوربودن و اپوزیسیونبودن، پارادوکس است. ما ادعایی نداریم که ایشان اپوزیسیون بود یا هست، یا شخصیت اپوزیسیونی داشت یا نداشت، فقط به استدلال ایشان نقد وارد است که «کسی نمیتواند همزمان هم رئیسجمهور باشد و هم دشمن.» قبل از او آقای خاتمی همان سالهای آغازین ریاستجمهوریاش در مقابل فشار تندروهای اصلاحطلب بر سر آنان فریاد زده که «من نمیتوانم هم رئیسجمهور باشم و هم اپوزیسیون»! و عملکرد و سرنوشت رئیسجمهور اول ایران نیز گواه دیگری بر غلط بودن این استدلال است.
بهنظر میرسد آقای روحانی یک احساس و حق و حقوق مادامالعمری از آن رأی ناپلئونی دارد. البته این توهمات در اغلب رؤسا رخنه میکند. خاصیت نظامهای دموکراتیک باید آن باشد که یک منتخب، خود را خادم و نوکر مردم بداند و مردم همانگونه که او را بر سر کار میآورند، با همان میزان قدرت و اختیار بتوانند او را عزل کنند و پس از عزل او باید «دقیقاً و بالکل» مثل یک شهروند عادی باشد. اگر یک منتخب سابق همان اول نامه اعتراضی خود خطاب به مردم بنویسد که من ۴۵ سال است منتخب شما و رئیسجمهور شما بودم، و بخواهد از این نمد کلاهی بدوزد، یعنی اصلاً مفهوم ابتدایی منتخببودن را نفهمیده است. منتخب بودید، اما در چارچوب قانون اختیار و آزادی بیان داشتید. اکنون هم دیگر منتخب نیستید و اگر از واژه «یک شهروند عادی» برای نشاندادن حد پایین اختیار خود استفاده میکنید، توهین به تمامی مردم و شهروندان عادی است. چه زمانی مسئولان ما میخواهند این مفاهیم ابتدایی را در دولتمداری بفهمند؟!
آقای روحانی میگوید: «من در اوج انسداد و سرخوردگی سیاسی جامعه ایران در دو انتخابات پیاپی در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ با آرایی فزاینده در رقابتی سخت و در حالی که ارکان مهم حاکمیت علیه من علناً فعالیت میکردند، از سوی شما مردم به عنوان رئیسجمهوری اسلامی ایران انتخاب شدم.» سه دروغ در یکخط؟! شما و دوستانتان سالهاست القا میکنید که کشور در انسداد سیاسی است. این خیلی غیرسازنده و کینهورزانه است. ۳۰ سال از ۴۵ سال انقلاب را در قدرت بودید، رئیسجمهور شدید، در دالانهای سازمان ملل دنبال دیدارهای آرمانیتان با کدخدا بودید، و هنوز میگویید انسداد سیاسی؟! اگر قول مرحوم هاشمی را بپذیریم که شما فقط ۳ درصد رأی داشتید و با حمایت ایشان که در آن زمان رویکردی منتقدانه پیش گرفته بود، پنجاه به علاوه هفتدهمدرصد رأی آوردید، چطور وقتی با حمایت یک منتقد و مخالف رأی میآورید، اسم این رخداد را انسداد میگذارید و چطور رأی لبمرزی خود را «آرایی فزاینده» مینامید؟ فقط میتوان فرآیند از ۳ درصد به ۵۰ درصد رسیدن را نوعی فزایندگی توصیف کرد ولاغیر؛ و دروغ سوم: «ارکان مهم حاکمیت» علیه شما بودند؟! آن هم وقتی در شورای نگهبان، شخص دبیر شورا بهرغم مخالفت بقیه اعضا با تأیید صلاحیت شما موافق بود و در این تأیید نقش اساسی داشت، و این چه ارکان مهمی است که شما را تا دوره بعد و انتخاب دوباره همراهی کرد، درعینحالی که هرجا برای سخنرانی میرفتید، جملات و گزارههای رهبری را به تمسخر میگرفتید (و، چون تذکر گرفتید، فقط گفتید که «نباید اینچنین باشد)»!
