نام استان: یزد (Yazd)
مرکز استان: شهر یزد
موقعیت جغرافیایی استان:
عرض جغرافیایی: 29 درجه و 52 دقیقه تا 33 درجه و 27 دقیقه شمالی
طول جغرافیایی: 52 درجه و 55 دقیقه تا 56 درجه و 37 دقیقه شرقی
موقعیت نسبی استان: واقع در مرکز ایران
همسایگان استان:
شمال: استانهای سمنان و خراسان رضوی
جنوب: استان کرمان
شرق: استان خراسان جنوبی
غرب: استان اصفهان
جنوب غربی: استان فارس
مساحت استان: حدود 131575 کیلومتر مربع
تعداد شهرستانها: 11
نام شهرستانها: ابرکوه، اردکان، بافق، بهاباد، تفت، خاتم، صدوق، طبس، مهریز، میبد و یزد
جمعیت استان: 1074428 نفر
فاصله مرکز استان تا تهران: 677 کیلومتر
شهر خبر : ستان یزد از روزگاران کهن تاکنون به نامهایی چون ایستاتیس، ایستیخای، ایزاطیخه، کِثَه، کثنوا، کثنویه، کثویه، کثروا، کته، کتروا، کهنو، زندان ذوالقرنین، بندخانه سرهنگان داراب و اکابر عجم، یسدی، دارالعباد، دارالعباده، شهر بادگیرها، نگین کویر و ... خوانده شده است.
یزد از دورانهای پیشین تاکنون تنها نام یک شهر نبوده است بلکه به منطقهای از فهرج تا نایین اطلاق میشده است که چندین شهر و روستاهای بسیار را دربر میگرفته است.
بنابر نوشته عبدالحسین آیتی، شهر باستانی یزد در دوران هخامنشیان و شاید پیش از آن «ایستاتیس» نامیده میشده است. بر اساس نوشته ابراهم ولنتاین ویلیامز جکسن در کتاب نام ایران در گذشته و حال، «یزد، شهری بسیار قدیمی است زیرا ظاهراً نام آن به صورت ایستیخای در جغرافیای یونانی بطلمیوس در زمره شهرهای بیابان کارمانیا، ذکر شده است».
ایستاتیس را در آثار جغرافیایی پیشین به گونه «ایزاطیخه» هم آوردهاند. اعتمادالسلطنه آن را نام پیشین یزد آورده ولی میگوید ظاهراً ایزدخواست هم نام داشته است.
گفته میشود اسکندر مقدونی در سر راه خود به ری، در یزد زندانی ساخت که آن را «کِثَه» میگفتند و بعدها در دوران ساسانیان به فرمان یزدگرد اول (399-421 میلادی) در این محل شهری بنا شد که آن را «یزدان گرد» نام نهادند.
لسترنج بر این باور بود که نام پیشین این شهر «کِثَه» بوده و چون نام یزد به شهر نهاده شد، نام کثه را بر ولایت یزد اطلاق کردند که به آن حومه یا جومه یزد گفتند.
در آثار جغرافیایی پس از اسلام، بارها از کثه همراه با نام یزد یاد شده است به گونهای که بعضی از پژوهشگران، کثه را مترادف با نام یزد پنداشته و یا آن را نام قدیمیتر یزد دانستهاند.
ناشناختگی واژه کثه و روشن نبودن ارتباط ریشهای این واژه به زبانهای ایرانی یا غیرایرانی، تاکنون نزد پژوهشگران سخنها و گمانهای گوناگونی را برانگیخته است.
تا سده 4 هجری قمری سندی که از کثه نام برده باشد در دست نیست در حالی که یک سده پیش از آن در اسناد نوشته شده سده 3 هجری قمری از یزد یاد شده است. ابن خردادبه در کتاب المسالک و الممالک (250 هجری قمری) و احمد بن اسحاق یعقوبی در کتاب البلدان (278 هجری قمری) خود بدون نگاشتن کثه، تنها از «یزد» نام بردهاند.
گویا نخستین بار استخری در سده 4 هجری قمری از واژگان کثه و یزد با هم یاد کرده است. تا سده 8 هجری قمری، کثه تنها در آثار جغرافیایی آمده و در آثار تاریخی، همه جا از یزد نام بردهاند. در سده 9 هجری قمری، پژوهشگران تاریخ محلی یزد، از جمله جعفری در تاریخ یزد و کاتب در تاریخ جدید یزد، نام کثه را با روایتهای «زندان سکندر» درآمیختهاند و کثه را نخستین بنای یزد پنداشتهاند که به فرمان اسکندر مقدونی ساخته شده و آن را «زندان ذوالقرنین» خواندهاند.
