شناسهٔ خبر: 4664578 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: تعامل | لینک خبر

پشت صحنه بيانيه هسته‌اي سوئيس

صاحب‌خبر -
«پشت صحنه بيانيه هسته‌اي سوئيس» عنوان يادداشت روز روزنامه ايران به قلم سيد حسين موسويان (عضو پيشين تيم مذاکره هسته‌اي) است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:

ايران و قدرت‌هاي بزرگ پس از 12 سال مذاکره بالاخره توانستند در 13 فروردين 1394 به يک چارچوبي براي توافق نهايي بحران هسته‌‌اي ايران برسند. دوطرف اعلام کرده‌اند که مي‌خواهند با سه ماه مذاکره فشرده به توافق جامع برسند. من نقطه نظراتم در مورد ابعاد فني اين تفاهم را در سطح رسانه‌هاي جهاني مطرح کرده‌ام و لذا بنا ندارم در اين نوشته به آن بپردازم. صرفاً به اين واقعيت بسنده مي‌کنم که اين چارچوب مطلوب و ايده‌آل هيچ يک از طرفين نبوده و اگر توافق جامع هم حاصل شود، آن هم ايده‌آل هيچ يک از طرفين نخواهد بود.
واقعيت اين است که ايران و 6 قدرت جهاني در تفاهم 13 فروردين 94 در لوزان سوئيس، امتيازات متقابل بزرگي به هم دادند و امتيازات متقابل بزرگي نيز از هم گرفتند. در سخنراني اخيري که در ساختمان کنگره امريکا داشتم، پنج امتياز بزرگي که ايران گرفته، پنج امتياز بزرگي که قدرت‌هاي بزرگ جهاني گرفته و پنج امتياز بزرگي که جامعه جهاني گرفته را برشمردم. به يک معني هر دو طرف مذاکره برنده و به يک معني هردو بازنده بوده‌اند.
در کليات توافق شده ايران دو امتياز بزرگ گرفت. اول برداشته شدن تحريم‌ها و دوم تأمين حقوق ايران در بهره‌مندي از تکنولوژي صلح‌آميز ايران از جمله غني‌سازي. قدرت‌هاي جهاني هم دو امتياز بزرگ گرفتند. اول: محکم‌ترين راستي‌آزمايي‌هاي تاريخ هسته‌اي جهان و دوم محدوديت‌هاي فوق‌العاده در بخش غني‌سازي و آب سنگين ايران. ضمناً به اين هم اشاره کنم اين اولين بار در تاريخ هسته‌اي جهان است که قدرت‌هاي جهاني رسماً «اصل غني‌سازي» را در يک کشور پذيرفته‌اند. فلذا توافق جامع هم در صورت حصول، همين گونه خواهد بود در غير اين صورت توافق نهايي ممکن نخواهد بود.
همه بحث‌هاي فعلي در تهران و واشنگتن و در سطح جامعه جهاني عمدتاً در مورد ظرفيت غني‌سازي، کم و کيف برداشته شدن تحريم‌ها، آب سنگين اراک، سايت‌هاي غني‌سازي نطنز و فردو، تحقيقات و توسعه، ابعاد بازرسي‌ها و ذخيره غني‌سازي ايران است. اما از نظر من، اصل دعواي واقعي پشت پرده در امريکا و اسرائيل بر سر هيچ يک از اينها نيست و اين مباحث ظاهري قضيه است.
لازم به توضيح نيست که اساس استراتژي امريکا بعد از انقلاب«تغيير رژيم» در ايران بوده است. تمام موضوعات اساسي مورد اختلاف 35 سال گذشته مثل حقوق بشر و تروريسم و سلاح‌هاي کشتار جمعي هم صرفاً يک بهانه براي ايجاد فشار و تحريم به قصد براندازي نظام جمهوري اسلامي بوده است. در اين پنج سالي که در امريکا بوده‌ام، در صدها مقاله و سخنراني و مصاحبه، به امريکايي‌ها يادآوري کرده‌ام که واشنگتن در 60 سال گذشته از رژيم‌هاي ديکتاتور و فاسد و غير دموکرات در خاورميانه حمايت کرده است، متحدين امروزش هم ذره‌اي از معيارهاي دموکراسي و حقوق بشر غرب را ندارند و پشتيبان و حامي تروريسم کور تکفيري‌ها هم متحدين خود امريکا است. مسلم بدانيد اين واقعيت‌ها براي کاخ سفيد و جهان غرب کاملاً واضح است. زماني که بحران هسته‌اي در سال 1382 کليد خورد، دغدغه اصلي بسياري از دلسوزان کشور از جمله اين بنده حقير که عضوي از مجموعه بودم، اين بود که اجازه ندهيم امريکا از اين موضوع به عنوان ابزاري براي اهداف و استراتژي کليدي خود در مورد ايران استفاده کند. نگراني اصلي هم اين بود که پرونده به شوراي امنيت نرود، در فصل هفت منشور قرار نگيرد، ايران موضوع تهديد صلح و امنيت بين‌الملل نشود و تحريم‌هاي ظالمانه اعمال نشود. گذشت آنچه گذشت و متأسفانه همه اين موارد اتفاق افتاد و براي اولين بار هم اجماع جهاني در اعمال ظالمانه‌ترين تحريم‌ها به وجود آمد. اما آيا هدف امريکا از اين تلاش عظيم جهاني فقط برنامه هسته‌اي ايران بود؟ خير هدف استفاده ابزاري از مسأله هسته‌اي براي ساماندهي حداکثر ظرفيت قدرت‌هاي جهاني و مکانيزم‌هاي بين‌المللي جهت تحقق استراتژي ديرينه «تغيير رژيم» بود.