حقیقتاً این نامه را چه کسی برای آقای روحانی نوشته است که ایناندازه بدفهمی درباره رابطه دولت و حکومت دارد و این دو را دو چیز که میتوانند علیه هم باشند، توصیف کرده است: «ناگفتههای بسیاری را در دل نهان ساختم و به تاریخ سپردم تا نظام و مردم از دوگانهسازی میان دولت و حاکمیت آسیب نبیند.» مگر مشاوران ایشان سواد خواندن قانون اساسی را ندارند که این نوع روابط را بفهمند و بدانند؟ در ثانی اگر از منتقدان آقای روحانی نپذیریم که «روحانی در هشت سال ریاستجمهوری کاری جز دوگانهسازی نکرد» با همین نامه شما که مشاوران کمحافظه در جایجای آن اعتراف کردهاند حضور و فعالیت شما در چالش و مقابله با ارکان و نهادها و قوای دیگر بوده است، چه کنیم؟!
آقای روحانی (یا مشاوران ایشان) نوشتهاند: «آیا ردصلاحیت رؤسایجمهور سابق و پارهای از دیگر رؤسای قوا (که به رأی ملت مفتخرند) زیرسؤالبردن جمهوریت نظام نیست؟» نه نیست! بهخدا نیست! بلکه عین جمهوریت است. ذات جمهوریت همین است که کسی فکر نکند اگر یکبار رأی آورد، برات عصمت مادامالعمر دریافت کرده است. «ملاک اشخاص حالحاضر آنان است» را فراموش کردهاید. جمهوریت یعنی اینکه شما بعد از پایان ریاستجمهوری بروید مانند شهروندان عادی زندگی کنید، اما گویا «شما هنوز از خودتان بوی رئیسجمهور میشنوید!» توصیه میکنم فیلم حاجیواشینگتن مرحوم علی حاتمی را ببینید. آن حاجی نگونبخت (اولین سفیر ایران در امریکا) هم بویی از دموکراسی نبرده بود و خلقوخوی شاهنشاهی داشت و برای همین وقتی فهمید رئیسجمهور امریکا به سفارت میآید، تنها گوسفند سفارت را جلوی او سر برید، اما تازه متوجه شد که او دیگر رئیسجمهور نیست و مشغول دامپروری و باغ پسته شد و برای گرفتن نهال درخت پسته به سفارت آمده، تکوتنها با یک گاری و اسب و در شمایل یک کابویی، یعنی یک شهروند معمولی امریکا! اکنون چرا شما همچنان از خودتان شمیم رئیسبودن میشنوید و اسم این را هم میگذارید احترام به جمهوریت! هیهات که چقدر نافهمی و بیدقتی در تنظیم یک «نامه دموکراتیک» دارید!
حقیقتاً که آقای روحانی و دوستانشان در این نامه ملت و مخاطبان را سادهلوح فرض کردهاند که حتی ملبس به لباس روحانیبودن را هم برای خود نوعی عصمت میدانند: «آیا فقهای شورای نگهبان که قرار بود پاسدار شرع و قانون اساسی باشند میتوانند به منتخب ملت - که فرزند نهاد روحانیت هم بوده است - چنین اتهاماتی بزنند؟» یعنی واقعاً از نظر آقای روحانی اگر کسی از نهاد روحانیت بود، نمیشود به او هیچ اتهامی زد؟ پس این دادگاه روحانیت برای چیست؟! پس آن سخن امام که گفت «در جهنم، جهنمیان از بوی گند برخی از روحانیون در عذابند» چه معنایی میدهد؟!
به این ادعا چه باید گفت: «این فقیهان در کدام انتخابات و با رأی کدام ملت این حق را یافتهاند که برگزیدگان مردم را از حق انتخاب خود محروم کنند؟» فاجعه این ادعا آنجاست که این مشاوران کمحافظه دقیقاً چهار خط بالاتر از این که به شورای نگهبان بگویند «چه کسی به شما این اجازه را داده است...»، با فهرستکردن تمامی مناصب بعد از انقلاب آقای روحانی نوشتهاند: «این شورا که خود دو بار در انتخابات ریاستجمهوری و پنج بار در انتخابات مجلسشورایاسلامی و سه بار در همین انتخابات مجلس خبرگان رهبری صلاحیت مرا تأیید کرده است...»! یعنی وقتی فقیهان شورای نگهبان شما را تأیید میکنند، از ملت اجازه دارند و هنگامیکه تأیید نمیکنند، بدون اجازه ملت بوده است؟! این یعنی شما محور عالماید! دقیقاً یعنی شما خود ملت و خود نظام و جوهر جمهوریت و سرشت خلقت هستید و تاکنون متواضعانه مخفی میکردید و به کسی چیزی نمیگفتید؟!
