به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری؛ بابک رضاپور،
به تازگی کتابی از جنس و گونه تاریخ شفاهی با عنوان «در روشنای دانش» منتشر شده که حاصل گفتوگوی دکتر سعید پورعظیمی با علیرضا ذکاوتی قراگزلو مترجم و نویسنده مشهور و صاحبنام همدانی است. اهل فرهنگ و علاقهمندان به ادبیات فارسی و عربی و تاریخ ادیان و فِرق اسلامی به خوبی با نام و آثار ذکاوتی همدانی آشنایند، یا دستکم می دانند ذکاوتی همدانی از معدود نویسندگان و مترجمان کشورمان است که در دو نوبت، برنده جایزه مشهور کتاب سال جمهوری اسلامی شده است. بار یکم برای ترجمه پاک و ارزنده و حواشی خودافزوده بر کتاب تمدّن اسلامی در قرن چهارم آدام متز در سال ۱۳۶۳، و بار دوم برای کتاب نظام اداری مسلمانان در سال ۱۳۸۵، که هر دو کتاب، از منابع و مآخذ مشهورند.
کتاب «در روشنای دانش» در چهار فصل و ۴۵۵ صفحه تنظیم شده است. فصل یکم زیستنامه مختصری است که به زندگی، تحصیل و شرح احوال ایشان و خاندان ذکاوتی اختصاص دارد. فصل دوم به معرفی آثار ایشان پرداخته که حاوی نکات جالب و خواندنی بسیاری درباره انگیزه تألیف یا ترجمه و محتوای آثار است. فصل سوم با عنوان «دیدگاهها و نکتهها» خواندنیترین و به تعبیر درست؛ مهّمترین و ماندنیترین و درخشانترین فصول کتاب است که حسب فرآیند گفتوگو و ترتیب پرسشها و پاسخها، در پنج بخش: مباحث قرآنی، حدیثی، فرق و مذاهب و اندیشهورزان، مباحث فقهی و ادبی و تاریخی- اجتماعی و موضوع کتاب و پژوهش عرضه شده است. فصل چهارم یا فصل پایانی هم با عنوان «خاطرات استاد» حاوی نکات قابل تامل و تدبّری از همدان قدیم و ایام انقلاب و مسائل دیگر است.
از آن جا که جنس این کتاب نزدیک به گونه پژوهشی تاریخ شفاهی است، خوب است پیش از آن که نگاهی کوتاه به کتاب «در روشنای دانش» و محتوایش افکنیم، اشاره مختصری به چیستی و کارکرد تاریخ شفاهی داشته باشیم. تاریخ شفاهی واژه یا عبارتی بینهایت نادقیق است، امّا در حقیقت، تنها چیزی است که نسلهای حال و آینده را با سرشت، سرنوشت و دستآوردهای حاملان سنّت و فرهنگ آشنا میسازد، چرا که مصاحبه شونده از منظر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا نظامی مورد وثوق بوده و مطالبی مهّم یا آگاهی ارزشمندی برای گفتن دارد.
در تعریف تاریخ شفاهی خلاصهوار توان گفت: تاریخ شفاهی گفت وگویی است قاعده مند، آگاهانه و از سر رضایت بین دو نفر، درباره بُعد یا ابعاد رویدادها یا فرهنگ جایی از جهان که برای ثبت و ضبط و بدل شدن به یک سند/ داکیومنت انجام میشود. در پی طرح اولین پرسش و عرضه نخستین پاسخ، فرآیندی شکل میگیرد که صُورت و سیرت پرسشها و پاسخ های بعدی را تا اتمام گفتوگو که میتواند کوتاه یا طولانی مدّت باشد شکل میدهد. به قول آلِساندرو پورتِلی، از نظریهپردازان تاریخ شفاهی: کُنش و واکُنشی را که منبع/ راوی و مورخ یعنی مصاحبهگر در حین مواجهه با یکدیگر در جلسه مصاحبه از خود بروز میدهند تاریخ شفاهی مینامند.
برای ایرانیان، شاید تاریخ شفاهی امری نوظهور و چهل ساله باشد، امّا در کشورهای مدرن و توسعه یافته و طی ۱۵۰ سال گذشته، شیوهای رایج در تاریخ نگاری عمومی و اختصاصی بوده است. اعتقاد عمومی بر آن است که تاریخ شفاهی به مثابه گونهای از گونه های پژوهشی با کارهای پروفسور آلن نِوینز Allan Nevins در دانشگاه کلمبیای امریکا و در دهه 1940م پا به عرصه وجود گذاشت. نوینز نخست کسی بود که با نگاهی آینده نگرانه، تلاشی قاعدهمند را برای ثبت، طبقهبندی و نگهداری از خاطرات و نظرات فردی یا جمعی آغاز کرد. خاطرات و نظراتی که از نگاه نوینز دارای نوعی ارزش و اهمیت بودند.
