شناسهٔ خبر: 65710857 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

تفسیر قرآن کریم برابر ظلم در جزء سوم: سرپيچى كردن از انفاق كفر و ظلم است / ستم كارى علت محروميت از هدايت است / سلطه پذیری و سلطه گری هر دو محکوم است

صاحب‌خبر -

شفقنا – در جز سوم قران کریم برخی از ظلم ها روشن گردیده و درباره اینکه آیا راه هدایت برای این نوع ظلم ها وجود دارد یانه، اشاراتی وجود دارد.

به گزارش شفقنا، این جزء از آیه 253 سوره بقره آغاز و تا آیه 92 سوره آل عمران ادامه دارد. در این جزء بخشی از سوره بقره و سوره آل عمران قرار دارد.

254/بقره – يايها الذين آمنوا انفقوا مما رزقنكم من قبل ان ياتى يوم لابيع فيه و لا خلة و لا شفعه و الكفرون هم الظلمون

ا ايها الذين آمنوا انفقوا

سرپيچى كردن از انفاق كفر و ظلم است 

معناى اين جمله واضح است ، نكته اى كه در اين آيه است اين است كه ذيلش دلالت دارد بر اينكه سرپيچى كردن از انفاق ، كفر و ظلم است .
شما كه ايمان داريد پيش از آنكه روزى بيايد كه در آن معامله و دوستى و شفاعت نباشد از آنچه روزيتان كرده انفاق كنيد و كافران خود، ستمگرانند.(254)

258- الم تر الى الّذى حاج ابراهيم فى ربه ان اتيه اللّه الملك اذ قال ابرهيم ربى الّذى يحيى و يميت قال انا احيى و اميت قال ابرهيم فان اللّه ياتى بالشمس من المشرق فات بها من المغرب فبهت الّذى كفر و اللّه لايهدى القوم الظالمين

ستم كارى علت محروميت از هدايت است 

از اينجا بر مى آيد كه در وصف (ظالمين ) اشعارى است به عليت ، و اين كه اگر خدا ستمكاران را هدايت نمى كند، به خاطر ستمكاريشان است ، و اين نكته ، منحصر در مورد اين آيه نيست ، بلكه در ساير موارد از كلام خداى تعالى نيز بر مى آيد كه ستمكارى هم ، علت محروميت از هدايت است ، از آن جمله مى فرمايد(و من اظلم ممن افترى على اللّه الكذب ، و هو يدعى الى الاسلام ، و اللّه لا يهدى القوم الظالمين .

و نيز مى فرمايد(مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا، بئس مثل القوم الذين كذبوا بايات اللّه و اللّه لا يهدى القوم الظالمين ) و ظلم نيز نظير فسق است ، كه آن هم در آيه زير علت محروميت از هدايت معرفى شده است ، مى فرمايد(فلما زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم ، و اللّه لا يهدى القوم الفاسقين ).

و سخن كوتاه اينكه ظلم كه عبارت است از انحراف از حد وسط و عدول از آن عملى كه بايد كرد، به عملى كه نبايد كرد، خود علت محروميت از هدايت به سوى هدف اصلى است و كار آدمى را به نوميدى و خسران آخرت مى كشاند، و اين يكى از معارف برجسته اى است كه قرآن شريف آن را ذكر كرده ، و در آيات بسيارى درباره اش تاءكيد هم فرموده است .

گفتارى درباره اينكه احسان وسيله هدايت و ظلم باعث گمراهى است 

اين حقيقت كه در چند سطر قبل ذكر شد كه ظلم و فسق علت محروميت است ، حقيقتى است ثابت و قرآنى ، حقيقتى است كلى و استثنا ناپذير، كه قرآن با تعبيرات مختلف آن را ذكر فرموده ، و آن را زيربناى حقايق بسيارى از معارف خود قرار داده است

___________
سلطه پذیری و سلطه گری هر دو محکوم است
تفسیر نور

«279»فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ

پس اگر چنین نکردید،(بدانید که)اعلان جنگ با خدا و رسولش داده اید و اگر توبه کنید،(اصل)سرمایه های شما از آنِ خودتان است.(ودر این صورت)نه ستم می کنید و نه بر شما ستم می شود.

نکته ها:

در اسلام،نه اجازه ربا وبهره کشی واستثمار داده شده و نه اموال مردم یک جانبه مصادره می گردد.در بعضی نظام ها،مالکیّت ملغی وتمام اموال را از صاحبانشان می گیرند و در برخی دیگر، استثمار و بهره کشی و ربا،به هر شکلی آزاد است.