به استدلالهای این نامه قسم! اگر این نامه را به عریضهنویسان پشت دیوار دادگستری یا به یک فعال پریشاناحوال توییتری میدادند، چیز بهتری از آب درمیآورد.
در همین نامه در یک خط به دبیر و فقیهان شورای نگهبان میگوید که شما صلاحیت تأیید یا عدمتأیید ما را ندارید، چون خودتان در انتخابات قبلی و این انتخابات که ما میخواستیم در آن شرکت کنیم، رقیب ما بودهاید و در خط بعدی از آنان میپرسد که «شما که نامزدها را به عدمشناخت مردم متهم میکنید، چند بار و در کدام انتخابات رقابتی خود را در معرض رأی ملت قرار دادهاید؟» این همه مغالطه فقط یک دلیل میتواند داشته باشد که یا هر پاراگراف این نامه را یک بندهخدایی نوشته است و فرد دیگری هم فقط آنها را به هم چسبانده، یا اینکه کسی دچار فراموشی کوتاهمدت بوده و بعد از نوشتن هر خط، خط قبلی را به کلی از یاد میبرده است!
در این همه هجمه به شورای نگهبان، اصولاً از آن جمله معروف امام که «هرکس به شورای نگهبان گفت کذا، مفسد است» بهرهای نمیبرم زیرا استدلال عقلی به اندازه کافی موجود است و آن استنادات هم کار ما نیست.
نامه آقای روحانی آنقدر بلند و با مضامین تکراری نوشته شده که شائبه «چند نگارنده» کمحافظه را تقویت میکند و شاید تنها حسن این نامه همین باشد که این نسل توییتری حوصله این بافتهها را ندارد ولی میتوان دید که سرتاسر نامه به همین تناقضات و مغالطات گرفتار است. بهویژه اینکه آقای روحانی مدعی شده است که «این دفاعیه شخصی من نیست، دفاع از جمهوریت است» و بعد در سرتاسر نامه، جمهوریت را با خاک یکی کرده و مانند ولیعهدی که از میراثبری قدرت باز مانده است، یکسره از خود و سوابقش و اینکه که بوده و چه کرده سخن گفته ولی بازهم میگوید این نامه دفاع شخصی نیست!
بر اهل نظر معلوم است که عصبانیت آقای روحانی از چیست. وقتی کسی مقدمات امری را از جمله تأسیس حوزه و درس خارج و ایجاد نهاد حفظ آثار و ارزشها فراهم میکند و چندینبار هم در نوشتهها و گفتههایش یادآور میشود که «این دوره از خبرگان رهبری سرنوشتساز است»، و بعد یکباره مانعی بر سر راه میبیند، عصبانیت طبیعی است؛ و این تنها نقطه طبیعی این نامهنگاری است!
ادعای کیهان: روحانی به میزان آرای خود در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ استناد میکند
روزنامه «کیهان» نوشت: رئیس دولت یازدهم و دوازدهم در نامهای بیش از پنج هزار کلمهای و حاوی استدلالهای تکراری، درباره ردصلاحیتش در انتخابات مجلس خبرگان نوشت: آنچه در نامه دبیر شورای نگهبان به عنوان ادله عدم احراز صلاحیت بنده در انتخابات خبرگان آمده است، نه تنها جرم و حتی تخلفی نیست بلکه در برخی از موارد مایه افتخار من است.
حسن روحانی در بخشهایی از این این نامه خطاب به مردم مینویسد: «چنانکه میدانید شورای نگهبان، مانع حضور من در انتخابات خبرگان شد. از آنجا که در ۴۵ سال گذشته همواره منتخب شما بودهام، وظیفه خود میدانم که گزارشی از این اقدام خلاف قانون اساسی تقدیم کنم.
