شناسهٔ خبر: 63729860 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: برترین‌ها | لینک خبر

زندگی دردناک دختربچه‌ای که به دست پدرش کشته شد

زندگی دردناک دختربچه‌ای که به دست پدرش کشته شد

نامادری دختری که به دست پدرش کشته شده است به اتهام معاونت در قتل محاکمه شد و رازهایی از زندگی دردناک دختربچه را فاش کرد.

صاحب‌خبر -

اعتمادآنلاین: نامادری دختری که به دست پدرش کشته شده است به اتهام معاونت در قتل محاکمه شد و رازهایی از زندگی دردناک دختربچه را فاش کرد.

زندگی دردناک دختربچه‌ای که به دست پدرش کشته شد

هرچند پرونده مرگ دردناک دختر 9ساله چند بار در دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شده است اما در جلسه محاکمه‌ای که برای نامادری او برگزار شد، برای اولین بار سختی‌هایی که دختر 9ساله در عمر کوتاه خود تحمل کرده است، توضیح داده شد.

قتل این دختر 9ساله سه سال قبل رقم خورد. مادر این دختر به ماموران گفت دخترش ناپدید شده و فکر می‌کند پدرش بلایی سر او آورده است. این زن گفت: من از شوهرم جدا شده‌ام و با دخترم زندگی می‌کردم. شوهرم اصرار داشت بچه را پیش خودش ببرد اما من قبول نکردم. شوهرم به طور مرتب زن می‌گرفت و طلاق می‌داد و چون برایم هوو آورد، طلاق گرفتم. شوهر سابقم مدتی بود اصرار می‌کرد دخترمان را پیش خودش ببرد. من قبول نکردم تا اینکه یک روز به بهانه دیدن بچه او را با خود برد و دیگر برنگرداند و هر بار که سراغ بچه را می‌گیرم حرفی می‌زند که قانع‌کننده نیست.

وقتی مرد جوان بازداشت شد، گفت: من می‌خواستم همسر اولم برگردد اما قبول نمی‌کرد. دخترم را پیش خودم آوردم شاید قبول کند. از طرفی زن چهارم من قبول نمی‌کرد دختر را نگه دارد و آن‌قدر غر زد که تصمیم گرفتم دخترم را سربه‌نیست کنم.

او ادامه داد: من با دخترم به ناصرخسرو رفتم. دارویی گرفتم و در خوراکی به دخترم دادم و خورد. بعد که بی‌حال شد بچه را به بیابان بردم و رها کردم. فکر می‌کردم دخترم مرده است.

وقتی ماموران به محلی که این مرد گفت رفتند، جسدی پیدا نکردند. این در حالی است که متهم قتل دخترش را قبول کرده بود.

با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال و شعبه 11 مسئول رسیدگی به آن شد. قضات بعد از برگزاری دو جلسه دادگاه، وارد شور شدند و متهم را به پرداخت دیه در حق مادر و سه سال حبس محکوم کردند. همچنین نامادری دختربچه که همسر چهارم متهم اصلی بود، از اتهام معاونت در قتل تبرئه شد.

حکم مورد اعتراض مادر مقتول قرار گرفت. این زن گفت: همسر چهارم شوهر سابقم در قتل دخترم دست داشته و درخواست مجازات او را دارم. دیوان عالی کشور اعتراض را وارد دانست و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.

در جلسه رسیدگی مجدد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. در ادامه پدر مقتول که متهم ردیف اول بود، در جایگاه ایستاد. او که پیش از این مدعی بود همسر چهارمش از او نخواسته بود مرتکب قتل شود، گفته‌های دیگری مطرح کرد. او گفت: همسر چهارمم نرگس از من خواست که دخترم را بکشم. زنم به من گفت دخترت را سربه‌نیست کن تا با تو زندگی کنم. می‌گفت حاضر نیست از بچه‌ام مراقبت کند. می‌خواست این بچه را بکشم تا راضی شود با من زندگی کند. من دخترم را دوست داشتم ولی زنم مرا تحریک کرد.

وقتی نوبت به نرگس رسید، اتهام را رد کرد و گفت: من از این مرد یک بچه دارم. او خیلی آدم بی‌مسئولیتی است و پنج بار ازدواج کرده است؛ البته قبلاً ماجرای همه ازدواج‌هایش را نمی‌دانستم و از او به دلیل پرخاشگری و اذیت‌هایش بارها شکایت کرده بودم. ما در یک شهرستان کوچک زندگی می‌کردیم و چندین بار به دادگاه خانواده شکایت کردم و درخواست طلاق دادم. شوهرم حتی یک بار بچه دوساله من را با خودش برد و به مادرش داد که شکایت کردم و با مامور مقابل خانه مادرشوهرم رفتم تا بچه را پس بگیرم. شوهرم خیلی کتک می‌زد و اذیت می‌کرد و هر بار بعد از شکایت عذرخواهی می‌کرد.

این زن ادامه داد: در نهایت ما به تهران آمدیم و در تهران زندگی می‌کردیم که این بار دخترش را آورد. گفتم بچه را به مادرش بده و این بچه و مادرش را از اذیت نکن. اختلاف بین ما بالا گرفت. واقعاً تصمیم داشتم طلاق بگیرم. او من و بچه را کتک می‌زد. کارهایی می‌کرد که در دادگاه حتی نمی‌توانم بازگو کنم. او همیشه از همسرانش سوءاستفاده می‌کرد و بعد بچه‌ها را می‌دزدید که آنها را راضی به بازگشت کند. این بچه بی‌گناه را هم به همین دلیل کشت. من اصلاً از اینکه چه قصدی دارد و بچه را کجا برده خبر نداشتم. وقتی به خانه آمد به من گفت بچه را به مادرش داده است! بعد از آن دادخواست طلاق دادم و درخواست مهریه و نفقه کردم. حالا می‌خواهم حضانت بچه‌ام را بگیرم برای همین شوهرم در دادگاه من را متهم می‌کند در حالی که تا به حال چنین حرف‌هایی را نزده و من را به دست داشتن در قتل متهم نکرده بود. سال‌ها زندگی با این مرد برایم مثل کابوس بود. من اگر می‌دانستم او قاتل است مگر می‌توانستم با او زیر یک سقف باشم؟ از جان بچه‌ام می‌ترسیدم و فرار می‌کردم.

سپس وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من صد درصد بی‌گناه است. او خود به دلیل نحوه زندگی شوهرش، آسیب‌های شدیدی دیده است. بارها از شوهرش شکایت کرده و درخواست طلاق داشته است. حتی یک بار شوهرش بچه‌اش را از او دزدیده بود. با پایان جلسه دادگاه، قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

 

 

 

پ