اما امروز دعواي اصلي در واشنگتن بر سر چيست؟ آيا اصل دعوا به خاطر اين است که تحريم‌ها فوراً برداشته شود يا بتدريج؟ آيا غني‌سازي محدود باشد يا نه؟ آيا ايران 5 سال ديگر چرخه صنعتي سوخت داشته باشد يا 15-10 سال ديگر؟ خير! اينها همه مطرح هست اما اصل دعواي پشت پرده در واشنگتن بر سر ادامه يا تغيير سياست «تغيير رژيم» است.
نتانياهو و تعداد زيادي در کنگره مي‌گويند که «توافق هسته‌اي و برداشته شدن تحريم‌ها» و گشودن راه براي «همکاري‌هاي بعدي با ايران و امريکا» بر سر ساير مسائلي که اتفاقاً منافع مشترک هم داريم، مثل مبارزه با داعش و القاعده، در حقيقت به معني «پايان استراتژي تغيير رژيم» و شروع فصل جديد «تعامل با ايران» است. چنين استراتژي موجب به رسميت شناختن عملي «جمهوري اسلامي» و «جايگاه منطقه‌اي» ايران است. دوره آزمون سياست امريکا براي «تغيير رژيم» در ايران 35 سال طول کشيده است. دوره اعتمادسازي در تفاهم سوئيس هم 10 تا 25 ساله است. اصرار امريکايي‌ها براي گنجاندن اين دوره، ظاهراً براي اعتمادسازي در مورد مسأله هسته‌اي است اما باطناً دوره آزمون سياست «تعامل با ايران» است.
مخالفين در واشنگتن اصرار دارند که اين استراتژي موجب تضعيف يا حذف متحدين امريکا در منطقه مثل اسرائيل و اعراب خواهد شد. اين ترجمه واقعي حرف نتانياهوست که اعلام کرد توافق سوئيس موجوديت اسرائيل را به خطر مي‌اندازد. در شهريور 1392، اوباما به عنوان اولين رئيس جمهوري امريکا در سازمان ملل اعلام کرد که «تغيير رژيم در ايران» سياست دولت او نيست. او فتواي هسته‌اي رهبر معظم انقلاب عليه سلاح هسته‌اي را به رسميت شناخت. اوباما بعد از تفاهم لوزان سوئيس در فروردين 94 نيز اعلام کرد که هم «سياست تحريم» شکست خورده و هم ادامه سياست «فشار و انزوا»ي ايران عاقلانه نيست. اين حرف اوباما هم نياز به ترجمه ندارد.
من در اين چند سال فرصت يافتم با صدها نفر از اساتيد، ارباب جرايد، مراکز فکري و سياسيون سابق امريکا و اروپا صحبت کنم تا به آنها بفهمانم که سياست تغيير رژيم و فشار و تحريم ايران غلط است و بايد با ايران بزرگ وارد همکاري شويد. اين گفت‌وگوها شناخت من را هم از امريکا بسيار بهبود بخشيد. واقعيت پر تنش‌ترين نزاع پنهان و آشکار چند دهه اخير در واشنگتن، به خاطر موضوع هسته‌اي نيست. چالشي که سهمگين‌ترين نزاع تاريخ سياسي دولت‌هاي امريکا با اسرائيل و اعراب متخاصم ايران را موجب شده است، بر سر «تغيير استراتژي تغيير رژيم در ايران» است. نزاعي که موجب تنفر بي‌سابقه جمهوريخواهان تندرو، صهيونيست‌هاي افراطي و برخي از کشورهاي عربي کينه‌توز از اوباما شده است. تنفري که جناح بازهاي امريکا و اسرائيل و اعراب معاند نسبت به اوباما به خاطر تعامل با ايران و تفاهم هسته‌اي سوئيس پيدا کرده‌اند، بسيار عميق است.
سياست «تعامل اوباما با ايران» اگر به توافق نهايي منجر شود، به معني فصل جديد در تاريخ سياسي ايران و معادلات سياسي خاورميانه خواهد بود. لذا مطمئن هستم که اوباما به سادگي از «گردنه تغيير استراتژي امريکا در مورد ايران» عبور نخواهد کرد و زندگي سياسي همه کساني که در دو طرف ماجرا در مسير تحقق توافق هسته‌اي حرکت کرده و مي‌کنند نيز بدون ريسک نخواهد بود. معتقدم ما ايراني‌ها نيز در مرحله عبور از سخت ترين گردنه سياسي تاريخ بعد از انقلاب هستيم. اين قرائت من از احتمال «توافق هسته‌اي» ايران و غرب است. خداوند متعال يار ملت مظلوم و ضامن خون شهداي انقلاب ايران بوده و ان‌شاءالله خواهد بود.