پس از چندبار نامهنگاری رسمی با شورای نگهبان، سرانجام نامه محرمانهای به امضای دبیر این شورا؛ واصل شد؛ که در واقع کیفرخواستی علیه نهاد ریاستجمهوری و دولت تدبیر و امید و نه فقط شخص من بود و محتوای آن ثابت میکند عالیترین مقام منتخب مستقیم ملت ایران حتی در حد یک شهروند هم، از حق آزادی بیان برخوردار نیست و اظهارات او درباره دیگر نهادها ممکن است به سند جرمی علیه او بدل شود!
من در اوج انسداد و سرخوردگی سیاسی جامعه ایران در دو انتخابات پیاپی از سوی شما مردم انتخاب شدم تا مجری و پاسدار قانون اساسی باشم. اینک شورای نگهبان در بیان دلایل عدم احراز صلاحیت من به کارنامه رئیسجمهور قانونی کشور بهگونهای استناد میکند که گویی دومین مقام رسمی کشور، اپوزیسیون نظام است و این شورا که خود دو بار در انتخابات ریاستجمهوری و پنج بار در انتخابات مجلس و سه بار در همین انتخابات مجلس خبرگان صلاحیت مرا تأیید کرده است، مرتکب خطا شده است.
آیا رد صلاحیت رؤسایجمهور سابق، زیر سؤال بردن جمهوریت نظام نیست؟
آیا تأیید صلاحیت رئیسجمهور «مستقر» و رد صلاحیت رئیسجمهور «سابق» اعمال قانون و شرع است؟ آیا این دوگانگی ثابت نمیکند احرازصلاحیتها در ادوار مختلف نه بر اساس انطباق بر قانون و شرع که بر مبنای تحلیلها و نقشههای سیاسی است؟
برنامه من اعتدال در داخل و تعامل سازنده در خارج بود که یکی از مهمترین مصادیق آن، برجام است. مهمترین هدف برجام گذار از تحریم بود و ما توانستیم در کمتر از دو سال به این هدف برسیم و با وجود ظهور رئیسجمهوری نامتعارف در آمریکا با حفظ برجام این فرصت را برای دولت بعدی آمریکا و ایران فراهم نماییم که راه احیای برجام و عبور از تحریم باز باشد.
اکنون من مفتخرم که به سبب همین کارنامه و برنامه به اتهاماتی چون عدم وثاقت، عدم التزام به قانون اساسی و فقدان دانش و بینش سیاسی متهم میشوم. همه بهانههای اشاره شده در نامه شورای نگهبان، در چهار محور خلاصه میشود. در این نامه سخنانی، بدون سند، به بنده منتسب شده است که آقایان آن را اهانت به قوه قضائیه و شورای نگهبان تلقی کردهاند ولی واقعیت آن است که در مواضع و جلسات رسمی، همواره با قدردانی از استقلالِ قضات دانا و توانا، بر نقش بیبدیل آنان در ایجاد اعتماد و آرامش عمومی تأکید کردهام.
در نامه دبیر شورای نگهبان - بدون ارائه هیچ مدرک و مستندی - ادعای عدم شناخت نسبت به تهاجم غرب، اتهام غربگرایی و اجرای ناصحیح «برجام» در مورد عملکرد دولت ذکر شده است. همچنین در این نامه قضاوتهای بدون استناد در مورد توافق هستهای و سیاست خارجی و منطقهای بیان شده است.
درباره نامه آقای روحانی گفتنی است: 1) آقای روحانی میداند در متن اسلامی و همچنین در همه نظامهای حقوقی، میزان حال فعلی افراد است. بنابراین تأیید صلاحیت او در گذشته - صرف نظر از درستی یا نادرستی آن- دلیلی بر تداوم آن صلاحیت به عنوان چک سفید امضا نیست که فرد خود را خارج از قانون و دارای مصونیت ویژه برای ارتکاب هر رفتار غیر قانونی و مخالف منافع ملی یا احکام شرع بداند.
2) آقای روحانی به میزان آرای خود در سالهای 1392 و 1396 استناد میکند اما نمیگوید که طبق نظرسنجیهای دولتی در چند سال پایانی دولت وی، مقبولیت او به زیر شش درصد رسیده بود و حتی برخی حامیان سیاسیاش هم به خاطر کارنامه فاجعه بار دولت «برجام و دیگر هیچ»، از او برائت میجستند. این کارنامه فاجعهبار، از واگذاری 95 درصد برنامه هستهای در ازای دو برابر شدن تحریمها و سقوط شدید صادرات نفت، تا تورم 60 درصدی و خزانه خالی و حذف بیسر و صدای یارانه 20 قلم کالا و سه برابر کردن یک شبه قیمت بنزین و هفت تا ده برابر شدن قیمت مسکن و ارز و طلا و خودرو، و رسیدن معدل رشد اقتصادی هشتساله به شش دهم درصد و تعطیلی چند هزار کارخانه و واگذاری توام با فساد دهها شرکت دولتی و... را شامل میشد.