این که دقیقاً «چه کسی» در حال سخن گفتن است را رابطه راوی/ مصاحبه شونده با مفهوم آگاهی و موضوعات مورد بحث تعیین میکند. معمولاً پرسش مصاحبه گر برای راویان خوش سخن همچون ذکاوتی همدانی، عرصه ای از عرصات عرضه آگاهی و دانش فروزانش است. دامنه موضوعات و عناوین مصاحبهها هم بسیار گسترده است و شامل هر چیزی میشود، از معروفترین وقایع تاریخی گرفته تا خصوصیترین جزئیات زندگی راوی و معمولاً چیزی که گفته نمیشود به اندازه یا حتّی بیشتر از چیزی که گفته میشود، اهمیت دارد.
در ایرانِ پیش از انقلاب، تاریخ شفاهی به مثابه یک شیوه پژوهشی امری ناشناخته و نوع عامیانهاش محدود به مطبوعات زرد و بیشتر مصاحبههای حتّی دروغین درباره نحوه زندگی هنرمندان دُون پایه بود. امّا با وقوع پیاپی انقلاب، جنگ تحمیلی هشت ساله، تحولات ریز و درشت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ... به تدریج تاریخ شفاهی ایرانی هم ظهور کرد و با عرضه مجموعه مصاحبه 20 جلدیِ تاریخ شفاهیِ ایرانِ دانشگاه هاروارد در برون مرز و انتشار مجموعه مصاحبههای بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی و راویان جنگ، در درون مرز اهمیت و اعتبار یافت.
کتاب «در روشنای دانش» در حقیقت از جنس تاریخ شفاهی و مبتنی بر مصاحبه با علیرضا ذکاوتی قراگزلوی همدانی است که بی گمان مذاق علاقهمندان به ایشان را سخت شیرین خواهد کرد. امّا بی هیچ اغراقی باید گفت که خواندنش به هیچ وجه راحت نیست، چرا که از جنس گفتوگوی مبتنی بر شرح خاطرات نیست و تعداد صفحات ناچیزی که به زندگی شخصی ذکاوتی اختصاص یافته، علاوه بر این که نشانه افتادگی و فروتنی مشهور ایشان است، فرصتی فراهم کرده که ایشان انبوهی از اطلاع و آگاهی ناب و ارزشمند و چالش برانگیز را در کوتاهترین جملات و مختصرترین عبارات از ذهن به زبان جاری سازند که به واسطه آن، کتاب بدل به دانشنامهای کم حجم شده که خوانش و فهمش حتّی برای خواننده اهل اصطلاح هم چالشی سخت است.
به عبارت سادهتر، کتاب در روشنایِ دانش نه یک کتاب، که مجموعی از کتابهاست و گویا ذکاوتی با پذیرفتن این مصاحبه و بیان چکیده یافتههایش از چند دهه خوانش و پژوهش و فرزانش را که به هر علتی تاکنون نتوانسته یا نخواسته بیان کند، در قالب کلماتی دقیق و جملاتی صریح و آشکارا تراش خورده از ذهن بر زبان جاری ساخته و گوهر تفکر و فرزانشش را به رایگان و به مثابه میراثی گرانقدر برای پژوهشگران بعد از خود به یادگار گذاشته است، گو این که در آخرین صفحات کتاب، با صراحت مثال زدنی و نقد نظام آموزش و پرورش و تعلیم و تعلم در ایران کنونی، از برآمدن پژوهشگرانی که پوینده راهش باشند، اظهار ناامیدی کرده است.
خصلت غافلگیری کتاب «در روشنایِ دانش» از همان صفحه نخست آغاز میشود، آن جا که ذکاوتی از خُودخُوانی و خُودرُویی و به تَن خویشتن برآمدنش سخن گفته و این که به رسم مرسوم زمانه ما، تحصیلات دانشگاهی ندارد و پس از گرفتن مدرک دیپلم بنا به دلایلی که شرح داده مشغول کار شده، ولی عادت یا به اعتباری اعتیاد به مطالعه و تفکر را که از کودکی در نهادش بوده رها نکرده و به اعتبار عربی دانی عمیق و فارسی خوانی هوشمندانه، به شیوه اساتید قدیم و با تلاش و پویش شخصی، به درجاتی از فرزانگی دست یافته که رهگشای او به سوی ترجمههای عالی از عربی به فارسی و تالیفات گرانسنگ به زبان و خط نیاکانی شده، نگارِ به مکتب نرفته همدانی را مسئله آموزِ صد مدرس ایرانی کرده است.
