شناسهٔ خبر: 66462974 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

رضوی فقیه: یکبار دیگر شده‌ایم مخالف خوان معرکه‌ی جنبش‌های ضدجنگ

صاحب‌خبر -

نگار فیض‌ آبادی، انصاف نیوز: حضور دانشجویان در دانشگاه‌های آمریکا از نظر سعید رضوی فقیه، عضو سابق هیئت علمی فلسفه دانشگاه تبریز، یک جنبش اجتماعی برای دفاع از حقوق مردم غزه است.

این نویسنده و مترجم در گفت‌وگو با انصاف نیوز معتقد است، در دانشگاه‌ها، برای مخالفت با حمایت‌های آمریکا از جنگ اسرائیل جنبشی ضدجنگ و مدافع حقوق بشر را شکل داده‌اند اما برخی از روشنفکران و دانشجویان ایرانی و جریان‌های مخالف با حکومت مستقر در ایران، با سکوت در برابر کشتار مردم غزه، نشان داده‌اند که برای دفاع از حقوق بشر گزینشی عمل می‌کنند.

آیا اعتراضات این روزهای آمریکا یک جنبش است؟

رضوی فقیه: بی آنکه بخواهیم -یا اصلا لازم باشد- وارد مباحث نظریِ جنبش‌های اجتماعی شویم پاسخم مثبت است. آنچه این روزها در دانشگاه‌های آمریکا جریان دارد یک جنبش است، زیرا کنشی جمعی مبتنی بر وجدان و شعور جمعی و معطوف به یک هدف مشخص است. تصاویر و اخبار منتشر شده از کشتار غیر نظامیان در غزه، وجدان جمعی بخش قابل توجهی از مردم آمریکا و به‌خصوص روشنفکران و دانشجویان را آزار می‌‌دهد. آنها هم مثل مردمان دیگر کشورها از قتل کودکان از طریق تحمیل گرسنگی طولانی مدت یا قتل بیماران بستری در بیمارستان‌ها و حتی قتل امدادرسان‌‌های بی‌طرف شوکه می‌شوند.

اما آمریکایی‌ها یک محرک مضاعف نیز دارند و آن هم نقش مستقیم یا غیر مستقیم کشورشان در جنایات غزه است. دولت آمریکا از جیب شهروندان این کشور به ماشین کشتار جمعی اسرائیل سوخت‌رسانی می‌کند. حتی دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی آمریکا به طور غیرمستقیم چرخ‌دنده‌های این ماشین را روغن‌کاری می‌کنند. طبیعی است که وجدان جمعیِ جامعه‌ی آمریکا در برابر گزارش‌های بی‌سانسور و تصاویر بدون روتوش منتشرشده در فضای مجازی، تحت تاثیر قرار گرفته و واکنش نشان دهد.

در همان ماه‌های اول جنگ غزه، شاهد بودیم حتی جمعیتی از یهودیان آمریکا هم به جنبش درآمدند و به عملکرد اسرائیل اعتراض کردند. آنها می‌گفتند و هنوز هم می‌گویند که به نام آنها یعنی به بهانه‌ی دفاع از یهودیت و یهودیان نباید جنایت شود. همه‌ی وجدان‌های بیدار در همه‌جا خیلی زود فهمیدند که رخدادهای غزه، نه یک جنگ بلکه یک نسل‌کشی و جنایتی هدفمند و سیستماتیک علیه مردم فلسطین (و نه صرفا جنبش حماس) است.

رضوی فقیه: شاهد جنبش ضدجنگ و مدافع حقوق بشر هستیم

یهودیانی همچون برنی سندرز و نوآم چامسکی از سال‌ها پیش منتقد اسرائیل بوده‌اند. جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا و مبتکر پیمان صلح کمپ دیوید، از سال‌ها پیش در تلاش بود تا وضعیت رقت‌آور زندان بزرگ و بدون سقف غزه را به مثابه‌ی یک شکنجه‌گاه و میدان اعدام‌های دسته‌جمعی و تدریجی برای مردم تشریح کند. اما امواج رسانه‌های حامی اسرائیل به سادگی این پارازیت‌ها را خنثی می‌کرد.

