محمدجواد روح در یادداشتی با عنوان «سم روح، سم جسم» که در شماره ۹۱ هفتهنامه صدا منتشر شده، نوشت:
مستقیم میروم سر اصل مطلب. یکی از استدلالهایی که در سالیان دراز در دفاع از اقداماتی چون ممیزی کتاب، توقیف مطبوعات، جلوگیری از اکران فیلمها، به صحنه نرفتن تئاترها، مجوز ندادن به کنسرتها و آلبومهای موسیقی، ممنوعیت ماهواره (و قبل از آن، ویدئو و هزار ابزار دیگر)، فیلترینگ سایتها و شبکههای اجتماعی و حتی اجبارهای پوشش و محدودیتهای مختلف برای زنان و جوانان ایراد میشده و میشود، این بوده است: «اگر غذایی مسموم یا فاسد باشد و به سلامت جسم مردم ضربه بزند، نباید دولت و حکومت مداخله کند و جلوی آن را بگیرد؟ اگر چنین است، پس باید جلوی غذاهای مسموم و فاسدی که سلامت روح مردم را هم به خطر میاندازد، گرفت».
در اینجا، کاری به میزان سستی یا قوت این استدلال نداریم و آن را دربست هم میپذیریم. قبول میکنیم که همه این برخوردها، توقیفها، سانسورها، حذفها، ممنوعیتها و… برای رضای خدا و سلامت روح خلق بوده است. حتی فراتر از این، به مصداق حدیث معروف «لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق»، از همه زحماتی که دوایر مختلف ممیزی، صادرکنندگان احکام توقیف، لغوکنندگان مجوزها، سانسورچیان، افشاگران، کاشفان فروتن توطئه و پرستاران سلامت روح مردم در همه این سالها به خرج دادهاند و هر مویی را از هر ماستی به نیکی بیرون کشیدهاند، قدردانی میکنیم و مراتب سپاس و امتنان خود را ابراز میداریم.
حتی این سؤال را هم از نظریهپردازان، قانونگذاران، آمران، عاملان، طراحان و مجریان ممیزیها، توقیفها، سانسورها، فیلترینگها و… نمیپرسیم که حاصل همه زحمات طاقتفرسای شما طی چهار دهه در جهت کسب رضای خدا و سلامت روح خلق چه بوده است؟ نمیپرسیم که آیا دستکم ریشه بخشی از موج مهاجرت (و در واقع «فرار») اهالی فرهنگ و هنر و اندیشه و سیاست، دانشگاهیان و دانشجویان، متخصصان و کارآفرینان و خلاصه عموم «ژنهای خوب»، در همین برخوردها و محدودیتها نبوده است؟ حتی نمیپرسیم حاصل حفظ سلامت روح مردم جز این بوده است که هر روز شکاف میان گفتمان و ارزشهای رسمی حاکم با سبک زندگی، نوع نگرش و نهایتاً گرایشهای سیاسی و فکری اکثریت قاطع شهروندان گستردهتر شده و حتی میتوان مدعی شد به مرحله تضاد رسیدهایم؟ حتی این سؤال دمدستی را هم فرومیگذاریم که اگر حداکثر تا دو دهه قبل، میشد با این برخوردها جلوی جریانها و اندیشهها و الگوهای فکری، سیاسی و فرهنگی مخالف را گرفت، امروز با این سطح از تکنولوژیهای ارتباطی، تداوم آن رویهها و راهکارها، جز عرض خود بردن و زحمت خلق داشتن، چه حاصلی دارد؟ البته، برخی چنان اهل پایداری و ایستادگی بر اصول و شعارهای خود هستند که ظاهراً تا جان در بدن دارند، از «صیانت خلق» عقب نمیکشند و به قول خودشان، برایشان فرقی هم نمیکند یکمیلیون نفر در مخالفت طرحشان امضاء جمع کرده باشند یا صد میلیون؛ مردم که عددی نیستند! آنها هم البته، حضرت علی(ع) نیستند که بیستوپنج سال سکوت کند و کنار بماند تا زمانی که مردم بهسوی او بیایند. آنها «اهلعمل» هستند؛ مردم را به راه خود میآورند و اگر هم نیامدند، خواهند گفت اکثرهم لایعقلون! چنانکه برایشان اهمیتی ندارد چند درصد در انتخابات پای صندوق آمدند و با چند درصد رأی حوزه انتخابیهشان «نماینده مردم» شدهاند.