پیام ها:

1-رباخوار،محارب با خداست.او باید بداند که در این جنگ،در یک طرف او قرار دارد و در طرف دیگر،خداوند جبّار. «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ»

2-رباخواری،گناه کبیره است.چون اعلام جنگ با خداوند است. «بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ»

3-رباخوار،گمان نکند با مردم محروم طرف است،بلکه خداوند به حمایت از محرومان برخاسته و از حقّ آنان دفاع می کند. «بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ»

4-برای محاربین با خدا نیز راه توبه باز است. «بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ… وَ إِنْ تُبْتُمْ»

5-رباخوار،تنها مالک اصل مال است،نه بهره آن. «فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ»

6-برای نجات محرومان،اصل مالکیّت مردم را نادیده نگیرید ومالکیّت خصوصی در اقتصاد اسلامی پذیرفته شده است. «فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ»

7-سلطه پذیری و سلطه گری هر دو محکوم است،نه ظلم ببینید و نه ظلم روا دارید. «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»

8-انتقام ممنوع است.به رباخوار توبه کننده نیز نباید ظلم شود. «فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»

9-به توبه کنندگان،نباید بخاطر خلاف کاری های پیشین ظلمی شود.سرزنش کسانی که قبلاً خلاف کار بوده اند ممنوع است. «فَإِنْ تُبْتُمْ… لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»

10-استقرار عدالت اقتصادی،از وظایف حکومت اسلامی است. «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»
_________

86(آل عمران ) – كيف يهدى اللّه قوما كفروا بعد ايمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البينت و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

بيان آيات

المیزان – اين آيات را مى توان مرتبط به آيات قبل دانست، كه سخنى از اهل كتاب داشت هر چند كه ممكن هم هست آنها را مستقل و جداى از ما قبل بدانيم، و اين روشن است.

كيف يهدى اللّه قوما كفروا بعد ايمانهم

هدايت يافتن كافرانى كه كفرشان ناشى از عناد و دشمنى با حق است، محال مى باشد

اين استفهام انكارى است و منظور اين است كه هدايت شدن قومى كه بعد از ايمان كافر شدند را بعيد جلوه دهد. و مراد از اين بعيد شمردن محال بودن است. همچنانكه در آخر آيه فرموده : (و اللّه لا يهدى القوم الظالمين و خدا مردم ستمگر را هدايت نمى كند)و ما در نظير اين جمله ها گفتيم كه وصف مشعر به عليت است. در نتيجه معناى آيه اين مى شود كه : خداى تعالى اين قوم را با اينكه چنين حالتى و چنين وضعى در آنها هست هدايت نمى كند. و اين منافات ندارد با اينكه اگر با توبه اين حالت خود را كنار بگذارند، هدايتشان مى كند. و اما اينكه فرمود(و شهدوا ان الرسول حق ).

اگر مراد اهل كتاب باشند شهادتشان عبارت خواهد بود از مشاهده آيات نبوتى كه قبلا از رسول اسلام در كتب خود داشتند و مطابقت آنها با آنچه كه از رسول اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) مى بينند، همچنانكه جمله : (و جاءهم البينات ) نيز اين معنا را افاده مى كند و اگر مراد از ايشان، اهل رده از مسلمين باشد، شهادتشان عبارت خواهد بود از اينكه به حسب ظاهر اقرار كردند، به رسالت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ). البته نه اقرارى كه اساس آن جهالت و حميت و امثال آن باشد، بلكه اقرارى كه مستند است به ظهور و روشنى امر، همچنانكه باز جمله : (و جاءهم البينات ) آنرا افاده مى كند.

به هر حال، انضمام جمله : (و شهدوا) به اول كلام، مى رساند كه مراد از كفر همانا كفر بعد از روشن شدن حق و تماميت حجت است. در نتيجه كفرى است ناشى از عناد، و دشمنى با حق، و لجبازى با اهل حق، كه همه اينها بغى به غير است و ظلمى است كه صاحبش به سوى نجات و رستگارى، راه نمى يابد.

و بهمين جهت بعضى در تفسير جمله : (و شهدوا) گفته اند: كه اين جمله عطف است بر كلمه (ايمانهم ) چون هر چند اين كلمه (اسم ) است و به فعل عطف نمى شود، ليكن اسمى است به معناى فعل و معنايش اين است كه : (ايمان آوردند) منتها بعد ان آمنوا، در نتيجه تقدير آيه چنين مى شود(كفروا بعد ان آمنوا و شهدوا) البته ممكن هم هست و او را حاليه بگيريم، و بگوئيم حرف (قد)ى در تقدير جمله مذكور است و تقدير كلام (كفروا بعد ان آمنوا و قد شهدوا) است يعنى (كفر ورزيدند، بعد از آنكه ايمان آورده بودند، در حالى كه شهادت هم داده بودند).

نظر شما