با این همه این‌بار وضعیت متفاوت است. حتی دولت آمریکا هم نمی‌تواند مثل سابق تمام‌قد از عملکرد اسرائیل دفاع کند. وجدان جامعه‌ی جهانی دچار عذاب شده است. روشنفکران و دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا هم از این قاعده مستثنا نیستند. روشنفکران و دانشجویان آمریکا در ماجرای جنگ ویتنام و تهاجم به عراق نیز هم‌پای دیگر کشورها، خیزش‌های قابل تحسن داشتند و نشان دادند انسانیت، نوع‌دوستی و همبستگی انسانی مرز ندارد و پاسپورت و ملیت و مذهب نمی‌شناسد.

وقتی یهودیان آمریکا در برابر جنایات و اقدامات غیرانسانی اسرائیل اعتراض می‌کنند، معنایش این است که هویت انسانی می‌تواند بر دیگر هویت‌ها تقدم و ترجیح داشته باشد. درباره‌ی پرسش شما باید بگویم آنچه امروز در آمریکا و دانشگاه‌های آن می‌گذرد یک کنش جمعی برخاسته از اندیشه‌ها و عواطف ضدجنگ و معترض به نقض حقوق بشر است. خواسته‌ی شرکت‌کنندگان در این کنش جمعی توقف مشارکت مستقیم و غیرمستقیم دولت و دانشگاه‌های آمریکا در جنایت علیه مردم غزه است.

بنابرین ما شاهد یک جنبش هستیم. یک جنبش ضدجنگ و مدافع حقوق بشر. جنبشی که استانداردهای دوگانه در مورد حقوق بشر و صلح را برنمی‌تابد و نمی‌تواند بپذیرد از یک‌سو به اوکراین برای دفاع در برابر تهاجم کمک شود و از سوی دیگر به اسرائیل برای تهاجم به مردم بی‌دفاع!

چرا برندگان ایرانی جایزه‌ صلح نوبل به زیاده‌روی اسرائیل اعتراض نکرده‌اند؟

تفاوت و شباهت آن با آنچه در ایران به آن جنبش دانشجویی می‌گوییم چیست؟

رضوی فقیه: این که اساسا درحال‌حاضر دانشگاه‌های ایران شاهد جنبش دانشجویی (به معنای دقیق کلمه) باشد، مورد بحث و مناقشه است. اما من فرض را بر این می‌گذارم که تحرکات و فعالیت‌های دانشجویان دانشگاه‌های ایران را بتوان «جنبش دانشجویی» نامید. البته با تشکل‌های رسمی مورد حمایت حکومت، که متقابلا از سیاست‌های رسمی دولت حمایت می‌کنند کاری ندارم. رفتار آنها همیشه از پیش تقریبا قابل پیش‌بینی است، چون از راه دور یا نزدیک سیستم هدایت‌کننده دارند. اما آن جریان‌های دانشجویی که به وضع موجود با درجات مختلف انتقاد و اعتراض دارند و با حکومت مخالفند، فعلا هیچ شباهتی با خواهرخوانده‌های خود در آمریکا و اروپا ندارند.

البته در ربع قرن گذشته نیز وضعیت چنین بوده است. وضعیت امروزه، بخش قابل‌توجهی از جریان‌های دانشجویی و روشنفکری ایران را در برابر روشنفکران و دانشجویانِ بیشتر کشورهای جهان از جمله آمریکا و اروپا قرار می‌دهد. در‌حالی‌که دانشجویان و حتی یهودیان آمریکا از حقوق نقض شده‌ی فلسطینی‌ها دفاع و به جنایات اسرائیل با صدای بلند اعتراض می‌کنند، ما در بهترین حالت سکوت می‌کنیم و بدتر از آن برخی نیز به ماله‌کشی جنایات اسرائیل مشغولند.

