برترینها: برخی فیلمها اشک آدم را در میآورند نه که لزوما ملودرام باشند، اتفاقا گاه یک فیلم تاریخی یا حتی فیلمی که رگههای کمدی دارد هم میتواند اشک دربیاورد، این بستگی به تجربیات شخصی مخاطب و خاطرات و رنجهایش دارد. در این جا چند فیلم اشک درار را ردیف کردهایم به انتخاب بچههای برترینها، یعنی «ما» که به اراده شما ادامه حیات میدهیم. هر کداممان اشکآورترین فیلم فارسی عمرمان را اینجا ردیف کردهایم، از شما هم میخواهیم که اشک دربیارترین فیلم ایرانی که دیدهاید را برایمان کامنت کنید. در واقع ما اینجا «ذوق» و «سلیقه» را مبنا قرار دادهایم، خیلی با الگوهای مدنظر منتقدان جلو نرفتهایم.
تمام نفراتی که اسمشان آمده از اعضای تحریریه برترینها هستند.
جدایی نادر از سیمین
معصومه جهانیپور، درباره انتخابش نوشت:
«جدایی نادر از سیمین فیلم یگانهایست، شاید به آن خاطر که حول محور خانواده است و از خودگذشتگی برای خانواده تا سر حد مرگ و البته انتخاب دیگرم «کوچه بینام » و آن تراژدی سقوط هواپیما، شاید ارتباط گرفتن با مضمون یک فیلم خیلی به احساسات آن لحظات بستگی دارد، وگرنه برخی اوقات خبرهایی تلختر میشنویم و اشکی برای ریختن نداریم.»
بچههای آسمان
سعید خرمی، انتخابش «بچههای آسمان»بود:
«نمایش فقر کُشنده و موجود در جامعه در قالب یک خانواده خودش به تنهایی میتوان جذاب باشد؛ اوج فلاکت اما آن جاست که پسرک خانواده برای رسیدن به رویاهاش عملا حق اول شدن ندارد و باید دوم بشود، بازنمایی چنین مفهومی در ملودرامی این چنینی انصافا اشکآور است.»
درخت گردو
طلیعه احمدی درباره انتخابش نوشت: «فیلم درباره بمباران سردشت است و خب این خودش ذاتا یک تراژدی است ماجرای فردی که در دوران جنگ در کرمانشاه هر سه فرزند خود را یکی پس از دیگری از دست میدهد و هر کدام را با مشقت و در حالی که کفنپیچ کرده به روستای محل زندگیشان برمیگرداند؛ برای هر کدام قبر میکند و بالای سر قبرشان نماز میخواند و درانتها یک فاجعه دیگر هم منتظرش است و حتی شرح ماجرا هم گریه دارد، چه برسد تماشایش»
شب یلدا
ایمان عبدلی هم «شب یلدا» را انتخاب کرده:
«عشق، وابستگی، عادت یا هر چه که اسمش را بگذاریم، همهی رنج حامد، همهی رنج عاشقان دنیاست، چرا دنیا با «یکی» برایمان قابل تحمل میشود و چرا گاه همان «یکی» قالمان میگذارد؟ عشق از کجا میآید؟ عاشق حالش بهتر است و یا اسا وارد یک ریسک قابل پیشبینی شده؟ این یک قمار سنگین است، شب یلدای حامد ثابت میکند که دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن فایده نداره...»
گوزنها
علیرضا باقرپور، گوزنها را انتخاب کرده:
«صدای خانم پری زنگنه همنشینی عجیبی روی غربت زندگی «سید» دارد، به طور خاص در چالشی که سید با اعتیاد و همسرش دارد، ترسیم یک فضای غمبار در کنار حضور قریبیان با آن شمایل انقلابی و چریکی و آن نقطه عطف فیلم درسکانس آخر؛ «تنمون ضایع شده رفاقتمون که جایی نرفته»، اینها برای اشک ریختن کافی نیست؟»
هفت ماهگی
المیرا فلاحیان درباره انتخابش نوشت: «ماجرای دراماتیک زنی باردار که در هفت ماهگی تصادف میکند و شوک ناگواری به بیننده وارد میشود. مادر تا ۳ ماه میماند تا بچه رشد کند و به دنیا بیاید. همذاتپنداری با حس منحصر به فرد حامد بهداد، تنهایی و عذابش که بعد از پایان غائله تنها آغوش فرزندش را دارد، حس عجیبی است.»
شبهای روشن
مژگان راسخی هم از «شبهای روشن» میگوید: «شبهای روشن یک عاشقانهی آرام دربارهی عشق، تنهایی و انتظار است. «شبهای روشن» روایت رسیدن و از دست دادن عشق است. فضای فیلم، موسیقی، دیالوگهای فیلم، در کنار غم موجود در داستان من را تحت تأثیر قرار دارد.»
نظر شما