نامآوران دهه نود: اریک کانتونا
فرانســـوی بدون تَکــــرار
صاحبخبر - اد نوروال مترجم: نوید صراف «احمق! احمق! احمق! احمق! احمق! همه آنها احمق هستند! احمقها!» این کلمات و جملاتی است که «اریک کانتونا» پس از شنیدن خبر محرومیت یکماههاش به دلیل پرتاب توپ به سمت داور مسابقه به زبان آورد. اریک مخالف این محرومیت بود و اعتقاد داشت که جریمه یکماههاش کاملاً ناعادلانه است. ستاره نامدار فرانسوی تمام اعضای کمیتهای که او را یک ماه محروم کرد، احمق نامید و همین مسأله محرومیت او را یک ماه دیگر افزایش داد! جریمهای سنگین برای مهاجمی 25 ساله که فصل گذشته با باشگاه مارسی جام قهرمانی لیگ فرانسه را بالای سر برده بود و پس از مواجهه با این بیعدالتی در یک حرکت اعتراضی از فوتبال اعلام بازنشستگی کرد! پس از فروکش کردن ماجرا اما کانتونا از تصمیم خود منصرف شد و به میادین بازگشت. پادشاه به توصیه روانکاو خود بار سفر از فرانسه بست و مقصد انتخابی نیز جایی جز انگلیس نبود؛ «ترور فرانسیس» سرمربی تیم «شفیلد ونزدی» تصمیم گرفت ستاره تندخوی فرانسوی را به ترکیب تیمش بیفزاید. «میشل پلاتینی» سرمربی تیم ملی فرانسه و مردم این کشور امید داشتند که ستارهشان -که البته هنوز به دوران اوج بازی خود نرسیده بود- به میادین بازگردد و در چنین شرایطی فرانسیس توانست او را به تمرینات تیم تحت رهبریاش بکشاند. در انگلیس بارش برف پدیده نادری است؛ در زمانی نامناسب شهر ونزدی پوشیده از برف شد، شفیلدیها نتوانستند شرایط مناسب تمرین کانتونا را فراهم کنند و او دو روز داخل سالن به تمرین پرداخت. ترور با امید به تغییر شرایط جوی از اریک خواست یک روز دیگر منتظر بماند که این حرف برای کانتونا و همراهانش به منزله توهین بود! آیا آنها نمیدانستند که «پادشاه» کیست!؟ کانتونا خیلی زود تصمیم به جدایی گرفت و با مبلغ 900 هزار پوند پیراهن باشگاه «لیدزیونایتد» را پوشید. کانتونا البته به ندرت در ترکیب اصلی تیم مورد استفاده قرار میگرفت ولی در همان مدت کوتاه حضورش در مستطیل سبز 3 گل زد و پاسهای گل مهمی را برای همتیمیهایش ارسال کرد. به لطف درخششهای ستاره فرانسوی، لیدز با چهار امتیاز اختلاف نسبت به منچستریونایتد توانست عنوان قهرمانی آخرین لیگ سطح اول فوتبال انگلیس پیش از شروع دوران لیگ برتر را از آن خود کند. کانتونا فصل جدید را با یک نمایش درخشان برابر لیورپول و هتتریک در شب پیروزی 4 بر 3 لیدز برابر سرخهای مرسیساید در سوپرجام انگلیس کلید زد و به بازیهای خیرهکنندهاش ادامه داد تا اینکه «سر الکس فرگوسن» که برای تقویت ترکیب تیمش به دنبال یک مهاجم بود، کانتونا را بهترین گزینه برای ترکیب سرخهای شهر منچستر دید. در آن زمان فوتبال انگلیس در آستانه نزول در سرمایهگذاری و شخصیتها قرار داشت و در چنین شرایطی انتقال اریک به یونایتد و هنرنماییهایش در «تئاتر رویاها» میتوانست توجه جمعیت حاضر در ورزشگاه را بیش از هر چیز دیگری به سوی خود جلب کند. تأثیرات کانتونا تنها به لیگ و حق پخش تلویزیونی محدود نمیشد بلکه او حتی در شکلگیری سبک منچستریونایتد و آنچه که امروز به برند فوتبال این تیم تبدیل شده نیز نقشی کلیدی ایفا کرد. اتفاقی که در یک پروسه رخ نداد و بیشتر مانند یک تجلی در رختکن اولدترافورد بود. حضور جادویی او در رختکن شیاطین