توصیف و تحلیل این وضعیت و تبیین و ریشه‌یابی آن در این گفت‌وگو نمی‌گنجد اما همین‌قدر باید گفت مطلق‌انگاری در حق و باطل و دوستی با دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنی با دوستانش ما را به نقطه‌ی خودزنی و خودویرانگری رسانده است. البته عده‌ای هم هستند که چون خودشان قوه‌ی تحلیل و تبیین سیاسی ندارند و مصرف‌کننده‌ی کنسروهای فکری و تحلیلی رسانه‌های مورد اعتمادشان هستند، به ناچار هرچه را می‌خوانند و می‌شنوند، طوطی‌صفت بازگو می‌کنند. تعداد این‌ها هم کم نیست. حالا برخی به کیهان و بیست و سی اعتماد مطلق دارند و برخی هم به ایران اینترنشنال. نتیجه از حیث ماهیت یکی است.

برگردم به بحث اصلی. متاسفانه در ماجرای جنگ غزه، آن دسته از روشنفکران و دانشجویان ما که خود را طرفدار حقوق بشر و آزادی می‌خوانند و این‌ها را از حکومت ایران مطالبه می‌کنند، کارنامه‌ی روشنی ندارند. برخی ممکن است این وضعیت را توجیه کنند و بگویند چون حکومت متولی رسمی حمایت از فلسطین شده، اکثریت جامعه به واکنش منفی درافتاده است. این گزاره یک توجیه ناموجه است و چیزی از مسئولیت انسانی ما نمی‌کاهد. یهودیان آمریکا نیز می‌توانستند بگویند چون حماس به‌عنوان یک گروه افراطی اسلامگرا، طرف مقابل جنگ است، باید در برابر جنایات اسرائیل سکوت کرد. اما چنین توجیهی را برنتافتند چون با مسئولیت انسانی‌شان در تعارض قرار می‌گیرد.

باید چشم‌هایمان را باز کنیم و ببینیم حوادث به‌قدری هولناک هستند که حامیان بالقوه‌ی اسرائیل را به جبهه‌ی مبارزه با آن کشانده است. این افراد شجاعت بسیار به خرج می‌دهند که نه‌تنها در برابر ساختار قدرت، بلکه در برابر ساختار متصلب روایت‌های حاکم بر جامعه‌ی خود و از آن مهم‌تر در برابر اعتقادات و عناصر هویت‌بخش خود عصیان کنند. وقتی یک عرب مسلمان در قاهره یا اُمان از مردم غزه حمایت می‌کند، فقط علیه موانع بیرونی عصیان می‌کند و ریسک می‌پذیرد، اما یک یهودی آمریکایی باید بر چالش‌های درونی اعم از اعتقادی و عاطفی هم غلبه کند.

متاسفانه روشنفکران و دانشجویان ایرانی مخالف حکومت مستقر، چه داخل کشور و چه خارج از آن، هیچ واکنش قابل توجهی در اعتراض به نسل‌کشی از خود بروز نداده‌اند. سهل است، آن را با ماله‌کشی هم توجیه کرده‌اند. یک بار دیگر ما شده‌ایم مخالف خوان معرکه‌ی جنبش‌های ضدجنگ. وقتی آمریکا و انگلیس تصمیم به اشغال عراق گرفتند فقط ما ساکت بودیم و وقتی کشور همسایه‌ی ما بی‌توجه یه قوانین و هنجارهای بین‌المللی، با یورش نظامی نابرابر اشغال شد و مردم عراق بی هیچ پناه و سپری آماج حملات نظامی قرار گرفتند؛ اکثریت مردم جهان اعتراض کردند ولی ما هورا کشیدیم و آرزو کردیم بعد از بهار بغداد، اشغالگران اگر فرصت کردند سری هم به تهران بزنند و آب و هوایش را بهاری کنند! باید خوشحال باشیم که کسی ما را جدی نمی‌گرفت و هنوز هم جدی نمی‌گیرد وگرنه پاک کردن این کبودی‌ها از کارنامه‌ی ما کار آسانی نبوده و نیست.

