جایی میخواندم فقیدِ زندهیاد، محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ تاریخدان شهیر کشورمان، روزی در پاسخ به این پرسش که چرا امروز مورخان بزرگی چون بلعمی و طبری نداریم، گفته بود: دیگر نیازی به بیهقی، طبری و بلعمی نیست؛ امروز تاریخ را خبرنگاران و دستاندرکاران رسانهها مینویسند.
این نقل قول اگر درست باشد که- احتمالاً هست- به جای آنکه از ما روزنامهنگارها، موجوداتی پر از ژست و پُز توخالی بسازد، میتواند خبرنگارانی متواضع با تعهدی سنگین بر دوش بیافریند، آدمهایی ژرفاندیش و تشنه غور در دریای معرفت؛ نه اقیانوسهایی به عمق یک وجب.
آدمهایی که به جای چلهنشینی پشت کامپیوترها و سرچ کردن اطلاعات و بعد هم وصله پینه کردن «وی گفت» و «وی افزود»، میدانداری میکنند.
آدمهایی که غوره نشده مویز نمیشوند و به دلیل ارتباط پیوستهشان با عالم خبر و چند سانت پیش بودن از سایر شهروندان «علامه نمایی» نمیکنند.
این چند ویژگی همراه با چند دستاورد اکتسابی دیگر کافی است تا خبرنگار به جاهلِ مدعی تبدیل نشود، آن وقت است که برای حفظ آبروی رسانهاش بیگدار به آب نمیزند. ترجیح میدهد بیش از همه کتاب بخواند، فیلم و نمایشهای روی صحنه را ببیند، به میان مردم برود و پای صحبتهای آنها بنشیند تا روایتش خام، ساختگی و مصنوعی جلوه نکند. به همین دلیل است که بیش از آنکه نگران امنیت شغلی و فیش حقوقیاش باشد، از گاف دادن و حضیض اعتبار حرفهایاش میترسد.
حسین انتظامی؛ معاون اسبق مطبوعاتی وزارت ارشاد در کتاب نقطه به نقل از دکتر حداد عادل ماجرایی به قول خود شیرین! را روایت میکند که البته برای وی اسباب شرمندگی شده است.
او مینویسد: «در حاشیه همایش دانشنامه، خبرنگاری با اصرار و البته عجله مصاحبهای از ایشان میخواسته... ظاهراً ناشکیبایی این عزیز به حدی بوده که با وجود احتراز آقای حداد از ترک جلسه (به دلیل حضور استادان برجسته) اما سرانجام رضایت میدهد تا چند دقیقهای به کناری برود تا مصاحبه انجام شود. بعد از آن همه ماجرا، خبرنگار میکروفن را مقابل آقای حداد میگیرد و با ملاحت میپرسد: لطفاً به عنوان اولین سؤال بفرمایید تفاوت دانشنامه با دایرةالمعارف چیست؟!
فکرش را بکنید چه حالی به آقای حداد دست میدهد با این پرسش. ایشان به درستی معتقد بود اگر یک آدم عادی نداند دانشنامه همان دایرهالمعارف است ایرادی ندارد؛ اما اگر خبرنگاری که برای پوشش همایش دانشنامهنویسی اعزام میشود نیز نداند، معلوم میشود یک جای کار میلنگد».
خلاصه آنکه خبرنگار اگر میخواهد لباس بیهقی، طبری یا بلعمی به تنش گریه نکند، باید بیش از همه در میدان بدود و روح دانستن را در کالبد خود و جامعهاش بدمد.
نظر شما