ذکاوتی از خاندانی برآمده است که پیشینیانش همه از قبیله علم و دوستدار دانش بودهاند و خود نیز چنان تیزهوشی و حافظهای داشته که مقدمات و مکملات ادب عربی و فارسی را به همّت خویش به پایان برده و هیچ کتابخانه در دسترسی هم نبوده که کتب معتبر و ارزشمندش را نخوانده و از نظر نگذرانده باشد.
بیشک برآمدن فرزانهای چون ذکاوتی و در شهرستانی کوچک چون همدان دهههای 30 و 40 خورشیدی، بیش و پیش از هر چیز، محصول علاقه فطری ایشان به مقوله دانش و ارزش آگاهی بوده و از همین روست که بی هیچ اغراقی، هر صفحه از کتاب در روشنایِ دانش، خود بابی است از ابواب تاریخ و ادب و ملل و نحل که جمع آمدنش در یک فرد و در ایران معاصر که عرصه، عرصه آدمهای تک ساحتی و چشم دوخته به گفتهها و نوشتههای ایران شناسان غربی یا ایرانیان غرب نشین است، شگفت و باورنکردنی مینماید.
با این که نویسنده این سطور، قریب 40 سال و به طور منظم خواننده مقالات و کتب ذکاوتی بوده و گهگاه هم فرصت خوشه چینی از محضرشان را داشته و متوجه کمالات نامتعارف و چند ساحتی ایشان شده، امّا با خواندن کتاب «در روشنای دانش» یقین پیدا کرده که ایشان از جمله حاملان تکرارناشدنی ادب و فرهنگ ایرانی و اسلامی است.
تسلط شگرف ذکاوتی به جزئیات و ظرائف ادبی و تاریخی متون قدیم و جدید فارسی و عربی، به راستی امری است فراتر از حدّ طبیعی و اگر کتاب را با دقت و حوصله بخوانیم، به راحتی در مییابیم که مصاحبه کننده محترم که خود دانش آموخته دکترای زبان و ادبیات فارسی است، پس از گذار از احوالات شخصیه و به گاه طرح نخستین پرسش تخصصی در دام و دامان ذکاوت ذکاوتی همدانی افتاده و از آن پس تا فرجامین صفحه کتاب، این راوی/ مصاحبه شونده است که با دقّت تمام و طرح نکتهها و بعضاً مسائل مورد بحث و مناقشه در تاریخ ایران و اسلام، هدایت مصاحبه و مصاحبه کننده را به دست گرفته و چکیده و ماحصل چند دهه خوانش و فرزانش را در قالب صریحترین کلمات و برندهترین تعابیر در اختیار خواننده قرار داده است.
از حیث محتوا و رویارویی خواننده عام و خاص با این کتاب هم باید گفت که خواندن کتاب «در روشنایِ دانش» همچون سرآیش شعر ناب، امری سهل و ممتنع است، ساده است چون به زبان فارسی است که همه باسوادان ایرانی و غیرایرانی از آن آگاهند. امّا و به راستی کتابی است سخت مُمتنع و گاه دست نایافتنی و محتاج رجوع مکرر خواننده به منابع و مآخذ، و نیک پیداست که خواندن این کتاب توسط کسی که آگاهی دقیق و موثر و منضبطی از تاریخ ایران و اسلام ندارد و با مقدمات علومی چون تاریخ، تورات، انجیل، قران، تفسیر، حدیث، عرفانیات شرقی، فرق اسلامی و ایران و در یک کلام همه جوانب ایرانیت و اسلامیت آشنا نیست، تا چه حد میتواند مشکل و چالش انگیز باشد.
به گمان من، همه ابواب و فصول این کتاب، طلایی و خواندنی و آموختنی است، ولی نه حسب توصیه که حسب تجربه شخصی، فصل چهارم و آن جا که نگار مکتب نرفته همدانی، بر ضرورت عربی دانی از برای فهم دقیق تاریخ ایران و اسلام اشاره کرده و در ادامه مباحثی چون ماجرای برآمدن اسلام، زندگی شخصی پیامبر، موضوع امامت و خلافت، شباهتها و تفاوتهای خلافت اموی و عباسی، خیزش ایرانیان در برابر اعراب، نهضت شعوبیه، پیدایی اخوان الصفا، برآمدن تصوف و عرفان اسلامی، برآیش ترکان آن سوی دریای مازندران، حمله مغول، تفاوت سبکهای شعر هندی و خراسانی، مفهوم معاد و تفاوت معاد جسمانی و روحانی از نظر بزرگان قدیم و جدید، تأویل و تأول گرائی، معرفی ابن عربی و آثارش، مسائل عصر صفویه و موضوع پیدایی و تأثیر فرقی چون اسماعیلیه و فاطمیون و نقطویون و حروفیه و تأثیرشان در برآیش شیخ احمد احسایی و مذهب شیخیه و مدعیات بابیه سید علی محمّد شیرازی و در یک جمله کلیات اسلامیت و ایرانیت را پیش کشیده و گاه بی رحمانه مورد نقد و بررسی قرار داده، درخشانترین فصل این کتاب ارزشمند و بی نظیراست.