چطور می‌توان پذیرفت ما که روح حساسمان برای کشتگان یازدهم سپتامبر ورم کرد و در خیابان‌های بالای شهر تهران شمع یادبود روشن کردیم و گرداندیم، در برابر ده‌ها و صدها هزار کشته‌ی جنگ عراق، بی‌تفاوت باشیم و حتی قند توی دلمان آب شود و آرزو کنیم گذار سربازان ارتش دموکراسی بخش آمریکا به دیار ما هم بیافتد؟ ما که پس از حمله روسیه به اوکراین در زمستان 401 خودمان را کشتیم تا همدردی‌مان با ملت بلوند و چشم آبی اوکراین به مثابه قربانیان تجاوز دیده شود، چطور می توانیم شش ماه و نیم در برابر قتل و شکنجه‌ی مردمی محروم، بی‌سرپناه و بی‌حامی غزه سکوت کنیم و بدتر از آن معادله را چنان معکوس ترسیم کنیم که مردم غزه بشوند جانی و ارتش و دولت اسرائیل و افرادی نظیر بن گویر و اسموتریچ بشوند قربانی؟ آیا فکر نمی‌کنیم این موضعگیری‌ها ثبت و ضبط می‌شود و روزی که این تنش‌ها فروکش کند باید اظهار شرمساری کنیم؟

واقعا جای تامل دارد که جنبش‌های دانشجویی در کشورهای دیگر، ضدجنگ و اشغالگری‌اند و ما در مواردی طرفدار جنگ و اشغالگری! آنها مخالف سرمایه‌داری افسارگسیخته و بازاری شدن همه‌چیز از جمله آموزش و فرهنگ‌اند، اما بخشی از روشنفکران و دانشجویان ما مروج و بلکه تقدیس‌کننده بازار افسارگسیخته و طرفدار پولی‌شدن همه‌چیز هستند. وقتی دانشجویان و روشنفکران خارجی در منطقه یا در اروپا این چیزها را می‌بینند و می‌شنوند اگر گیج نشوند سخت تعجب می کنند! یک خانم از رهبران دفتر تحکیم وحدت که با رانت همین تشکیلات هم وارد مجلس ششم شد و مدت‌هاست به ایالات متحده تشرف حاصل فرموده، بعد از حمله روسیه به اوکراین موهایش را به رنگ پرچم اوکراین درآورد و در فضای مجازی پخش کرد.

حالا که بسیاری از دانشجویان آمریکایی از هر قوم و مذهب و ملیت به نشان حمایت از فلسطین چفیه به گردن می‌آویزند، این دوستان کجای صف‌بندی می‌ایستند؟ آیا از نظرشان تجاوز و اشغال و جنایت به دو دسته‌ی خوب و بد تقسیم می‌شود؟ جا دارد از دو خانم محترم و بزرگوار ایرانی برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل هم بپرسیم چرا طی قریب هفت ماه گذشته به اندازه‌ی برخی رهبران کشورهای اروپایی و حتی جو بایدن نیز به زیاده‌روی اسرائیل در فشار بر مردم غزه اعتراض نکرده‌اند؟ این واقعیت‌ها ما را نسبت به خیلی چیزها از جمله آینده‌ی جنبش دموکراسی‌خواهی ایران ناامید، دلسرد، سرخورده و حتی نگران می‌کند.

به گمانم این توجیه که حمایت رسمی حکومت ایران از قضیه‌ی فلسطین سبب این رویگردانی است، حتی اگر توضیح‌دهنده هم باشد (که باور ندارم) اما توجیه‌کننده نیست. اگر ما طرفدار صلح و حقوق بشری هستیم نباید استثنا قائل شویم. بین مردم اوکراین و مردم غزه نباید تبعیض قائل شویم. خوشبختانه دانشجویان و روشنفکران و برخی سیاستمداران غربی به دام این تبعیض‌ها و استثنائات نمی‌افتند. ژان لوک ملانشون در فرانسه و برنی سندرز در آمریکا نمونه‌ی سیاستمداران منصف در این ماجرا هستند. همچنین جای خوشحالی دارد که در این‌گونه قضایا موضع‌گیری‌های ما چندان جدی گرفته نمی‌شود و بنابراین نه تاثیری بر معادلات دارد و نه سرزنش‌های جهانی، ما را شرمسار می‌کنند.