سرخ، همتیمیهایش را به کسب موفقیتهای پیدرپی و پایانناپذیر خوشبین ساخت. «پائول اینس» میگوید که آن تغییر طوری بود که انگار اریک پیششان رفته و در رختکن گفته: «من اریک هستم. اینجا آمدهام تا شما را به قهرمانی برسانم، پس تکان بخورید.» کانتونا زمستان سال 1992 لیدز را به قصد منچستریونایتد ترک کرد؛ درست در زمانی که سرخهای شهر منچستر در رسیدن به پیروزیهای متوالی به مشکل خورده بودند اما با حضور اریک و البته اعتماد به نفسی که او به تیم بخشید، شیاطین سرخ در مسیر احیا قرار گرفتند و موفق شدند اولین جام قهرمانی تاریخ لیگ برتر انگلیس را بالای سر ببرند. کانتونا عنوان قهرمان منچستریونایتد و البته شرور لیگ برتر انگلیس را به صورت همزمان یدک میکشید. بازیکنی که تا آن زمان فوتبال انگلیس به خود ندیده بود؛ از یک طرف پس از گلزنی دستهایش را همچون قدیس از هم گشود تا دیگران او را به آغوش بکشند و از سوی دیگر به سوی هوادار معترض لیدز آب دهان پرتاب کرد و از سوی اتحادیه با جریمهای سنگین مواجه شد. مردم او را ستاره جذابی میدانستند که در عین درخشش در زمین، گستاخ، پرخاشگر و شرور است. او اولین فرد در فوتبال انگلیس بود که دو سال پیاپی با دو تیم مختلف قهرمانی در لیگ سطح اول این کشور را فتح کرد، ستارهای که استایل خاص خود را در فوتبال انگلیس داشت؛ یقه پیراهنش همیشه بالا، شانههایش عقب و سینهاش همواره ستبر و رو به جلو بود. کمپانی «نایکی» در مراسم یادبودش جملهای معروف و ماندگار منتشر کرد: «سال 1966 برای فوتبال انگلیس سال مهمی است چرا که اریک کانتونا در این سال متولد شده.» کشور انگلیس کانتونا را به آغوش کشید و به اریک همانند فرزندش عشق ورزید. سال بعد ستاره فرانسوی باز هم درخشید و به لطف هنرنماییهایش شیاطین سرخ یک بار دیگر قهرمانی در لیگ برتر را جشن گرفتند. اریک با پیراهن سرخ یونایتد در تمام رقابتها 26 گل از خود بجای گذاشت و عنوان آقای گل تیمش را به دست آورد. شناخت از خود یعنی رسیدن به پتانسیل حقیقی. «رالف الیسون» نیز در کتاب خود جمله زیبایی دارد که میگوید: «زمانی که خودم را کشف کنم، آزاده خواهم بود.» کانتونا خودش را به خوبی میشناخت و نوع خاصی از فوتبال را ارائه میداد که نه پیش از خودش کسی آن را به تصویر کشیده بود و نه حالا کسی پس از او توانایی تکرارش را داشته. او فوتبال را با بینش خاص خود بازی میکرد و به همین دلیل نیز همچنان در میان بزرگان تاریخ این ورزش از جایگاه خاصی برخوردار است، جایگاهی که خود از مدتها پیش آن را پیشبینی میکرد. کانتونا فصل 95 -1994 را نیز با فرمی خوب کلید زد اما در این فصل او مفهوم «یک بازیکن فوتبال» را به چالش کشید و از مرزهای رفتاری عبور کرد. سؤال اینجاست که اگر او یک بازیکن معمولی نبود پس چرا قوانین باید دربارهاش اجرا میشدند؟ اما از نظر قانون همه یکسان هستند و به همین جهت اریک به دلیل ضربه به «ریچارد شاو» -بازیکن کریستال پالاس- از زمین اخراج شد. دو بازیکن البته از ابتدای مسابقه تنش داشتند ولی در نهایت این ستاره فرانسوی یونایتد بود که کارت قرمز داور را مقابل چشمانش دید. اریک در حال رفتن به تونل ورزشگاه بود که یک هوادار، یازده ردیف صندلی را به سرعت طی کرد و به کانتونا با فریاد گفت: «گمشو به فرانسه برگرد! فرانسوی حرامزاده.» کانتونا این جمله را