3) بسیاری از متحدان و همکاران آقای روحانی در انتخابات اخیر مجلس تأیید صلاحیت شدند، از جمله آقای نوبخت سخنگوی دولت، همسر رئیس دفتر روحانی و شماری از استانداران و وزیران و معاونان دولت گذشته. مفهوم این اتفاق، رویکرد قانونی شورای نگهبان به انتخابات فراتر از جناحبندیهای سیاسی است.
4) اگرچه مواضع و اظهارات غلط هم میتواند موجب فقدان صلاحیت در افراد آن هم در تراز نامزدی انتتخابات مجلس خبرگان شود، اما آقای روحانی فراتر از گفتمان معیوب و نفوذ زده، به خاطر عملکرد فاجعه بار فاقد صلاحیت شده بود. این موضوع چنان آشکار است که حتی حامیان وی هم مکرراً مورد اشاره قرار دادهاند؛
از جمله:
- خبرگزاری خبر آنلاین (وابسته به مدیران ارشد دولت روحانی) ۱۹ بهمن ۱۳۹۲: «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ توزیع سبد کالا با شیوهای که انجام شد، نه اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد. او دقیقاً همین ازدحام، دعوا و مرافعه و احیاناً له شدن در زیر دست و پا را پیشبینی میکرد و اصلاً آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت. نگاه کنیم به اظهارات شرمن که گفته؛ «شما در اخبار دیدید ایران اخیراً به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیر توزیع کرده تا نشان دهد کاهش محدود تحریمها، تاثیر مستقیم داشته». این دقیقاً همان نتیجهای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشت... اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن [مردم] شدند، میارزید»!
- صادق خرازی (معاون وزیر خارجه در دولت اصلاحات): «حقیقتاً در ماجرای بنزین، بیخردی حاکم بود. مگر میشود بنزین را سه برابر کنید و قبلش هیچ آگاهی نداده باشید!؟ گاهی به شوخی میگویم مسئولین ما صبح به صبح که بیدار میشوند برنامهریزی میکنند که انقلاب را از بین ببرند و این مردمند که آن را حفظ میکنند».
- علی مطهری، نایب رئیس مجلس دهم: «حوادث آبان ۹۸ که بیشتر ناشی از بیتدبیری دولت بود، این خیال را در آمریکا پدید آورد که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی کاهش یافته و وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، جرأت این کار را به خود نمیدادند. البته با تشییع پرشکوه پیکر آن عزیز، واقعیت را دریافتند.»
- محمدجواد روح، سردبیر نشریه صدا (سردبیر فعلی روزنامه هممیهن) ۱۶ آذر ۱۳۹۸: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین، آنگونه سخنرانی میکند؟ کدام رئیسجمهور اعلام کرده بود که فلان قدر کسری بودجه داریم؟ روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و همین روش را در کرمان ادامه داد. همه اینها، یعنی میخواهد به هر قیمتی شده، دوباره (با آمریکا) مذاکره کند. اینجا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانهزنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه به هم میریزد و روحانی خندیده است. اینکه میگویند آن تصمیم، غیرکارشناسی، و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاعرسانی- در واقع اطلاع نرسانی- درست بوده، تا جامعه بیشتر عصبانی شود».
- نیما زم، مدیر کانال آمدنیوز، هنگام اقامت در پاریس: «مجموعه ما در انتخابات ۹۶ تحلیل امنیتی داشت. میخواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصلتر با هم صحبت بکنیم. با توجه به شرایط داخلی و خارجی، به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر فردی مثل روحانی. ما دلباخته کسی نبودیم. من همین الان هم از کاری که آمدنیوز در انتخابات کرد، دفاع میکنم. چون با تحلیل این کار را کردیم. کشور باید به نقطه جوش میرسید».
نظر شما