جکسن که در زمینه آیین زرتشتی پژوهشهایی انجام داده است میگوید: «میتوان واژه کثه (در ایران پیشین «کته») را با جزء نخستِ نام لاتینی «کتروا» که در فهرست نامهای جغرافیایی نقشه پاتینجر آمده است، مقایسه کنیم». عبدالحسین آیتی برای یافتن گونهای ارتباط بین واژه کثه و کثویه، که اکنون نام کوهی در یزد است، توجه و کوشش کرده است.
وقفنامههای ربع رشیدی و جامعالخیرات، قدیمیترین نوشتههایی است که از دژ «کثنویه» در یزد نام بردهاند. یکی آبادی کثنویه در پیرامون شهر یزد و دیگری کاریز کثنویه در میبد. البته میبدیها این واژه را «کثنوا» بیان میکنند. سیدعبدالعظیم پویا بر این گمان است که کثنوا گونه اصلیتر و صحیحتر این واژه است. مردم یزد نیز همانند میبدیها، در گویش خود واژه کتابی کثنویه را بیان نمیکنند و آبادی کثنویه را «کهنو» میخوانند که با موازین دانش واژگان ایرانی سازگار است.
واژه کثنوا را به لحاظ همانندی لفظی و نام محل، میتوان با نام «کثروا» نیز سنجید که مَقدَسی آن را از شهرهای ناحیه شهداد (خبیص) در کرمان شمرده است.
امروز مردم کثنویه بر این باورند که کاریز کهن کثنویه را زنی به نام «کثه» ایجاد کرده است. این باور خود یک گواه اسطورهای مبنی بر دیرینگی این آبادی و وابستگی آن به مادینگان، یادآور الهه آناهیتا است. آوارهایی که از بناهای کهن این آبادی به جای مانده، هنوز در چندین نقطه از بیابان کثنویه انباشته است. این آوارها که در دورههای گوناگون به منظور همکف ساختن زمین با آب کاریز برای کشاورزی جابهجا شدهاند، آکنده از خرده سفالها، ابزار و آثار وابسته به حوزههای آبادانی این محل است.
اگر واژه کثنوا به عنوان شکل اصلی کثه، کته، کثنویه و کهنو پنداشته شود، میتوان این واژه را با «کاتوئیکیا»ی لاتینی سنجید. کاتوئیکیا؛ کلنیهای نظامی یا شهرهای مهاجرنشین یونانی بوده که پس از چیره شدن ارتش مقدونی و سلوکی، در سرزمینهای گشوده شده یا اراضی شاهی میساختند.
در دوران ساسانیان، کوره استخر، بزرگترین کوره فارس بود و ناحیه یزد بزرگترین ناحیه استخر به شمار میرفت و شهرهای مهم آن، کِثه، میبد، نایین و فهرج بود. در آغاز یزد نام ناحیهای از استخر بود و شهر یزد کنونی کثه نام داشت اما پس از آن که شهر مزبور یزد نامیده شد، ناحیه بالا را کثه خواندند.
نامگذاری یزد را وابسته به واژه «یزش» به معنی ستایش و نیایش، در زبان پارسی میانه دانستهاند. یزد از یزدان نیز گرفته شده و معنی واژگانی آن، پاک، مقدس، فرخنده و درخور آفرین است و به معنی ذات خداوند هم آمده است. یعنی آفریننده خوبیها، پاکیها و شهر خداست.
پس از ورود اسلام به این منطقه و گرایش مردم یزد به دین اسلام، عنوان دارالعباد و دارالعباده به این شهر داده شد.
مارکو پولو که در 1272 میلادی از این شهر دیدن کرده است در سفرنامه خود از آن به گونه «شهر خوب و اعیانی یسدی» نام برده است. اودوریک پورد نونیانی؛ راهب ایتالیایی که 50 سال پس از مارکو پولو به این منطقه آمده از شهر یزد به شکل «گِث» یا «گِست» یا «یست» نام برده است. جوزافا باربارو ونیزی در سال 1474 میلادی نام آن را «ایز» یا «یکس» نگاشته است.
این شهر در دوره فرمانروایی آل مظفر، از نظر فرهنگی و ایجاد مراکز تعلیم و تربیت به اوج شکوفایی رسید و در هیچ جای ایران به اندازه یزد، دارالتعلیم به وجود نیامد به گونهای که یزد به «دارالعلم» معروف شد.
شهر یزد به شهر بادگیرها و نگین کویر نیز معروف است زیرا با پیشینهای ریشهدار و دیرینگی چندین هزار ساله، همچون نگینی باارزش بر تارک فلات مرکزی ایران میدرخشد.
111/111
منبع : wikipg
نظر شما