و عجبا، هنگامی که خواننده اهل اصطلاح، از ب بسم اللّه تا ت تمت کتاب «در روشنای دانش» را بخواند، تازه میل به دوباره خواندن و این بار با میل و کششی از جنس تشنگی منجر به فرزانگی، در وی جوانه میزند. چرا که سیلاب سهمناک آگاهی و فرزانش نهفته در خوانش یکم این کتاب، چونان سیلی کوبنده که به پایآب رسیده باشد، اندکی فروکش کرده و بذر آگاهی فکری در رسوبات سیل فرزانگی شروع به جوانه زدن میکند و درمییابد که در عرصه دانستگی و ندانستگی یا به تعبیر قدما: علم و جهل بشر نسبت به خود و گذشته و حال و آینده، چه بسیار مفاهیم و مضامینی بوده که تا آن زمان قطعی و عین حقیقت و آگاهی میپنداشته که در عالم واقع، چیزی جز وَهم و خیال و در بهترین حالش، گوشهای بس ناچیز نه از حقیقت، بلکه مقدمات موضوعی بوده که همان را هم، تندآب کوبنده کتاب با خود برده و وی ناچار را میسازد تا باری دیگر و این بار با همه سعه صدر و چشم و گوش گشادهتر به حقایق امور بنگرد تا بلکه به تعبیر ذکاوتی همدانی با خاک برداری از «آوار فرهنگی» اعصار مختلف تاریخ و تمدّن ایران زمین، بتواند به درستی و راستی و به شیوه فرزانش و به تن خویش برخاستن ذکاوتی همدانی، تکلیف تاریخی خود را با «آوار سنگین فرهنگی» یک بار و برای همیشه روشن سازد.
از جمیع تمدّنهای کهن بشری مانند سومر و مصر و بابل و یونان، تنها ملّتی که هنوز میراث تاریخیاش را به مثابه «آوارفرهنگی» بر دوش میکشد و افتان و خیزان پیش میرود، فقط تمدّن دیرپای ایرانی است که مردمانش هنوز به زبان نیاکانی حرف میزنند و آداب و رسوم و معتقدات کهن را ولو در قالب و بیانی تازه رعایت مینمایند و چه بسا لازم باشد با تأسی به ذکاوتی همدانی و در روزگار انقلاب الکترودیجیتال و پیدایی دهکده جهانی مارشال مک لوهانی، مخاطب کتاب در روشنای دانش تکلیفش را با سنگینی تحمل ناپذیر «آوارفرهنگی» چند هزار ساله معلوم دارد، یا آن را از دوش خستهاش بر زمین گذارد یا آن را به قدر کفایت و منطبق با مقتضیات زمانه سبک کند، تا بتوانند جایگاه و اعتبار پیشین را در جمع فرهنگ معاصر جهانی و برآمده از عصر رسانههای نوین ارتباطی بیابد و بازتعریف کند، چرا که دیگر امیدی نیست تا فرزانگانی به تَن خویش فرزانه شدهای چون ذکاوتی قراگوزلو از میانشان برخیزد و دیگران را هم از خواب جهل و خستگی ناشی از آوار فرهنگی هزاره ها برخیزاند و در آنان شوق خاکبرداری و نواندیشی فرهنگی را برانگیزد. در پایان و ضمن آرزوی توفیق و تندرستی برای ذکاوتی قراگزلوی همدانی به قول کلیم همدانی استناد میبریم که فرموده:
سیه بروز و پریشانخاطر و آشفتهاحوالم/ صبا! این است پیغامم، به آن زلفِ پریشان بر
گفتنی است، کتاب «در روشنای دانش» بیست و یکمین اثر مکتوب دانشنامه استان همدان، با موضوع زندگینامه، آثار و احوال استاد علیرضا ذکاوتی قراگزلو، فرهیخته همدانی است که به همت حوزه هنری همدان و توسط سوره مهر منتشر شده است.
انتهای پیام/
نظر شما