بررسی تاریخچه تعاملات آبی دو کشور ایران و افغانستان بر سر رودخانه مشترک هیرمند که در افغانستان با نام هلمند شناخته میشود نشان میدهد طی تمام سالهای گذشته طرف افغانستانی، فارغ از نوع حکومت مستقر، بر این ادعا پافشاری کرده که بر اثر خشکسالی میزان بارش باران و آورد آب در این حوضه به شدت کاهش پیدا کرده است. بر اساس همین استدلال، ادعای طرف افغانستانی این بوده که حتی آبی برای مصرف داخلی در اختیار نداشته چه برسد به این که بخواهد حقابه کامل ایران از این رودخانه فرامرزی مشترک تأمین کند. طرف افغانستانی حتی از بازدید مشترک از محل اندازهگیری به بهانههای مختلف جلوگیری کرده است و باعث شده در سمت مقابل متولیان آبهای فرامرزی در ایران نیز با وجود برگزاری جلسات متعدد به نام کمیساران آب هیرمند، به واسطه دسترسی نداشتن به نقطه محل پذیرش طرفین در دام این گزاره ادعایی افغانستان بیفتند.
این اختلافات تا پیش از پیشرفت خیرهکننده ابزار «سنجش از راه دور» و تصاویر ماهوارهای میتوانست راه گریزی برای افغانستان باز کند، اما رشد این دانش باعث شده حقیقت وجودی ماجرا تا حدودی روشن شود. بررسیهای مستقل علمی مبتنی بر دادهها سنجش از راه دور که یکی از مطالعات نیز در مجله معتبر journal of hydrology به عنوان یکی از شناختهشدهترین و معتبرترین مجلات حوزه هیدرولوژی جهان به چاپ رسیده بهوضوح نشان میدهد که در تمام این سالها وضعیت بارش در حوضه آبریز هیرمند نسبت به میانگین بلندمدت تغییر چندانی نکرده و مدعای افغانستان درباره اثر تغییر اقلیم و کاهش بارش در حوضه همخوانی چندانی با واقعیت ندارد.
بگذارید قدری با مسیر طبیعی حرکت رودخانه هیرمند از بالادست در افغانستان تا پایین دست در سیستان ایران پیش برویم تا ببینم از نظر فنی و مبتنی بر مفاد معاهدهی مشترک اختلاف دو کشور بر سر چیست. بند دال ماده یکم معاهدهی سال 1351 تأکید میکند که محل اندازهگیری میزان حقابه ایران در «دهراود» است که محلی در بالادست سد کجکی است. بخش عمده آب حوضه که در مناطق کوهستانی بالادست تولید میشود توسط دو سد «ارغنداب» بر روی شاخه «ارغنداب» و سد «کجکی» بر روی شاخه اصلی رودخانه هیرمند ذخیره میشود. از آنجایی که معاهده نه درباره کل شاخههای حوضه آبریز هیرمند که فقط درباره شاخه اصلی رودخانه هیرمند است، بالادست سد کجکی (دهراود) مبنای محاسبه حقابه ایران است.
تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که دستکم در شش ماه گذشته که منطقه سیستان با بحران شدید آب روبرو بوده و بنا به گفته مقامات ایرانی فقط ۴ درصد از حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعبی به سمت ایران رها شده، سد کجکی پر آب بوده است. بررسی وضعیت سد کمال خان نیز که سدی انحرافی است و در فاصلهی 450 کیلومتری پاییندست سد کجکی و 60 کیلومتری بالادست مرز دو کشور قرار دارد نشان میدهد این سد از طریق سه کانال مجزا، آب را به سمت پاییندست منحرف میکند و اجازه نمیدهد تمام آب سرریز شده از سد وارد مجرای اصلی رودخانه هیرمند به سمت ایران شود.
بخش دیگری از پازل فنی بیآبی در سیستان را باید در نوع سازهی سد کمال خان که سدی انحرافی است جستوجو کرد. بررسیها نشان میدهد که علاوه بر سه کانال خروجی از سد، مازاد ظرفیت سد که میتوانست به سمت ایران جاری شود توسط دو سازه جانبی با انحراف نزدیک به 180 درجهای به سمت شورهزار گود زره برگردانده شده و عملاً از دسترس استفاده انسانی در پاییندست سد «کمالخان» خارج میشود. منطبق با تصاویر ماهوارهای، طی یک سال گذشته حداقل یک میلیارد مترمکعب آب از طریق سازههای انحرافی سد کمالخان به سمت گودزره منحرف شده است. اما مسئله به اینجا ختم نمیشود و در پاییندست سد کمالخان و جایی که رودخانه مشترک، مرز مشترک را شکل میدهد افغانستان با ایجاد کانالهای همان میزان آب رها شده از سد کمالخان به سمت ایران را به درون خاک خود منحرف میکند. بررسی سازههای مستقر در مسیر هیرمند و همزمان استفاده از دادههای ماهواره بهخوبی نشان میدهد که از منظر هیدرولوژیکی و فنی، کمآبی و تغییرات هیدرولوژیکی ناشی از تغییر اقلیم نقش تاثیرگذاری در شکلگیری بحران سیستان ندارند. بلکه تصمیم دولت افغانستان در ادوار مختلف برای ندادن حقابه ایران، عامل اصلی این بحران است.
ادعای طرف افغانستانی این بوده که حتی آبی برای مصرف داخلی در اختیار نداشته چه برسد به این که بخواهد حقابه کامل ایران از این رودخانه فرامرزی مشترک تأمین کند طرف افغانستانی، فارغ از نوع حکومت مستقر، بر این ادعا پافشاری کرده که بر اثر خشکسالی میزان بارش باران و آورد آب در این حوضه به شدت کاهش پیدا کرده است
ابطال ادعای افغانستان با «سنجش از راه دور»
صاحبخبر -