اعتراضات اخیر در آمریکا با دیگر بخش‌های جامعه‌ی آمریکا و همین‌طور با دیگر مخالفان جنگ غزه در سراسر دنیا چه ارتباطی دارد؟

رضوی فقیه: تا آنجا که به خاطر دارم اعتراضات در آمریکا، ابتدا بیرون از دانشگاه‌ها آغاز شد. اعتراضات دانشگاهی محدود بود و به استنطاق چند تن از روسای دانشگاه‌های بزرگ منتهی شد. الان مدت زیادی نیست که دانشگاه‌های بزرگ صحنه‌ی اعتراضات رادیکال و گسترده شده است. شاید علت فراگیر شدن اعتراضات در دانشگاه‌های متعدد، طولانی شدن جنگ غزه و قطور شدن پرونده‌ی تخلفات اسرائیل از موازین حقوق بشری است. قضیه آن‌قدر ریشه‌دار شده که قطعنامه‌ی آتش‌بس، بدون وتوی آمریکا در شورای امنیت تصویب شد.

در پی شکایت آفریقای جنوبی، دادگاه بین‌المللی لاهه هم علیه اسرائیل رای داد. هر روز یکی از شاهکارهای اسرائیل در غزه برملا می‌شود و افکار و عواطف عمومی جهان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. طبیعی است که کاسه‌ی صبر همه لبریز می‌شود. من به دو نمونه‌ی ایرانی در این زمینه اشاره می‌کنم. آصف بیات، استاد ایرانی، آذر پارسال در یکی از دانشگاه‌های هلند، نامه‌ی محترمانه‌ای به هابرماس نوشت و موضع‌گیری اسرائیل-دوستانه‌ی او را مورد انتقاد محترمانه قرار داد. هابرماس در پوشش نگرانی نسبت به احیای یهودستیزی در آلمان، اعتراض آلمانی‌ها به جنایات ارتش اسرائیل را محکوم کرده بود. حمید دباشی، استاد ایرانی دانشگاه کلمبیا که همین الان صحنه اعتراضات است، سه ماه پیش مقاله‌ای در میدل ایست آی نوشت و در آن هابرماس را به صریح‌ترین کلمات ممکن محاکمه و محکوم کرد!

بیات و دباشی، نه طرفدار جمهوری اسلامی‌اند و نه جزو سیاسی‌کارهایی که یک رانت دانشگاهی هم دریافت کرده‌اند! آنها برای دانشجویان و همکارانشان حجیت دارند. وقتی ریسک این‌گونه اظهارات را می‌پذیرند، معنایش این است که اتفاقاتی افتاده که نمی‌توان به سادگی از کنارش گذشت. تحولی در افکار عمومی آن دیار رخ داده که نمی‌توان سکوت کرد و نظاره‌گر ماجراها ماند. اگر ادوارد سعید زنده بود و موضع می‌گرفت، می‌شد توجیه کرد و گفت وطنش فلسطین، همواره کانون اصلی اندیشه و عواطفش بوده است. اما شکسته شدن سکوت آصف بیات و حمید دباشی معنای دیگری دارد. و البته برای ما ایرانی‌های ساکت یا مخالف خوان تعزیه نیز می‌تواند مایه تامل و حتی شرمساری باشد.

پس می‌توان گفت اتفاقات بزرگی در افکار عمومی آمریکا، چه در دانشگاه‌ها و چه در کلان جامعه رخ داده که به این کنش‌های جمعی اعتراض‌آمیز منجر شده است. کنش‌هایی که استعداد گسترده شدن و عمیق‌تر شدن و حتی رادیکالتر شدن هم دارد. اعتراضات از دانشگاه کلمبیا شروع شد و بعد به دانشگاه‌های دیگر در کالیفرنیا، تگزاس، اوهایو و ایندیانا هم کشیده شد. پس اتفاقی در حال وقوع است. ورود پلیس و اف بی آی شاید به جای خاموش کردن آتش آن را شعله‌ورتر کند.

دانشگاه‌های آمریکا و جامعه‌ی روشنفکران آن در گذشته هم تجربه‌ی جنبش‌های فراگیر ضدجنگ داشته‌اند. اعتراضات گسترده به تصمیم دولت جرج بوش دوم، برای حمله به عراق یک نمونه است. نمونه‌ی دیگر اعتراض به تدوام جنگ علیه ویتنام است که به پایان آن در دولت نیکسون منتهی شد. البته آمریکا جنبش‌های بزرگ دیگری را نیز تجربه کرده که به جنبش برابری سیاهان با سفیدها می توان اشاره کرد. بنابراین ما با کشور و جامعه‌ای مواجهیم که بسترهای مناسب و مستعدی برای یک جنبش صلح‌طلبانه و حقوق بشری دارد.

