شناسهٔ خبر: 65899607 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

چگونه راحت زندگی کنیم؟(۱۰) پای درس جامع السعادات نراقی(ره)

صاحب‌خبر -

شفقنا-  حجت الاسلام مجتبی لطفی در  بخش دهم نوشتار خود با عنوان «چگونه راحت زندگی کنیم؟ / پای درس جامع السعادات نراقی(ره) این گونه آورده است:

در نوشتار پیشین به توصیف تکبر، انواع آن و در نهایت به درمان علمی آن از دیگاه علم اخلاق پرداختیم. در اینجا علاج و درمان عملی تکبر را مرور می کنیم:
علاج و درمان عملی تکبر
درباره راهکار علمی و اجمالی تکبر گفته شد که انسان نباید علم و تقوای خود، دیگری را با جهل و فسق دیگری مقایسه کند چون این صفات، حالات فعلی اوست و باید نشست و دید عاقبت امر چه خواهد شد. چه بسا فردی با علم و تقوایش عاقبت به سوء شده، و دیگری با جهل و فسقش توبه کرده، اصلاح شود و عاقبت به خیر گردد. بنابراین آنچه اینجا مهم است شخصیت و انسانیت ذاتی هر فردی است نه صفتی که دارد. گذشته از این، درمان عملی و تفصیلی تکبر در وهله اول این است که انسان عملاً در مقابل خدا و خلایق متواضع باشد، و همیشه بر فضیلت تواضع مواظبت داشته باشد. این عمل در ابتدا سخت است ولی باید خودش را وادار کند که بر دیگران برتری نجوید تا ریشه این درخت خبیثه در دل خشک شود و به جای آن، درخت پربار و پر ثمر تواضع بکارد تا برایش ملکه شود.
آزمون عملی تواضع
از کجا بدانیم تواضع عملی داریم و چه راههایی وجود دارد تا به آن واسطه انسان متکبر از متواضع شناخته شود؟ در اینجا نشانه‌ها و اماراتی را ذکر خواهیم کرد تا به واسطه آنها انسان مطمئن شود آیا متواضع هست یا نه:
الف. پذیرفتن کلام حق؛ اگر در مباحث علمی و مناظره‌ها با دیگران شرکت کرده و مطلب حقی از آنها دیدی، چنانچه با طیب نفس حرف حق را پذیرفته، به اشتباه خود اعتراف کردی، از آنها تشکر کردی و تشویقشان کردی که مرا از راه باطل نجات دادید، این یکی از علایم تواضع است. ولی اگر کلام حق طرف مقابل، بر تو سنگین آمد و از او ناراحت شدی، نشان از تکبر تو دارد و باید از سوء عاقبت خود ترسیده در معالجه خود بکوشی. گرچه سخت می‌نماید که تو دست از نظریه خود برداری ولی با تحمل و اعتراف به اشتباه می‌توان به مرور زمان از این شجره خبیثه رهایی یافت. یادت باشد اگر در جمع دوستان و مخالفان اعتراف به اشتباه خود کردی تواضع داری؛ ولی اگر در جمع نپذیرفته و در خلوت به مخالف خود بگویی: حرف تو درست بود و من به خطا می‌رفتم؛ این خود نوعی از ریا است چون می‌خواهی ظاهر را حفظ کنی، و حالا گناهت دو تا شد و علاوه بر معالجه کبر باید به معالجه صفت ریا هم بپردازی!
در مناظره‌ها و مباحث سیاسی اجتماعی هم اگر وارد شدید مواظب باشید به بهانه افشاگری، پرده‌دری نکنید، یک کسی زمانی چیزی گفته یا کاری کرده، چکار دارید الآن آن را مطرح کنید و آبروی او را ببرید. در مباحث سیاسی اگر دیدید حق با طرف مقابل است حرف باطل خود را کنار بگذارید، طرف مقابل هر که می‌خواهد باشد، خودی باشد یا نباشد، تعصب نداشته باشید که اگر من حرف حق او را قبول کردم از نظر سیاسی به ضرر من تمام می‌شود، اینها تعصب کور است و ریشه در جهل دارد.
ب: مقدم داشتن دیگران؛‌ امتحان دیگر این است که در مجالس و محافل، دیگران را بر خود مقدم داری و در راه رفتن، پشت سر آنها حرکت کنی و اگر دیدی برای اینکه دیگران را جلوتر انداختی، یا خود آنها جلوتر از تو حرکت کرده راه رفتند برای تو سنگین است، پس بدان انسان متواضعی نیستی و هنوز ریشه تکبر در تو خشک نشده است. پس سعی کن مقدم داشتن دیگران برایت عادت شود و وقتِ نشستن در مجالس و محافل، زیرِ دست دیگران جلوس کن و حتی به زبان اظهار کن که من خوشحالم که دیگران بالاتر نشسته‌اند. توجه داشته باش اگر این کارها را کردی چیزی از علم و کمال تو کم نمی‌شود. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «یکی از اقسام تواضع آن است که انسان درجایی بنشیند که پائین‌تر از شرافت اوست».[1] و می‌فرمایند: از نشانه‌های تواضع اینکه: وارد مجلسی شدی پائین آن بنشین و به هر کس رسیدی سلام کنی، ‌دیگر اینکه در بحث اگرچه حق با توست ولی ترک مجادله کنی، و دیگر اینکه نگذاری تو را به تقوا، تعریف و تمجید کنند».[2]
البته توجه داشته باش! گاهی تکبر آن است که وارد مجلسی که شدی و دیدی بزرگان نشسته‌اند نکند برای اینکه آنها را کوچک و تحقیر کنی، پائین مجلس یا حتی روی کفش‌ها بنشینی! این کار عادی نیست و عملاً با این کار خود می‌خواهی به آنها وانمود کنی که چرا بالا رفته‌اید و آنجا جای امثال من است و من از باب تفضل، جایی را که جایگاه شما نیست به شما داده‌ام! این خودش نوعی از تکبر شدید است. البته اگر واقعاً در مجلس جا نیست و شما هم قصد اهانت و بزرگی فروختن نداری جلوس در پائین مجلس اشکالی ندارد.
تابستانی برای دیدار با مرحوم آقای بروجردی ـ قبل از اینکه به قم مشرف شوند ـ به بروجرد سفر کردم، پیش از ظهر بود و وارد اطاق بزرگی شدم که وسط آن ستونی بود، هر کسی از آقایان با نظم و ترتیب خاصی، جای خاص در بالا، چپ، راست و پائین مجلس نشسته بودند.

خدای نکرده اگر غریبه‌ای وارد می‌شد و از این نظم خبر نداشت و جای کسی را می‌گرفت، آن­قدر چپ چپ به او نگاه می‌کردند، که مجبور می‌شد از آنجا بلند شود. من به آقای بروجردی اعتراض کردم، ایشان می فرمود: «من بارها جایم را عوض کرده‌ام تا این نظم ساختگی به هم بخورد ولی آقایان منظور مرا نفهمیده‌اند». این کار خوبی نیست که افراد را در مجالس درجه بندی می‌کنیم و بالانشینی جزء اخلاقمان شده است!

(«و این بحث ادامه دارد…» برگرفته از شرح آیت الله منتظری بر جامع السعادات مرحوم نراقی)

[1]. الکافی، ج 2، ص 123، ح 9؛ بحارالانوار، ج 72، ص 131، ح 31

[2]. الکافی، همان، ص 122، ح 6؛ بحارالانوار، همان، ص 129، ح 28.

نظر شما