شنید و در یک چشم بر هم زدن به هوا پرید و با یک ضربه به سبک کونگفو هوادار را به صورت شخصی مجازات کرد. پس از این حادثه ستاره فرانسوی تحت هجمه و فشار همهجانبه قرار گرفت؛ برخی حتی اعتقاد داشتند که اریک باید به صورت مادامالعمر از حضور در میادین فوتبال محروم شود! در چنین شرایطی کانتونا یک کنفرانس خبری ترتیب داد. کانتونا با غرور و سماجت مخصوص خود در کنفرانس خبری حاضر شد و در مقابل انبوه خبرنگاران که به انتظار اظهار ندامتش نشسته بودند تنها چند کلمه به زبان آورد: «وقتی مرغان ماهیخوار به دنبال قایق ماهیگیری میافتند، به این خاطر است که فکر میکنند ماهیها از قایق به آب میافتند! از همه شما ممنونم.» اریک با همین چند کلمه به طنازانهترین حالت ممکن به خبرنگاران کنایه زد؛ لگد زدن به هوادار در ظاهر موضوع کنفرانس بود اما ستاره یونایتد با زیرکی خاصی خودِ خبرنگاران را به سوژه آن کنفرانس تبدیل کرد. «گای دوبورد» یکی از بزرگان فرانسه درباره مفهوم جذابیت در جامعه اینگونه نوشته: «جذابیت راهی است که روابط اجتماعی در آن به شکل پیچیدهای از طریق سیاست و رسانه به وجود میآید.» لگد کانتونا و عدم پشیمانیاش رابطه او با هواداران یونایتد را گرمتر از پیش کرد و بر جذابیت او نزد شیاطین سرخ افزود. ضمن اینکه آن ضربه تصویر لیگ برتر را تغییر داد؛ صحنهای که هم خشونت داشت و هم تعقل، قطع ارتباط برند و واقعیت. صحنهای که تاکنون هیچکس به چشم ندیده بود. اریک جامعه را بیدار کرد تا همگان بفهمند فوتبال همانند زندگی است و بازیکنان آن همان مردم عادی هستند. کانتونا 9 ماه محروم شد، اکتبر سال بعد به میادین بازگشت و با یک پاس گل حضور مجددش روی مستطیل سبز را به گوش عاشقان فوتبال رساند. در بازگشت به ورزشگاه «سلهارستپارک» -همان ورزشگاهی که آن لگد را به خود دید- توانست دو بار تور دروازه حریف را به لرزه درآورد. منچستریونایتد یک بار دیگر فاتح جام حذفی و لیگ برتر شد تا چهره افسانهای کانتونا رنگ اساطیری به خود بگیرد. ستاره در بازی آخر فصل، بازوبند کاپیتانی شیاطین سرخ برابر لیورپول را نیز بر دست بست و تک گل مسابقه را به ثمر رساند. اریک فصل بعد هم کاپیتان یونایتدیها بود و باز هم داستان همچون گذشته رقم خورد؛ یک قهرمانی دیگر در لیگ برتر انگلیس به نام سرخهای شهر منچستر اما در اقدامی ناباورانه کانتونا در سی سالگی اعلام بازنشستگی کرد! او پنج سال به ستاره قطبی آسمان اولدترافورد تبدیل شد و چهار جام قهرمانی لیگ برتر را به کلکسیون افتخارات باشگاه افزود. ولی مهمترین اثر او بدون شک تغییر دادن تصور رسانهها از بازیکن فوتبال بود؛ او کاری کرد تا رسانهها روش خود را برای شناختن بازیکنان به طور کل تغییر دهند. در زمانی که فرگوسن سکوت اختیار کرد، اریک به خبرنگاران درباره عاداتشان گفت و توپ را به زمین آنها انداخت. کانتونا چهره فوتبال در دهه 90 میلادی بود؛ یک ستاره، فرمانده، کاپیتان، یاغی، لگدزننده، مرغ ماهیخوار و هر چه که بگویید و فکر کنید. او چهره واقعی فوتبال بود. او فوتبال دهه 80 را تحویل گرفت و فرم فوتبال قرن جدید را پیریزی کرد. هر گل چیپ او، هر خوشحالی مغرورانهاش و هر نگاهش هواداران را به وجد میآورد. او باعث زیبایی فوتبال بود و هواداران یونایتد به داشتن ستارهای همچون او به خود میبالیدند.∎
نظر شما