فراموش نکنیم که راشل کوری یک فعال صلح‌طلب آمریکایی و عضو جنبش اتحاد جهانی بیست و یک سال پیش در رفح زیر بولدوزرهای اسرائیلی جان داد. روشنفکران و دانشگاهیان دیگر کشورهای غربی، یا مستقلا یا تحت تاثیر رویدادهای دانشجویی آمریکا، احتمالا به صورت روزافزون به این روند می‌پیوندند. در کانادا و استرالیا هم دانشجویان دست به کار شده‌اند. در فرانسه که مهد جنبش دانشجویی بهار 1968 است دانشجویان دانشکده علوم سیاسی یا به اصطلاح سیانس پو به شدت فعال شده‌اند. تصاویر منتشره از همه این رخدادها حکایت از آن دارد که ما با یک نقطه عطف روبرو هستیم. مگر آن که روح ارتشبد ازهاری در ما حلول کند و بگوییم عکس‌ها فتوشاپ‌اند یا فیلم‌ها با هوش مصنوعی ساخته و مونتاژ شده‌اند!

۴_ اعتراضات مشابه در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا معمولا به چه موضوعاتی است و در چه مقاطعی روی داده و روی می‌دهند؟

رضوی فقیه: معمولا مخالفت با جنگ و مراقبت از محیط‌زیست، وجه مشترک جنبش‌های دانشجویی آمریکایی و اروپایی است. در فرانسه جنبش دانشجویی به طور سنتی گرایش چپ دارد و در نتیجه با سندیکاهای کارگری و احزاب چپ میانه‌ی خوبی دارد. بنابراین عدالت‌طلبی، مطالبه‌ی افزایش دستمزد برای افزایش قدرت خرید کارگران و تهیدستان، حمایت از تولیدکنندگان بخش کشاورزی در برابر انحصارطلبیِ کارتل‌های تجاری و فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای، مخالفت با خصوصی سازی‌ها بخصوص پولی کردن آموزش و مسائلی از این دست؛ محرک کنش‌های اعتراضی آنهاست.

دانشجویان در دیگر کشورهای اروپایی ازجمله انگلستان و آلمان ظاهرا به اندازه‌ی فرانسوی‌ها به مسائل اخیرالذکر یعنی مسائل و مقولات چپ‌گرایانه حساس نیستند. مبارزه با تبعیض نژادی و تبعیض جنسیتی نیز میان جنبش‌های دانشجویی آمریکا و اروپا مطرح است که به طور موردی رخ می‌دهد: مثل واکنش به کشته شدن جرج فلوید در بهار 2020 در مینیاپولیس آمریکا یا موارد متعدد مشابه در فرانسه.

نباید فراموش کنیم که هم در آمریکا و هم در اروپا علاوه بر تشکل‌های قوی، منسجم و دیرپای دانشجویی، سنت‌های دیرینه‌ی جنبش‌های اجتماعی و دانشجویی هم داریم و بنابرین تجربه‌ی متراکمی از کنش‌گری در این‌گونه موارد به‌خصوص در حوزه‌ی صلح‌طلبی و مبارزه با تبعیض موجود است. این فقره سبب می‌شود در صورت شکل‌گیری یک شعور و وجدان جمعی در مورد مسئله‌ای مثل جنایات اسرائیل در غزه، با یک جرقه شعله‌های یک جنبش بالا بگیرد و فراگیر شود و به مطالبه‌ی عمومی بدل شود.

وقتی فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به نقطه‌ی احساس درد برسد یا فشارهای ذهنی و عاطفی موجب عذاب وجدان جمعی شود یک جرقه مثل خودسوزی بوعزیزی در تونس یا مرگ مهسا امینی در تهران می‌تواند انرژی انباشته و متراکم در جامعه را شعله‌ور یا منفجر کند!

انتهای پیام

نظر شما