بگذریم و برگردیم سر بحث اول. گفتیم که یکی از استدلالهای مدافعان حذف و توقیف و فیلترینگ و سانسور این است که نمیخواهند سلامت روح مردم بر اثر مصرف غذاهای مسموم و فاسد (به تعبیر دقیقتر: «کالاهای فرهنگی») به خطر بیفتد. سلمنا! ما هم پذیرفتیم و تشکر هم کردیم. سؤالاتی را هم که میشد پرسید، نپرسیدیم. اما یک سؤال داریم: «واقعاً این حساسیت را برای غذاهای جسم مردم هم دارید؟». شوخی نمیکنیم. اگر اینطور است، پس چرا کالاهای صادراتی کشاورزی (که حتماً از باکیفیتترین و استانداردترین کالاها و محصولات هم هستند)، برگشت میخورد؟ آنهم نه از کشورهای اروپایی و حتی عربستان و امارات که میگویید بازیچه آمریکا هستند و آنها را دوستی و اعتماد نشاید؛ اتفاقاً، اولین برگشتیها از آنِ متحد استراتژیک، دوست و برادر بزرگتر، روسیه عزیز تحت هدایت ولادیمیر پوتینِ عزیزتر از جان بود. همانکه چند ماه است با ابزار گاز خود اروپاییها را به بازی گرفته است و البته، دهههاست بازار صادرات گاز ما را هم تعطیل کرده است. غیر از روسیه، چند کشور دیگر هم با محصولات صادراتی ما چنین کردهاند که اخبارش در رسانههای مختلف منتشر شد و کارشناسان خودی و غیرخودی، رسمی و غیررسمی، مدیران دولتی و بازرگانان و… هم درباره آن حرف زدند.
البته، رئیس محترم دولت هم همصدا با «کیهان» پشتپرده ماجرا را افشا کرد و آن را توطئهای در برابر گسترش همکاریهای ایران و همسایگان دانست که طبق معمول، بوقهای استکباری و دنبالههای داخلی آنها بزرگنمایی کردهاند. از کاهی، کوهی ساختهاند و بهخاطر دستمالی، قیصریهای را به آتش انداختهاند. ما این حرف و موضع عالی و کیهانی را هم سمعا طاعتا میپذیریم و حتی نمیپرسیم: این چه اتحاد استراتژیکی است که قرار است از طریق آن جهان چندقطبی شکل بگیرد و قدرتهایی جلوی آمریکا بایستند و درعینحال، با توطئهای در حد «جلوگیری از صادرات فلفل دلمهای!» میتوان آن را به خطر انداخت؟ طبعاً، وقتی اتحاد استراتژیک با فلفل دلمهای به خطر میافتد؛ هیچ بعید نیست که گسترش روزافزون همکاریها با همسایگان هم، با چند کامیون سیبزمینی دچار بحران شود.
وارد معقولات نمیشویم و همان یک سؤال را میپرسیم: «آیا همانقدر که نگران مسموم شدن روح مردم هستید و غذاهای فاسدکننده روح را حتی قبل از تولید، توقیف میکنید؛ دغدغه مسموم شدن جسم مردم را هم دارید و غذاها و محصولات فاسدکننده جسم را هم توقیف میکنید و برای آنها، حداقل استانداردهای بینالمللی را رعایت میکنید؟».
اگر چنین است؛ پس این محصولات صادراتی (که تازه از باکیفیتترین محصولات در قیاس با اغلب محصولات موجود در بازار داخلی هستند)، چرا و چطور برگشت خوردهاند؟ شاید بگویید سموم و آلایندهها از طریق توطئهای پیچیده و چندلایه وارد فلفل دلمهای و سیبزمینی و کیوی (و لابد دهها محصول دیگر) میشوند و طبق معمول، هیچ ربطی هم به تحریم و FATF و بسته بودن راههای مراودات مالی و تجاری کشور ندارد. اگر اینطور است که بگردید و سلاطین فلفل دلمهای و سیبزمینی و کیوی را هم پیدا کنید و همانطور که با اعدام و محاکمه سلاطین ارز و کاغذ و سکه و طلا و دارو در سالهای گذشته، مشکلات این حوزهها را حل کردید، مشکل صادرات فلفل دلمهای و سیبزمینی و کیوی را هم حل کنید.
اما اگر اینطور نیست و مساله به ایرادات ساختاری و سیستمی برمیگردد، پس این پرسش را پاسخ دهید: چرا در این سیستم، مسمومیت محصولات فرهنگی چنین مهم است و دهها دستگاه و نهاد پیداوپنهان برای آن تشکیل شده؛ اما مسمومیت محصولات کشاورزی و غذایی، چنین عادیسازی میشود و اگر کشورهای دیگر جلوی آنها را نگیرند، هیچکس در داخل از کیفیت پایین و خطرناک سم و بذر و کود و آب مطلع نمیشود؟
آیا عجیب است اگر بعد از چندین دهه تجربه، این گمانه به ذهن شهروندان بیاید که ساختار ایدئولوژیک، نهتنها توان و ظرفیت رفع نیازهای اولیه (جسمانی) آنها را ندارد و عملا خود را مسئول آن نمیداند؛ بلکه مدعی هدایتگری و کنترل نیازهای ثانویه (روحانی) آنان هم هست و بدینشکل و در تحلیل نهایی، کارکردی مخل سلامت جسم و آرامش روح را ایفا میکند؟
مطمئن باشید تا این پرسش، پاسخ درستی نیابد؛ نهتنها سلامت جسم مردم در معرض خطر میماند که به قول صادق هدایت، زخمهایی تازه بر روح ایرانیان خواهد افتاد که خورهوار آن را از درون خواهد خورد. اگر واقعاً مدعی امنیت و سلامت هستید؛ بسمالله.
انتهای پیام
∎
نظر شما